۱۳۹۲ تیر ۱, شنبه

گزارشی از کنگره جهاني عليه اعدام در مادريد

از ۱۲ تا ۱۵ ژوئن در مادريد کنگره جهاني عليه اعدام برگزار شد. ۱۵۰۰ نفر از ۹۰ کشور جهان در آن حضور داشتند. دو روز جلسات فشرده و در نهايت روز شنبه با يک راهپيمايي بزرگ درمرکز شهر مادريد کنگره به پايان رسيد. اين کنگره از سوي ائتلاف جهاني عليه اعدام سازمان يافته بود و دولتهاي اسپانيا٬ فرانسه٬ نروژ و سويس آنرا حمايت کرده بودند. اکنون در ۹۷ کشور جهان اعدام وجود ندارد در ۵۸ کشور جهان اعدام ميکنند و در ٣۵ کشور براي ده سال اعدام را متوقف کرده اند . طبق آمار اين کنگره در سال ۲۰۱٣ در ۲۱ کشور جهان ۶۸۲ نفر اعدام شده اند که تازه گفته اند بدليل ناروشن بودن اعدام ها در برخي کشورها و از جمله چين و ايران آمار تکميل نيست. پس ما رفته ايم در مورد يک معضل و يک زخم و يک لکه ننگ بر دامن بشريت حرف بزنيم و راه حل پيدا کنيم. براي من اين کنگره بسيار مهم بود. در طول دو روز در اين کنگره ميزگردها و جلسات متعددي برگزار شد٬ ميزهاي اطلاعاتي در قسمتي از برنامه اين کنفرانس بود و تبادل نظر و ارتباط گرفتن فعالين با همديگر ا جمله نکات مثبت اين کنفرانس بود. در طول دو روز از جمله ميزگردهاي مربوط به ايران ٬ شامل يک ميزگرد در روز اول با حضور احمد شهيد و همچنين ميزگردي در مورد اعدام کودکان با حضور يک وکيل زن ايراني و ميزگرد در مورد مواد مخدر و معضل اعدام با حضور يک فعال سياسي از ايران بود . البته همه مباحثات مربوط به جنبه هاي مختلف معضل اعدام به ايران هم مربوط ميشد و ما تا جايي که امکانش بود در اين مباحثات شرکت و دخالت ميکرديم. کميته بين المللي عليه اعدام دو هفته به برگزاري کنگره مانده بود که تصميم کرفت عليرغم نداشتن سخنران در اين پانلها در کنگره شرکت کند٬ و اينرا علني اعلام کرد. به محض پخش خبر حضور يک هييت از طرف کميته عليه اعدام از چهار زندان ايران با ما تماس گرفتند و نامه و خواستهايي را مطرح کرد که در آنجا به گوش همگان برسانيم. نامه از رجايي شهر٬ زندان تبريز٬ قزل حصار و زندان اهواز که از طرف جمع زيادي از زندانيان و محکومين به اعدام به دست ما رسيده بود و ما اين نامه ها را در بين صدها نفر حاضرين در کنفرانس پخش کرديم و همچنين به دست احمد شهيد رسانديم.- در ميزگرد مربوط به ايران که چهار سخنران داشت ٬ در بخش پرسش و پاسخ ٬ من در مورد اين نامه ها و اينکه زندانيان و محکومين به اعدام خواهان اعتراض بين المللي به اعدامها در ايران هستند حرف زدم و با عطف توجه به کمپين جهاني دفاع از سکينه محمدي آشتياني در پيش گرفتن اين الگو را براي مقباله با اعدام مورد تاکيد قرار دادم. ما در اين کنگره از تعدادي از دوستان خواستيم به زبان خودشان پيام همبستگي به زندانيان سياسي و محکومين به اعدام بدهند که لينک برخي از اين پيام ها در اينجا است. در اين کنگره تعداد زيادي از کشورهاي عرب زبان حضور داشتند و از مصر و مراکش و عراق و فلسطين و .. فعالين عليه اعدام در طول اين کنگره يک ائتلاف کشورهاي عرب زبان عليه اعدام تشکيل دادند که مهم بود. روز آخر کنفرانس ضمن اينکه در يک جلسه عمومي تعدادي از نمايندگان دولتها٬ نماينده اتحاديه اروپا و ناوي پيلاوي مسئول حقوق بشر سازمان ملل و تعداد ديگري سخنراني کردند٬ ما همه به يک راهپيمايي در مرکز شهر مادريد دست زديم که بسيار جالب بود صدها نفر در حاليکه دستکشهايي قرمز در دست داشتند که روي آن نوشته شده بود نه به اعدام٬ و در جلوي صف يک طناب دار توسط تعدادي حمل ميشد و در مقابل آن شعار نه به اعدام و ممنوعيت اعدام داده ميشد٬ مسيري را طي کرديم که مورد توجه زيادي قرار گرفت. کنگره جهاني عليه اعدام يک امکان و فرصت مهم است که ميتوان براي ممنوعيت اعدام در همه جا از آن بهره جست٬ جهت گيريها و تاثيرات اين کنگره موضوعي است که بايد به آن پرداخت. من سعي خواهم کرد در نوشته هاي ديگري به مضمون اين کنفرانس و نقاط ضعف و قوت آن بپردازم

قبرستان که نگفته اند زندان است

زندانیان سیاسی همچنان بدون امکان تماس با خانواده های خود، وضعیت نگران کننده ای دارند و خانواده های این زندانیان نیز، همچنان بی خبر از وضعیت جسمی و روحی و شرایط عزیزان خود قرار دارند. این درحالیست که "بیش از دو سال و نیم است که دادستان تهران دستور داده تلفن زندانیان سیاسی حوزه خودش را قطع کنند." رضا خندان، همسر وکیل زندانی نسرین ستوده، با بیان این موضوع در شبکه اجتماعی خاطرنشان کرد: "زندانیان سیاسی در بدترین شرایط نمیتوانند با خانواده هایشان در تماس باشند. از مرگ عزیزانشان خبردار نمی شودند. از نگرانی برای بیماری فرزندان یا اعضای خانواده به خود می پیچند. متقابلا خانواده ها در طول هفته از وضع زندانیان شان بی خبر می مانند. به ویژه در مواقعی که آنان بیماری و یا مشکل خاصی داشته باشند." آقای خندان با اشاره به ژیلا بنی یعقوب، روزنامه نگار زندانی و همسر زندانی سیاسی بهمن احمدی امویی "که گویا جسم سختی به سرش خورده و یا بالعکس"، نوشت که وی را "مخفیانه به بیمارستان برده اند. خانواده اش نمی توانند کوچکترین خبری از او بگیرند." رضا خندان همچنین خاطرنشان کرد: قبرستان که نگفته اند زندان است و مقررات دارد. جان زندانیان را به لب می رسانند و روزی که آنان دست به اعتصاب غذا و یا مانند راحله ذکایی مجبور می شوند لبهای خودشان را در اعتراض به شرایط زندان بدوزند گفته می شود: "درست نیست بهتر بود نامه می نوشتند و مشکلاتشان را مطرح می کردند." با این که نامه هم مینویسند و با هر زبانی مشکلاتشان را مطرح می کنند. چگونه است که جانیان بالفطره ای که مرتکب قتل های زنجیره ای می شوند و یا قاچاقچیان حرفه ای بین المللی صبح تا شب (که جزو حقوق شان است) پای تلفن می نشینند ولی خانواده ی زندانیان سیاسی حق ندارند یک کلمه مثلا از میزان خونریزی عزیزانشان خبردار شوند

ای کسانی که در خیابانها رقصیدید! آیا می دانستید صاحب مجلس سیدعلی بود؟

در مهمانیی شادی و پای کوبی کردید که صاحب مجلسش کوچکترین ارزشی برای شما متصورنیست، صاحب مجلس ماه ها برنامه ریزی کرده بود تا سیاهی لشکری داشته باشد تا مجلسش را بزک کنند . چرا برای خود ارزشی متصور نیستید؟ مگر از زیر عبای خاتمی به آزادی رسیدید که حالا از روحانی این انتظار را دارید؟ حکومت خویش را دست کم برای چند سال دیگر بیمه کردنند وشما را هم در خیابان به رقص در آوردند. عجبا از این ساده اندیشی و ساده لوحی این ملت، شگفتا از این کند ذهنی ، تاریخ چه قضاوتی از شما خواهد کرد 

وزیر ارشاد، کسی باشد که حُرمت هنر و هنرمند را درک کند

پگاه آهنگرانی، بازیگر سینماى کشورمان از رییس جمهور منتخب خواسته تا «برای وزارت ارشاد از کسی که شان و حرمت هنر و هنرمند را درک می کند، استفاده کند». مشروح سخنان وى که به عنوان یکی از سخنرانان همایش ستادهای انتخاباتی حسن روحانی سخن مى گفت در پى مى آید: «جناب آقای روحانی عزیز ضمن ابراز خوشحالی از این که به اینجا دعوت شدم و قدردانی بابت فرصتی که برای حرف زدن و چاق سلامتی با دوستان جدید و قدیم فراهم آمده… می دانم که اینجا بودنم بی فایده است و امیدوارم در پایان، همه به کم فایده بودنش رضایت بدهیم. چون شما به عنوان نماینده ۷۵ میلیون آدم یا می دانید چه کار باید بکنید یا دیگرانی هستند (واجد شرایط تر از من) که در نقش مشاور در کنار شما هستند. پس می توانید حرف های مرا بشنوید و جدی نگیرید یا جدی بگیرید، ولی نشنوید. حرف هایی که من اینجا می زنم خطاب به آقای حسن روحانی است، نه خطاب به رییس جمهور منتخب و نه رهبر اقلیت یا اکثریتی که ذوب در چیزی است و یا سرسپرده جایی. نه سوپرمن است و نه عاجز. من کی ام؟ مطمئن نیستم. ولی حرف هایم نه به عنوان یک بازیگر است نه سیاسی کار، نه از طرف سینماگران حرف می زنم و نه نماینده نسل جوانم و نه حتی به عنوان یک زن. حداکثر به عنوان یکی از ۷۵ میلیون ایرانی …. یا یک شهروند عادی است. از فهرست آمال و آرزوها و درخواست ها و تمام چیزهایی که فکر می کنم حقم است (حتی اگر نباشد) که بگذرم شاید فقط یک چیز می ماند که بشود به جّد ازتان درخواست کرد…. آن هم دقت صد چندان در انتخاب همراهانتان در طول چهار یا هشت سال آینده است. می دانیم مدیریت هر کاری باید به دست متخصص اش باشد و می دانیم و می دانید که سوای از مصلحت و تعامل و شرایط و محدودیت و بهانه ی «از این بهتر کسی نبود»، کار را باید به دست کاردان سپرد؛ نه فقط در این هشت سال، بلکه چندین هزار سال است که بزرگترین دشمن ما خودی بی کفایت بوده. بده بستان با آدم های این کاره کم هزینه تر و عاقلانه تر از سر و کله زدن با موجودی است که بی کفایتی خود را به دست شبکه دوستان و قضا و قدر، تقدیر الهی و ایشاالله ماشاالله می اندازد. چرا که حداقل می شود امیدوار بود که یک فرد متخصص فرد مسئولی هم باشد. چرا که یک فرد مسئول از بار مسئولیت ترسی ندارد. چرا؟ چون یک فرد مسئول یک تنه به جنگ با دشمن فرضی نمی رود و می داند چه طور از امکانات موجود استفاده کند. چرا که یک فرد مسئول می داند که برای ساختن آمده نه برای تخریب. چرا که یک فرد مسئول می داند که چطور از موجودات بی کفایت کار بکشد. به خصوص که تنها چیزی که کمبودش را نداریم، آدم باکفایت است. لطفاً برای وزارت کشاورزی کسی را که از کشاورزی سر رشته دارد انتخاب کنید یا برای وزارت آموزش و پرورش، کسی را انتخاب کنید که مدیریت کلان آموزش را بشناسد یا برای وزارت ارشاد از کسی که شان و حرمت هنر و هنرمند را درک می کند، استفاده کنید. یعنی کسی که بتواند شعارهای شما را در عرصه هنر و فرهنگ و آزادی بیان و اندیشه که به شکوفایی هنر می انجامد عملی سازد. باشد که در انتهای این چهار یا هشت سال مجبور نباشیم بگویید مخروبه تحویل گرفتیم و مخروبه تحویل می دهیم. باشد که درگیری مردم دغدغه های فردی باشد نه مشکلات اجتماعی. محدودیت هایمان محدودیت های ذهنی باشد نه تحمیلی. باشد که باغبان مان باغبان باشد نه برج ساز. باشد که مدیران مان مدیر باشند نه فقط انقلابی. آزاده ها آزاد، مومنین مومن، سارقین محبوس و صالحین خوشحال. در نهایت همانطور که عرض کردم بودنم فایده ای جز اتلاف وقت نداشت، ولی اگر کمکی از من نوعی خواستید روی من حساب کنید