۱۳۹۱ آذر ۲۱, سه‌شنبه

دومين دانش آموز مدرسه شين‌آباد درگذشت


 طی ۲۴ ساعت گذشته دوتن از کودکان مدرسه شين‌آباد که در طی آتش سوزی بخاری مدرسه مصدوم شده بودند فوت کردند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ايران، طی ۲۴ ساعت گذشته دو تن از مصدومان حادثه مدرسه شين‌آباد در بيمارستان تبريز جان خود را از دست دادند.سيدان يگانه و الهام (آمنه) اسماعيل‌پور نام دو کودکی هستند که در بيمارستان "سينا" ی تبريز جان خود را از دست دادند.
همچنين يک شهروند از پيرانشهر که خواست نامش فاش نشود به گزارشگر هرانا گفت: "رسول خضری نماينده پيرانشهر زمانی که قصد داشت در بين خانواده مصدومين و جانباختگان حاضر شود و سخنرانی کند، با اعتراض مردم رو برو شد و مجبور شد محل را ترک کند."
لازم به يادآوريست، ساعت ۸ صبح چهارشنبه ۱۵ آذرماه بخاری نفتی کلاس چهارم ابتدايی مدرسه دخترانه شين‌آباد از توابع پيرانشهر آتش گرفت و تعداد زيادی از دانش آموزان در حالی که در کلاس گرفتار شده بودند دچار سوختگيهای شديد شدند

نامه نسرین ستوده از اوین : در اعتصاب هم وکیل بودم


چهل و نه روز در اعتراض به مسايل مختلف و از جمله مجازات خانواده‌ام در اعتصاب غدا بوده‌ام. در اين مدت نگراني‌هاي زيادي به وجود آمد كه همگي از سر لطف و محبت به يك خواسته‌ عمومي بوده است و آن يك “نه” بزرگ به مجازات خانوادگي است.
وظيفه‌ي خود مي‌دانم تا مراتب سپاس و قدرداني خود را تقديم اشخاصي نمايم كه با لطف و محبت خاص خود به موضوع توجه كرده بودند.
از جريانات عمومي و اجتماعي، به ويژه مادران عزادار كه فرزندان‌شان را در جنبش سال 88 از دست دادند و اينجانب افتخار وكالت تعدادي از آنها را به عهده داشتم تا مادران صلح و فعالان جنبش زنان، از زندانيان سياسي كه افتخار تحمل حبس در كنار آنها را دارم و از هم‌بنديان عزيزم كه در طي اين مدت ناملايمات مربوط به اعتصاب غذاي مرا تحمل كردند و البته همسر و دختر كوچكم كه رنج فراواني را تحمل كردند.
از فعالان حقوق بشر در سراسر جهان، از مهاجران ايراني كه پس از جنبش سال 88 نشان دادند تا چه اندازه حضورشان منشا خدمات ارزنده‌اي براي احياي حقوق بشر و دمكراسي در ايران است.
از كساني كه از حقوق و آزادي‌هاي فردي‌شان استفاده كردند و مرا و خانواده‌ام را در خواسته‌اي كه ظاهرا به خانواده‌ي كوچك ما محدود مي‌شد، تنها نگذاشتند.
افرادي كه شجاعانه و با تصميم شخصي‌شان در اعتصاب غذاي من مشاركت كردند و البته مرا نيز در تجربه‌ي نگراني عمومي از اعتصاب غدا شريك كردند آنها به من فهماندند كه چگونه اعتصاب غذاي يك انسان، ديگري را نگران مي‌كند. اقدام آنها مسئوليت سنگين‌تري را براي من به همراه آورده بود زيرا آنها در حمايت از تصميم من دست به اعتصاب غذا زده بودند.
از فعالان حقوق بشر در سراسر جهان كه مرا در ايستادگي و مقاومت ياري نمودند و من هر بار با خود مي‌انديشيدم كه در آن سوي اقيانوس‌ها، انسان‌هاي شريفي هستند كه در پاس‌داشت ارزش‌هاي والاي انساني با من همدردي ميكنند و تحمل اين بار سنگين را بر من و خانواده‌ام هموار مي‌نمايند.
مي‌دانم از اعتصابم نگران بوديد، مي‌خواهم بدانيد من نيز بابت همه‌ي نگراني‌ها و دلواپسي‌هاي‌تان نگران بودم.
اما چرا حاضر نبودم به اعتصابم پايان دهم؟
من در كنار موكلانم و دهها زنداني سياسي كه صرفا به دليل شرافتمندانه‌ترين اعمال‌شان در زندان هستند روزهاي هرچند دشوار اما پرارزشي را مي‌گذرانم.
در كنار فعالان مدني، سياسي و زندانيان عقيدتي، هموطنان بهايي و مسيحي‌ام كه افتخار وكالت برخي از آنان را داشته‌ام و اكنون نيز با افتخار با آنان تحمل حبس مي‌نمايم، كساني كه صرفا به دليل زيستن بر اساس اعتقادشان به احكام غيرعادلانه‌اي محكوم شده‌اند. اما آنان پس از همه‌ي مظالم به مجازات‌هاي خانوادگي روي آوردند. ابتدا همسرم را تحت تعقيب قرار دادند، سپس پرونده‌ي جديدي براي او تشكيل دادند. بعد از بازداشت خانواده و كودكانم، هرچند، چند ساعته، مجددا پرونده‌ي جديدي براي دختر 12 ساله‌ام تشكيل دادند و سپس در اقداي عجولانه او را به مجازات ممنوع الخروجي رساندند.
دختر من مثل هر كودكي و نه بيشتر از كودكان ديگر، حق دارد در اين سنين فراغ از ترس و تهديد مجازات، زندگي كند. پيش از اين افتخار دفاع از بسياري از كودكان سرزمين‌ام را داشته‌ام. مجازات كودكان مطلقا ممنوع است چه رسد به مجازات‌هاي سياسي به خاطر والدين‌شان.
اما البته اين مجازات خانوادگي مختص من و خانواده‌ام نبوده است. براي بيان گستره‌ي اين روش غيرعادلانه كافي است به خاطر داشته باشيم از بين 36 زني كه در بند زندانيان سياسي تحمل حبس مي‌نمايند، بستگان درجه يك 13 تن از آنان يا در زندان و يا تحت تعقيب‌اند و اين رقم بيش از يك سوم زنان زنداني سياسي را تشكيل مي‌دهد. در اين ميان هستند كساني كه بيش از يك عضو خانواده‌شان در زندان يا تحت تعقيب‌اند.
در اعتراض به مجازات‌هاي خانوادگي كه مجازات خانواده‌ي من نيز يكي از نمونه‌هاي آن بوده است، دست به اعتصاب غدا زدم. اميدم به آن است كه مجازات‌هاي خانوادگي از سياست‌هاي تهديد و فشار حذف گردد.
بار ديگر از همه‌ي اشخاصي كه در اين راه با همدلي‌هاي مداوم خود، مرا تنها نگذاشتند مراتب سپاس و قدرداني صميمانه‌ي خود را تقديم مي‌نمايم و اطمينان خود را از نتيجه‌ي راهي كه به عدالت و قانون و دموكراسي ختم مي‌شود، اعلام مي‌دارم.
به اميد آزادي و رهايي
نسرين ستوده

فاطمه کروبی: مسئولان باید هر چه سریعتر تکلیف را مشخص کنند، زندان یا حصر؟


فاطمه کروبی، همسر مهدی کروبی، که این روزها در زندان خانگی به صورت انفرادی، روزگار می گذراند می گوید: این بلاتکلیفی که ما دو خانواده (کروبی و موسوی) در آن به سر می بریم جدا از سختی آن، برای حاکمیت هم جای تاسف دارد که به نام نظام مقدس جمهوری اسلامی این اتفاقات می افتد.
هفته ی پیش محمدتقی کروبی با اشاره به دسترسی پدرش به پزشک معتمد گفته بود که آقای کروبی پس از معاینه پزشک معتمد مجددا به مکانی که در آن حبس شده بود، منتقل شد.
همسر مهدی کروبی با تاکید بر اینکه آقای کروبی به لحاظ روحی همچنان محکم و استوار است با اشاره به فشار ماموران برای عدم اطلاع رسانی از وضعیت رهبران در حصر جنبش سبز می گوید: اگر مریض هستند بگویم مریض نیستند؟ اگر حالشان بد شده پزشک برده شده یا نبرده شده و گفته شده که مثلا نباید منتقل کنیم، خیلی طبیعی است که می گوییم چه پیش آمده است. این ها چیزهای خیلی معمولی است. من تنها یک بار یک پیام را به آقای کروبی منعکس کردم که حدود ۴ ماه من را ممنوع الملاقات کردند.
فاطمه کروبی در گفت و گو با کلمه تصریح کرده است: آقای کروبی، از نظر روحی خیلی خوب و محکم هستند ولی خب از نظر جسمی رو به تحلیل هستند. پزشکشان متوجه شده بودند که هم کم خوابی های زیادی دارند، از طرفی هم سرگیجه گرفته بودند و دچار بی اشتهایی شده بودند. و مهم تر از همه اینکه در یک دوره ی زمانی بسیار کوتاه، وزنشان خیلی پایین آمده بود. البته پزشک معالج وزارت اطلاعات که گاهی چک می کند، داروهایی داده بود، اما پزشکشان متوجه شده بود که وضعیتش به چه صورت است، ولی چون آزمایشی انجام نشده بود که مشخص شود دقیقا از کجاست، داروها هم موثر واقع نشده بود.
به همین دلیل من پیگیری و گفت و گو و صحبت هایی با مقامات کردم. در حد امکان که بتوانیم با ایشان در تماس باشیم، مرتب زنگ می زدم. روزی یکی دوبار گاهی اوقات هم شاید بیشتر. و پیگیر بودم که ایشان در حال تحلیل رفتن است و اصلا اشتهای غذا ندارند که بالاخره قبول کردند در یکی از روزهایی که من خودم هم بودم در یکی از بیمارستان هایی که خودشان صلاح دیدند بستری کردند و یک آندوسکوپی با یک بیهوشی خفیف دادند. که در آندوسکوپی مشخص شد که ورم روده و معده و کمی عفونت گوارشی دارند. به هر حال دارو دادند و برگرداندند همان جایگاه حبسشان.