۱۳۸۷ مرداد ۶, یکشنبه

سخنرانی چاپلوسانه سردار ذوالقدر


هیچکس در ایرانفهم و شعور ندارد، جز رهبر!
مطابق سخنان سرتیپ ذوالقدر، هیچکس در ایران نه شعور دارد، نه عقل، نه سواد، نه دانش، نه بینش، نه فهم سیاسی، نه فهم نظامی، نه فهم اتمی و نه.... همه اینها در وجود همان یک تنی جمع است که سردار ذوالقدر با این سخنان امیدوار است یک درجه به او داده و این بار با درجه سرلشکری سپاه به کمین قدرت و فرصت نمایش خونین آن بنشیند!

سردار محمدباقر ذوالقدر، قائم مقام اسبق فرمانده کل سپاه که به کابینه احمدی نژاد پیوست و پس از مدتی برکنار شد و دوباره لباس سپاهی پوشیده و این بار به ستاد مشترک نیروهای مسلح رفت و شد مسئول بسیج در این ستاد، در دهمین همایش گروه‌های علمی بسیج اساتید کشور (!؟) در یک چاپلوسی حساب شده، طی سخنانی گفت:
تعریفی که مقام معظم رهبری از بسیج ارائه داده‌اند، با تعریف بسته‌ و محدودی که ما داریم متفاوت است. یکی از وظایف بسیج، پرچمداری مطالبات رهبری و ترویج گفتمان‌هایی است که ایشان در جامعه ایجاد می‌کنند. رهبری در کشور ما جایگاه ممتازی دارد. حساس‌ترین، مبرم‌ترین و مهم‌ترین مباحث از طرف ایشان مطرح می‌شوند و امنیت، استقلال و کفایت کشور وابسته به آن‌هاست .
اگر همه برای پیاده شدن و به اجرا درآمدن بیانات مقام معظم رهبری در زمینه فرهنگ تلاش می‌کردند، امروز به لحاظ فرهنگی در جایگاهی که اکنون در آن قرار داریم نبودیم.
ایشان بازگشت به اصول اولیه انقلاب و اسلام، پرهیز از الگوپذیری و اقتباس کورکورانه از دیگران را مهم دانستند و به نفی اصلاحات آمریکایی که برخی در تلاش بودند تا آن اصلاحات دروغین را به جامعه وارد کنند پرداختند.
پژوهش، علم و فناوری از شکوهمندترین سخنان مقام معظم رهبری است. ایشان مفاهیمی را در این حوزه مطرح کردند که در آن شرایط زمانی هیچ کس به آن‌ توجه نمی‌کرد.
دو مفهوم دیگر مورد نظر رهبری که با بی‌مهری و کم توجهی مواجه شده است، یکی موضوع اسلامی کردن دانشگاه‌ها و دیگری مناسبات آموزشی، تربیتی و تحول در نظام درسی و پژوهشی حوزه‌های علمیه است.
مفهوم عدالت و رفع تبعیض نیز از طرف ایشان بیان شد، اما متاسفانه در هیاهوهای سیاسی اوایل مجلس ششم از یاد رفت و ایشان هم ‌اکنون خواستار مشارکت مردم در اداره کشور هستند.

احمد باطبي: طناب دار ۴۵ دقيقه روي گردنم بود

نام احمد باطبي براي همه آشناست. دانشجوي معترض و مبارزي كه در جريان ناآرامي‌هاي دانشجوئي ۱۸ تير سال ۱۳۷۸، پس از چاپ عكسش برجلد مجله بريتانيايي اكونوميست، دستگير و به اعدام محكوم شد. كمتر كسي هم هست كه نداند احمد، يك‌ماه ‌پيش پس از تحمل ۹ سال زندان موفق شد ابتدا به عراق بگريزد و بعد از راه اتريش، به ايالات متحده آمريكا مهاجرت كند. در اين چند هفته باطبي طرف توجه رسانه‌ها و مطبوعات غربي بوده و در گفت و گوهاي مختلف، ضمن تشريح آن‌چه در اين ۹ سال بر سر او آمده، اعلام كرده كه قصد دارد در خارج از ايران هم به فعاليت‌هاي خود براي پيشبرد موازين حقوق بشر و دفاع از جنبش دانشجويي در ايران ادامه دهد. باطبي كه عكاس و فيلم‌ساز حرفه‌اي هم هست، پس از ورودش به آمريكا احساس خود را از آن‌چه‌ بر او در اين ۹ سال گذشت با عكسي از دست خود در برابر كنگره امريكا به‌عنوان «دست‌هايت ديگر به من نمي‌رسد» منعكس كرد.پاي صحبت احمد باطبي نشستم.‌ از او خواستم كه يك‌بار ديگر خاطره آنروز، ۱۸ تير را از زبان خود، براي ما زنده كند.

در آن چند روز، اتفاقات خيلي سريع رخ داد به حدي كه شايد ثبت همه چيز در ذهن من و خيلي‌هاي ديگر به طور كامل ميسر نشد. چون جمعيت زياد بود و اتفاقات پياپي مي‌افتاد، اما فرايند كلي كه همه دانشجويان در آن درگير بودند، اعتراض جمعي و چگونگي سازماندهي اين اعتراض بود.
حضور دانشجويان در خود دانشگاه بسيار مهم بود. تحليل خود دانشجويان اين بود كه اين حضور باعث مي‌شد كه بين اعتراض دانشجويي و اعتراض خياباني، تفكيك ايجاد شود و حاكميت نتواند اين دو را با هم ادغام كند و بخشي از عواقب‌ سوءاستفاده‌اي را كه از اعتراضات خياباني مردم كرده بود، به گردن جنبش دانشجويي بيندازد.
بيرون دانشگاه درگيري بود، تيراندازي مي شد. ما هم به زخمي ها كمك مي‌كرديم و آن‌ها را به داخل دانشگاه مي‌آورديم.
من هم‌ به خاطر جثه درشتي كه داشتم و تاحدي از نظر جسماني قوي‌تر بودم، مي‌توانستم دو نفر را هم‌زمان ‌‌كول بگيرم و با خود به محوطه دانشگاه ببرم.
با دوستان‌مان براي كمك به زخمي‌ها بيرون رفتيم. يك گلوله به ديوار خورد، كمانه كرد و به يكي از دوستان‌مان اصابت كرد. من زخمش را با يك پيراهن نگاه داشتم و سعي كردم او را به داخل دانشگاه منتقل كنم و تحويل دانشجويان پزشكي كه زخمي‌ها را پانسمان مي‌كردند، بدهم.
در اين حين دانشجويان را ديدم كه هيجان‌زده از ديدن زخمي‌ها و صحنه‌هاي خون، دارند به سمت خارج از دانشگاه مي‌روند. من هم پيراهن را بالا گرفتم و خطاب به آنان گفتم كه نبايد از محوطه دانشگاه بيرون بروند‌ و در اين حالت بود كه آن عكسي كه ديده‌ايد، برداشته شد.
بعد از آن من توانستم فرار كنم و به منزل پدرم در كرج بروم. خانه پدرم شناسايي شده بود و براي دستگيري‌ام به آن‌جا هم آمدند. اما من توانستم ‌تا ميدان بهارستان فرار كنم. آن‌جا دوباره من دستگير شدم‌ و از ماجراهاي بعد از آن هم كه كم و بيش آگاهيد.
احمد باطبي به‌خاطر عكسي كه از اين صحنه گرفته شد، به اعدام محكوم شده بود
در اذهان، تظاهرات ۱۸ تير به تعطيلي روزنامه «سلام» نسبت داده مي‌شود. فكر نمي‌كنيد كه «سلام» بهانه بود و تير آخري بود كه دانشجويان را بي‌طاقت كرد؟ درخواست و هدف شما دانشجويان در آن زمان چه بود؟
در آن مقطع زماني، فضاي نيمه بازي در جامعه حاكم بود‌ و اعتراضات اجتماعي چه با منشاء سياسي و چه صنفي، انجام مي شد. دانشجويان هم قبلاً اعتراضاتي داشتند.
اما حاكميت در آن زمان به دو بخش اقتدارگرا و اصلاح طلب تقسيم شده بود. اين دو بخش با هم هم‌آوائي و همكاري چنداني نداشتند. بخش اقتدارگرا هميشه تلاش مي‌كرد ناكارآمدي ‌دولت اصلاحات را در كنترل اوضاع كشور، به خصوص در كنترل اعتراضات اجتماعي (با شيوه هاي خاص خودش) به نمايش بگذارد.
يكي از ابزارهايي كه اقتدارگرايان در اين جهت به كار مي‌گرفتند، ‌استفاده از نيروهاي شبه نظامي بود كه به اسم بسيج يا انصار حزب‌الله فعاليت مي‌كردند. آن‌ها در اين راستا طرحي داشتند به نام «اربعين». در اين طرح ،بخشي از نيروهاي بسيجي و حزب‌الهي مساجد را سازماندهي كرده بودند، براي تقابل با اعتراضات اجتماعي و به خصوص اعتراضات دانشجويي، به آن‌ها جا و مكان و امكانات مي‌دادند.
به اين ترتيب خود حاكميت وارد نمي‌شد. درگيري اين شبه نظامي‌ها با معترضين، حاد مي‌شد و دولت اصلاحات مجبور به دخالت و كنترل اين شرايط مي‌شد. به اين شكل در صورت عدم كنترل، ناكارآمدي دولت اصلاحات اثبات مي‌شد.
در آن دوره نيروي انتظامي چند مركز را در تهران در اختيار انصارحزب‌الله گذاشته بود. (يك مركز در ميدان انقلاب، مركز ديگري در اميرآباد و نزديك كوي دانشگاه). به آن‌ها امكانات داده مي‌شد، براي خريد مايحتاجشان، بودجه‌اي در اختيارشان گذاشته مي شد. چند نفر از اين نيروها شناخته شده بودند مثل ‌آقاي الله كرم و آقاي ده‌نمكي‌ كه اين‌ها را در مساجد جمع وسازماندهي مي‌كردند و به صورت يك شبكه به هم وصل مي‌كردند.
اين‌ها از سوي چه نهادي كنترل مي‌شدند؟
‌اين نيروها را چند نهاد مختلف كنترل مي‌كردند. وزارت اطلاعات به آن‌ها خط مي‌داد و استراتژي‌شان را مشخص مي‌كرد. براي مثال به آن‌ها مي‌گفتند كه در كدام حركت دانشجويي دخالت يا اعتراض بكنند يا نه. و يا اين كه در رابطه با آيت‌الله منتظري، به آن‌ها مي‌گفتند ‌كه در اين شرايط مناسب نيست كه شما حمله كنيد و يا صلاح نيست كه آسيبي به ايشان برسد. اين گونه تحليل‌هاي استراتژيك را وزارت اطلاعات مي‌داد.
نيروي انتظامي هم از آن‌ها پشتيباني نظامي مي‌كرد. به اين شكل كه وقتي جايي اعتراضي مي‌شد و اين نيروها حضور پيدا مي‌كردند، پشت سر آن‌ها نيروهاي انتظامي حضور پيدا مي‌كرد و وقتي شبه‌نظاميان نمي‌توانستند اعتراض را سركوب كنند، نيروي انتظامي وارد عمل مي شد و به شكل قانوني برخوردي را كه شايسته مي‌دانست، انجام مي‌داد.
تحليل من اين است‌ كه حكومت به دنبال فرصتي بود كه اعتراضات اجتماعي، دانشجويي و كارگري را وسيعاً سركوب كند، از اين طريق ناامني در مملكت ايجاد كند و اين خود دليلي شود براي اثبات ناتواني دولت اصلاحات در كنترل چنين وقايعي.
عكسي كه باطبي در مقابل ساختمان كنگره آمريكا گرفت و نامش را گذاشت «دست‌هايت ديگر به من نمي‌رسد»
بعد هم با استفاده از فرصت مدعي شود كه كنترل اين گونه اعتراضات بايد به او سپرده شود. حوادث كوي دانشگاه و بستن روزنامه «سلام» اين امكان را براي اقتدارگرايان ايجاد كرد. اما برخوردي بيش از حد تصور خودشان با دانشجويان شد و بعد از آن هم دامنه مسأله بيش از حد تصورشان گسترده شد.
دو طرف، آن سودي را كه مي‌خواستند از حادثه كوي دانشگاه نبردند. از يك طرف اوضاع مملكت بالاخره به شكلي كنترل شد. دولت اصلاحات هم با سياسي‌كاري ويژه خودش (حساب سود و زيان) و با اين ديد كه اگر دخالت كنند براي شان از نظرسياسي چه هزينه و يا فايده اي دارد، خودشان را دخالت ندادند.
در نهايت مناسبات درون حكومتي، سبب كنترل اوضاع شد و هزينه آن را نيز جنبش دانشجويي و مردم پرداخت كردند.
شما تا چه حد دولت اصلاحات و در رأس آن آقاي خاتمي را سرزنش مي‌كنيد؟ ‌انتظارتان از ايشان چه بود؟
انتظار شخص من، و فكر مي‌كنم ديگر دانشجويان هم از ايشان، دخالت مستقيم‌شان و حمايت از جنبش دانشجويي بود، چون جنبش دانشجويي عملاً مظلوم واقع شده بود و هم از نظر قضايي و هم امنيتي برخورد شديد‌تر از آن چه كه تصور مي‌شد، با اين جنبش شده بود.
انتظار حداقل ما از آقاي خاتمي اين بود كه از نفوذ و ظرفيتي ‌كه داشتند، استفاده مي‌كردند و اين برخوردها را تعديل مي‌كردند. اما بعدها در خاطراتي كه از دست‌اندركاران و مسوولين دولتي آن زمان منتشر شده، يا در گفت و گوهايي كه خود من با بعضي از اين افراد داشتم و هم‌چنين در اظهارات خود آقاي خاتمي؛ روشن ‌است كه آن‌ها هم محدوديت‌هايي داشته‌اند و اين‌طور نبوده كه دستشان باز باشد و بتوانند به معناي واقعي كلمه در اين ماجرا دخالت كنند.
بخش اقتدارگراي حاكميت، به واسطه بوروكراسي آلوده نظام حاكم بر ايران، امكان دخالت دولت اصلاحات را تا حد زيادي مي‌گرفت. اما با وجود اين، دولت اصلاحات اين امكان را داشت كه از ظرفيت خودش بيشتر استفاده كند، هزينه بيشتري پرداخت كند و تمايل داشته باشد كه بيشتر جلوي بخش اقتدارگراي حاكميت بايستد.‌ آقاي خاتمي نماينده منتخب مردم ايران بودند‌ با ۲۰ ميليون راي. و با اين پشتوانه، دولت‌ مي‌توانست مطالباتي داشته باشد. اما آن‌ها اين‌طور عمل نكردند.
شما قبل از ۱۸ تير هم چندبار دستگير شده بوديد. علت اين دستگيري‌ها چه بود؟
من قبل از ۱۸ تير سه بار دستگير شدم. در دوران دبيرستان (سال‌هاي۷۴ - ۱۳۷۳) با چند جريان دانشجويي آشنا شدم.
ابتداي امر با «اتحاديه اسلامي دانشجويان و دانش‌آموختگان» (تشكلي كه آقاي حشمت‌الله طبرزدي دبير كل آن بودند)، با گردانندگان روزنامه‌هاي «پيام دانشجو»، «نداي دانشجو» و «هويت خويشتن» ارتباط داشتم.
بعد به عنوان دانشجو با مرحوم فروها رابطه داشتم و رفت و آمد مي كردم و همچنين با دفتر «ايران فردا».
اين‌ها كليت ارتباطات مرا تا سال‌هاي ۱۳۷۶-۱۳۷۷ تشكيل مي‌داد. در اين سال‌ها فضاي شك و ترديدي در دانشگاه‌ها ايجاد شد و سخنراني‌هايي براي آقاي سروش و ديگر فعالين سياسي برگزار مي‌شد. اين مجموعه تاثير خودش را در جهت دادن به كارهاي من داشت.
در ۱۵ اسفند سال۱۳۷۷ در تجمعي كه دفتر تحكيم وحدت در حمايت از زندانيان سياسي مقابل دانشگاه تهران، برگزار كرده بود، من دستگير شدم. بعد از ۱۵ روز در شب عيد آزاد شدم.
در ۱۵ ارديبهشت ۱۳۷۷ بار ديگر در تجمعي از دفتر تحكيم وحدت در مقابل دانشگاه تهران، دستگير و بار ديگر بعد از ۱۵ روز آزاد شدم.
بار آخر هم در تجمع كميته دفاع از زندانيان سياسي مربوط به جبهه متحد دانشجويي، در چهارم خرداد ۱۳۷۸ در حمايت از زندانيان سياسي، همراه چند نفر ديگر دستگير شدم و يك ماه بعد (۱۲ تير) آزاد شدم. بعد از آن هم روز ۲۳ تير يك بار ديگر دستگير شدم كه اين بار ۹ سال طول كشيد.
مجازات شما بعد از ۱۸ تير اعدام بود. چه طور شد كه اعدام نشديد؟
مجازات ۴ نفر از بچه‌هايي كه آن موقع دستگير شده بودند، اعدام بود. مرحوم اكبر محمدي (كه همراه برادرشان دستگير شده بودند)، آقاي مهرداد لهراسبي (كه دو يا سه ماه پيش از زندان آزاد و چند روز پيش مجددا دستگير شدند و الان بند ۲۰۹ زندان اوين هستند)، آقاي عباس دلدار (كه يك سال قبل از من آزاد شدند) و من به اعدام محكوم شده بوديم و قرار هم بود كه ما چهار نفر اعدام شويم.
در راستاي برخوردي كه حاكميت در چند سال اخير با اعتراضات اجتماعي داشت (مثل قضاياي اسلام شهر، قزوين و مشهد)، قرار بود كه ۴ نفر را در چهارگوشه شهر اعدام كنند تا درس عبرتي شود براي ديگران و شهر هم آرام شود.
اين مساله را خود قاضي در دادگاه به من گفت كه شما انتخاب شده‌ايد كه درس عبرتي براي ديگران بشويد. و عكسي هم كه از من چاپ شده بود، از نظر آن‌ها، بهترين گزينه بود براي انتخاب من براي اعدام. در مورد سه نفر ديگر هم، آن‌ها فعاليت ويژه و نقش خاص خودشان را در فعاليت‌هايشان داشتند.
آقاي ناطق نوري در خاطرات خود در خصوص وقايع آن چند روز، مي‌نويسند كه‌ تحليل ما اين بود كه گروه‌هاي سياسي دخالت داشتند و من خدمت آقا (آقاي خامنه‌اي) گفتم كه اگر ما چند نفرشان را اعدام كنيم، درس عبرتي مي‌شود براي ديگران و همه جا آرام مي‌شود.
يعني منطق، منطق اعدام بود. اما بعد از آن فشارهاي جامعه جهاني شروع شد. گروه‌هاي سياسي شروع به افشاگري كردند و افرادي هم كه ‌در آن زمان آزاد شدند (مثل آقايان طبرزدي، خسرو سيف، بهرام نمازي، رضا كرماني، قدرت‌الله جعفري، و تعداي از اعضاي دفتر تحكيم وحدت و...) با طرح‌ وضعيت دستگير‌شدگان و شكنجه‌هايي كه در زندان توحيد اعمال مي‌شد و... توجه جامعه جهاني را به اين مساله جلب كردند.
در عين حال دولت اصلاحات هم تصميم گرفت تاحدي اعمال نفوذ كند و مطرح كند كه اكنون اوضاع تا حدي آرام شده‌ است و نيازي به اين اعدام‌ها نيست و اين براي وجهه جمهوري اسلامي هم خوب نيست. (البته اين ادعايي است كه دوستان مي‌كنند. من مستقلاً نمي‌توانم اين را تاييد كنم).
در آن زمان دبيركل سازمان ملل به تهران آمد. كساني كه مسووليت‌هايي در نهادهاي حقوق بشري داشتند، (مثل خانم هيكس) به ايران آمدند و وضعيت حقوق بشر را درايران‌ بررسي كردند و گزارش دادند.
مجموعه اين‌ها باعث شد كه ما اعدام نشويم و بعد از مدتي حكم اعدام ما با دو درجه تخفيف به ۱۵ سال زندان تبديل شد.
عكسي كه روي جلد مجله‌ي اكونوميست چاپ شد و باطبي به‌خاطرش ۹ سال در زندان بود
البته شما را چندين بار تا پاي چوبه دار هم بردند.
اين شيوه‌اي است كه اين‌ها با خيلي‌هاي ديگر هم انجام داده‌اند. يا حتي به تعدادي از دوستان صحنه‌هاي اعدام ديگران و جان كندن انسان‌ها را نشان داده‌اند. اين يا جنبه شكنجه داشت يا اين كه مي‌خواستند واقعاً اعدام كنند و به هردليل اين كار را نكردند. مهم اين است كه آن‌ها اين كار را انجام ندادند.
تجربه خود شما چه بود؟
دو بار طناب را بر گردن من انداختند و گفتند كه مي‌خواهيم اعدامت كنيم. اما نكشتند و مرا آوردند پايين.
چه مدت طناب بر گردن شما بود؟
يك بار حدود ۴۵ دقيقه. يك بار هم چند دقيقه. اما من آدم‌هاي ديگر را كه كشته شدند، ديدم.
آقاي باطبي، شما حدود ۹ سال در زندان بوديد. چه چيزي بيش از همه آن‌جا شما را آزار مي‌داد؟ و آيا فكر مي‌كرديد كه از آن‌جا زنده بيرون بياييد؟
فكر نمي‌كردم زنده بيرون بيايم. چون خيلي‌ها در زندان از بين رفتند. مثل مرحوم اكبر محمدي كه از عواقب شكنجه‌هايي كه شده بودند، رنج مي‌بردند و به چند بيماري مبتلا شده بودند.
اما حاكميت، كوچك‌ترين توجهي به وضعيت ايشان نكرد. او را به زندان برگرداندند و تحت آزار و اذيت قرار دادند ‌تا ايشان سكته كردند. در حقيقت ايشان سكته نكردند، سكته داده شدند. تحليل من اين است و روي آن هم پافشاري مي‌كنم كه ايشان را سكته دادند كه از بين ببرند.
مرحوم ولي‌الله فيض مهدوي، از اعضاي سازمان مجاهدين خلق، باز به همين ترتيب سكته كرد. من در زندان ديدم خيلي آدم‌هاي ديگري ‌فوت شدند و اسم‌شان هم هيچ‌جا آورده نشد.
مي‌خواهم بگويم كه با اين وضعيت فكر نمي‌كردم كه زنده بيرون بيايم. خود من هم سكته ناقص مغزي كردم كه جان سالم به دربردم. همين باعث شد كه به من براي درمان مرخصي بدهند كه من فرار كردم از ايران بيرون آمدم. به هرحال اين كه فكر كنم كه بيرون بيايم، نه اين فكر را نمي‌كردم.
آن‌چه‌ مرا آزار مي‌داد؛ خيلي چيزها من را آزار مي‌داد. اما بيشترين آزاري كه خود من مي‌ديدم؛ اجازه بدهيد در آن مورد اصلاً صحبت نكنم، چون داستان طولاني است، بايد نسبت به وضعيت سياسي اجتماعي، رفتار و اخلاق مردم ايران و تقابلشان با پديده‌هاي سياسي اجتماعي تحليل بدهم كه زياد تمايل ندارم در موردش صحبت كنم.
تجربه شما در زندان چه تاثيري در روحيه شما گذاشت؟ فكر مي‌كنيد شخصيت شما را چگونه عوض كرد؟
زندان، جداي از تمام عواقبش، تجربه‌هايي را هم به من ياد داد. اولين چيزي كه از زندان ياد گرفتم و برايم هم خيلي مهم است و به داشتنش افتخار مي‌كنم، صبر بود. من در زندان ياد گرفتم كه صبر كنم.
كسي كه صبر مي‌كند، فكر مي‌كند و كسي كه فكر مي‌كند، بهتر مي‌تواند تحليل ‌كند و كسي كه تحليل مي‌كند؛ مي‌تواند بهترين تصميم را بگيرد.
ياد گرفتم كه به خودم تكيه كنم. به كسي تكيه نكنم و به اميد كسي ننشينم. از توانايي‌هاي فردي خودم استفاده كنم.
با آدم‌هاي زيادي از طيف‌هاي سياسي و فكرهاي مختلف ارتباط برقرار كردم و مجموعاً به نتايجي رسيدم كه برايم خوشايند است و وقتي آن‌ها را درزندگي‌ام به كار بردم، راضي و موفق بودم.
من زندان را هيچ‌وقت از ديد بد نگاه نكردم. اصلاً به دردهايي كه آن‌جا كشيدم، فكر نكردم. به خاطر اين‌كه ويژگي زندان همين است. كسي كه گذارش به آن‌جا مي خورد، اين اتفاقات برايش مي‌افتد، اما بخش خوبي هم دارد. همان‌هايي كه برشمردم. مثل اين‌كه شما به فرديت خودتان تكيه كنيد، توانايي‌هاي خود را بشناسيد، با آدم‌هاي مختلفي نشست و برخاست كنيد و نسبت به رفتار مردم ديد بيشتري پيدا كنيد. يعني روانشناسي اجتماعي را به شكل تجربي ياد بگيريد.
احمد باطبي در آمريكا
من به زندان به اين شكل نگاه مي‌كنم و به نتايج آن فكر مي‌كنم. من الان كه برمي‌گردم به نه سال گذشته، خيلي راضي هستم از تجربه‌اي كه كرده‌ام.
شما دو سال هم در سلول انفرادي بوديد. وقتي به ميان جمع زندانيان آمديد، تحت تاثير چه كسي بيش از همه قرار گرفتيد كه به شما آرامش مي‌داد؟
خيلي‌ها. حتي دوستاني هم كه كم لطف بودند، باز هم اين آرامش را به من مي‌دادند. اما چند نفر هستند كه تاثير جدي بر زندگي من گذاشتند و من هميشه مديون آن‌ها هستم.
يكي از آن‌ها آقاي عباس اميرانتظام بود. ايشان همان اوايل كه من به بند رفتم و بيمار بودم، واقعاً در حق من پدري كردند. ايشان به من ياد دادند هم از نظر انساني چگونه زندگي كنم‌ و هم اين‌كه چگونه زندگي كردن در زندان را به من آموختند و هم نسبت به مسايل سياسي به من آگاهي‌ دادند و تجربيات‌شان را با من در ميان گذاشتند. هنوز هم من از راهنمايي‌هاي ايشان استفاده مي‌كنم.
هم‌چنين مهندس حشمت‌الله طبرزدي بود. ايشان مانند يك برادر بزرگتر، از بچه‌هايي كه تازه دستگير شده بودند، مراقبت مي‌كرد و در اين زمينه از خود و حتي خانواده‌شان مايه مي‌گذاشتند كه ازاين بچه‌ها دفاع كنند و طوري بالاي سر اين بچه ها ايستاده بود كه زندانبانان جرأت نمي‌كردند كوچك‌ترين دست‌درازي و بي‌احترامي به آنان بكنند. بيرون از زندان هم به اين كار ادامه داد و لجظه‌اي ساكت ننشست.
آقاي احمد زيدآبادي هم در حق من برادري كردند و در دوره‌اي در زندان به لحاظ فكري و عاطفي از من حمايت كردند. زماني‌كه من از نظر جسماني وضعيت خوبي نداشتم و كليه وكمرم آسيب ديده بود، ايشان بسيار در كارهاي روزانه به من كمك مي‌كردند.
آقاي ايرج جمشيدي، سردبير روزنامه آسيا هم در زندان نه فقط نسبت به من، بلكه نسبت به همه زندانيان، يك حس حمايت پدرانه داشتند و همه جور حامي ما بودند. حتي وقتي من از زندان بيرون آمدم با وجودي كه من يك زنداني سياسي در حال مرخصي بودم، و علي‌رغم عواقبي كه مي‌توانست برايشان داشته باشد، در روزنامه‌شان مرا استخدام كردند.
آقاي عمادالدين باقي هم با وجود تمام فشارهايي كه خودشان متحمل شده بودند، لحظه‌اي من و ديگر زندانيان را تنها نگذاشتند. ايشان هم نقش بزرگي در زندگي من داشتند و من خيلي چيزها از ايشان آموختم.
خيلي دوستان ديگر هم بودند كه من متاسفانه الان حضور ذهن ندارم و تعداد هم بيش از آن است كه من بتوانم همه را نام ببرم و از اين بابت از اين دوستان عذرخواهي مي‌كنم.
فكر مي‌كنيد به غير از مهم‌ترين سال‌هاي جواني‌تان كه از حدود ۲۱ سالگي تا ۳۰ سالگي در زندان گذشت، چه چيزهاي ديگري را در اين سال‌ها از دست داديد؟
سلامتي جسمي‌ام را از دست دادم. سلامتي روحي‌ام آسيب خورد. دهه بيست زندگي‌ام را كه هيچ‌وقت برنمي‌گردد، از دست دادم. خانواده‌ام زجر كشيدند، همسرم از دستم رفت. از لحاظ تحصيلي عقب افتادم. رشته تحصيلي‌اي را كه خيلي هم دوست داشتم و قطعاً در آن موفق مي‌شدم، نتوانستم ادامه بدهم.
اما من هيچ‌وقت به اين از دست رفته‌ها فكر نمي‌كنم. چون نه سال گذشته است و من حداقل چهار يا پنج تا از اين ۹ سال‌ها را بايد زندگي كنم و زندگي هم مي‌كنم. يكي از اين دوره‌هاي ۹ ساله را براي جبران از دست رفته‌ها به كار مي‌گيرم و چهارتاي ديگرش را آن جوري كه دوست دارم، زندگي مي‌كنم.
آقاي باطبي، شما در يكي از مصاحبه‌هايتان گفتيد كه وقتي يك بار شما را به علت بيماري آزاد كردند، پيشنهادهايي هم به شما دادند كه يكي از آن‌ها، خروج از ايران بود. اما شما نپذيرفتيد. بعد هم ‌كه شما را مجدداً به زندان خواستند، شما تصميم به فرار گرفتيد. فكر نمي‌كنيد كه قصد آنان اصلاً فرار شما از ايران بوده است؟ چون وجود افرادي مثل شما براي آن‌ها در ايران مشكل‌سازتر است تا در خارج از كشور؟
به دلايلي كه خدمت‌تان خواهم گفت، فكرنمي كنم اين طور باشد. اولاً‌ آن‌ها پيشنهاد خروج از ايران را با مكانيسم‌هاي موردنظر خودشان به من دادند. گفتند كه به من پاسپورت و پول مي‌دهند براي اين‌كه من در خارج از كشور زندگي كنم و كاري به آن‌ها نداشته باشم. من اين شيوه خروج را نپسنديدم و نپذيرفتم. هر كس ديگري هم بود، چنين پيشنهادي را قبول نمي‌كرد. آن موقع تحليل من هم اين بود كه داخل ايران بهتر مي‌توان كار كرد تا خارج از آن.
فكر نمي‌كنم كه آن‌ها تمايلي به خروج من از ايران به اين شكلي كه من خارج شدم، داشتند. چند ماهي كه من بيرون از زندان در ايران بودم، جدا از اين‌كه هرماه من بايد خود را به دادگاه معرفي مي‌كردم، بازجوي من سه يا چهار بار در ماه، با من درهتل يا كافي‌شاپ قرار مي‌گذاشت و از من در مورد كارهايي كه انجام داده بودم، بازجويي مي‌كرد (‌مثلاً اين‌كه شما اين ارتباط را برقرار كردي كه نبايد مي‌كردي، ‌فلان آدم را ديدي كه نبايد مي‌ديدي، يا‌ اين مطلب را نوشتي كه نبايد مي‌نوشتي و حتي فلان عكس را گرفتي كه نبايد و...).
حتي در سفرهاي كاري كه به كيش داشتم، اين‌ها نگران بودند كه من به تهران برنگردم و كلاً اين نگراني را در آن‌ها مي‌ديدم كه مبادا من از ايران خارج شوم.
وقتي هم از ايران بيرون آمدم، آن‌ها خيلي تلاش كردند كه مرا به ايران برگردانند و به اين منظور حتي تا عراق نيرو هم فرستادند.
من آن موقع تحت حمايت «حزب دمكرات كردستان ايران» بودم كه از طريق پيگيري آن‌ها اين تيم شناسايي شد. اين حزب، گزارش كاملي از اين شرايط و تعقيب من از سوي نيروهاي امنيتي ايران را به دفتر سازمان ملل در اربيل‌ فرستاد و بر مبناي آن خواستار شد كه من را هرچه سريع‌تر از عراق خارج كنند.
وزارت اطلاعات حتي تلفن خصوصي من را پيدا كرد و به من زنگ زدند. من حتي صداي بازجوي خودم را ضبط كرده‌ام. منطقي نيست كه وزارت اطلاعات ايران تا اين حد پي‌گير كسي باشند كه خودشان رهايش كرده‌اند كه برود.
من در اولين فرصت، گزارشي كامل از چگونگي خروجم همراه با اسناد و مدارك و فيلم‌هاي گرفته شده، منتشرخواهم كرد. يك فايل صوتي هم از بازجويم دارم كه در آن او تلاش مي‌كند كه مرا به ايران برگرداند.
در اين فايل او از من مي‌خواهد كه به كنسول‌گري ايران در اربيل بروم و از آن‌جا به ايران بازگردم؛ با اين وعده كه آن‌ها اين خروج مرا ناديده مي‌گيرند و خودشان برايم پاسپورت صادر مي‌كنند كه از ايران هر جا كه خواستم بروم.
با توجه به اين‌ها براي من مسجل است كه حاكميت هيچ تمايلي به خروج من از ايران نداشت.
بعد از خروجم هم شاهديد كه چه تلاشي مي‌شود براي تخريب‌ موقعيت و چهره من. هنوز هم هر روز كيهان عليه من مطلب مي‌نويسد و تلويزيون ايران مطالبي عليه من پخش مي‌كند. همه اين‌ها نشان از نگراني‌اي بود كه آن‌ها از خروج من داشتند.
در اين سفري كه از اربيل تا اروپا و بعد هم امريكا داشتيد، چه چيزي براي‌تان جالب بود؟
من البته مدت كمي در اروپا بودم. اما برداشتم اين است كه آزادي‌ و دمكراسي در اروپا و امريكا‌، با هم تفاوت دارند. آزادي در اروپا، يك‌‌جور آزادي سوسياليستي و مبتني بر اراده جامعه است. آزادي در امريكا، آزادي مبتني بر فرديت است. در مدت اقامتم در امريكا متوجه ويژگي خاصي در امريكا شدم كه در جاهاي ديگر مثل ايران، عراق و اروپا نيست و آن اين‌كه اين‌جا براي هر آدمي فرصت كار كردن، زندگي كردن و رفتن در نهاد قدرت فراهم است.
من با يك آمريكايي برخورد كردم كه مرا مي‌شناخت و در روزنامه در مورد من مطلبي خوانده بود. او به من گفت كه تو نگران اين نباش كه تازه به اين‌جا آمده‌اي. اين‌جا ما همه خارجي هستيم، همه مهاجريم. فقط عده‌اي صد سال دويست سال زودتر آمده‌اند و كساني هم مانند تو تازه وارد شده‌اند.
براي من، اين پيغام به اين معني است كه من فرصت كافي دارم در اين كشور زندگي كنم.
اين فرصت، مداراگري را با خود به همراه دارد. اين مدارا در اروپا هم بود. اما آن‌جا تا حدي متفاوت است. در اروپا فرصت‌ها، تحت كنترل جامعه است. افراد بايد خودشان را با جامعه تطبيق دهند. در امريكا هر فردي براي خودش زندگي مي كند، در كنار جامعه. اين چيزي است كه ما در ايران نداريم و اگر داشتيم، خيلي خوب مي‌شد.
كمي هم از آينده‌تان بگوييد. چه مي‌خواهيد بكنيد؟ چه فكرهايي در سر داريد؟
من برنامه‌ام را به دو بخش تقسيم كرده‌ام. يك بخش كارهاي فردي و بخش ديگر هم كارهاي اجتماعي است.
در بخش فردي، تصميم دارم وارد دانشگاه شوم و در همان رشته‌ تحصيلي خودم (جامعه شناسي يا علوم سياسي) تا مقطع دكترا و حتي اگر بشود، بالاتر، ادامه بدهم.
در بخش زندگي سياسي اجتماعي‌ام هم تصميم دارم عمده تلاشم را روي مسايل حقوق بشري بگذارم. به خاطر اين‌كه معتقدم اين مساله در ايران الان نسبت به مسايل سياسي اولويت دارد.
قصد دارم در جهت ايجاد ارتباط فرهنگي بين مردم ايران و مردم جاهاي ديگر دنيا حركت كنم و اين ديدي را كه نسبت به ايران و فرهنگ ايران به دليل رفتار نادرست و ناشايست حاكميت ايران در جوامع ديگر پيدا شده است، تا حد امكان تغيير بدهم. ‌در دنيا مردم متوجه شوند آن‌چه‌ مي‌بينند، بازتاب تفكر و ايدئولوژي حاكميت است و چهره مردم ايران متفاوت است ‌با آن‌چه ‌‌حاكميت تلاش دارد از آن‌ها نشان بدهد.
اولويت سوم هم فعاليت در راستاي مسايل سياسي است.
برخي از جناح‌هاي سياسي در ايران تلاش مي‌كنند آقاي خاتمي را تشويق كنند كه خودش را براي انتخابات سال آينده نامزد كند. فكر مي‌كنيد كه رياست جمهوري مجدد ايشان به نفع آزادي‌خواهي و دمكراسي است يا بالعكس، يك مهره بدون اختيار كه حرف‌هاي خوبي مي‌زند اما در عمل در برابر آزادي‌خواهان تابع دستورات ديگر مراكز قدرت در ايران است كه مخالف آزادي‌خواهي هستند؟
منطق حكم مي‌كند كه ايشان اشتباهات گذشته را تكرار نكنند. آن‌چه را كه دور قبل انجام ندادند، اين بار انجام دهند.
اما اين‌كه ‌ايشان بيايند در فرايند آزادي و دمكراسي در ايران تاثير مثبت يا منفي داشته باشد را الان نمي‌توانيم بگوييم. اين جواب را بايد در دقيقه نود داد. در لحظه آخر ببينيم شرايط چگونه است. ‌اگر قرار است شخصي مثل احمدي‌نژاد يا هاشمي رفسنجاني بيايد، در آن شرايط بايد تصميم گرفت كه از بين بد و بدتر، يا بد و خوب، و يا خوب و خوب‌تر انتخاب كرد.
آيا اين درست است كه شما در ۹ سالگي شاهد يك سنگسار بوده‌ايد و همين روي شما تاثير گذاشته و از همان زمان با اين حكومت مساله‌دار شده‌ايد؟
در ايران بسياري از مردم شاهد چنين صحنه‌هايي مثل سنگسار كردن، قطع دست و پا و يا دار زدن در ملاء‌عام بوده‌اند.
من هم در ۹سالگي شاهد يك سنگسار در محل زندگي‌مان بودم كه تاثير زيادي روي دگرگوني فكري من داشت. خيلي از دوستان‌ و هم‌كلاسي‌هاي ديگرم هم در آن مقطع همين تاثير را گرفتند و الان خيلي از آن‌ها يا مخالفند يا زنداني سياسي‌اند و يا فعال حوزه‌هاي اجتماعي سياسي و يا زنان هستند.
يعني يك نارضايتي آن موقع ايجاد شد و تاثيري برعكس آن چه مدنظر حاكميت بود روي ما گذاشت. در حقيقت اين سنگسار، جهت فكري من را عوض كرد.

تصاويري از شو ساحلي در بيروت لبنان

پس ببخشيد گروه حزب الله لبنان همين خانم هاي محترم هستند؟







سكس، ميوه ممنوعه زندگي من



سكس! سكس يعني يك خط قرمز. يعني كه هنوز هم اگر در كشور ما راجع به آن صحبت كنيد، بدترين و شنيع‌ترين حرف‌ها را زده‌اي. يعني اين‌كه اگر تو سوالي در مورد «پايين‌تنه» بكني ،كمتر كسي به تو پاسخ مي‌دهد؛ تازه اگر شانس بياوري و به گستاخي متهم نشوي.

سكس از كودكي يك نقطه بزرگ ابهام در زندگي همه ما ايراني‌هاست. كمتر پدر و مادري حاضر مي‌شود با كودكش با صراحت در مورد سكس صحبت كند يا به سوالاتش پاسخ دهد. بچه‌ها همه مي‌دانند كه به دنيا مي‌آيند اما وقتي مي‌پرسي چگونه در جوابت مي‌گويند يا يك روز در يك جوراب پشت در گذاشته شده‌اند يا آن‌كه پدر و مادرشان آن‌ها را در يك سبد از دريا گرفته‌اند.
در بهترين حالت مي‌دانند كه مادرشان روزي آن‌ها را در شكم‌شان اين‌ور و آن‌ور مي‌برده، اما نمي‌دانند در كجا درست شده‌اند و از كچا پا به جهان ما گذارده‌اند.
آن‌ها با همين ذهنيت‌ها بزرگ مي‌شوند و بعد هم در مدرسه و حتا در دانشگاه هيچ كسي به فرزندان اين جامعه ياد نمي‌دهد كه يكي از اصلي‌ترين بخش‌هاي زندگي يك انسان كه در ارتباط‌هاي اجتماعي و حتا خصوصي او نقش دارد، سكس است.
به هر حال سكس، خط قرمز است. سكس يعني اين‌كه نبايد بپرسي. يعني اين‌كه از هم‌كلاسي‌ات بايد ياد بگيري، از فيلم‌هاي پورنوي يواشكي با رفقا و مجله‌هاي خارجي كه به دست همه بچه‌هاي مدرسه دستمالي شده‌. يعني اين‌كه تو حق نداري از معلمت، مادرت، پدرت يا بزرگترت بخواهي تا صريح به تو بگويد، صحيح‌ترين حالاتش چيست.
شما اولين مفاهيم رابطه جنسي را از كه آموختيد
از دختري مي‌خواهم تا از برداشت هاي جنسي‌‌اش بگويد. «م» قول مي‌گيرد اين مصاحبه بي‌نام و نشان باشد. او ۲۷ سال دارد، مجرد است و كارشناسي علوم ارتباطات دارد:
يادت مي‌آيد اولين دفعه با مسايل جنسي در چه سن و سالي آشنا شدي؟
الان يادم نيست ...
آموزش‌هاي جنسي‌ات را از چه كساني گرفتي؟
فكر كنم مسايل جنسي از چيزهاي شخصي است كه آدم بايد خودش ياد بگيرد چون در بين ما اين يك چيزي نيست كه تو بخواهي بگويي مامانم يا بابام به من ياد داد. ظاهراً مسايل عاطفي را پدر و مادر مي‌توانند به آدم كمك كنند ولي مسايل جنسي را خيلي سخت است.
راه‌هايي ديگري هست، مثلاً تو دوستان جالبي گيرت بيفتد، اين‌طوري باشد خيلي بهتر است. فكر مي‌كنم آدم بايد خودش كشف كند. چون كسي چيري به تو درست ياد نمي‌دهد. نه مامان، نه معلم... نمي‌دانم شايد هم خودش بايد تجربه كند.
با اين حساب تو هيچ‌وقت در مورد مسايل جنسي آموزش نديده‌اي...
متاسفانه نه. ولي فكر مي‌كنم لازم است. در سوال قبلي را هم فكر مي‌كنم اگر به‌طور كلي بخواهي نگاه كني آدم بايد حتماً آموزش ببيند. شايد جايي هم نبوده كه بخواهد آموزش بدهد.
اگر آموزشي باشد، فكر مي‌كني تا چه حد مي‌تواند آزاد باشد؟
من همين را مي‌گويم. در مجموع مجبوري خودت حالا به هر نحوي شده با سكس آشنا كني. اين جزو زندگي است و آدم نمي‌تواند از آن فاصله بگيرد ولي خب بايد ياد گرفت.
خودت بايد بخواهي، چون از چيزهاي مهم زندگي شناخت رابطه جنسي است حالا به هر شكل كه شده. چون الان در جامعه امكانش نيست ياد بگيري يا بتواني آزاد تجربه كني.
فكر مي‌كني اگر ازدواج كني چقدر با همسرت، درك متقابل ارتباطات جنسي داري؟
خب، اين خيلي مساله مهمي است. من يكي از دلايلي كه وارد اين ماجرا نمي‌شوم چون از اين عدم درك واهمه دارم.
***
وقتي با اكثر جوان‌ها صحبت مي‌كنيد، با صراحت مي‌گويند اولين بار آن‌چه‌ از سكس فهميده‌اند از طريق هم‌كلاسي‌ها و يا دوستان‌شان در مدرسه و خيابان بوده‌ است و خيلي از آن‌ها اگر منصف باشند خواهند گفت كه بسياري از آن‌چه را كه فهميده‌اند، غلط بوده.
باورهاي نادرست و انديشه‌هايي كه زاييده ذهن كودكانه بچه‌هايي است كه خود از ديگران به همين ترتيب ياد گرفته‌اند، به قول دكتر شرفي، كارشناس علوم تربيتي اولين گام انحراف است.
اين كارشناس اشاره مي‌كند: «كودك از مرجع نمي‌آموزد. مفاهيم غلط در ذهن او جايگزين تعابير درست مي‌شود و اين مي‌شود كه دانش جنسي اندك شهروندان ايراني با موضوعيت غلط شكل گرفته و به ديگري هم داده مي‌شود».
مدارس و آموزش جنسي ارتباطي نامفهوم
با توجه به افزايش بحران‌هاي اجتماعي كشور اينك چندي است كه مساله عدم درك صجيج ارتباط‌هاي جنسي مطرح مي‌شود. بر اساس عادت معمول كه در كشور ماست وقتي شرايطي وارد بحران مي‌شود، ما صحبت از پيشگيري مي‌كنيم. افزايش موج روسپيگري و بنابر اظهارات رييس كارگروه زنان آسيب‌ديده اجتماعي كاهش سن خودفروشي به ۱۵ سال، گسترش فحشا‌ در بين زنان متاهل، آن‌هم نه بر اساس نياز اوليه بلكه ثانويه و عاطفي شايد بي‌ربط با اين يحث ما نباشد.
بد نيست اشاره شود بنابر نظر كارشناسان، در عموم روي آوردن به ارتباط‌هاي جنسي غير معمول نظير زنان شوهردار با غير و يا موارد مشابه عدم درك صحيح رابطه جنسي توسط شريك اولين نكته‌اي است كه اشاره مي‌شود.
اما امروز وقتي با سير صعودي طلاق در جامعه‌ مواجه هستيم مي‌شنويم كه بايد رعايت كرد، بايد فهميد، بايد پرده‌ها را كنار زد. اما چگونه؟ براساس آمارها و اطلاعاتي كه مركز مداخله در بحران‌ها و آسيب‌هاي اجتماعي مي‌دهد، اينك حجم بسيار زيادي از طلاق‌هاي كشور را عدم درك صحيح روابط جنسي زن و مرد تشكيل مي‌دهد و باز هم خوب است گريزي به سمينار اخير «اسلام و آسيب‌هاي اجتماعي» بزنيم كه در آن اشاره شده است كه تقريباً نيمي از خودفروشي‌ها براي تامين نياز هاي ثانويه‌ است.
جالب است بدانيد براي اين گزارش با زني صحبت مي‌كردم، او مي‌گفت تا زماني‌كه ازدواج كرده است حتا نمي‌دانسته كه يك مرد وقتي با او هم بستر مي‌شود واقعاً با او چه رفتاري مي‌كند و جالب‌تر اين‌كه او اشاره مي‌كرد همسرش نيز وقتي با او ازدواج كرده نمي‌دانسته كه چگونه بايد با او رابطه جنسي داشته باشد. آن‌ها دركي ناقص از ارتباط جنسي با يكديگر داشتند.
دركي كه سال‌ها براي آن‌ها طول كشيد تا با مشاوره توانستند راه‌هاي جدي آن را پيدا كنند، عاطفه ادامه مي‌دهد: مادرم هم همين قدر مي‌دانست. ما از يكي از روستاهاي اطراف شيروان در خراسان بوديم. او مي‌گفت‌ چشمانت را ببند و بعد بگذار شوهرت خودش راهش را پيدا مي‌كند. تازه بعد از شب اول كه درد دارد و بايد خونش را روي دستمال بدهي تا آبروي ما را حفظ كني، گاهي خوشت هم مي‌آيد. اين همه چيزي بود كه من از مادرم ياد گرفته بودم.
جامعه محتاج آموزش جنسي است
فهيمه هاشمي، مشاور خانواده در اين زمينه اشاره مي‌كند:ندانستن فرايند جنسي، نه تنها مشكل نوچواني است بلكه در بزرگسالي هم اين مساله د‌ر پس پرده حجب و حيا‌ست. حتا زماني‌كه ازدواج مي‌كنند. براي همين است كه خواسته‌هاي زن و شوهر از هم مشخص نمي‌شود.
درواقع نوع تربيت دختر و پسر از همان ابتدا يك حالت تابو را پيش مي‌آورد. در اين بي‌تربيتي، دختر يك‌سري افكار براي خودش دارد و مرد به يك نوع ديگري و اگر بخواهند با هم يدون ايحاد فضا و شرايط مناسب گفت و گو كنند چه بسا سوء‌تفاهم هم به‌وجود بياورد. در واقع آموزش بايد از سن چهار يا پنچ سالگي انجام گيرد، ولي ايران هنوز كشش چنين كاري را ندارد.
تا چه حد روابط جنسي را مي‌توان آموزش داد؟
اگر بشود جلسات جدا باشد تا جايي‌كه كامل قضيه را باز كرد، مي‌شود وارد شد. ولي جايي‌كه هر دو جنس با هم حضور داشته باشند، نه. چون پذيرش اين قضيه را ندارند. امروز در همين كلاس‌هاي آموزش پيش از ازدواج كه مختلط برگزار مي‌شود اين نفص به چشم مي‌خورد.
با توجه به اين‌كه يك مدتي است با اين موضوع سر‌و‌كار دارم، شديدن هر دو جنس به اين كلاس‌ها نياز دارند و خودشان هم به اين موضوع اشاره مي‌كنند. كساني هستند كه به من مراجعه مي‌كنند و مي‌گويند: اگر بدانيم كه جايي چنين آموزش‌هايي هست هر نوع هزينه‌اي را حاضريم بدهيم كه از آن استفاده كنيم.
به نظر شما در سطح عموم، دانش جنسي كساني كه ازدواج مي‌كنند تا چه حد است؟
خيلي كم. مي‌شود گفت شايد ده درصد. در نهايت وقتي كه زن يا شوهر از ارتباطي كه دارد راضي نباشد و سكس را براساس فقط يك تكليف انجام دهد، كم‌كم احساس لذت از كنارش حذف مي‌شود و سردي جنسي را به همراه مي‌آورد. آنهابراي رد كردن از گردن خودشان يك‌سري توجيهاتي هم مي‌آورند. اما در نهايت اين عدم شناخت باعث مي‌شود كه يك زندگي ماشيني، به قول روانشناسان طلاق عاطفي بين آن‌ها به‌وجود بيايد.
چون آن چيزي را كه نمي‌توانند از همسرشان بخواهند خيلي راحت مي‌توانند از شريك جنسي‌شان بخواهند.
حسين علي زاهدي‌پور، پژوهش‌گر دارالحديث صدا‌و‌سيماي ايران اشاره مي‌كند:
زناني كه در خانه تامين نمي شوند روي به روسپي‌گري مي‌آورند. اگرچه كه آن‌ها در رويارويي با مرداني كه با آن‌ها تماس مي‌گيرند تامين نمي‌شوند اما به دليل نبود صميمت در خانواده و تامين جنسي روي به خودفروشي مي‌آورند.
او راهكار را در آموزش، آن هم در سه سطح فرد، خانواده و جامعه مي‌داند. اما وي اشاره نمي‌كند كه تاكنون چه راهكار‌هايي براي اين آموزش به صورت منسجم و با برنامه اجرا شده است.
فهيمه هاشمي كارشناس آموزش روابط جنسي در پاسخ به اين سوالم كه چقدر مراجعه‌كنندگان به شما مشكلات‌شان را بي‌پروا طرح مي‌كنند، ادامه مي‌دهد:
در ابتدا خيلي كم. مگر اين‌كه به جلسه دوم يا سوم كشيده بشود تا اعتمادشان كامل جلب شده‌باشد و بتوانند به طرف مقابل اعتماد بكنند و باز هم خيلي با حجب و حيا و در حاشيه به آن مي‌پردازند.
در حالي كه ممكن است علت اصلي، ممكن كه نه، در خيلي از مواقع علت اصلي، همان حجب است. اين حجب نا‌بجا با آموزش‌ها يك مقدار كمتر شده ولي رفع نشده.
تازه برخي شايد بتوانند تشخيص بدهند كه علت اصلي مشكل‌شان همان است. ولي بي‌شك مساله رفع نشده چون آموزش‌ها، آموزش‌هاي كاملي نيست. باز همان آموزش‌هايي است كه خيلي در پرده و لفافه گفته مي‌شود.
يكي از مشكلات جامعه ما اين است كه مدرسين مسايل جنسي بچه‌ها در سنين بلوغ و نوجواني هم كلاسي‌ها و هم مدرسه‌اي‌ها و دوستان‌شان هستند. اين در زندگي آتي آن‌ها چقدر تاثير دارد؟
اين شناختي منفي است چون مسلمن آن چيزهايي را كه خودشان بدست نياورده‌اند را دارند القا مي‌كنند. و اين باعث ترس از ازدواج و رابطه جنسي سالم از ابتدا مي‌شود.
نوجوانان با اين آموزش‌هاي غير رسمي يك ديد ذهني در اين رابطه براي خودشان ايجاد مي‌كنند كه در اساس غلط است. براي رفع اين موضوع يكي از مهم‌ترين آيتم‌هايي كه من مي‌توانم پيشنهاد بدهم، آموزش مستقيم و كامل تمام رابطه جنسي به‌طور مجزا بين دو جنس است.
به نظر شما از چه سني؟
از سن دبستان.
شما فكر مي‌كنيد بايد مسايل جنسي از سن دبستان براي بچه‌ها باز شود؟
آموزش در هر سني متناسب با خودش. ولي در رابطه با كسي كه در شرف ازدواج است يا ازدواج كرده به‌طور كامل، نه مانند واحد دانشگاهي كه براي تنظيم خانواده گذاشتند بلكه به شكل كاملن كاربردي و روانشناختي آن.
اشاره به واحدهاي دانشگاهي در زمينه روابط جنسي كرديد. يعني آنها در سطح كاربردي نيست؟
اصلاً...
***
واقعيت اين است كه امروز ما نمي‌دانيم چه ميزان زنان و يا مردان، بيرون از خانواده نيازهاي جنسي خود را تامين مي‌كنند. ما اساساً نمي‌دانيم كه چه حجمي از جامعه دچار مشكلات جنسي است چرا كه آمارهاي منتشره نيز مربوط به موارد دستگيري در نيروي انتظامي و يا مراجعه كنندگان به بهزيستي است و بخش عمده و پنهان هنوز در بطن جامعه محجوب است.
سمينار‌ها و آمارها، هنوز كالاي پشت ويترين است. چرا كه با همه حرف‌ها برخي از كارشناسان اشاره مي‌كنند، درصد بسياري از زنان ايراني تا پايان عمر حتا نمي‌دانند كه زنان هم مانند مردان به اوج لذت جنسي «ا‌رگاسم» مي‌رسند. شما را نمي‌دانم، اما من نام اين را ظلم مي‌گذارم.

۱۳۸۷ تیر ۳۱, دوشنبه

فروش بي سابقه فيلم جديد بتمن



فيلم جديد بتمن با عنوان شواليه سياه، ركورد بالاترين فروش در نخستين تعطيلات آخر هفته پس از اكران را در تاريخ سينماي آمريكا به خود اختصاص داده است.
به گزارش شركت وارنر برادرز كه پخش شواليه سياه را برعهده دارد، اين فيلم در تعطيلات پايان هفته اي كه گذشت ۱۵۵ ميليون و ۳۰۰ هزار دلار فروش داشته است كه از ركورد ۱۵۱ ميليون دلار قبلي كه متعلق به فيلم مرد عنكبوتي-۳ بود، بيشتر است.
نمايش فيلم جديد بتمن در آمريكا از جمعه گذشته شروع شد. اين فيلم در اين روز ۶۶ ميليون و ۴۰۰ هزار دلار فروش داشت كه بيشترين رقم فروش در يك روز است.
تهيه شواليه سياه كه به كارگرداني كريستوفر نولان ساخته شده است، ۱۸۵ ميليون دلار هزينه داشته است.
منتقدان از ساخت فيلم شواليه سياه كه در آن كريستين بئل نقش بتمن را بر عهده دارد، تمجيد كرده اند. هيت لجر، بازيگر هاليوود كه در ماه ژانويه درگذشت هم در اين فيلم عهده دار نقش جوكر است.
لجر در ماه ژانويه در سن ۲۸ سالگي در اثر مسمويت دارويي جان خود را از دست داد.
طرفداران او خواستار نامزدي او براي دريافت جايزه اسكار شده اند.
دن فلمن، مدير پخش وارنر برادرز نسبت به استقبال منتقدان و تماشاگران از فيلم جديد بتمن ابراز خوشنودي كرده است.
به گفته آقاي فلمن تهيه كنندگان شواليه سياه احساس غرور مي كنند. او از موفقيت اين فيلم به عنوان جادوي صنعت فيلم سازي نام برده است.
فيلم قبلي بتمن كه در سال ۲۰۰۵ توليد شده بود، در نخستين تعطيلات آخر هفته پس از اكران در آمريكاي شمالي نزديك به ۴۹ ميليون دلار فروش داشت.
اين فيلم در سراسر جهان ۳۷۲ ميليون دلار فروش كرد.

بزرگي شكم و درمان آن


چربي ذخيره شده در شكم يكي از مقاوم ‌ترين و در عين حال هشدار دهنده ‌ترين نوع چربي هاست.
افزايش دور كمر آقايان بيش از 102 سانتي‌متر و در خانم ها بيشتر از 89 سانتي‌متر منجر به افزايش خطر ابتلا به ديابت و بيماري‌هاي عروق قلب مي‌شود (سندرم متابوليك) و به هرحال از لحاظ زيبايي هم يكي از دغدغه‌هاي افراد محسوب مي‌شود.
پس براي رهايي از آن لطفاً به نكات زير توجه بفرماييد:
1- چربي شكم، چربي ذخيره‌اي بدن است، بنابراين مقاوم ترين چربي در برابر رژيم لاغري و ورزش مي باشد. براي درك بهتر اين موضوع به اين مثال دقت فرماييد:
اگر شخصي مبتلا به سرطان را در مراحل آخر زندگي او ديده باشيد، مي بينيد كه تمام چربي هاي بدن او از بين رفته است، ولي چربي شكم او همچنان وجود دارد.
پس بايد خيلي پشتكار داشته باشيد و با تلاش زياد منتظر نتيجه بمانيد.
2ـ تنها راه درمان چربي شكم، رژيم غذايي اصولي و ورزش است. فقط و فقط با اين دو روش است كه چربي ازبين مي‌رود، پس روش هاي ديگر فقط به اين دو كمك مي‌كنند.
3ـ ماساژ موضعي چربي هاي شكم، اگر همراه با رژيم و تحرك اصولي باشد، منجر به كاهش بيشتر چربي در اين منطقه مي‌شود.
4ـ به غير از چربي شكمي، يكي از بزرگ ترين مشكلات اين منطقه كه منجر به اختلال در زيبايي مي‌شود، از دست رفتن قوام عضلات شكم است كه منجر به جلو آمدگي شديد شكم، حتي با كوچك ترين نفخ گوارشي مي‌شود. علت شل شدن عضلات اين است كه فعاليت هاي روزمره هيچ كدام عضلات شكم را در گير نمي كنند، به خصوص در خانم ها معمولا عضلات شل تر هستند و در جريان حاملگي و زايمان اين عضلات دچار كشيدگي و حتي بريدگي(در سزارين) مي شوند، بنابراين قوام اين عضلات شديدا كاهش مي يابد.
پس اگر به دنبال خوش فرم شدن شكم هستيد، حتماً با ورزش هايي كه بر روي عضلات شكم تمركز دارند، عضلات شكم را تقويت كنيد، ولي بايد بدانيد ورزش مخصوص شكم به تنهايي و بدون رعايت رژيم غذايي و ورزش هوازي(مثلا پياده روي) ممكن است روي چربي شكم اثري نداشته باشد.
اگر همراه با رژيم غذايي و ورزش هوازي عضلات شكم را تقويت نكنيد، ممكن است اصلا از ظاهر شكم رضايت نداشته باشيد، چون به هر حال عضله ي شل و بدون قوام، به سمت جلو مي آيد يا پايين مي افتد و ظاهر شكم را زشت مي نمايد.
در نهايت باز هم تاكيد مي كنم كه حوصله داشته باشيد، منتظر نتيجه سريع نباشيد، پشتكار داشته باشيد و عجله نكنيد.

هشدار گوردون براون به ايران



گوردون براون، نخست وزير بريتانيا در سفرش به اسرائيل اعلام كرد كه هرگاه خطري اسرائيل را تهديد كند، بريتانيا در كنار اين كشور خواهد بود.
براي تماشاي ويدئوي " هشدار گوردون براون به ايران"
اينجا را كليك كنيد

۱۳۸۷ تیر ۳۰, یکشنبه

مجازات اعدام وبلاگ نويسان محارب در مرحله تصويب



تصويب يك فوريت طرح "تشديد مجازات اخلال در امنيت رواني جامعه" که با پيشنهاد 20 نماينده مجلس شوراي اسلامي مطرح و با راي موافق 180 نماينده، يک فوريتي بودن رسيدگي به آن تاييد شد، در مورد بند مربوط به ويلاگ نويسان و داير کنندگان سايت هايي که "مروج فساد و فحشا و الحاد" نام گرفته اند، نگراني هاي شديدي را برانگيخته و اعتراض اتحاديه اروپا را به دنبال داشته است.اتحاديه اروپا روز جمعه، تنها يک شب پيش از ديدار سولانا و جليلي در ارتباط با پرونده هسته اي ايران، در بيانيه اي نسبت به اين لايحه ابراز نگراني کرد: "اين لايحه ميان اعمال ارتکابي و مجازات اعمال شده براي آنها، ارتباطي نامتناسب در نظر مي گيرد و قصد محدود کردن بي رحمانه آزادي بيان را دارد."بر اساس متن منتشر شده اين طرح، موارد اخلال در امنيت رواني جامعه، شامل "راهزني، سرقت مسلحانه، تجاوز به عنف، تشکيل خانه فساد و فحشا، داير کردن وبلاگ و وبسايت مروج فساد و فحشا، الحاد و قاچاق انسان به منظور سوءاستفاده جنسي، شرارت، آدم ربايي به قصد تجاوز يا اخاذي" است. مجازات اين اعمال در اين طرح، اعدام اعلام شده که به سرعت و بدون تخفيف اجرا خواهد شد

از عکسهای ارسالی کاربران سايت : پوستر وزارت ارشاد بمناسبت شصتمين سال تاسيس اسرائيل


درخواست يهوديان از چاوز:



به احمدي نژاد بگو، هاشمي و محسن رضايي را تحويل دهد


يهوديان آرژانتين در تازه ترين تلاش خود عليه ايران در پرونده بمب گذاري مركز يهوديان بوينس آيرس (آميا) به هوگو چاوز رئيس جمهور ونزوئلا متوسل شدند.
روزنامه ال يونيورسال چاپ كاراكاس نوشت: "بستگان قربانيان حمله به مركز جامعه يهوديان آرژانتين روز جمعه از چاوز خواستند با استفاده از نفوذ خود بر ايران اين كشور را به همكاري در تحقيقات قضايي مربوط به پرونده انفجار آميا ترغيب كند."
لوئيس كزيونسكي رييس يك تشكل موسوم به «كميسيون بستگان» قربانيان آميا گفت: "اميد است چاوز از دوست نزديك خود، محمود احمدي نژاد بخواهد تا اشخاص متهم به مشاركت در حمله به مركز آميا را در اختيار سيستم قضايي آرژانتين قرار دهد!"
براساس اين گزارش درخواست يهوديان از چاوز در جريان ديدار وي از آرژانتين و اداي احترام به قربانيان حادثه تروريستي سال 1994 صورت گرفت.
مقامات آرژانتيني ضمن متهم كردن ايران به دخالت در حادثه آميا خواهان همكاري اين كشور در ارائه اطلاعات مورد نياز و تحويل افراد مظنون به دستگاه قضايي آرژانتين شده اند.
در جريان بمب گذاري مركز آميا در هجدهم ‬ژوئيه 1994 بيش از 85 نفر جان باختند و بيش از دويست نفر مجروح شدند.
پرونده بمب گذاري در ساختمان آميا يك بار به صدور حكم جلب براي مقامات ايراني منجر شد اما پس از آنكه قاضي رسيدگي كننده به پرونده به تخلفات متعددي متهم شد و ترديدهايي در مورد صحت مدارك مطرح گرديد، پرونده مختومه اعلام شد.

خوان خوزه گالئانو قاضي آرژانتيني كه حكم بازداشت اين افراد را صادر كرده بود به اتهام تخلف و رشوه دادن به يكي از شهود دادگاه در جريان رسيدگي به پرونده آميا پيشتر از كار بركنار و ايران از اتهامات وارده مبرا شد.
اين پرونده پس از مدتي تحت فشار لابي صهيونيستي و آمريكا بار ديگر گشوده شد و به جايي رسيد كه دادستان كل آرژانتين اكبر هاشمي رفسنجاني و علي اكبر ولايتي را كه هنگام وقوع حادثه، رئيس جمهور و وزير امورخارجه ايران بودند، در طرح‌ريزي بمب گذاري در بوئنوس آيرس متهم دانست و برايشان حكم جلب صادر كرد.
مجمع عمومي پليس اينترپل نيز در نشست ماه نوامبر در مراكش با صدور احكام جلب (اخطاريه قرمز) براي سه مقام و دو ديپلمات سابق ايراني موافقت كرد.
اينترپل در اين نشست براي علي فلاحيان، وزير پيشين اطلاعات، محسن رضايي، فرمانده پيشين سپاه پاسداران، احمد وحيدي، فرمانده پيشين نيروي قدس سپاه پاسداران، محسن رباني، رايزن فرهنگي پيشين سفارت ايران در آرژانتين و احمدرضا اصغري، دبير سوم اين سفارتخانه اخطاريه قرمز صادر كرد كه براساس آن پليس هر يك از 186 كشور عضو اينترپل مي‌تواند بنا به درخواست آرژانتين اين افراد را بازداشت و به اين كشور تحويل دهد.

۱۳۸۷ تیر ۲۹, شنبه

تجمع اعتراض در اعتراض به نقض حقوق بشر بالاخص اعتراض به حکم صادره براي فرزاد کمانگر


اعدام سه زنداني و کشته شدن دو مرزنشين



فعالان حقوق بشر در ايران : بنا به‌گزارشات رسيده‌از زندان مرکزي شهر اروميه‌، صبح امروز ، سه‌تن از اهالي اين شهر در محوطه زندان مرکزي اين شهر به‌دار آويخته‌شدند.بنا به‌گزارشات سه شهروند اروميه‌اي به‌نامهاي " ارشد محمودي " ، " صالح ملکي " و " محمد علي بي مثال " که‌هر سه‌به‌اتهام مواد مخدر به‌اعدام محکوم و حکم آنان از سوي ديوان عالي کشور تائيد شده‌بود، به‌دار آويخته‌شدند.همچنين در گزارش ديگر "صالح خضري" فرزند عزيز اهل اشنويه 23 ساله و "بايزيد پارسا" فرزند برهان 16 ساله و اهل سلماس به هنگام تردد در منطقه مرزي توسط يگان پاسدار مرزي مورد هدف گلوله قرار گرفته و در دم جان باختند.

ایرفرانس از ایران می رود



به دلیل نبود توجیه اقتصادی شرکت هواپیمایی ایرفرانس متعلق به کشور فرانسه از ایران می رود. شرکت هواپیمایی ایرفرانس که هم اکنون پرواز های هفتگی به ایران انجام می دهد، هر شش ماه یک بار وضعیت اقتصادی خطوط پروازی مورد نظر خود را مورد بررسی قرار می دهد سپس نسبت به ادامه یا قطع مسیرپروازی تصمیم گیری می کند. این در حالی است که گفته می شود ایرفرانس برای دوره زمستانی خود که از ماه مارس آغاز می شود تصمیم دارد پروازهای خود به ایران را توسط شرکت هواپیمایی کی .ال. ام انجام دهد. به گفته یک مقام آگاه این اقدام برای دومین بار است که توسط شرکت هواپیمایی ایرفرانس در خطوط پروازی ایران انجام می شود. وی معتقد است این اقدام ایرفرانس به مسایل سیاسی و شرایط تحریم های بین المللی علیه ایران مربوط نمی شود و تنها به دلیل مسایل اقتصادی و توجیهات شرکت ایرفرانس است که چنین اقدامی از سوی آنها قرار است صورت گیرد. ایرفرانس که از سال 1997 پروازهای خود را از پاریس به تهران به علت مشکلات بازرگانی لغو کرده بود نخستین پرواز خود را پس از گذشت هفت سال خردادماه 1383 برقرار کرد. شرکت هواپیمایی ایرفرانس سال 1933 از ادغام چند شرکت هواپیمایی فرانسوی تشکیل شد که در جنگ جهانی دوم مقر این شرکت به کشور مراکش منتقل شد. سال 1976 ایرفرانس و بریتیش ایرویز تنها خطوط هواپیمایی بودند که با هواپیمایی کنکورد پرواز می کردند اما این پروازها سال 2003 متوقف شد. ایرفرانس در ماه مه 2004 شرکت هواپیمایی کی. ال. ام را خرید و از این طریق به عنوان بزرگ ترین شرکت هواپیمایی جهان از نظر درآمد شناخته شد. در حال حاضر مقر شرکت ایرفرانس در فرودگاه شارل دوگل پاریس است.

دراین "کیوسک" ها، امنیت لانه کرده؟!



در این کیوسک ها، به گفته مقامات قضائی و انتظامی "امنیت اجتماعی" لانه دارد. بر شمار آنها هفته به هفته افزوده می شود. هم در میدان ها و هم در خیابان ها و پارک ها. ماشین های گشت شکارهای خود را به این کیوسک ها و یا لانه ها می آورند و از آنجا تقسیم می شوند بین بازداشتگاه ها! موتور سواران مدافع امنیت اجتماعی هم به همین کیوسک ها وصل اند و به هرکس "گیر" بدهند، سر از همین کیوسک ها در می آورد. قرار است این کیوسک ها مجهز به دوربین مدار بسته هم بشوند. همه بهانه ها، برای مقابله با اراذل و اوباش و بدحجابی است، اما همه میدانند این بهانه است. گشت کلانتری ها و نیروی انتظامی در محلات و پاسگاه ها و کلانتری ها برای مقابله با دزدی و آدم ربائی و قاچاق و چاقو کشی و قتل و جیب بری و باج گیری و زورگیری بودند و هستند و کارشان را هم می کنند. این کیوسک ها فقط برای پیش بینی تظاهرات ناگهانی و موضعی مردم برپا شده اند.

پشت صحنه مصاحبه های ساختگی سیمای ج. اسلامی

وبلاگ "فریاد" متن کوتاهی درباره صحنه سازی و مصاحبه های ساختگی و فرمایشی سیمای جمهوری اسلامی نوشته و برای نمونه قسمت هائی از پشت صحنه های فیلم های باصطلاح خبری سیما را بصورت فیلم منتشر کرده است. یک بخش از این فیلم را از همينجا روی پیک نت ببینید و اگر بیشتر کنجکاو شدید برای دیدن بقیه آن به فریاد مراجعه کنید.

پوزش پاپ به خاطر رسوايي جنسي كشيش ها



پاپ بنديكت شانزدهم كه به استراليا سفر كرده است، در جمع اسقف هاي استراليايي در شهر سيدني حضور يافته بود، گفت كه عميقاً از اين رسوايي بوجود آمده توسط شماري از كشيش ها متاسف است.
طي سال هاي اخير، كليساي كاتوليك درگير چندين رسوايي مربوط به آزار جنسي كودكان توسط كشيش ها بوده است.
رهبر كاتوليك هاي جهان گفت: "اين شرمي است كه ما هميشه احساس مي كنيم". او خواهان محاكمه كشيش هاي دخيل در اين رسوايي شد.
اما يك گروه مدافع حقوق قربانيان آزار جنسي توسط كشيش ها، عذرخواهي پاپ بنديكت شانزدهم را سطحي خوانده است.
اعضاي اين گروه كه مقر آن در استرالياست، خواسته اند كه پاپ با برخي از قربانيان آزارهاي جنسي ديدار كند و مستقيماً از آنها پوزش بخواهد.
اين گروه در بيانيه اي به اين مناسبت گفته است: "تاسف كافي نيست، قربانيان خواهان عمل هستند، نه فقط حرف".
هنوز به درستي معلوم نيست كه آيا رهبر كاتوليك هاي جهان، در سفر به استراليا، با قربانيان آزار جنسي توسط كشيش ها، ديدار خواهد كرد يا نه.
پاپ در سفر ماه آوريل گذشته خود به آمريكا، با برخي از قربانيان اين رسوايي در آن كشور ديدار كرده بود.
رهبر كاتوليك هاي جهان، درحال حاضر براي گراميداشت روز جهاني جوانان، به استراليا سفر كرده است.

جايگاه ايران در ليست تورم جهاني؛ پنجم از آخر در بين 180 كشور



مقايسه تطبيقي نرخ رسمي تورم در يكصد و هشتاد كشور جهان در سال 2007 نشان مي‌دهد كه ايران با نرخ رسمي تورم 19 درصدي در رتبه 176 قرار گرفته است.به گزارش خبرنگار شهاب‌نيوز، مجله اقتصادي شونيكس ديروز جمعه جدولي را از نرخ تورم رسمي در 180 كشور جهان در سال 2007 منتشر كرد كه بر اساس آمار اعلام شده از سوي دولت‌هاي اين كشورها تهيه شده است. طبق اين جدول؛ كشور ونزوئلا با نرخ رسمي تورم 18 درصدي و جمهوري اسلامي ايران با نرخ رسمي تورم 19 درصدي در رتبه‌هاي 175 و 176 جهان قرار گرفته‌اند و در سال 2007 صرفاً چهار كشور بحران‌زده اريتره، گينه، ميانمار و زيمباوه داراي نرخ تورمي بيشتر از ايران بوده‌اند.بر اساس گزارش‌هاي رسمي دولت‌هاي مختلف طي سال 2007؛ نرخ تورم در ژاپن صفر، در نروژ 0.8 درصد، در سوئيس 1 درصد، در تايوان 1.2 درصد، در فرانسه 1.6 درصد، در سنگاپور 1.7 درصد، در ايتاليا و سوئد 1.9 درصد، در آلمان و مالزي 2.1 درصد، در كانادا 2.2 درصد، در انگليس 2.4 درصد، در كويت 2.6 درصد، در آمريكا 2.7 درصد، در عربستان سعودي 3 درصد، در عمان 3.8 درصد، در چين 4.5 درصد، در سوريه 7 درصد، در بنگلادش 7.2 درصد، در پاكستان 7.8 درصد، در افغانستان 8.3 درصد، در ايران 19 درصد، در اريتره 22.7 درصد، در گينه 23.4 درصد، در ميانمار 36.9 درصد و در زيمباوه 16170 درصد بوده است.نكته مهم آن است كه پيش‌لرزه‌هاي گراني فعلي مواد غذايي در جهان از اواخر سال 2007 زده شده بود و با افزايش شديد قيمت نفت خام، كشورهاي مختلف جهان در سال 2007 افزايش شديد قيمت سوخت، فرآورده‌هاي نفتي، محصولات پتروشيمي و ... را تجربه كردند. با اين وصف، نرخ نسبتاً پائين تورم در اين كشورها نشان مي‌دهد كه دولت‌هاي اكثر كشورها در كنترل بحران افزايش قيمت نفت و مواد غذايي در سال 2007 موفق عمل كرده‌ و مانع افزايش تورم در كشور خود شده‌اند.نكته ديگر آن است كه برخي منابع غير دولتي و برخي كارشناسان اقتصادي منتقد دولت نهم ادعا كرده‌اند كه نرخ تورم در ايران طي سال 2007 با احتساب افزايش بي‌محاباي قيمت مسكن (كه در تهران با تورم 450 درصدي مواجه بود) بالغ بر 40 درصد بوده است كه در صورت صحت ادعاي اين افراد؛ ايران در بين 180 كشور جهان در رتبه 179 قرار خواهد گرفت.

کشورهای اروپایی تبادلات کالا با ایران را کاهش دادند



سفارتخانه های فرانسه و انگلستان در تهران به طور ناگهانی فعالیت بخش تجاری خود را به خاطر افت روابط تجاری با این کشور در راستای تحریمات بین المللی، کاهش دادند. به گزارش «دانمارک نیوز» از تایمز مالی، بنا به گفته دیپلمات ها، انگلستان عملا فعالیت بخش تجاری خود را در سفارت تعطیل کرده و فرانسه نیز تعداد کارمندان این بخش سفارت خود را به نصف تقلیل داده است. ایران با داشتن بیش از 28 تریلیون متر مکعب گاز طبیعی، یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان از نظر ذخایر گاز است. اما این ذخایر عملاً دست نخورده اند، چرا که کمپانی های غربی تمایل بسیاری به سرمایه گذاری در این کشور نداشته و نگران افزایش تنش ها و تشدید تحریمات از سوی آمریکا هستند که ایران را به تلاش برای ساخت سلاح هسته ای متهم می کند.

اتحادیه اروپا، اعدام ها در ایران را محکوم کرد!



خبرگزاری «دانمارک نیوز» گزارش داد: دولت فرانسه که ریاست شورای اتحادیه اروپا را برعهده دارد با صدور اعلامیه ای نگرانی خود را نسبت به موج اعدام ها در ایران اعلام داشت. دراین اعلامیه آمده است:
اتحادیه اروپا نگرانی خود را نسبت به اعدام ده تن که در هفته گذشته در ایران به دار آویخته شدند اعلام می دارد. همچنین بر ادامه نگرانی خود از تصویب طرح گسترش اعدام ها که درمجلس ایران در حال بررسی است تاکید می کند. بموجب این طرح (لایحه)، گسترش اعدام ها از جنایاتی که حکم اعدام خواهند داشت به "ایجاد سایت های اینترنتی که مخل امنیت روانی جامعه باشند" نیز گسترش می یابد.
اتحادیه اروپا اهداف این طرح را سرکوب شدیدتر آزادی ها در ایران ارزیابی کرده و محکوم می کند.
حکومت ایران از سال 2006 تا 2007 شمار مجازات های اعدام را دو برابر کرده است، اما تنها نتیجه آن بالا رفتن سطح ارتکاب به جنایت در کشور بوده است.»
دانمارک نیوز در ادامه می نویسد: اتحادیه اروپا ایران را فرا می خواند که اعدام را متوقف نموده و بر اساس قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل متحد مصوبه 18 دسامبر 2007 که در راستای ممنوع سازی مجازات اعدام در سراسر جهان است، این نوع مجازات را تعلیق کند.

اين آگهي فروش ويلا در تهران بود يا كاخ پاريس




به نقل از بخش آگهي‌هاي روزنامه همشهري روزههاي 22 و 23 تيرماه 1387 كه بيشتر از اينكه شبيه يك آگهي فروش ويلا باشد به نظر ميرسد در سوداي يافتن ثروتمندهاي ايرانيست!
من متوجه نشدم كه آيا اين “اعجاز معماري” در اين دو آگهي يك ملك هستش يا دو قصر متفاوت! چون آگهي اولي كه روز بيست و دوم تيرماه به چاپ رسيده از كاخي به سبك كاخ‌هاي انگليسي حرف ميزند در حاليكه آگهي روز بعد در همان روزنامه از شباهت اين ملك به كاخ فونتوبلوي پاريسي تعريف كرده است.
و البته به غير از “اتاق امن” و “مجسمه هاي ايتاليايي” اين آسانسور ليزري هم توجه من را به خودش جلب كرد! هرچند نميدانم كه آسانسور چطوري با انرژي ليزر كار ميكند!؟

4 علت شگفت انگيز افزايش وزن


اين تعجب آور نيست كه غذاهايي سر شار از سرخ كردني‌ها و دسرهاي شيرين و الكل‌ها و نيز وعده‌هاي غذايي حجيم چاق كننده هستند و همينطور اين طبيعي است كه اگر دريافت كالري بيش از سوزاندن آن باشد هم، سبب افزايش وزن مي‌گردد.اما چيزي كه مهم است اين است كه علي رغم رعايت نكات بهداشتي، مانند محاسبۀ ميزان كالري دريافت شده و مصرف و سوزاندن آن، فعاليت ورزشي مناسب و نهايتاً رعايت سبك زندگي به نحوي كه شما هرگز اضافه وزن و يا چاقي نداشته باشيد ناگهان بنا به دلايلي ممكن است دچار اضافه وزن گرديد كه حتي نمي‌توانيد باور كنيد كه چه اتفاقي افتاده؟
حال در ذيل به چهار دليلي كه ممكن است اين افزايش وزن را به دنبال داشته باشد اشاره مي‌نمائيم:
1- فقدان خواب مناسب:
در افرادي كه از خواب مناسب و كافي برخوردار نيستيد سيستم فيزيولوژي وبيومكانيكال بدن به نحوي خواهد بود كه سبب افزايش جذب و ذخيره چربي در بدن مي‌گردد. از طرف ديگر بعضي ها براي اينكه بتوانند شب را براحتي يا به زودي بخوابند به خوردن غذاي بيشتر يا ميان‌ وعده هايي پر كالري مي‌‌پردازند كه آن نيز سبب تجمع كالري و باز هم افزايش وزن مي‌‌گردد. ضمن اينكه علائمي‌از خستگي زودرس، چرتهاي روزانه و تحرك پذيري بيش از حد خواهند داشت.
بكوشيد خواب مناسب در حدود 8 ساعت در روز داشته باشيد.
شبي 15 دقيقه زودتر به تخت خواب خود برويد، ورزش را بيشتر و منظم انجام دهيد تا اينكه كم كم خواب شما بيشتر و منظم تر گردد.
2- استرس:
يكي از دلايلي كه در افزايش وزن مي‌‌تواند مؤثر باشد استرس روزانه براي تلاش بيشتر براي درآمد بيشتر و يا درگيري‌هاي روزمره اي و... همگي سبب افزايش ترشح هورمونهاي وابسته به استرس مانند كورتيزول، لپتين و... مي‌گردد كه همگي از نظر بيوشيمي‌ايي سبب تجهيز بدن براي مقابله به سوخت بيشتر مي‌گردد و نهايتاً تجمع وافزايش كالري را بدنبال خواهد داشت در حالي كه مصرف آن متناسب با افزايش نيست و سبب ذخيره و چاقي در ناحيه شكم مي‌گردد. از طرف ديگر افرادي كه تحت استرس قراردارند با خوردن موادي سرشار از كربوهيدرات وشيريني احساس بهتري پيدا مي‌كنند و علت آن نيز به سبب ترشح بيشتر سروتونين درمغز و اثر آرامش‌بخش آن مي‌باشد. لذا پزشكان توصيه مي‌كنند اين افراد بايد تحت انجام روش‌هاي آرامش دهنده و ورزش منظم قرار گيرند.
3- دريافت دارو:
مصرف بعضي داروها كه جهت درمان بيماري هايي همچون افسردگي، ديابت، اختلالات سايكوز، تشنج، ميگرن و فشارخون استفاد مي‌شود سبب افزايش وزن نيز مي‌گردد.گر چه بعضي داروها خود مستقيماً اثري بر چاقي ندارند، براي مثال داروهاي ضد افسردگي به دليل بهبود وضعيت بيمار سبب افزايش ميل بيمار به خوردن مي‌گردد كه نهايتاً منجر به افزايش وزن مي‌شود و يا بعضي داروها سبب تجمع آب در بدن شده و افزايش وزن موجود به دليل وزن آب اضافي موجود در بدن مي‌باشد.به هر حال داروهاي ذيل در ايجاد افزايش وزن مؤثر شناخته شده است:
استروئيدهاداروهاي ضد افسردگيداروهاي ضد سايكوزداروهاي ضد تشنج داروهاي ضد فشار خون داروهاي ديابتي داروهاي سوزش سردل
در نهايت سلامتي جسمي ‌و روحي شما گاهي به افزايش مختصر وزن برتريت دارد گر چه با رعايت رژيم غذايي و ورزشهاي منظم روزانه نيز مي‌توان آنرا كنترل نمود.شايعترين بيماري كه سبب افزايش وزن مي‌گردد هيپوتيروئيدي است كه با علائمي ‌همچون كاهش اشتها، افزايش خواب و خستگي زودرس، افزايش وزن، صداي خشن، عدم تحمل سرما و سر درد نمايان مي‌گردد و نادرترين بيماري كه سبب افزايش وزن مي‌گردد سندرم كوشينگ است كه بدليل افزايش بيش از حد كورتون در بدن مي‌باشد كه البته گاهي نيز دريافت بيش از حد كورتون ها هم مشكل فوق را ايجاد مي‌كند. در هر صورت فراموش نكنيد كه حتما در خصوص بيماري و يا عدم مصرف داروهاي خود با پزشك مشورت نمائيد و صرفاً براي كاهش وزن داروي مصرفي خود را قطع نكنيد. . 4- يائسگي :
دليل ديگري كه ممكن است سبب افزايش وزن گردد يائسگي در زنان مي‌باشد كه به دليل كاهش فعاليت و نيز كاهش هورمون هاي زنانه، اشتها در اين افراد افزايش يافته و نيز به افسردگي مستعد گرديده و كم خواب نيز مي‌گردند كه همه عوامل فوق در چاقي زنان در اين سن مي‌تواند مؤثر باشد. در واقع كاهش استروژِن سبب مي‌گردد تا چربي هاي اضافي در شكم و در قسمت مياني بدن بيشتر ذخيره و نمايان گردد.
امّا در صورتيكه زنان يائسه، از يك رژيم غذايي سالم و برنامۀ منظم ورزشي بهره ببرند همچنين به ميزان كافي ويتامين D و كلسيم دريافت كنند براحتي مي‌توانند با چاقي و اضافه وزن خود مبارزه نمايند و از بدني سالم و وزني مناسب برخوردار گردند

۱۳۸۷ تیر ۲۸, جمعه

عكسي كه 25 سال سانسور شد




نفر سمت راست گوشه، ابوالحسن بني صدر است. او كه با 11 ميليون راي نخستين رئيس جمهور ايران شده بود، با جمله تاريخي آيت الله خميني در 25 خرداد 60:" 35 ميليون نفر بگويند بله، من ميگويم نه." كنار زده شد. 7 تن از مشاورانش اعدام شدند، هزاران تن از هوادارنش به زندان رفتند و خودش رهسپار تبعيد شد.

درست بالاي سر خميني، مرد روحاني با عمامه سفيد آيت الله لاهوتي است. او كه از زندانيان با سابقه قبل از انقلاب به همراه منتظري و طالقاني بود، بعد از پيروزي انقلاب از سرسخت ترين هواداران رئيس جمهور بني صدر، به شمار ميرفت. به فاصله 2 ماه پس از كنار زدن بني صدر توسط لاجوردي به زندان اوين برده شد و اعدام شد. جمله معروف او خطاب به سران حزب جمهوري(بهشتي،خامنه اي و رفسنجاني) اين بود: "مردم انقلاب نكردند تا من وشما بر آنها حكومت كنيم . اگر قرار بود با چماق و زورگويي بتوانند حكومت كنند قبل از شما آريامهر بود.حاكميت تك حزبي است كه صداي پاي فاشيزم را به گوش ميرساند. واي به حال آن انقلابي كه 8 درصد به 80 درصد حكومت كنند. اگر زور ميتوانست آدم را جاي خودش بنشاند، پيش از شما زورمند تر از شما بودند. شما جز اينكه خفقان ايجاد كنيد و براي مردم مشكل درست كنيد كار ديگري نميكنيد."( روزنامه انقلاب اسلامي، ۲۲ فروردين ۱۳۶۰- انقلاب اسلامي، ۸آذر ۱۳۵۹)

نفرايستاده ميان آيت الله مطهري و لاهوتي، صادق قطب زاده است. او كه به همراه ابراهيم يزدي و بني صدر راه انقلاب را در پاريس هموار كرده بود، 24 شهريور 1361، به اتهام توطئه انفجار جماران، زنداني و اعدام شد. آيت الله منتظري بعدها در خاطراتش نوشت:"بعدا شنيدم آقاي حاج احمد آقا در زندان سراغ آقاي قطب زاده رفته و به او گفته است شما مصلحتا اين مطالب را بگوييد و اقرار كنيد و بعد امام شمارا عفو مي‎كنند، ولي او را اعدام كردند. بعدها از طريق موثقي شنيدم كه جريان ريختن مواد منفجره در چاه نزديك محل سكونت مرحوم امام بكلي جعلي است و واقعيت نداشته است."(خاطرات آيت الله منتظري،ج۱،ص۴۸۵)
قطب زاده دردادگاه پرسيده بود:"روشنفكران و روحانياني كه بنيادگذار انقلاب بودند كجا هستند؟ آيا حتي يك تن از آنها در كاري هست؟ اينها كه امروز بر كارند در جريان انقلاب چه مي كردند؟"(ايستاده بر آرمان،ص ۲۷)

پي نوشت: آن كه در كنار بني صدر ايستاده، صادق طباطبايي است. سخنگوي دولت مهندس بازرگان بود. بعد به بازرگان پشت كرد و به صف حكومتي ها پيوست.در سال 61 به دليل قاچاق 3.75 پوند ترياك توسط پليس آلمان دستگير و در دادگاه دوسلدورف به 3 سال زندان محكوم شد.( پس از بحران،خاطرات هاشمي رفسنجاني،صص ۳۵۹،۴۱۱،۴۱۹) با پادرمياني وزيرخارجه آلمان و مصونيت سياسي به عنوان عنصر نامطلوب از آن كشور اخراج شد. او همچنان به حمايت از جمهوري اسلامي ادامه ميدهد.

مصرف كراك‌ جان پيرزن 80 ساله را گرفت‌


آبادان : پيرزن 80 ساله پس از مصرف بيش از حد كراك، جان خود را از دست داد.
به دنبال تماس مسوولان يكي از بيمارستان‌هاي آبادان مبني بر اين كه پيرزن 80 ساله‌اي پس از انتقال به اين مركز درماني، جان خود را از دست داده است، موضوع به مقام قضايي گزارش و با عزيمت ماموران به محل، ابتدا هويت پيرزن 80 ساله مورد شناسايي قرار گرفت.در تحقيق از پزشك معالج اين پيرزن، وي اعلام كرد: بررسي‌ها و معاينات پزشكي حاكي است؛ پيرزن فوت شده اعتياد شديدي به مواد مخدر صنعتي داشته و پس از مصرف بيش از حد كراك دچار مسموميت شده و با انتقال به بيمارستان، جان خود را از دست داده است.
با گزارش موضوع به بازپرس جنايي آبادان، دستور قضايي در اين ارتباط صادر و تحقيق درخصوص فرد يا افرادي كه كراك در اختيار پيرزن 80 ساله قرار داده‌اند، آغاز شده است.

فاحشه , دعايم كن




سلام فاحشه!تعجب كردي!؟... ميدانم در كسوت مردان آبرومند، انديشيدن به تو رسم، و گفتن از تو ننگ است! اما ميخواهم برايت بنويسمشنيده ام، تن مي فروشي، براي لقمه نان! چه گناه كبيره اي…! ميدانم كه ميداني همه ترا پليد مي دانند، من هم مانند همه امراستي روسپي! از خودت پرسيدي چرا اگر در سرزمين من و تو، زني زنانگي اش را بفروشد كه نان در بيارد رگ غيرت اربابان بيرون مي زند !!اما اگر همان زن كليه اش را بفروشد تا ناني بخرد و يا شوهر زنداني اش آزاد شود اين «ايثار» است ! مگر هردواز يك تن نيست؟ مگر هر دو جسم فروشي نيست؟تن در برابر نان ننگ استبفروش ! تنت را حراج كن… من در ديارم كساني را ديدم كه دين خدا را چوب ميزنند به قيمت دنيايشانشرفت را شكر كه اگر ميفروشي از تن مي فروشي نه از دين شنيده ام روزه ميگيري،غسل ميكني،نماز ميخواني،چهارشنبه ها نذر حرم امامزاده صالح داري،رمضان بعد از افطار كار مي كني،محرم تعطيلي.من از آن ميترسم كه روزي با ظاهري عالمانه، جمعه بازار دين خدا را براه كنم، زهد را بساط كنم، غسل هم نكنم، چهارشنبه هم به حرم امامزاده صالح نروم، پيش از افطار و پس از افطار مشغول باشم، محرم هم تعطيل نكنم!فاحشه!!!… دعايم كن

از دخترك دست فروش داروخانه ۱۲ فروردين جوراب بخريد




دختركم از درد گوش به خود مي پيچيد.هنوز پاسي ازنيمه شب نگذشته بود كه ورم گلويش نگرانم كرد. او را به بيمارستان كودكان تهران بردم.بيمارستان خصوصي كه هزينه درمانگاه آن با ويزيت پزشكان متخصص هيچ تفاوتي ندارد.مرد جواني در حالي كه كودكي در آغوش داشت در پياده رو خيابان خيره به آسمان نشسته بود.با صدايي كه به نجوا شباهت داشت٬ساعت پرسيد.پاسخ دادم و به داخل بيمارستان رفتم.وقتي برگشتم هنوز آنجا نشسته بود.نگاهش محجوب تر از آن بود كه كمك بخواهد اما شايد چاره اي ديگر نداشت.مي دانستم كه هزينه هر شب اقامت در اين بيمارستان براي كودكان ۱۲۰ هزارتومان است و هر بيمه اي راهم نمي پذيرد.وقتي سوئيچ را در ماشين مي چرخاندم كودكش از خواب پريد.چه فرقي به حال او داشت كه آن لحظه يك بامداد است يا هر ساعت ديگر.
فكر كودك بيمارش در تمام طول راه آزارم داد.دختركم را فراموش كرده بودم.مقابل داروخانه شبانه روزي ۱۲ فروردين در نزديكي ميدان حر صحنه اي تلخ تر ديدم. كودكي تقريبا" ۹ ساله در مقابل داروخانه بساط پهن كرده بود و دست فروشي مي كرد آنهم ساعت يك و ۳۰ دقيقه بامداد.داشت به دو جوانك كه از او جوراب خريده بودند٬مي گفت كلاس سوم دبستان است.دلم لرزيد.او به كدامين گناه بايد در ساعتي كه همه در خواب ناز هستند٬دستفروشي كند٬ در تهراني بي دروپيكر.آنهم درست در جايي كه تا دفتر رييس جمهور چند قدم بيشتر فاصله ندارد.نمي دانم چرا جز اينكه آرزو كنم هيچ كودكي در سرزمينم طعم تلخ فقر را نچشد و بيمار نباشد٬كاري از من ساخته نيست؟ يا شايد بهتر است پيشنهاد كنم از دخترك دست فروش داروخانه ۱۲ فروردين جوراب بخريد.

------------------------------------------------------------

پیروز تر از گذشته ها میخوانیمشادیم که استوار تر می مانیمبا خلق به پا خاسته این جبهه عشقتا گستره سپیده ها میرانیمچپ اندیش خواهیم ماندتا فردا که آن آرمان سرخ - میان خلق ستمدیده - شاخه های زیتون را به عدالت تقسیم کند

آمريكا در مرز ايران فرودگاه مي زند



يك روزنامه كردستان عراق از اقدام آمريكا براي ساخت فرودگاه در نزديكي مرزهاي عراق با ايران خبر داد.
به گزارش دانمارک نیوز ، روزنامه آسو ،چاپ سليمانيه عراق، به نقل از منابع محلي گزارش داد: آمريكا قصد دارد يك فرودگاه نظامي در نزديكي مرزهاي مشترك عراق با ايران احداث كند .
اين روزنامه دراين باره به نقل از "خضر كريم" شهردار حلبچه نوشت: تصميم گرفته شده است تا فرودگاه بين المللي در شهر حلبچه ساخته شود لذا 1500 هكتار زمين براي اين پروژه اختصاص يافته است. وي درپاسخ به اين سوال كه آيا اين فرودگاه در اختيار آمريكايي ها قرار مي گيرد ؟ گفت: بله ، اما جزئياتي دراين باره دراختيارندارم.
وي اضافه كرد: مالكين 1500 هكتار زمين در حومه حلبچه نيز برابر قانون مبالغ مالي را در مقابل زمين هاي خود دريافت خواهند كرد.

دانلود بانك اطلاعات خواص دارويي


دانلود بانك اطلاعات خواص دارويي
وخصوصيات اقليمي ونام علمي گياهان دارويي
براي دانلود بانك اطلاعات خواص دارويي گياهان
اينجا را كليك كنيد

۱۳۸۷ تیر ۲۷, پنجشنبه

فرزاد کمانگر سزاوار حکم اعدام نیست


با تایید حکم اعدام فرزاد کمانگر در دیوان عالی کشور و احتمال اعدام قریب الوقوع وی در زندان رجایی شهر ‏کرج، نگرانی های فعالان حقوق بشری بالا گرفته و تلاشهای مخالفین اعدام برای لغو این حکم شدت بیشتری یافته ‏است. در همین خصوص، برخی از نمایندگان کُرد مجلس ایران هم خواستار اجرا نشدن حکم اعدام ‏نامبرده شده اند. “جلال محمود زاده” و “اقبال محمدی”، نماینده مردم مریوان در مجلس ایران از جمله ‏مخالفان حکم مذکور هستند که در گفتگو با “روز” خواستار بازنگری در پرونده فرزاد کمانگر شده اند.

اعدام برای کودکان گل فروش!



در حالی که در جهان روزی به نام روز جهانی مبارزه با حکم اعدام وجود دارد، صدور حکم اعدام در ایران به سادگی صدور حکم بازداشت موقت گشته است و در طی هاه های گذشته شاهد اعدام بیش از صد و پنجاه نفر زیر لوای اراذل و اوباش بوده ایم. طبق آمار حکومتی (روزنامه ایران) ۵% از این افراد ۱۴ تا ۱۷ ساله و ۶۸% این افراد، ۱۶ تا ۲۲ ساله و ما بقی نیز اکثرا زیر ۳۰ سال هستند.
این در حالی است که سردار روزبهانی با اشاره به آمار بالا اعلام کرد، بسیار دوست داشتیم اسامی این اراذل و اوباش کم سن و سال را از لیست اعدامی ها بیرون بیاوریم اما جرایم ارتکابی از سوی این متهمان درست همانند اوباش حرفه ایست؛ بنابر این نتوانستیم این کار را بکنیم!
به گزارش سازمان ملل ایران دارای بیشترین حکم اعدام برای کودکان زیر ۱۸ سال است و این نقض کنوانسیون حقوق کودکان است که جمهوری اسلامی از امضا کنندگاه آن است! البته در قبال این مسائله و خواسته مراجع بین المللی پیرامون توقف این احکام وی تاکید کرد که این احکام، حکم های مذهبی هستند و جمهوری اسلامی هیچ جوانی را اعدام نمی کند بلکه حکم قصاص که حکمی شرعی است را اجرا می کند و هیچکس اجازه دخالت در اجرای احکام شرعی را ندارد!
اما اتهام این نوجوانان و جوانان چیست؟؟ اخلال در امنیت اجتماعی، تجاوز به عنف، قاچاق و…
محل سکونت ۸۰% آنها حلبی آبادهای اطراف شهرهای بزرگ مثل تهران، شیراز، تبریز و مناطق دور افتاده و فقیر نشین است. در سال ۸۶ آمار مستدل حکومتی حضور ۳۸ تا ۴۰ هزار کارتن خواب را در تهران نوید داد.
با کنکاش در زندگی اغلب این جوانان به ریشه های یکسان در کودکی می رسیم، جوانانی که در سال های نه چندان دور کودکان خیابانی گل فروش بودند. کودکانی که تا دیروز به ما گل می فروختند و امروز طناب دار جواب گل های آنهاست. گل فروشی، آدامس، وزنه، فال و … اینها کلمات آشنای کودکی آنهاست نه مدرسه و کتاب و معلم.
سالها می گذرد کودکان ۸ ساله نوجوانان ۱۴ ساله می شوند و فروختن روزی چند شاخه گل کفاف زندگی آنها را نمی دهد. دلال مواد مخدر می شوند؛ فقط چند گرم. اگر در این سن دستگیر شوند تا سالها در کانون اصلاح و تربیت می مانند شاید اصلاح شوند! اما آنها باید اصلاح شوند یا شکم گرسنه آنها که هر چند هم بگذرد آنها را وادار به چنین کارهای می کند؟ اگر هم دستگیر نشوند در ۲۰ سالگی در داستان یک دزدی ساده که شاید فقط چند ملیون از میلیاردهای جزایری و افشا شدگان پالیزداری و امثالهم نصیبش شود مجبور به قتل می شود و اینجا آخر خط است.
من و تو که در ۲۰ سالگی فقط کتاب در دست داشتیم چون مجبور بودیم، آنها دشنه در دست دارند چون مجبور هستند و این در حالی است که اسلام شرایط اضطرار را به رسمیت شناخته و ابوذر غفاری میگوید: “من تعجب می کنم از مردمی که شکم خالی دارند و شمشیر نمیکشند بر خورندگان حقشان.”

لبخند كودك اثر مخدر بر روي مادر دارد




تحقيقات دانشمندان آمريكايي نشان مي‌دهد ، اثر لبخند كودكان بر روي مادران خود، مانند تاثير مخدرها، نوعي انرژي را در آنها جاري مي‌سازد. همه مادران شادي بي‌اندازه را زماني كه به كودك خود نگاه مي‌كنند و او به آنها لبخند مي‌زند ، حس كرده اند. اين تحقيقات همچنين نشان مي‌دهد، لبخند كودكان تنها روي زنان تاثير مي گذارد.دانشمندان كالج پزشكي بيلور آمريكا اعلام كردند، وقتي مادران لبخند نوزاد خود را مي‌بينند در مغز آنها همان مراكزي فعال مي‌شود كه به هنگام مصرف برخي از مواد مخدر نيز فعال مي‌شود. اين دانشمندان معتقدند كه چنين كشفي به درك رابطه بين مادر و فرزند و نيز دلايل عدم وجود چنين رابطه‌اي در برخي موارد كمك مي‌كندزيرا بنا به تاكيد اين دانشمندان، فرزند به نوعي ماده مخدر طبيعي براي مادران محسوب مي شود.

خاموشي هاي كشور پنج ساعته شد




طي چند روز گذشته سراسر كشور با خاموشي هاي گسترده اي مواجه شده كه مسوولان برقي اين امر را ناشي از افزايش بيش از حد دما اعلام مي كنند. از سوي ديگر بنابه گفته يك مقام آگاه در وزارت نيرو در حال حاضر نسبت به مدت مشابه در سال گذشته بيش از هزار و ۷۰۰ مگاوات در مصرف برق صرفه جويي شده در عين حال اين خاموشي ها برخلاف جداول برنامه ريزي شده است، خاموشي ها به طور ميانگين از چهار تا هشت ساعت در طول شبانه روز در مناطق مختلف شهرها و استان هاي كشور اعمال مي شود.
گستردگي اين خاموشي ها به حدي بود كه به مراكز فرهنگي، سينماها و تئاتر شهر تهران نيز سرايت كرد. ديروز يكي از تئاترها زير نور چراغ دستي اجرا شد. به گفته مسوولان وزارت نيرو ساعت پيك مصرف از يك بار در شبانه روز به دوبار افزايش يافته به گونه اي كه پيك اول در ساعت ۱۱ تا ۱۶ بعدازظهر و پيك دوم از اذان مغرب تا دو ساعت پس از آن اعلام مي شود. در حالي كه وزير نيرو بر كمبود برق در ساعات پيك تاكيد دارد اما بعضاً شاهد خاموشي هاي گسترده در ساعات غيرپيك در كشور هستيم كه به گفته يك مقام آگاه در وزارت نيرو در زمان غير پيك در كشور حدود ۳۰ هزار مگاوات برق مصرف مي شود كه اين رقم در زمان پيك با سه هزار مگاوات افزايش به ۳۳ هزار مگاوات مي رسد و اين اختلاف نمي تواند باعث خاموشي ها در ساعات پيك باشد. براساس گفته هاي وي، اين در حالي است كه در سال گذشته در همين زمان حدود ۷/۳۴ هزار مگاوات برق در زمان پيك مصرف شده است.

اعجاب در علم ژنتيك / زني در آلمان يك دو قلوي سياه و سفيد بدنيا آورد



مادر از کشور غنا و پدر آلمانی است . آنان روز گذشته در برلین صاحب یک دوقلوی دختر شدند ولی پس از تولد در کمال تعجب متوجه شدند که یکی از دوقلوها سیاه پوست و دیگری سفید پوست است. البته این اتفاق برای اولین بار صورت نگرفته و قبلا هم در انگلیس موارد مشابه دیده شده است ولی متخصصین ژنتیکی علام داشته اند که شانس داشتن نوزاد دوقلو در دو رنگ یک در یک میلیون است.

مادر از كشور غنا و پدر آلماني است . آنان روز گذشته در برلين صاحب يك دوقلوي دختر شدند ولي پس از تولد در كمال تعجب متوجه شدند كه يكي از دوقلوها سياه پوست و ديگري سفيد پوست است. البته اين اتفاق براي اولين بار صورت نگرفته و قبلا هم در انگليس موارد مشابه ديده شده است ولي متخصصين ژنتيكي علام داشته اند كه شانس داشتن نوزاد دوقلو در دو رنگ يك در يك ميليون است.

ليموترش به علت داشتن خواص اسيدي ضد عفوني‌كننده قوي است.



خواص لیموترش

دانمارک نیوز - ليموترش به علت داشتن خواص اسيدي ضد عفوني‌كننده قوي است. حتي اگر در مسافرت‌ها به آب آشاميدني مشكوك هستيد و مي‌ترسيد از آن بنوشيد كافي است چند قطره آب ليموترش را در آن بريزيد. آب ر ا كاملا استرليزه كرده و ميكروب‌هاي موجود در آب را از بين مي‌برد.
كساني كه مي‌خواهند خود را لاغر كنند، اگر صبح ناشتا آب ليموترش را با يك ليوان آب مخلوط كنند و مقدار كمي عسل بآن اضافه نمايند و آن را بنوشند تا ظهر گرسنه نخواهند شد و به اين ترتيب از شر چربي‌‌هاي اضافي راحت خواهند شد.
بهترين كلسيم آن است كه از پوست تخم مرغ و آب ليمو تهيه مي‌كنند. براي تهيه كلسيم طبيعي يك تخم مرغ را تميز شسته و در يك ليوان بگذاريد و روي آن يك ليموترش را بريزيد و آن را مدت دو تا سه ساعت در جاي خنكي بگذاريد سپس تخم مرغ را در آورده و آب ليمو كه داراي مقدار زيادي كلسيم است مي‌توانيد روي سالاد ريخته و يا با عسل يا شكر شيرين كرده بنوشيد. از تخم مرغ هم كه پوست آن نرم شده مي‌توانيد هنوز استفاده كنيد.
براي گلو درد بهترين دارو ليموترش است. يك قاشق چايخوري آب ليموترش را در آب نيم گرم بريزيد و با آن غرغره كنيد، ورم گلو و گلو درد را بر طرف خواهد كرد.
براي گرفتگي بيني و زكام كافي است، چند قطره آب ليمو را با يك قاشق چايخوري آب مخلوط كرده و در بيني بچكانيد. براي رفع ورم معده و روده بايد يك ليموترش را با پوست و هسته له كنيد و آن را با يك ليوان آب سرد و يك قاشق عسل مخلوط كرده و به مدت يك ساعت قبل از خواب بنوشيد. براي جلوگيري از خونريزي بيني كافي است كه يك تكه پنبه را آغشته به آب ليمو كرده و در سوراخ بيني بگذاريد، خون دماغ را برطرف خواهد كرد.
اگر در صورت شما لكه و جوش قرمز رنگ وجود دارد، درمان آن با آب ليمو و نمك است.

با ادرار مردم کاسبی راه انداختند؟



دستشويي برويد پول بگيريد
شهر مرزي موسيري در استان تاميل نادو هند براي آموزش بهداشت به شهروندانش ايده يي جالب به كار گرفته است. مسوولان شهر به افراد هر دفعه كه از توالت استفاده كنند، پول خواهند داد. بدين ترتيب شهروندان اين شهر كوچك ماهانه مي توانند از طريق استفاده از سرويس هاي بهداشتي 14/0 دلار دريافت كنند، هر چند اين مقدار پول زيادي نيست اما براي مردم كم درآمد اين منطقه باز هم منبع درآمدي محسوب مي شود. دولت هم از دو جهت از اين برنامه حمايت مي كند به اعتقاد آنها اين مساله مردم را تشويق خواهد كرد به جاي رفع حاجت به طريقه سنتي اين منطقه از سرويس هاي بهداشتي استفاده كنند. مردم موسيري در فضاي باز رفع حاجت مي كنند كه اين مساله منجر به بروز بيماري هاي زيادي مي شود. در عين حال فضولات مردم هم در نهايت در اين طرح به عنوان كود انساني در مزارع استفاده خواهد شد.ماراتي سوبورمن مبدع اين ايده مي گويد؛ «ما مردم را تشويق خواهيم كرد و به آنها ياد خواهيم داد كه فضولات شان چقدر مي تواند ارزشمند باشد. ادرار جمع آوري شده هم در مزارع براي بارور كردن محصولات استفاده خواهد شد.»آمار نشان مي دهد در حدود 330 ميليون نفر در هند به سرويس بهداشتي دسترسي ندارند. براي مثال در موسيري بسياري در رودخانه رفع حاجت مي كنند كه اين مساله باعث شيوع بيماري هايي چون اسهال در اين منطقه مي شود. در حالي كه ارگان هاي دولتي و غيردولتي احداث سرويس هاي بهداشتي در مناطق روستايي را آغاز كرده اند، بايد به شكلي هم مردم را به استفاده از اين سرويس ها تشويق كنند.به گفته آقاي سوبورمن طرح موسيري نتايج خوبي داشته است. روزانه در اين منطقه 150 نفر از توالت استفاده مي كنند. سوبورمن كه اين طرح را يك سناريوي همراه با پيروزي مي داند، مي گويد؛ «سال آينده ما 9 بانك ادرار در منطقه تاميل نادو احداث خواهيم كرد بنابراين خواهيم توانست ادرار را به كشاورزان بفروشيم.» به شهروندان موسيري براي استفاده از دستشويي يك كارت داده اند كه آن را در هنگام استفاده از سرويس ها در دستگاه مخصوص مي كشند و در نتيجه در پايان ماه مي توانند 14/0 دلار از مسوولان شهر بگيرند.

آخرش اين ملت ايران ياد نگرفتند كه شادى ممنوعه



توفيق اجباري ---- بهشت زوركي ---- امر به معروف و نهي از منكر
ماموران مركز اجرايي امر به معروف و نهي از منكر سپاه شيراز شركت كنندگان در يك مجلس لهو و لعب را دستگير كردند.بر اساس اين گزارش، ماموران بسيج از طريق گزارش هاي مردمي، تعدادي دخترو پسر را كه در يك مجلس لهو و لعب و به طور زننده در باغي در منطقه «قلات» شيراز به سر مي بردند با هماهنگي مقامات قضايي دستگير كردند.شركت كنندگان در اين مجلس به محض مشاهده ماموران بسيج به سمت آنان حمله ور شده و تعدادي از آنان را مورد ضرب و شتم قرار دادند كه در نهايت با تلاش بسيجيان 70نفر از شركت كنندگان در اين جشن مبتذل دستگير شدند.در بازرسي از اين باغ مقاديري مشروبات الكلي و قرصهاي روانگردان كشف شد.پرونده اين متهمان در دادسراي عمومي و انقلاب شيراز در حال رسيدگي است.