




با مجهز شدن به "خفه کن" های سیستم GPS
ایران باید خود را آماده
حمله ناگهانی امریکا کند
آمریکا تلاش خواهد کرد کلیه توان نظامی- صنعتی جمهوری اسلامی را منهدم سازد. به همین خاطر هواپیماهایی که بمب های سنگین مخرب را حمل می کنند باید وارد محدوده عملکرد سیستم های پدافندی ایران شوند. مراکز و تاسیسات دیگر را به راحتی می توان با موشکی های بالدار هدف قرار داد. سیستم های پدافندی ایران نمی توانند با موشکی های بالدار Tomahawk و بمب های برنامه ریزی مقابله کنند!
نمايش اين فيلم كه شهره آغداشلو، جيم كويزل و پرويز صياد در آن بازي ميكنند، واكنشهاي متفاوتي را در داخل و خارج از ايران برانگيخته است.
خبرگزاريها و منابع رسمي جمهوري اسلامي از آن به عنوان يك فيلم ضد ايراني ديگر از سوي هاليوود نام بردهاند كه در جهت اهداف آمريكا و با هدف تخريب چهره ايران در غرب ساخته شده است.
روزنامه جامجم نوشته است كه با نمايش اين فيلم در فستيوال فيلم تورنتو، «رويكرد ضدايراني سينماي آمريكا نسبت به ايران وارد فازي تازه شد.»
داستان فيلم درباره سفر يك روزنامهنگار فرانسوي به دهكده دورافتادهاي در جنوب غربي ايران است. وي در آنجا با زني به نام زهرا آشنا ميشود كه خواهرزاده اش را روز قبل به جرم زنا سنگسار كردهاند. وقتي اين روزنامهنگار ضبط صوتش را روشن ميكند، فيلم به فلاشبك ميرود و از زبان زهرا ماجراي سنگسار ثريا روايت ميشود.
با پايان يافتن داستان زندگي ثريا، داستان فرار روزنامهنگار فرانسوي از ايران در زمان حال ادامه مييابد. او قصد دارد نواري را كه ضبط كرده به عنوان سندي عليه نقض حقوق بشر در ايران و سركوب زنان ايراني در غرب منتشر كند.
فيلم بر اساس كتابي به همين نام، نوشته فريدون صاحبجمع ساخته شده كه در سال 1994 منتشر شده و ماجراي آن در سال ۱۹۸۶ اتفاق ميافتد.
شهره آغداشلو در نقش زهرا و جيم (جيمز) كويزل بازيگر فيلمهاي «خط باريك قرمز» (ترنس ماليك) و «مصائب مسيح» (مل گيبسون)، در نقش خبرنگار فرانسوي ظاهر شدهاند.
تهيهكننده اصلي اين فيلم، كمپاني «امپاورپيكچرز» است و فيلمنامه آن را سيروس نورسته به همراه همسر خود بتسي گيفن نورسته نوشته است.
نورسته در مصاحبهاي گفته كه فيلم «سنگسار ثريا ميم» را در منطقه خاورميانه ساخته، اما به كشور آن اشارهاي نكرده است.
سيروس نورسته فارغالتحصيل سينما از دانشگاه يو.اس.سي آمريكاست و سابقه بيست سال فعاليت تلويزيوني و سينمايي دارد. اما فيلم «سنگسار ثريا» نخستين فيلم سينمايي اوست.
فيلمنامه اين فيلم را بتسي نورسته همسرش نوشته كه وي هم فارغالتحصيل فيلمنامه نويسي از دانشگاه ميامي است.
علاوه بر شهره آغداشلو و جيم كويزل، پرويز صياد، ويدا قهرماني، نويد نگهبان و علي پورتاش نيز در اين فيلم بازي دارند.
نقش ثريا را نيز بازيگر جواني به نام مژان مارنو ايفا ميكند.
ديالوگهاي «سنگسار ثريا ميم» بيشتر به زبان فارسي است و فيلم با زيرنويس انگليسي، پخش جهاني ميشود.
شبکه تلویزیونی PBC آمریکا با احمدی نژاد مصاحبه ای مشروح انجام داده که محور سئوالات آن مناسبات ایران و امریکا و نقش دولت او در این زمینه، مسائل اتمی، آزادی ها در ایران و انتخابات آینده ریاست جمهوری در امریکا بود.
احمدی نژاد در باره آزادی ها در دولت او و در جمهوری اسلامی گفت:
در ایران آزادی مطلق برقرار است. افراد، دیدگاه های خود را مطرح می کنند و کسی به خاطر بیان دیدگاهش محدود نمی شود. حتی ممکن است این دیدگاه ها باهم مخالف هم باشند.
(وی در این قسمت از مصاحبه خود هیچ اشاره ای به سانسور و توقیف مطبوعات و سرکوب احزاب و پیگرد فعالان دانشجوئی و یا کانون های زنان و سندیکاها و ... نکرد.)
احمدی نژاد بحران اقتصادی در ایران را انکار کرد و در مقابل از پیشرفت اقتصادی سخن گفت و از جمله گفت:
در سال گذشته رشد اقتصادی 7.8 درصد را تجربه کردیم و حجم مراودات ما به سرعت در حال افزایش است. رشد سرمایه گذاری در کشور نیز 60 درصد بود. در بخش های صنعت، کشاورزی، علم، هوافضا و عرصه های دیگر به سرعت در حال پیشرفت هستیم و به دنبال این هستیم که جایگاه خود را روز به روز ارتقا دهیم.
(دراین بخش هم مراجعه کنید به صدها خبری که در سه سال گذشته از اعتصابات و اعتراضات کارگری و هشدارهای پیاپی در باره نابودی صنایع کشور و متکی شدن کشور به 45 میلیارد دلار واردات رسمی(از جمله تبدیل ایران به بزرگترین وارد کننده گندم از امریکا) و بالغ بر 15 میلیارد دلار واردات غیر رسمی و قاچاق به کشور)
احمدی نژاد در باره انتخابات آینده ریاست جمهوری امریکا، با خوش بینی و اطمینان گفت:
بطور طبیعی هر دولتی سر کار بیاید، مجبور است تغییر رویه بدهد.
(رئیس جمهوری که خود را به علم غیب هم مجهز می داند، تصور کرده امریکا هم جمهوری اسلامی است که هر دولتی سر کار آمد، رشته های دولت قبلی را پنبه کند. ضمنا این سخن میزان درک او را از جامعه سرمایه داری می رساند. او با همین درک می گوید که امریکا برای مقابله با اسلام عراق را اشغال کرد نه برای نفت! و در این اشغال هم شکست خورده چون کشته داده و هزینه مالی متقبل شده است. )
احمدی نژاد در باره کوشش خود جهت مذاکره با امریکا هم گفت:
من برای رئیس جمهور آمریکا نامه ای ارسال کردم اما وی پاسخ آن را نداد که کارخوبی نبود. در عراق مذاکره کردیم و 2 سال پیاپی آمادگی خود را برای گفتگو در سازمان ملل و درحضور رسانه ها اعلام کردم. اینها فرصت های استثنایی و طلایی بود که برای دولت آمریکا ایجاد کردم تا شرایط را تغییر دهد اما متاسفانه دولت بوش از آن استفاده نکرد.
احمدی نژاد در باره با محبوبیت خود نیز گفت:
رابطه مردم عرب با ایران صمیمی است. خود آنها میگویند که یکی از محبوب ترین چهره ها بین ملتهای عرب رئیس جمهور اسلامی(احمدی نژاد) ایران است.
ابتدا این لطیفه تلخ را بخوانید، تا ادامه اش را برایتان بنویسم: "از معتادی پرسیدند عامل اصلی اعتیادت چه بود؟ معتاد گفت در درجه اول رفقای ناباب، ولی خودمونیم ذغال خوب هم بی تاثیر نبود"
در سراسر شمال و بویژه در شهرهای ساحلی، امسال در نزدیك بازارهای اصلی به شكل بسیار راحت و بی پرده انواع مشروبات الكلی عرضه می شد و برای رفاه حال مسافران اهل دود و دم که شمارشان از ماشاء الله افزون است ذغال مخصوص مكعب مستطیلی، درست مشابه ذغال جكسون زمان شاه در تمام سوپرماركت ها عرضه می شد.
می خواهم بگویم فضای اسلامی حاکم در این 30 سال کار خودش را با دو نسل ایرانی کرده است، از جمله همین تریاک و اعتیاد و البته بی اشکال بودن کشیدن تریاک و حرام بودن الکل در فتاوی آقایان هم مثل ذغال خوب بی تاثیر نبود! همچنان که خیلی از روحانیون اگر تریاکی نباشند، اهل تفننی آن هستند. مردم دراین 30 سال آن را که کشیدنش بی اشکال بود، کشیدند و آن را هم که حرام بود لاجرعه سر کشیدند. البته همچنان می کشند و می کشند.
می خواستم از خدمتتان مرخص شوم، اما حیفم آمد در ادامه این دو سرگرمی نابود کننده دو نسل ایرانی که قربانی فضای اسلامی و فتاوی آقایان هستند، این دو خط را هم درباره اسلام حکومتی ننویسم:
سالها به سمت جنگل نور و پارك سی سنگان نرفته بودم. امسال تابستان رفتم. درخت ها هزار هزار افتاده اند و در عوض گلدسته و گنبد فلزی در هر گوشه از زمین روئیده و شده امام زاده. کسی نمی داند شجره این امام زاده ها کجا بوده که دراین سالها در حاشیه و لابد بزودی در قلب جنگلها پیدا خواهد شد؟
گلدسته ها و گنبد ها همه متحدالشكل اند و چند كارگاهی که در جاده برپا شده شبانه روز مشغول تولید گلدسته و گنبد فلزی زرد رنگ برای امام زاده هائی که قبر و قدمگاهشان هنوز کشف نشده و یا سقاخانه هائی که در نبود امام زاده ها، قرار است وظیفه آنها را انجام دهند.
چنان با عجله گلدسته و گنبد فلزی دراین کارگاه ها می سازند که محصولات فوری و فوتی آنها در برابر گنبد و گلدسته های قدیمی و قبل از این 30 سال به پول سیاهی نمی ارزند. راستش این که باور و اسلام اکثریت مردم هم آن باور و اسلام 30 سال پیش دیگر نیست. نمایش های تبلیغاتی حکومت و چفیه و وعده عملیات استشهادی و انتحاری را جدی نگیرید. چنان شورش را در آوردند که از دهان افتاده است. اسلام و باورهای مردم را می گویم.
به گزارش گاردين، بارداري دختران دبيرستاني كه زماني يك رسوايي تلقي ميشد هماكنون به نشانهاي از افتخار تبديل شده و در مبارزات انتخاباتي "سارا پيلين" هم محدوديتي را ايجاد نميكند. اين روند جديد كه زاييده سياستهاي بوش در زمينههاي اقتصاد و خانواده است محدود به مناطق جنوبي آمريكا نشده و در همه جا از جمله ايالت ثروتمند ماساچوست رواج دارد.
دختران نوجوان كه به اين كار افتخار ميكنند در سر تا سر آمريكا از ماساچوست تا بنادر كوچك ساحلي آمريكا يك جواب را دارند: «چون ميخواستم مادر شوم.»
به نظر ميرسد در آمريكا مادر شدن در سنين پايين باعث افتخار شده و به نمادي تبديل شده كه در برابر سقط جنين قرار ميگيرد، نمادي از يك انتخاب اخلاقي كه نشانگر ارزشهاي خانواده است نه فروپاشي خانواده تا جائيكه در هفتههاي اخير هم به يكي از موضوعات بحثهاي انتخاباتي نامزدي تبديل شده كه به دنبال جمعآوري رأي است. زمانيكه "سارا پيلين" نامزد معاونت "جان مك كين" در انتخابات رياست جمهوري آمريكا فاش كرد كه "بريستول" دختر 17 سالهاش باردار است در هفته بعد از آن جمهوريخواهان در نظرسنجيهاي انتخاباتي 4 درصد از دموكراتها پيش افتادند.
اينگونه بارداريها در حال تبديل شدن به يك عرف در جامعه آمريكاست. زمانيكه "جيمي لين اسپيرز" خواهر كوچكتر "بريتني اسپيرز" - خواننده آمريكايي - در سن 17 سالگي باردار مي شود؛ وي در ماه ژوئن بچه خود را به دنيا آورد. وي قراردادي را با يك مجله معتبر آمريكايي منعقد كرد و عكس وي در حالي روي جلد اين مجله چاپ شد كه فرزندش را در آغوش گرفته بود و در گفتگويي مفصل در مورد مادر شدن صحبت كرده بود. فيلم «جونو» كه ركوردي جالب را در آمريكا به دست آورد و با سودي بيش از 229 ميليون دلار يك جايزه اسكار سال 2008 را نيز به دست آورد داستان دختري است كه تصميم ميگيرد بارداري ناخواسته خود را ادامه داده و مادر شود.
در كشوري كه اعتقادات مذهبي و قدرتمندي دارد تعداد محافظه كاران اجتماعي كه مانند "پيلين" مخالف سقط جنين هستند رو به افزايش است. مادر شدن در نوجواني به جاي اينكه باعث رسوايي و خجالت از يك اشتباه شود به يك تصميم اجتماعي نشان دهنده مسئوليت پذيري تبديل شده است.
دكتر "مايك ميلز" يك جامعهشناس و از محققان برجسته مركز جرايم اطفال در سان فرانسيسكو معتقد است كه بارداري زنان جوان هماكنون به جاي اينكه نشانهاي از فروپاشي خانواده باشد به عنوان يك استراتژي ترقي براي زناني تبديل شده كه پايينتر از استانداردهاي اجتماعي _ اقتصادي قرار دارند.
وي ميگويد: «چون گروههاي فقيرتر در سنين پايينتري ميميرند بنابراين بچهدار شدن در سنين پايين و مادر بزرگ شدن و افزايش تعداد اعضاي خانواده ميتواند زنده ماندن آنها را تضمين كند.»
اما فراتر از اينكه اين افراد قرباني محروميت و فقر باشند، دختران جوان مادر شدن را در جامعهاي ترجيح ميدهند كه مادر شدن دختران نوجوان را در برابر سقط جنين تشويق ميكند.
شهر "گلوچستر" در ايالت ماساچوست در ماه ژوئن با بحران جديدي رو به رو شد. 18 نفر از دختران نوجوان 14 تا 16 ساله دبيرستاني در اين شهر باردار بودند. كارشناسان بهداشتي در اين زمينه اعلام يك اپيدمي كردند. در مدرسهاي با 1200 دانشآموز 150 آزمايش بارداري در فاصله اكتبر 2007 تا مي 2008 انجام شده بود. كاركنان مراكز بهداشتي از دختران نوجواني خبر دادند كه پس از مثبت شدن آزمايش به نشانه موفقيت كف دست خود را به كف دست دختران ديگر ميكوبيدند.
اين اتفاقات در ايالتي رخ ميدهد كه دومين ايالت آمريكا از نظر تعداد كم بارداريهاي نوجوانان بوده است. پس از 4 ماه ساكنان گلوچستر كه متوجه شده بودند مورد توجه قرار گرفتهاند يك پاسخ را ميدادند: «در ساير نقاط آمريكا هم همينگونه است.»
اين حرف تا حد زيادي درست است. هر ساله در آمريكا 750 هزار دختر بين 15 تا 19 سال حامله ميشوند. بر اساس آمار مركز فدرال كنترل و پيشگيري از بيماريهاي آمريكا ميزان بارداري دختران نوجوان براي اولين بار در سال 2006 و پس از 7 سال به 42 نفر در هر 1000 نفر رسيد كه نسبت به سال 2005 هم 3 درصد افزايش داشته است.
حاملگي دختران نوجوان در مناطق حومهاي و فقيرتر آمريكا بيشتر از ساير نقاط بوده و در سال 2000، ميزان بچهدار شدن اين دختران در مي سي سي پي، تگزاس آريزونا، آركانزاس و نيومكزيكو بيشتر از ساير ايالات بوده است.
مادران مجرد در آمريكا مورد حمايت دولت قرار گرفته و دولت به آنها كمك هزينه مسكن و سوخت ميدهد. در شهرهايي كه گزينههاي ديگري براي زندگي نيست مادر شدن در دوران مجردي به عنوان يك راه فرار تلقي ميشود.
اكثر دختران نوجوان باردار يا هنوز در دبيرستان تحصيل كرده و از وضع تحصيلي خوبي برخوردارند و يا به تازگي ديپلم گرفته و به صورت پاره وقت مشغول كار هستند.
به طور كلي و بر اساس آمار دولتي سازمانهاي مختلف در آمريكا مانند مركز فدرال كنترل و پيشگيري از بيماريها، كمپين ملي جلوگيري از بارداري نوجوانان، گزارشات رواني ملي و ... بيش از يك سوم دختران آمريكايي قبل از سن 20 سالگي باردار ميشوند و در سال 2006، دختران بين 15 تا 19 سال 435 هزار و 427 كودك را به دنيا آوردهاند.
در بيش از 80 درصد موارد حاملگي ناخواسته بوده است و حدود 9 ميليارد دلار از بودجه آمريكا هزينه بارداري دختران نوجوان در سال 2004 بوده است. تا قبل از "بريستول" پيلين دختر 17 ساله سارا پيلين نامزد معاونت رياست جمهوري حزب جمهوريخواه آمريكا مشهورترين نوجوان باردار آمريكا "جيمي لين مري اسپيرز" خواهر كوچك "بريتيي اسپيرز" خواننده آمريكايي بوده است كه در سن 17 سالگي در ژوئن گذشته بچه خود را به دنيا آورد.
روبروي محل كارم وسط بلوار يه فضاي سبزه كه سرتاسر شمشاد كاشتن! يه پسر جوون لاي شمشاد ها نشسته داره تزريق ميكنه! همسايه ميگه: جاي باحالي انتخاب كرده! لااقل از توي مستراح كه بهتره! همسايه ميخنده و من دلم ميخواد گريه كنم!
راه ميفتم به طرف فلكه راهنمايي … سر سه راه فلسطين پهلوي دكه روزنامه فروشي پنج شيش تا جوون نشستن دارن سيگاري بار ميزنن! نه ترسي؛ نه واهمه اي؛ غش غش ميخندن و تند تند توتون هاي سيگار رو خالي ميكنن كف دستشون! يكيشون يه تكه حشيش در مياره زيرش اتيش ميگيره با توتون ها قاطي ميكنه! چشمش به من كه ميفته ميگه: بفرما عِشقي …بفرما! انگار نه انگار كه ماهه رمضونه! نه بوي شله زرد مياد نه بوي گلاب و نه بوي خدا …فقط بوي سيگار و حشيش! خدا هم رفته از اين ديار انگار!
ميرم طرف انتهاي سناباد تا نون بگيرم … نون كه گرفتم پياده راه ميفتم طرف خونه… جلوتر از من يه پرايد ميزنه كنار و خانمي با ناراحتي پياده ميشه و برميگرده به راننده ميگه كثافت! خدايا چه دلگيره اين خيابونا … چه سوت و كوره اين شهر!
نزديك خونه كه رسيدم از اونطرف خيابون صداي جيغ زني رو شنيدم! مردي كه باهاش بود زد توي گوشش… سريع ميرم اونطرف! مرده گفت برو پي كارت اقا! زنمه … دعواي خانوادگيه! ميگم خجالت نميكشي سر اذون … زن هق هق ميكنه! نون ها رو ميذارم روي پله يه مغازه!بهش ميگم زنگ ميزنم پليس ۱۱۰ و گوشي تلفنم رو در ميارم! ميگه هر گهي مِخي بُخوري بُخور! دست زن رو ميكشه و ميبره! از زنگ زدن منصرف ميشم… زن با اكراه مويه ميكنه و دنبال مردش ميره! دلم ميخواست ميكشتمش اين مرتيكه نامرد رو!
ميرم خونه … دخترم موهاش رو دمبه موشي كرده مياد جلو سلام ميكنه ميگه: نيگا بابا چي خوشگل شدم! بهش توجه نميكنم .. هنوز تو فكر اون زنم! دخترم ميگه چه باباي بي حال بد اخلاقي و ميره تو اتاقش … يه دفه يادم مياد كه نون ها رو از روي پله مغازه بر نداشتم… سريع ميرم بيرون … صداي اذون مياد! از رفت!خيابون كه رد شدم ديدم پيرمردي خم شد و نون ها رو برداشت … خواستم بگم اون نون ها مال منه اما نگفتم! پيرمرد نونها رو بوسيد و زير بغلش گرفت تند تند