۱۳۸۷ شهریور ۵, سه‌شنبه

افسردگی موجب آلزايمر می شود


به نوشته پايگاه اينترنتي ساينس ديلي، گروهي از محققان دانشکده پزشکي روتردام هلند در جريان تحقيقات خود بطور ميانگين شش سال روي چهار صد و هشتاد و شش نفر بين سنين شصت تا نود سال تحقيق کردند که يکصد و سي و چهار نفر از اين افراد در دوران زندگي خود حداقل يک دوره افسردگي را تجربه کرده بودند.
به گفته محققان، طي اين دوره بيماري الزايمر در سي و سه نفر از اين افراد تشخيص داده شد و محققان با بررسي زندگي انها دريافتند افرادي که پيشتر دچار افسردگي بودند دو و نيم برابر بيش از سايرين در معرض ابتلا به بيماري الزايمر قرار داشتند.
پژوهشگران همچنين دريافتند خطر ابتلا به الزايمر در افرادي که پيش از سن شصت سالگي دچار افسردگي بودند چهار برابر بيش از ديگران است.
پروفسور ام بي برتلر از دانشکده پزشکي روتردام هلند در اين خصوص مي گويد هنوز رابطه بين افسردگي و خطر ابتلا به الزايمر دقيقا مشخص نشده است اما تحقيقات اوليه نشان مي دهد افسردگي به سلولهاي دو ناحيه در مغز اسيب مي رساند که اين امر در نهايت مي تواند منجر به بروز بيماري الزايمر در فرد شود اما بايد تحقيقات بيشتري براي روشن شدن رابطه اين دو انجام شود.

لایجه چند همسری و تدابیری از این دست، به هیچ کجا نخواهیم رسید.




نیم میلیون دختر 25 ساله هنوز درایران شوهر نکرده اند.نیم میلیون زن مطلقه بالای 30 سال در ایران داریم که مجموع آنها چند برابر مردان ازدواج نکرده است


سازمان ملی جوانان، نتایج یک تحقیق و نظرسنجی را منتشر کرده است. بموجب این تحقیق و نظرسنجی، شمار دختران مجرد 25 سال به بالا در ایران دو برابر پسران مجرد در همین سن و سال است.
ایران 500 هزار دختر بالای 31 سال دارد که هنوز ازدواج نکرده‌‌اند و 500 هزار زن که یک بار ازدواج کرده و طلاق گرفته اند. این آمار را مشاور استاندار اصفهان نیز تائید کرده و افزوده است که هر سال بر جمعیت زنان مطلقه درایران افزوده می شود.
ازدواج موقت بعنوان راه حلی برای پدیده ذکر شده عنوان شده اما نظرسنجی ها نشان میدهد که ازدواج موقت یا صیغه خانواده‌های دیگر را با خطر روبرو می کند، ضمن آنکه فرهنگ و سنت های ایرانی صیغه را نمی تواند قبول کند.
پیشنهاد و راه حل دیگری که بصورت نظرسنجی مطرح و نتیجه آن جمعبندی شده آنست که دختران مجرد بالای 25 سال تشویق به‌ ازدواج با مردانی شوند که همسران خود را از دست داده‌ یا از آنها جدا شده اند. اما این گروه از دختران ایرانی که آمار آنها از نیم میلیون سر ریز شده نیز تمایلی به این نوع ازدواج ندارند. از جمله دلائلی که این دختران درباره رد ازدواج با مردان از همسر جدا شده ارائه داده اند اینست که چنین مردانی نسبت به مردان و جوانان ازدواج نکرده از روحی و روانی دچار مشکلات اند و زندگی با آنها امنیت ندارد.
(بدین ترتیب، تشویق به رشد جمعیت، ناتوانی در کنترل توازن جمعیت، مشکلات ناشی از بیکاری، اعتیاد و بی مسکنی که ازدواج را با سدی بزرگ روبرو ساخته، عوارضی به بار آورده که در آمار بالا از زوایای مختلف باید بررسی شود. این مشکل، مانند بسیاری مشکلات دیگر با اعدام و زندان حل نمی شود. راه حل وام 20 هزار تومانی ازدواج هم نیست، چاره کار سانسور و جلوگیری از انتشار بررسی نتیجه این وضع نیز نیست. ساختار اقتصادی حاکم، همزمان با پذیرش دگرگونی در ساختار فرهنگی و مذهبی و اجتماعی مردم می باید دگرگون شود. با موعظه و خطبه نماز جمعه و لایجه چند همسری و تدابیری از این دست، به هیچ کجا نخواهیم رسید. همچنان که در این سالها نرسیدیم. مجلسی ملی و منتخب مردم، مطبوعاتی آزاد برای بحث درباره تمام این مسائل لازم است. )

این امام جمعه ها هم در دوران رهبری علی خامنه ای رویش کرده اند


رویش یافتگان دوران رهبری علی خامنه ای
این امام جمعه ها هم در دوران رهبری علی خامنه ای رویش کرده اند و جانشین ریزش کرده
هائی مانند آیت الله طاهری و آیت الله توسلی و آیت الله اردبیلی و تمام روحانیونی شده اند که در مجمع روحانیون مبارز و جامعه مدرسین و محققین حوزه علمیه قم جمع شده اند. در همین دوران امثال حجت الاسلام کدیور مغضوب‌اند و امثال حجت الاسلام اشکوری خلع لباس شده اند تا امثال امام جمعه مهریز سخنگوی انقلاب شوند. همان انقلابی که رهبر می گوید احمدی نژاد شعارهای آن را احیاء کرده است! و لابد امام جمعه مشهد"علم الهدا" و امام جمعه شیراز "حائری شیرازی" و هم اندیشان آنها آن را تئوریزه کرده اند. نه این بساطی که راه افتاده انقلاب است و نه آنها که رهبر فکر کرده رویش انقلابی کرده‌اند، انقلابی اند. انقلاب 57 شعارها و آرمان های دیگری داشت که همچنان نیز مطرح است و بازگشت به آن آرمان ها و شعارهایش به شهادت روزنامه های سال 57 و دیوارهای شهرها، بکلی چیز دیگری خلاف آن اوهامی بود که بنام انقلاب می خواهند جا بزنند. اگر خیزش دیگری هم در کشور رخ بدهد، برای نجات آن شعارها و آرمان هاست، همچنان که در دوم خرداد همه به یاد دارند، نه آنچه احمدی نژاد و امام جمعه های منصوب رهبر و خود رهبر می گویند.

بیشترین کشته شدگان آن نیز ایرانی بوده اند.




سقوط هواپیما و مصادره کشتی دو رویداد، در یک پیوند؟


دو رویداد تقریبا پیاپی و همزمان، که یکی در دریا و دیگری در آسمان روی داد، گمانه زنی هائی را موجب شده است. رویداد اول ناپدید شدن یک کشتی ایرانی در آب های بین المللی و نزدیک کشور اتیوپی بود و رویداد دوم سقوط یک هواپیمای مسافربری ایرانی که گفته می شود در نزدیکی یک پایگاه نظامی امریکائی در جمهوری قرقیزستان سرنگون شد.
در رویداد نخست، مقامات جمهوری اسلامی تاکنون حاضر نشده‌اند بگویند بار این کشتی چه بوده و از کدام مقصد اولیه و یا نیمه راه به طرف ایران می آمده است. تنها نکته ای که دراین ارتباط می گویند آنست که این کشتی را دزدان دریائی ربوده اند. دزدان دریائی در قرن 21 که حرکت موش روی زمین و ماهی در اقیانوس زیر نظر ماهواره هاست، تنها می تواند یک قصه کودکانه برای خردسالان باشد. قصه ای مربوط به قرن 18 و شاید 19.
ماجرای ناپدید شدن کشتی ایرانی با محموله مجهول که قطعا تا حالا خود کشتی و محموله آن را در پایگاه های دریائی امریکا زیر و رو کرده اند، با سقوط هواپیما همراه شد.
ابتدا خبر مضحک خبرگزاری احمد جنتی دبیر شورای نگهبان، یعنی خبرگزاری فارس را بخوانید که شاید برای ثبت در تاریخ خبرنویسی مفید باشد. این باصطلاح خبرگزاری، خبر این سقوط را برای دسته کور و کرها و شاید لال ها اینگونه گزارش کرد:
« سخنگوی سازمان هواپیمایی گفت: هواپیمایی که امروز لحظاتی پس از برخواستن از باند فرودگاه بیشکک سقوط کرد متعلق به شرکت ایرتک قرقیزستان بوده است
رضا جعفرزاده در گفت وگو با خبرنگار اقتصادی فارس اظهار داشت: هواپیمای بوئینگ 737 شرکت هواپیمایی ایرتک قرقیزستان حامل 86 مسافر بود که لحظاتی پس از برخواستن از باند فرودگاه دچار سانحه شد و سقوط کرد.
جعفرزاده گفت: براساس قوانین هوانوردی و انکس‌های مربوط به سوانح هوایی پیگیری علل سقوط هواپیما جزو وظایف سازمان هواپیمایی ایران نیست.
وی در خصوص تعداد ایرانیهای مسافر این هواپیما اظهارداشت: هنوز تعداد مسافران ایرانی این هواپیما مشخص نیست. »
این عین و تمام خبری بود که خبرگزاری فارس مخابره کرد و بجای آنکه خبر دقیق سقوط و جزئیات آن را منتشر کند، از همان ابتدا و به شیوه "بازجوئی" روی کاغذ، به نقل از سخنگوی سازمان هواپیمائی خواست ایرانی بودن هواپیما را "رد" کند و مسئولیت تحقیق را هم بیاندازد به گردن قرقیزستان. درباره مسافران ایرانی و قربانیان ایرانی این ماجرا نیز اظهار بی اطلاعی کرد. یعنی درست همان نکات خبری که در هر حادثه و خبری مردم منتظرند آن را بخوانند نه تکذیب سخنگو را.
بهرحال، شرح این خبر نیز اندک زمانی پس از شاهکار خبر رسانی که در بالا از قول خبرگزاری فارس خواندید روی شبکه خبری خبرگزاری های جهان قرار گرفت. از جمله اینکه هواپیما از نوع 737 بوده و در اجاره شرکت هواپیمائی آسمان در جمهوری اسلامی و عمده مسافران آن نیز ایرانی بوده اند، همچنان که بیشترین کشته شدگان آن نیز ایرانی بوده اند. رقمی بالای 50 کشته ازمیان یکصد و چند مسافر هواپیما.
هواپیما از باند فرودگاه "بیشک" در قرقیزستان به مقصد تهران بلند می شود، اما در فاصله کمی از یک پایگاه نظامی امریکا سقوط می کند. گفته می شود، هواپیما کمی راهش را کج کرده و در مسیر این پایگاه قرار می گیرد و در چند کیلومتری پایگاه سقوط می کند!
در هیچ سانحه هوائی و سقوط هواپیمائی تاکنون مسافری زنده نمانده و اگر مانده بعنوان یک واقعه نادر در تاریخ این نوع حوادث ثبت شده است. بنابراین و از آنجا که شمار قابل توجهی از مسافران این هواپیما و از جمله چند ده مسافر ایرانی هواپیما در این ماجرا زنده مانده اند، فرضیه سقوط هواپیما باطل است و این احتمال که به هواپیما دستور فرود داده شد و یا آن را خواسته اند فرود بیآورند و در این کشاکش، نزدیک به زمین هواپیما دچار حادثه شده بیشتر است. منطقه حادثه نیز گفته می شود با فرودگاه "بیشک" حدود 10 کیلومتر فاصله داشته است، بنابراین هواپیما را در نقطه دیگری می خواسته اند پائین بکشند. هر هواپیمائی در چنین فاصله ای از فرودگاه، قطعا در ارتفاعی قرار دارد که در سقوط آن هیچ مسافری جان سالم بدر نمی برد.
همین نشانه ها کافی نیست تا ماجرای سقوط هواپیمای 737 شرکت آسمان را با ناپدید شدن کشتی ایرانی در آب های بین المللی در پیوند ببینیم؟

ادامه اعدام نوجوانان محكوم به مرگ؛ اين بار بهنام زارع


ایا این اعدام ها تونسته آمار جرم و جنایت رو کاهش بده ؟

بهنام زارع، از كساني كه در نوجواني مرتكب قتل شده است، صبح سه شنبه بدون حضور وكيل و خانواده اش به دار آويخته شد. هفته پيش نيز رضا حجازي اعدام شد.
محمد مصطفايي، وكيل ۲۵ نوجوان محكوم به اعدام، با اعلام اين خبر به راديو فردا گفت: «از تابستان سال گذشته ما پيگير كسب رضايت از خانواده اولياي دم پرونده بوديم. اما چون پدر مقتول در دوبي زندگي مي كرد، هيچ گاه نتوانستيم او را ملاقات كنيم.»
بهنام زارع متولد سال ۱۳۶۸ در پانزده سالگي در يك دعواي كودكانه بر سر يك كبوتر، مرتكب قتل مهرداد، شد. وي از سال ۸۴ تا زمان اجراي حكم در زندان شيراز زنداني بود.
اعدام بهنام زارع يك روز پس از انتشار اطلاعيه اتحاديه اروپا در محكوم كردن اعدام رضا حجازي، صورت گرفت. رضا حجازي هفته گذشته به جرم قتلي كه وي در پانزده سالگي مرتكب شده بود، اعدام شد. رضا حجازي ساعاتي پس از اينكه به وكيل او اعلام شد اجراي حكم به تعويق افتاده است، به دار آويخته شد. اتحاديه اروپا در بيانيه خود همچنين از اينكه طي سال جاري شمار اعدام افرادي كه در نوجواني مرتكب جرم شده بودند در ايران به پنج نفر رسيده، به شدت ابراز نگراني كرده است.
اتحاديه اروپا روز نوزدهم اوت قويا از جمهوري اسلامي خواسته بود تمهيدي بينديشد تا براي بزهكاران نوجوان شيوه هايي نظير دادگاه اطفال، محكوميت هايي با هدف آموزش و همچنين كمك به توانبخشي اجتماعي آنان در نظر گرفته شود.
در اين بيانيه همچنين يادآوري شده است كه اتحاديه اروپا روز نوزدهم اوت قويا از جمهوري اسلامي خواسته بود تمهيدي بينديشد تا براي بزهكاران نوجوان شيوه هايي نظير دادگاه اطفال، محكوميت هايي با هدف آموزش و همچنين كمك به توانبخشي اجتماعي آ نان در نظر گرفته شود. اعدام دو جوان تنها در يك هفته، در حالي صورت مي گيرد كه طبق ماده ۳۷ كنوانسيون حقوق كودك و بند ششم ماده پنج ميثاق بين المللي حقوق مدني و سياسي، كه به تصويب ايران نيز رسيده است، اعدام افرادي كه در زمان ارتكاب جرم سن شان زير ۱۸ سال باشد، ممنوع است. ايران در سال ۱۳۷۲ كنوانسيون حقوق كودك را پذيرفته و در سال ۱۳۵۴ به ميثاق بين المللي حقوق مدني و سياسي پيوسته است. در هر دو سند بين المللي به صراحت، دولت ها از اعمال مجازات مرگ براي اطفالي كه در زمان ارتكاب جرم سن آنها كمتر از ۱۸ سال بوده، منع شده اند.
منع اين مجازات غير قابل برگشت به زندگي، در ماده ۳۷ كنوانسيون حقوق كودك به تصويب مجلس شوراي اسلامي رسيده و شوراي نگهبان در نظريه خود هيچ گونه ايراد شرعي بر اين ماده قانوني وارد نياورده است. يك گروه طرفدار حقوق بشر در ايران در ۲۹ خردادماه سال جاري اعلام كرد: طي ده سال گذشته، دستگاه قضايي ايران ۱۷۷ حكم اعدام براي نوجوانان متهم زير۱۸ سال صادر كرده است كه حكم ۳۴ نفر تاكنون اجرا شده وحدود ۱۱۴ نفر ديگر منتظراجراي حكم هستند.
كمپين بين المللي حقوق بشر درايران، در بيانيه اي اسامي ۱۱۴ متهم نوجوان را كه در انتظار اعدام به سر مي برند، منتشر كرد كه خردسال ترين آنها، فردي به نام احمد نوروزي است كه سه سال پيش در سيستان و بلوچستان به مرگ محكوم شده است.
در همين زمينه، سازمان عفو بين الملل نيز مي گويد از سال ۱۹۹۰ تا كنون حداقل ۳۰ نوجوان در ايران اعدام شده اند كه از اين تعداد هفت نفر در سال ۲۰۰۷ و در سال جاري حداقل سه جوان كه در سنين كمتر از ۱۸ سال مرتكب جرم شده اند، به دار آويخته شده اند

شهري با ۱۵۰ محكوم به اعدام



دشتستان؛ شهري با ۱۵۰ محكوم به اعدام



فرمانده نيروي انتظامي دشتستان در استان بوشهر اعلام كرد كه ۱۵۰ متهم به قتل در اين شهرستان در انتظار اجراي حكم اعدام به سر مي برند.
سرهنگ اردشير غلامي در گفت و گو با روزنامه «پيام عسلويه» ضمن دفاع از اجراي حكم اعدام چهار نفر در يكي از ميادين شهر برازجان كه ۲۰ تير ماه گذشته اجرا شد، گفت: «مردم اين شهرستان نزديك به ۱۵۰ نفر قاتل در زندان دارند، كه منتظر حكمشان هستند. بحث هم روي علني اعدام كردن است، مردم مي بينند كه حساب و كتاب در كشور وجود دارد و اگر كسي قتل انجام دهد قانون هم او را مجازات مي كند.»
در حالي كه خبرگزاري ها از نقض بخشنامه رييس قوه قضاييه مبني بر ممنوعيت اعدام در ملاء عام در شهرستان دشتستان خبر داده بودند، فرماندار دشتستان در روزهاي اخير فاش كرد كه اين اعدام ها با كسب اجازه از محمود هاشمي شاهرودي در ملاء عام اجرا شده است.
غلامرضا كشتكار، فرماندار دشتستان به روزنامه «پيام عسلويه» گفته است: «اعدام در ملاء عام ممنوع شده مگر با اجازه رييس قوه قضاييه و در موارد خاص. در شهرستان دشتستان نيز مسئولين استان درخواست كردند كه اعدام در ملاء عام انجام شود، رييس قوه قضاييه نيز موافقت كردند، خوشبختانه بازخوردش هم مثبت بود.»
سخنگوي قوه قضائيه در دهم بهمن ماه سال ۸۶ ، پنج ماه قبل از اعدام اين چهار نفر در شهر برازجان، طي يك كنفرانس مطبوعاتي از صدور بخشنامه «ممنوعيت اعدام در ملاء عام» از سوي رييس قوه قضاييه خبر داده بود.
عليرضا جمشيدي همان روز به خبرگزاري هاي رسمي ايران گفته بود كه بر اساس بخشنامه نهم بهمن ۸۶ محمود هاشمي شاهرودي، «اجراي احكام اعدام به صورت علني، تنها با موافقت رييس قوه قضاييه و بنابر ضرورت هاي اجتماعي امكان پذير خواهد بود.»
«چند وقت پيش در شبانكاره برادري آمد خواهرش را سر سفره كشت. يا پدري با پسرش سر پول با هم درگير مي شوند، اسلحه شكاري مجوز دار هم در خانه وجود داشت، پدر سمت اسلحه مي رود، پسر پيشدستي مي كند و اسلحه را مي گيرد و پدرش را مي كشد. اين قتل ها نمي تواند ناامني باشد، مسئله ناامني به ترور مي گويند. من نمي توانم نگهبان در خانه ها بفرستم كه مبادا پسري با پدرش درگير شود يا نگذارد برادري، خواهرش را بكشد.»
فرمانده نيروي انتظامي دشتستان
به گفته فرمانده نيروي انتظامي دشتستان، تنها در تيرماه سال جاري ۱۲ تن در شهر برازجان مركز شهرستان ۲۵۰ هزار نفري دشتستان اعدام شده اند.
هفته نامه «اتحاد جنوب» نيز گزارش داد كه مقام هاي قضايي در استان بوشهر به رسانه هاي محلي گفته اند: «اعدام اين افراد در ملاء عام در راستاي اخطار به افراد شرور اين شهرستان است كه اخيرا دست به جرائم فراواني از جمله قتل هاي متعدد زده اند.»

اين زن ميانسال مانتوي گشادو مشكي پوشيده است .



اينجا كلنيك فوق تخصصي بيمارستان بقيه الله در تهران است با سر در سبز و ساختماني قد كشيده تر از ديگر سازه هاي واقع در خيابان شيخ بهايي در ورودي كلنيك ،مردي سبز پوش است كه مانع ورودم به كلنيك ميشود و با دستش اشاره به دري ميكند كه رويش نوشته شده ورودي خواهران .
بجز من 2 زن ديگر در اتاقك ورودي خواهران هستند و 2 زن ماموررو ي ميز و ديوار هاي اتاقك پر است ازپوستر و شعار ها ، احاديث و آيات مربوط به حجاب:زن در حجاب چون گوهري است در صدف ، ،حجاب محدوديت نيست مصونيت است ،خواهرم حجاب تو ازخون من رنگين تر است ،چادر محراب زن مسلمان است....يكي از زن هاي مامور كه فقط آستين هاي سبزش از زير چاد ر و مقنعه سياهش پيداست تكه پنبه اي به يكي از زنان ميدهد و مي گويد:عزيزم !خط لب و روژت رو پاك كن. زن روسري آبي و مانتوي طرح لير به تن دارد و پنبه را ميگيرد وكارت شناسايي خود را براي تحويل چادر مشكي در اختيار مامور ميگذارد و مامورديگر با زني ميانسال كه رنگ لبانش پريده است و دستانش از عصبانيت ميلرزد در حال بحث است زن به اعتراض ميگويد :من مريضم براي درمان دردم به اينجا آمدم نيامدم كه سالن مد! خانم جان حال و حوصله لباس خودمو ندارم چه برسه به چادرهاي كه شمامعلوم نيست تو اينجا دست كيا چرخيده .
زن مامورجواب ميدهد خانم چادر هاي ما كه يه بار مصرف ميشن ميرن دوباره شسته ميشن و بهداشتين شما نگران نباشين بهرحال مقررات اينجا اجازه نميده خانمها بدون چادر وارد كلنيك بشن دوست نداريد به اينجا نيائيد!
زن ميانسال توان ايستادن ندارد روي صندلي مينشيند بادستاني كه ميلرزند كيفش را باز ميكند كيفش را ميگرددتا كارت شناسايي خود را براي تحويل چادر به مامور بدهد، به من نگاه ميكندو مي پرسد:دكترم اينجا ست مطبش هم دور هست هم حق ويزيتش خدا تومن ،از كجا بيارم بدم !خانم جان من مانتويم ايراد داره؟ روسريم مشكل داره ؟من بااين سن وسالم با اين حالم تو اين بيمارستان ميخوام چكار كنم كه با سركردن چادراينا مشكل حل ميشه؟بخدا ظلمه ...
اين زن ميانسال مانتوي گشادو مشكي پوشيده است .
كارت شناسئيم را در قبال تحويل چاد رهاي علامت دار كلنيك به مامور زن سبز پوشي كه فقط آستين هاي سبز مانتويش معلوم است تحويل ميدهم تا بيتوانم وارد كلنيك شوم
بر خلاف مردان همه جور پوش وهمه شكل ، زنان داخل ساختمان كلنيك يكدست چادرمشكي سر كرده اند زنان منشي و كادر بيمارستان با مانتوي سبز و سر آستين هاي نشان دار از بقيه زنها متمايزند و زناني كه از چادرهاي علامت دار كلنيك استفاده كرده اند.
زني در مقابل اتاق انتظاريكي ار پزشكان كلنيك روي برانكارد خوابيده است شوهر و پسرجوانش كناربرانكارد ايستاده اند چادر سياهش را رويش كشيده است از درد به خود ميپيچد گاهي ناله اش بلند ميشود وبا تكان هايش چادر از روي پاهايش كنارميرود شوهر يا پسر جوانش مراقبند چادر از رويش كنار نرود شلوار و مانتوي مشكي پوشيده است ...
زني ديگر كه چادراز روي سرش ليز خورده است مشغول جمع كردن مداد رنگي هاي دختر كوچولوي شيطانش از روي زمين است موهاي مشكي دختركوچولو دم اسبي جمع شده ودرحاليكه كيف صورتيش را بغل كرده و مي خواهد دفتر نقاشي اش را رنگ كند ولي مداد ها از دستان كوچكش ليز ميخورند زن دوباره جمع ميكند...
عكس يك دختركوچك با مقنعه چانه دار به رنگ سبزكه انگشت سبابه اش را به علامت سكوت روي لبانش گرفته است روي ديوارنصب شده است.
در صف آسانسور هستم براي ملاقات با بيماري كه در كلنيك بستري است مامورسبز پوش آسانسوراز ورود زناني كه چادر مشكي ندارند جلوگيري ميكند مردان داخل ميشوند و زنان ميروند تا از اتاقك مخصوص ورودي خواهران چادرتهيه كنند تعداد مراجعين زياد است چادر تمام ميشود.
از كلنيك بيرون ميايم و همراه انبوه پياده رو ها به سمت ميدان سرازير ميشوم در گوشه ميدان ون سبز گشت ارشاد با 2 مامور سبز پوش مرد و 2 زن سياه پوشي كه فقط آستين هاي سبزشان پيداست،پوشش و چهره عابرين زن را كنترل ميكنند به زنان اطرافم نگاه ميكنم بيشترشان سياهپوشند اما هيچكدام از اين زنان لباس و تيپ ظاهرشان شبيه هما حسنيي نيست مگرهما از ميان اين دختران و زنان انتخاب نشده بود؟

تصاوير عجيب و گمراه كننده چشم