۱۳۹۱ فروردین ۳۱, پنجشنبه

سناتور هری ريد : ما بايد در مسير افزايش فشار بر رژيم ايران حرکت کنيم

سناتور هری ريد، رهبر اکثريت دموکرات سنای آمريکا گفت: کنگره بايد مجموعه يی از تحريمهای جديد نفتی ـ بانکی عليه رژيم ايران را به تصويب برساند تا فشار بر اين رژيم به خاطر برنامه هسته ای اش ادامه يابد. سناتور ريد که روز گذشته، در نشست مشترک دو حزب دموکرات و جمهوريخواه آمريکا، جهت گفتگو پيرامون تحريمهای رژيم ايران شرکت کرده بود، گفت، هر روزی که رژيم ايران فشاری از جانب ما احساس نکند، برای جامعه جهانی بسيار نامطلوب و برای رژيم ايران خوب است. ما بايد تا جايی که امکان دارد، در مسير فشار بيشتر عليه رژيم ايران با سرعت به پيش برويم

نه جمهوری و نه اسلامی

ندای سبز آزادی- رضا ماندگار: از روزی که جمهوری اسلامی در رفراندوم 1358 با اکثریت غریبی رای موافق گرفت، ارزیابی ها در مورد ضرورت تداوم آن یکسان نبوده است.
حکومت دینی که جمهوری اسلامی آن را توصیف می کرد، البته با نظرات موافق بسیاری از روحانیون همسو با حکومت، همراه و توجیه شده است.
هرچند برخی از عالی ترین مراجع وقت مانند آیت الله قمی (که خود زمانی همچون آیت الله خمینی طعم تبعید نظام شاهنشاهی را چشید) و آیت الله شریعتمداری، که هر دو از جمله نامداران حوزه در جنبش انقلابی بودند، قرائتی متفاوت با رهبر انقلاب اسلامی داشتند. برداشت متفاوت آنان نسبت به حکومت دینی، منجر به انزوای زودرس و محصور شدن آنان شد.
از طیف مراجعی که «سیاسی» توصیف نمی شوند و قائل به نسبت مستقیم دین و حکومت نیستند، یکی آیت الله وحید خراسانی است. دیروز رسانه های همسو با حاکمیت، نقل قولی مهم از این مرجع را –که در روزهای پس از کودتای انتخاباتی، بیت ایشان ازجمله محل های رجوع دردمندان و ابراز شکایت از ستم حاکمان بوده- منتشر کردند.
آیة الله وحید خراسانی در نقل قول جدید تاکید کرده که «حفظ نظام از اوجب واجبات است نه برای امروز که ما هستیم، برای همیشه تا روزی که این پرچم به دست امام زمان ارواحنا فداه برسد و ما همه در قبال اهل بیت علیهم السلام مسئولیم.»
آیت‌الله وحید خراسانی، اسفند 1389 نیز گفته بود: «حفظ این نظام از اوجب واجبات است.»
اوجب واجبات رهبر فقید جمهوری اسلامی
از آیت الله خمینی، در مورد ضرورت حراست از نظام جمهوری اسلامی، نقل قول کم نیست. یکی از مهمترین سخنان رهبر فقید جمهوری اسلامی در فروردین 1363 بیان شده: «مسأله حفظ نظام جمهوری اسلامی در این عصر و با وضعی كه در دنیا مشاهده می‏شود و با این نشانه‏گیری‏هایی كه از چپ و راست و دور و نزدیك نسبت به این مولود شریف می‏شود از اهم واجبات عقلی و شرعی است كه هیچ چیز به آن مزاحمت نمی‏كند و از اموری است كه احتمال خلل در آن عقلاً منجز است.»
بزرگترین روحانی پیگیر نظریه ولایت فقیه، معتقد بود: «اگر این جمهوری اسلامی از بین برود اسلام آنچنان منزوی خواهد شد كه تا آخر ابد، مگر در زمان حضور حضرت، نتواند سرش را بلند كند.»
آیت الله خمینی تصریح کرده که «حفظ نظام از اوجب اجبات است.»
رهبر فقید جمهوری اسلامی البته نظام را در پیوندی وثیق با مقوله ولایت فقیه می دید؛ هنوز این سخن آیت الله خمینی بر در و دیوار بسیاری از شهرهای کشور خودنمایی می کند: «پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد.»
اوجب واجبات رهبر دوم جمهوری اسلامی
آیت الله خمینی که درگذشت، حکایت جمهوری اسلامی و ولایت فقیه پا به دورانی جدید گذاشت. کسی رهبر کشور شد که دست کم از نظر مراتب فقهی و علوم حوزوی، واجد صلاحیت لازم نبود. اعتراض و انتقاد مشهور آیت الله منتظری به همین امر، سالها حصر و حبس خانگی برای «قائم مقام رهبر فقید» به همراه آورد.
حجت الاسلام خامنه ای که رهبر شد و آیت الله خامنه ای نام گرفت، «ولایت مطلقه فقیه» هر روز پررنگ تر و برجسته تر شد. مصداق موضوع هم البته روشن بود: شخص رهبر.
رهبر جمهوری اسلامی در مورد موضوع ولایت فقیه تاکیدات متعددی داشته؛ ازجمله این که «مسئله ی ولایت فقیه، اساس نظام و ستون فقرات نظام است»؛ «ولایت فقیه مترقی ترین چیزی است که می توان به جامعه بشری پیشنهاد کرد»؛ و این که «حکومت ما مترقی ترین حکومت هاست؛ یعنی حکومتی که با نظام ولایت فقیه معرفی می شود».
روحانیونی چون آیت الله مصباح یزدی که «اساس نظام» را «ولایت فقیه» و «رمز بقا»ی آن را «رهبری حکیمانه ولی مطلق فقیه» می دانند و «حفظ نظام» را «واجب» و «وظیفه عقلی و شرعی همگان» می خوانند کم نیستند. ازجمله، محمدرضا مهدوی کنی، رئیس مجلس خبرگان رهبری که سال گذشته در دیدار با مسئولان حزب مؤتلفه، گفت: «هدف اصلی ما حفظ انقلاب و نظام است که امام فرمود حفظ نظام از اوجب واجبات است؛ و حفظ نظام وابسته به حفظ ستون آن است، و ستون آن ولایت‌فقیه و ولی فقیه زمان است.»
اما اصل سخن، از آن خود رهبر جمهوری اسلامی است. مردادماه 1389 و در اوج سرکوب های خونین پس از کودتای انتخاباتی، آیت الله خامنه ای در دیدار با جمعی از دانشجویان، تکلیف خود را با آنچه آیت الله خمینی «از اوجب واجبات» توصیف کرده بود، معلوم کرد: «مسئله‌ى حفظ نظام مطرح شد. به نظر ما، حفظ نظام واجب است و اوجب از همه‌ى امور است. نظام هم یك مرزهاى مشخصى دارد كه یكى از این مرزها، مرزهاى اخلاقى و فرهنگى است و شكى نیست كه باید حفظ شود.»
نظامی که نه جمهوری است و نه اسلامی
آیت الله منتظری، برجسته ترین فقیهی که در عمر جمهوری اسلامی جز آیت الله خمینی، نظریه ولایت فقیه را تئوریزه و تبیین کرده، شهریورماه 1388 و در هنگامه ای که اعتراض های خیابانی سبزها به نتایج انتخابات ریاست جمهوری همچنان ادامه داشت و سرکوب های خشن و ضدانسانی اقتداگرایان، شهروندان بی گناه را بی پروا هدف گرفته بود، در پاسخ به نامه ده ها کنشگر مدنی و فعال سیاسی نوشت: «حضرات براى رسیدن به مقاصد دنیوى خویش چنان چشم و گوش و دل بر حقایق بسته اند كه نه می بینند و نه می شنوند... امیدوارم تا كاملا دیر نشده مسئولین امر به خود آیند و بیش از این وجهه نظام جمهورى اسلامى را در بین توده هاى زجر كشیده و سیلى خورده ایران و در سطح جهانى خدشه دار نكنند و موجب سقوط خود و نظام نگردند.»
آیت الله منتظری که دکتر بشیریه او را «پدر معنوی جنبش سبز» توصیف کرده، همچنین در این نامه مهم نوشته بود: «بزرگترین ستم و ظلم به اسلام عزیز رفتار مستبدانه با مردم تحت عنوان حكومت دینى و اسلامى است... امیدوارم مسئولین امر از این راه انحرافى كه در پیش گرفته اند دست برداشته و حقوق از دست رفته مردم را استیفا نمایند، خسارات را جبران نموده و بى گناهان را بیش از این در زندان نگه ندارند، و با پایان دادن به سناریوهاى نمایشى دادگاه ها و پخش اعترافات آنچنانى بیش از این قضای اسلامى را مسخره نكنند؛ و یا لااقل شجاعت این را داشته باشند كه اعلام كنند این حكومت نه جمهورى است و نه اسلامى و هیچ كس هم حق اعتراض و اظهارنظر و انتقاد ندارد.»
این تاکید فقیه برجسته، بعدتر و در تیرماه 1389 به زبانی دیگر توسط یکی از رهبران جنبش سبز، شیخ مهدی کروبی ابراز شد. آن که از همراهان برجسته رهبر فقید انقلاب اسلامی و ازجمله روحانیون انقلابی و موافق نظریه ولایت فقیه بوده، در سخنی مهم تصریح کرد: «متاسفانه امروز نه از جمهوریت نظام چیزی باقی مانده است و نه از اسلامیت آن؛ و این موضوع زنگ خطری است برای تمام آنانی که دلشان برای کشور و نظام و این مرز و بوم می تپد.»
همراهان دیروز ، مخالفان امروز
محمد نوری زاد و ابوالفضل قدیانی، دو تن از برجسته ترین مخالفان امروز حاکمان تمامیت خواه و معترضان به وضع موجودند. این دو که ازجمله همراهان حاکمیت سیاسی تا پیش از انتخابات 1388 بوده اند، پس از کودتای انتخاباتی و سرکوب های متعاقب آن، به صف معترضان و منتقدان پیوستند. نوری زاد و قدیانی البته طعم زندان استبداد دینی را چشیدند و زیر تیغ ستم و تهدید به اعتراض خود ادامه می دهند.
پنوری زاد پیشنهاد رفراندوم در مورد ماهیت نظام و اصل ولایت فقیه داده است. وی در جدیدترین اظهارنظر خود گفته: «اگر روزی برسد که مسئولین ما به یک همه پرسی تن بدهند، بسیاری از منازل و کوره راه ها طی می شود. اینکه مردم در جایگاهی قرار بگیرند که بگویند ما حاکمیت روحانیان را در مصادر امور می خواهیم یا نمی خواهیم؟ هزازگاهی مابین هر ده سال یا هر بیست سال و هر ۳۰ سالی یک جامعه برای اینکه خودش را به روز کند، باید به آراء عمومی مراجعه کند. منتها ما تمام درها را برای حضور مردم و آراء مردم بسته ایم، طبیعی است که این حاکمیت، حاکمیت مطلوب مردم نیست. حاکمیتی است که مستقل از مردم دارد راه خودش را طی می کند.»
نویسنده و فیلمساز حامی جنبش سبز افزوده که «این شکل حکومت یک گونه ای از استبداد است... مسئولین نظام جمهوری اسلامی این پیشنهاد ما (رفراندوم) را نخواهند پذیرفت. چون پذیرش چنین چیزی یعنی کنار رفتن از قدرت و پاسخ دادن به فجایعی که طی این سالها در این سرزمین اتفاق افتاده است .»
ابوالفضل قدیانی، عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی نیز در جدیدترین اظهارنظرش –که در مرخصی کوتاه مدت بیان کرده- تصریح نموده که «بعد از انتخابات خرداد هشتاد و هشت، روندی چندین ساله بروز تام و تمام پیدا کرد و آن براندازی جمهوری اسلامی بدست نهادهای انتصابی و نظامی منصوب آقای خامنه‌ای بود. الان مدت‌هاست که جمهوری اسلامی براندازی شده است. نظامی که برای استقرار و تثبیتش هزاران شهید و جانباز داده‌ایم و زندان‌های رژیم و شاه را تحمل کرده‌ایم. متأسفانه نظام فعلی نه جمهوری است و نه اسلامی. قرار نبود که جمهوری اسلامی نظامی استبدادی و خودکامه باشد. ولی متأسفانه قانون اساسی کاملاَ زیر پا گذاشته شد و استبداد دیرینه در این مملکت این بار لباس دین پوشید.»
به عقیده این فعال سیاسی محبوس در بند 350 اوین: «صاحبان قدرت الان دیگر حتی پرده پوشی هم نمی‌کنند و علناً اعلام می‌کنند که خواست یک فرد به جای قانون فصل الخطاب است. آیا این مسئله اعلام علنی استبداد نیست؟ در این وضعیت استبدادی ما شاهدیم که برای بالا رفتن از پله‌های ترقی، تملق گفتن آن شخص از الزامات است. الان به مناسبت‌های مختلف، دستگاه‌های دولتی و شبه دولتی با هم مسابقه می‌گذراند که تصاویر بزرگ‌تر و بیشتری از آقای خامنه‌ای با هزینه‌های سرسام آور چاپ کنند درست مثل کشورهای زیر سلطه‌ی دیکتاتوری مثل کره‌ی شمالی و سوریه و شوروی سابق.»
نظامی که آیت الله خامنه ای حفظ آن را «اوجب واجبات» می‌خواند و برخی از مراجع و علمای حوزوی نیز ضرورت تداوم آن را «از اوجب واجبات» توصیف می‌کنند، مدتهاست که با پرسش های جدی روبرو شده. از آیت الله منتظری تا مهدی کروبی و ابوالفضل قدیانی، فهرست مطول و شاخصی از صاحب‌نظران دینی و سیاسی، مدتهاست که دیگر نظام جمهوری اسلامی را بیگانه با جمهوریت و اسلامیت می‌دانند

رضا پهلوی: چرا از اسرائيل می‌خواهم به مردم ایران کمک کند؟

رضا پهلوی از اسرائيل خواسته است به جای تهدید نظامی به مردم ایران کمک کند. او در گفت‌وگو با دویچه وله ضمن توضیح این موضوع از ضرورت تشکیل کنگره ملی و دادگستری مستقل برای تامین امنیت آینده ایران سخن گفت.
رضا پهلوی در گفت‌وگویی اختصاصی با دویچه وله دیدگاه‌های خود درباره "تشکیل کنگره ملی"، "دادن احساس امنیت به بدنه نیروهای مسلح هم‌چون سپاه و عوامل انتظامی در فردای ایران"، "نسبت او با بدنه جنبش سبز"، "تشکیل نهاد نمایندگی انتخابی ایرانیان خارج از کشور"، "چگونگی برقراری امنیت در صورت برگشت دوباره معترضان به خیابان ها و ایجاد تغییرات سریع و یکباره در ایران" را تشریح کرد. وی همچنین توضیح داد که چرا در یکی از مصاحبه‌های اخیر خود از اسرائيل خواسته است که «به‌جای تهدید نظامی به مردم ایران کمک کند.»
ولیعد سابق ایران می‌گوید قضات و حقوقدانان از هم‌اکنون باید برای تشکیل یک نهاد قضایی مستقل در کشور فکری اساسی کنند. او معتقد است درصورت به وجود آمدن تغییرات سریع و یک‌باره در ایران، به‌سرعت باید برای تامین امنیت مردم یک دادگستری کاملا مستقل و قوی به‌وجود بیاید.
بشنوید: گفت‌وگو با رضا پهلوی ولیعهد سابق ایران
دویچه وله: در سال‌های گذشته و به‌خصوص در صحبت‌ها، سخنرانی‌ها و گفت‌و‌گوهای اخیرتان، یک نقطه اشتراک وجود دارد و آن دادن احساس امنیت به کسانی است که به تعبیر شما "در این نظام گیر کرده‌اند، مثل بدنه سپاه و عوامل انتظامی". به چه علت روی این نکته تمرکز کردید که "بدنه نیروهای مسلح ایران گناهگار نیستند و باید در آینده ایران آتیه داشته باشند"؟ در شرایط فعلی چه ضرورتی می‌بینید که نیروهای مسلح ایران را مخاطب قرار دهید؟

رضا پهلوی:
در یک همایش مدنی، اجتماعی، سیاسی به دور از خشونت بر مبنای نافرمانی مدنی، یکی از فاکتورهای کلیدی در مقابله مردم با یک نظام سرکوبگر، عملکرد و موضع‌گیری نیروهای انتظامی آن رژیم در زمان حرکت مردم است. این مسئله فقط مخصوص ایران نیست. در بسیاری از این روندها که مردم کشورها توانسته‌اند از طریق نافرمانی‌ مدنی حکومت‌های مستبد را به پایین کشند و یک نظام مردمی را جایگزین آن کنند، اغلب نیروهای انتظامی طرف مردم را گرفته‌اند یا حداقل به صورت بی‌طرفانه عمل کرده‌اند و طرف رژیم را نگرفته‌اند.

برای تحقق تغییر سیاسی با حداقل هزینه و خشونت، این امر بسیار کلیدی‌ست. دقیقا یکی از فلسفه‌های نافرمانی مدنی به دور از خشونت، پرهیز از زد و خورد و کشت و کشتار است. مقدار زیادی از پرهیز خشونت بستگی به این دارد که موضع‌گیری نیروهای انتظامی در ارتباط با مردم چیست؟ در نظام‌های سرکوبگر، وقتی عوامل نظامی به آینده خودشان در ماورای چنین نظام‌هایی فکر می‌‌کنند، بسیار مهم است که از جانب مردم احساس امنیت بکنند.

باید احساس امنیت کنند که اگر فردا ما خواستیم به این نظام پشت کنیم و طرف مردم را بگیریم، آیا مردم نسبت به ما یک برخورد خشونت‌آمیز و انتقام‌جو خواهند داشت یا در آغوش خودشان ما را خواهند پذیرفت؟ گیرم که ما مجبور شده‌ایم در آن زمان یکسری دستورات را بر مبنای شغل‌مان اطاعت کنیم. بعضی وقت‌ها وادار شده‌اند با درگیری و خشونت نسبت به مردم خودشان برخورد کنند. این مورد را در شرایط مختلفی به‌خصوص در بلوک شرق در زمان جنگ سرد، مثل مجارستان، چکسلواکی، لهستان و خیلی نمونه‌های دیگر دیده‌ایم.

بنابراین مسئله فقط این نیست که ما در جست‌وجوی آزادی، دموکراسی، حقوق بشر و حاکمیت ملی هستیم. ما به‌عنوان یک ملت ضمنا باید درک کنیم، یکی از راه‌های کم هزینه‌تر برای مردم تاکتیک‌ها و متدهایی ا‌ست که نافرمانی مدنی بهترین الگوی آن است. با این تضمین برای نیروهای انتظامی که از آینده خودشان نگران نباشند و این شامل دنبال کردن مسئله در قالب یک عفو عمومی و آشتی ملی است. این‌که شخصا بسیار تاکید می‌کنم بر نیروهای نظامی، به دو علت است. اولا فراموش نکنیم که بسیاری از این افراد، چه در سپاه، چه در ارتش و چه در سایر بخش‌های انتظامی کشور، هرچه باشد اولین مدافعان مرزهای ما و تمامیت ارضی کشور ما بوده‌اند. زمان جنگ ایران و عراق را فراموش نکنیم. آن‌ها به همان اندازه کشته داده‌اند که دیگران، به خاطر مملکت‌شان. پس با جامعه‌ خودمان است تا یک برخورد معقول داشته باشد که ما چگونه می‌توانیم با حداقل هزینه ممکن، چه جانی و چه مادی، به آن آزادی که می‌خواهیم دست پیدا کنیم. در این‌جا رابطه مردم با نیروهای انتظامی امری بسیار کلیدی ا‌ست.

بنابراین هرچه‌ نیروهای انتظامی بیشتر تضمین داشته باشند که مردم کشور خودشان فردا با حس انتقامجویی با آن‌ها برخورد نخواهند کرد، امکان پیوستن آن‌ها به مردم بسیار بیشتر فراهم خواهد شد. سرانجام فکر می‌کنم برای این کشور که به اندازه کافی تلفات و کشته و زجر و سختی کشیده، برای این‌که بخواهیم به امنیت، به صلح و به خیلی مسائل دیگر برسیم، ما نمی‌توانیم با آینده‌ای سروکار داشته باشیم که همچنان این دور باطل انتقامجویی و توحش ادامه داشته باشد. این یک امر کلیدی‌ست که فکر می‌کنم اگر هم‌میهنانم همین الان درست با این مسئله برخورد بکنند، اهمیت آن را درک خواهند کرد.

شما پیش‌تر از تشکیل "کنگره ملی" با هدف همراه کردن همه نیروهای اپوزیسیون خبر داده بودید، صحبت اتحاد همیشه بوده است، اما پس از انقلاب طیف‌های مختلف اپوزیسیون ایران نتوانسته‌اند روی خواسته‌ مشترکی متحد شوند. شما چه‌طور، با چه برنامه‌ای و با چه هدفی می‌‌خواهید طیف‌های مختلف اپوزیسیون را گرد خواسته‌ای مشترک همراه و متحد کنید؟ و اصلا در شرایط فعلی چنین کاری شدنی ست؟

البته که شدنی‌‌ست، مسئله تشخیص اولویت‌‌هاست. در این که ما یک مملکت کثرت‌‌گرا در تمام دیدگاه‌های اجتماعی ‌‌ـ سیاسی ‌‌ـ عقیدتی داریم بحثی نیست. یک پلورالیسم سیاسی در جامعه‌ ما مدت‌هاست که بوده، هست و خواهد بود. خیلی هم خوب است که چنین پلورالیسم سیاسی‌‌ داشته باشیم. اما اگر بخواهیم قبل از این‌که یک نظام دموکراتیک در کشور داشته باشیم، صرفا از دید صنفی یا حزبی یا ایدئولوژیک با مسائل برخورد کنیم، اولویت کار را درست تشخیص نداده‌‌ایم. ما روزی می‌‌توانیم در آن دموکراسی به اهداف سیاسی، اقتصادی و رقابت‌‌های حزبی در اداره‌‌ امور مملکت و تعیین سیاست دولت اشتغال پیدا کنیم که اصلا چنین نظامی در اختیار ایران و مردم ایران باشد