۱۳۹۲ فروردین ۱۵, پنجشنبه

در همبستگی با ٤ آپریل روز جهانی حمایت از آمنه

چهار  آپریل روز جهانی در حمایت از آمینا تیلر دختر ١٩ ساله تونسی است که در صفحه فیس بوکش عکس برهنه خود را در حاليکه بر بدنش نوشته بود٬ "بدنم متعلق به من است و ناموس هيچکس نيست" صدای اعتراضش را علیه بردگی جنسی زن در سطح جهانی بلند کرد و اسلام سیاسی را هویت اصلیش ضدیت با زن است، به چالش کشید. اکنون خبرها حاکی از اینست که آمنه ناپدید شده است. این درحالیست که علیه او فتوای شلاق و سنگسار داده شده است. ٤ آپریل بعنوان روز حمایت جهانی از آمنه توسط مریم نمازی چهره سرشناس جهانی جنبش زنان و منتقد اسلام سیاسی فراخوان داده شده و با استقبال و حمايت "سازمان فمن" و همچنين مینا احدی سخنگوی کمیته بین المللی علیه سنگسار که فعالیت های گسترده اش او را به شخصیتی شناخته شده در سطح جهانی تبدیل کرده، روبرو شده است.انعکاس این حرکت اعتراضی اکنون در تونس و در جهان ابعاد وسیعی پیدا کرده است. در این رابطه توماري در حمایت از آمنه درست شده که تا اين لحظه بيش از ١٠٠ هزار نفر آنرا امضا کرده و به این حرکت جهانی پیوسته اند. این موضوع به بحثی داغ در سطح رسانه های مهم جهانی تبدیل شده است. بعنوان یک فعال جنبش کارگری و جنبش زنان من از امضا کنندگان این تومار هستم و روی سخنم اینجا با مردم و همه دختران و پسران جوان در ایران است.
امروز آمینا صدای اعتراض همه زنان در سراسر جهان علیه بردگی جنسی است. آمینا بعد از بوعزیزی دومین چهره انقلاب تونس است. او همچون عاليا المهدي نه تنها صدای اعتراض زنان در این کشور بلکه در مصر، ایران، افغانستان، پاکستان، عربستان و و همه کشورهاییست که در آنها جریانات اسلامی یا در راس قدرتند و یا به شکلی در زندگی جامعه دخیل هستند. آمینا اسلام سیاسی و قوانین ارتجاعی مذهبی ضد زن را در سطح جهانی به چالش کشیده است.
آنچه در تونس میگذرد و اعتراض عریان آمنه بیش از بیش به مردم ایران مربوط است. جمهوری اسلامی یک تكيه گاه و پايگاه مهم ارتجاع ضد انساني اسلام سیاسی در جهان است. اعتراض آمنه ضربه ای به بنیان های هویتی رژیم اسلامی، این رژیم آپارتاید جنسی در ایران است. فراخوان من من به مردم و دختران و جوان در ایران اينست كه وسیعا از ٤ آپریل و خواستها و اعتراض آمینا حمايت كنيد. در کشوری چون ایران و تحت حاکمیت جمهوری اسلامی که در آن قوانین ارتجاعی اسلامی، قوانین رسمی جامعه است، در آن فرودستي زنان و تبعيض عليه زنان قانون است، اين مهم است كه اقدام آمینا وسيعا با پشتيباني و همبستگي مواجه شود. فرياد آمینا همان فريادي است که ٣٤ سال است از زبان زنان و جوانان ایران در مقابل رژیم منفور اسلامی شنيده ايم. زنان ايران با عزم و اراده حجاب این پرچم آپارتاید جنسی رژیم اسلامی را هر روز پایین تر کشیده اند. آمینا چهره ای از جنبش نوین زن در سطح جهانی است. او چهره اي از جنبش ما زنان و مردان آزادیخوه در ایران است. با پیوستنمان به فراخوان ٤ آپریل این روز را به روز اعتراض وسیع خود علیه بردگی جنسی و حمایت و پشیبانی جهانی از آمینا تبدیل کنیم. سخن من با مردم و دختران و پسران جوان در ایران است که با امضای تومار اعتراضی در حمایت از آمینا وسیعا به این اعتراض بپیوندند و به هر شكل ممكن همبستگي خودرا با جنبش ٤ آوريل و در دفاع از آمینا اعلام كنند

شهدای جنبش سبز را فراموش نمی کنیم

اشکان سهرابی
 
20 ساله ،دانشجوی رشته آی‌تی دانشگاه قزوین در جریان اعتراضات مردمی به نتایج انتخابات در روز شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸ بر اثر اصابت سه گلوله به سینه‌اش درگذشت. زهرا نیک پیما مادر اشکان، در خصوص روز حادثه می گوید پسرش خود را برای امتحانات دانشگاه آماده می‌کرده و ساعت هفت و نیم روز ۳۰ خردادماه برای دیدار با یک دوست از خانه بیرون رفت و تاکید کرد که پنج دقیقه دیگر باز می‌گردد. وی هنگام بازگشت از یک ساختمان بلند مورد اصابت گلوله قرار گرفته بود .پيكر او بعد از سه روز به خانواده تحويل داده شد.پیگیری های قضایی خانواده وی جهت شناسایی آمران و عاملان کشته شدن فرزندشان تا کنون بی‌نتیجه بوده است
 
پیکر او در قطعه ٢۵٧ بهشت زهرا ردیف ۵٠ شماره ١٩ به خاك سپرده شد.
 
سهراب اعرابی
 
۱۹ ساله‌، در جریان اعتراضات به نتایج انتخابات ۱۳۸۸ کشته شد احتمال می‌رود که سهراب اعرابی در تظاهرات روز ۲۵ خرداد1388 در تیراندازی نیروهای بسیجی از بالای پایگاه بسیج مقداد کشته شده باشد. پروین فهیمی، مادر سهراب که از فعالان صلح و عضو گروه مادران صلح است گفت سهراب در راهپیمایی دوشنبه ۲۵ خرداد از وی جدا شد و شب به خانه بازنگشت. خانواده در بیمارستان‌ها، کلانتری‌ها، زندان اوین و دادگاه انقلاب جستجو کردند اما نام سهراب در هیچ فهرستی، نه در فهرست اسامی اعلام شده در زندان اوین و نه در فهرست نصب شده بر دیوار دادگاه انقلاب نبود. پروین فهیمی هر روز صبح برای یافتن نشانه‌ای از پسرش به دادگاه انقلاب می‌رفت و هر بعد از ظهر عکس سهراب را جلوی در زندان اوین برده و عکس را به هر آزاد شده‌ای نشان می‌داد و می‌پرسید آیا او را دیده‌اند یا خیر. چند نفر مطمئن بودند او را دیده‌اند.
 
مادر این جوان در روز سه شنبه ١۶ تیر با گذاشتن کفالت در دادگاه انقلاب هر روز بعد از ظهر منتظر آزادى فرزندش بود. در تاریخ ۲۰ تیر مادر سهراب اعرابی را به اداره تشخیص هویت ارجاع می‌دهند تا آلبوم‌های کشته‌شدگان را نگاه کند و مشخص می‌شود او کشته شد است.پيكر وي 21 تير 1388 به خانواده تحويل و در 22 تير همان سال در بهشت زهراي تهران به خاك سپرده شد.
 
ندا آقا سلطان
 
27 ساله در جریان اعتراضات مردمی به نتایج انتخابات رياست جمهوري در روز شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸ در محله امیر آباد تهران (خیابان کارگر شمالی، تقاطع خیابان شهید صالحی و کوچه خسروی) در حالیکه به همراه استاد موسیقی‌اش در حال مراجعه از تظاهرات اعتراض‌آمیز بود به ضرب گلوله نيروهاي بسيج کشته شد.پیکر او به بیمارستان شریعتی منتقل و فردای آن روز به خانواده‌اش تحویل گردید و تحت تدابیر شدید امنیتی در قطعه ٢۵٧ ردیف ۴١ شماره ٣٢ بهشت زهرا به خاک سپرده شد. انتشار فیلم کوتاهی از لحظات جان سپردن وی که با تلفن همراه گرفته شد، بازتاب‌های فراوانی در رسانه‌های جهان به‌دنبال داشت به نحوی‌که جمهوری اسلامی تلاش زیادی کرد تا قتل او را صحنه‌سازی و توطئه مخالفان دولت نشان دهد. «ندا» در خارج از ایران و در ایران، بعنوان سمبل آزادی خواهی ایرانیان در این اعتراضات شناخته می‌شود.
 
امیر جوادی‌فر لنگرودي
 
25 ساله دانشجوی مدیریت صنعتی دانشگاه آزاد قزوین، ترانه سرا و دانشجو بازیگری، که در روز ۱۸ تیر ماه 1388 درتقاطع خيابان شهداي ژاندارمري و دانشگاه، محدوده‌ امیرآباد توسط نیروهای لباس شخصي‌ دستگير و مورد ضرب و شتم شديد قرار گرفته و بوسيله همين افراد به كلانتري 148تهران منتقل گرديد.
 
در کلانتری حال او در اثر ضرب و شتم به وخامت رسیده و ماموران كلانتري او را در ساعت 9 شب به بيمارستان فيروزگر منتقل گردید و روز19 تير خانواده‌اش که اعتقاد داشتند امیر جرمی مرتکب نشده است اورا از بیمارستان فيروزگر به پلیس امنیت تحویل می‌دهند که از آنجا به بازداشت‌گاه كهريزك متتقل می‌گردد. وی پس از شکنجه شدید، در 23 تیردر مسيرانتقال به اوين ، دچار تشنج و ایست قلبی می‌شود . ده روز بعد، روز 3مرداد به خانواده‌ برای تحویل جسد خبر می‌دهند.
 
در5 مرداد پيکر متلاشي شده وي در بهشت زهرا، قطعه211 ردیف 42 شماره 10 خاکسپاري مي‌گردد.
 
محسن روح الامینی
 
25 ساله دانشجوی کامپیوتر دانشکده فنی دانشگاه تهران،در تجمعات روز ۱۸ تیر 1388دستگیر شد و به بازداشتگاه کهریزک منتقل شد در بازداشتگاه كهريزك مورد ضرب و جرح شديد قرار گرفته و مجروح شد. چند روز بعد، وي در مسیر انتقال به زندان اوین به دلیل شرایط بد جسمانی ناشی از استرس‌های فیزیکی، شرایط بد نگهداری، ضربات متعدد و نیز اصابت جسم سخت به بیمارستان منتقل شده و جان سپرد .پيكر اوبه عنوان فرد مجهول‌الهویه به بیمارستان شهدای تجریش منتقل و صبح روز بعد جسد به سردخانه تحویل داده مي شود. با آنکه به خانواده‌ی روح الاميني اعلام شده بود فرزندشان به زودی آزاد می‌شود، پس از يك هفته آنها در روز 30 تير خبر درگذشت او را دریافت کردند و اول مردادماه جنازه را تحویل گرفتند. وی فرزند عبدالحسین روح‌الامینی، رئیس انستیتو پاستور ایران، عضو جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی و مشاور انتخاباتی محسن رضایی بود.
 
محمد کامرانی
 
۱۸ ساله‌ در روز ۱۸ تیر۱۳۸۸ در نزدیکی میدان ولیعصر تهران دستگیر شد و به بازداشتگاه کهریزک انتقال یافت. او سپس به همراه گروه دیگری از بازداشت‌شدگان به زندان اوین منتقل گردید. و در اثر شکنجه جان سپرد طبق گفته خانواده وی، محمد را در حالیکه تقریباَ نیمه جان بوده و سراسر بدنش علائم باتوم و شکنجه بوده به تخت بیمارستان بسته بودند، تا امکان فرار نداشته باشد. با تلاش خانواده بالاخره می توانند محمد را از بیمارستان لقمان مرخص و بلافاصله به بیمارستان مهر منتقل کنند. اما در آنجا پزشکان متخصص می گویند با توجه به اینکه عفونت تقریباَ تمام بدن را فرا گرفته امیدی در بهبود نیست و محمد ظرف کمتر از٣ ساعت در تاریخ ٢۵ تیر جان می بازد وي شنبه 27 تیر در بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
 
کیانوش آسا
 
25 ساله ، متولد کرمانشاه، وي دانشجوی ترم چهارم کارشناسی ارشد رشته مهندسی شیمی در دانشگاه علم و صنعت ایران بود. او در جریان تظاهرات روز دوشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ در میدان آزادی تهران ناپدید شد و روز ۳ تیر ماه ۱۳۸۸ در سردخانه پزشکی قانونی توسط خانواده‌اش شناسایی شد. آسا در اثر اصابت دو گلوله توسط لباس شخصی‌ها کشته شد. خانواده آسا طی شکایتی خواستار مشخص شدن علت مرگ فرزندشان شدند زیرا طبق اظهارات شاهدان عینی کیانوش تنها بر اثر اصابت یک گلوله به پهلویش زخمی شده بوده ولی هنگام تحویل جسد یک گلوله نیز به گردن وی اصابت کرده بود.
 
سید علی حبیبی موسوی خامنه
 
۴۳ ساله خواهرزاده میرحسین موسوی بود که در ۶ دی ۱۳۸۸ در جریان مراسم عزاداری روز عاشورا کشته شد. سید علی موسوی در زمان مرگ دارای یک دختر ۱۷ ساله و یک پسر ۷ ساله بود. ابراهیم موسوی برادر او پیش از این در جنگ کشته شده‌است. سید علی موسوی ظهر ۶ دی ۱۳۸۸ (عاشورا) در جریان تظاهرات روز عاشورا توسط سرنشینان یک پاترول مشکی هدف گلوله از ناحیه سینه قرار گرفت و بعد از انتقال به بیمارستان ابن سینا واقع در فلکه دوم صادقیه جان باخت.پیکر او پس از کش و قوسهای فراوان تحویل خانواده شد و تحت تدابیر شدید امنیتی شبانه در بهشت زهرا به خاک سپرده شد. علی رغم پیگیری قضایی خانواده موسوی در مورد شناساییِ قاتلان فرزندشان تا کنون این امر بی نتیجه بوده است.
 
صانع ژاله
 
26 ساله دانشجوی رشته هنرهای نمایشی دانشگاه هنر تهران و از کردهای سنی‌مذهب بود که در جریان اعتراضات جنبش سبز در ۲۵ بهمن ۱۳۸۹ بر اثر برخورد گلوله کشته شد.ابتدا از سوي رسانه‌هاي دولتي او را يك بسيجي عنوان كردند و کارت بسیج وی را در تلویزیون نمایش دادند. خانواده او نيز براي تائيد اين امر تحت فشار زيادي قرار گرفتند در حاليكه برادر او قانع ژاله ادعاهای مبنی بر بسیجی بودن او را تکذیب کرد و گفت کارت بسیج همان روز کشته شدن برادرشان برای او از طرف حکومت صادر شده‌است.
 
مراسم تشییع پيكر وی در روز ۲۷ بهمن1389 با حضور انبوهی از جمعیت از دانشگاه هنر تا دانشگاه تهران برگزار شد. این مراسم به صحنه درگیری طرفداران و مخالفان حکومت تبدیل شد به نحويكه از اوایل صبح دانشگاه هنر به اشغال نظامیان طرفدار حکومت درآمده بود و تعدادی از دانشجویان مورد حمله قرار گرفته و شماری نیز دستگیر شدند، و عملا نيز دانشجویان اجازه شرکت در تشییع جنازه را نداشته‌اند. برادر صانع آرزوی او را اینگونه بیان می کند : صانع آرزویش این بود که مثل بهمن قبادی( کارگردان) در خدمتِ ملتش باشد.
 
محمد مختاری
 
22 ساله ،دانشجوي مهندسي معدن دانشگاه شاهرود،در جریان اعتراضات جنبش سبز درروز دوشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۸۹ در خيابان رودكي تهران پنجاه متر مانده به خيابان توحيدو به ضرب گلوله مستقيم به پیشاني کشته شد. رسانه‌هاي حكومتي ابتدا سعي كردند او را بسيجي و عوامل فتنه را عامل کشته شدن وی معرفی کنند ولی فعالیتهای اینترنتی محمد خلاف این را نشان می داد. او در آخرین پست فیس بوک خود نوشته بود : « خدایا ایستاده مردن را نصبیم کن که از نشسته زیستن در ذلت خسته ام.»
 
مراسم تشیع جنازه محمد مختاری با حضور ماموران لباس شخصی برگزار شد. به طوريكه خانواده مختاری فقط نظاره‌گر بودند و در مراسم ختم عزیزشان اجازه هیچ دخل و تصرفی نداشتند. و تمامی مراسم توسط نیروهای لباس شخصی و ناشناس انجام شد.خانواده مختاری خواستار تعقیب قضایی و مشخص شدن قاتل او شدند.
 
بهنود رمضانی
 
19 ساله، دانشجوی ترم دوم رشته مهندسی مکانیک دانشگاه نوشیروانی بابل. درپي اعتراضات جنبش سبز در 25 اسفند ۱۳۸۹ (شب چهارشنبه سوری) بر اثر ضربات باتوم نیروهای بسیج در میدان ۲۲ نارمک تهران مورد مورد ضرب و جرح شديد واقع گرديد و دچار شكستگي از ناحيه استخوانهاي دست و پا و گردن و ضربه مغزي گرديد پيكر وي به بیمارستان الغدیر تهران منتقل شدو در روز ۲۶ اسفند ۱۳۸۹ خانواده اش جسد وی را از پزشک قانونی تحویل گرفته و در روز ۲۷ اسفند، در روستای قراخیل از توابع شهرستان قائم شهر به خاك سپردند. رسانه های دولتی علت مرگ او را مرگ بر اثر انفجار نارنجک دست ساز توسط خود وی اعلام کردند اما در گزارش اولیه پزشکی قانونی به "مرگ بر اثر ضربات متعدد شی سخت به سر" اشاره گردیده است

تجاوزحربه ی کثیف اسلامی

طبق گزارش آژانس کردپا در هفته آخر اسفند ماه یک دختر دانشجو اهل اسلام آباد غرب از استان کرمانشاه به نام "حنانه فرهادی" پس از آزاد شدن از زندان اداره ی اطلاعات حکومت اسلامی به زندگی خود پایان داد. وزارت اطلاعات حکومت جانیان اسلامی خانواده ی این دختر دانشجو را تهدید کرده اند که نباید این اتفاق را رسانه ای کنند. حنانه فرهادی دانشجو مقطع کارشناسی ارشد رشته ی علوم سیاسی که بیش از دو ماه در بازداشت نیروهای اطلاعات حکومت اسلامی بوده ،پس از آزاد شدن از زندان دست به خودکشی زد.
روز چهارشنبه یازدهم اسفند ماه دختری به نام "شادیه باسامی" ۲۳ ساله از توابع منطقه ژاورو در سنندج خود را به آتش کشید. همچنین بر اساس یک خبر دیگر خانم "پروین غفاری"معاون سابق رئیس دانشگاه اسلامی تهران، پس از اینکه با تودیع وثیقه ی ۵۰ ملیون تومانی آزاد گردید خود را به  آتش کشید. پروین غفاری نویسنده و شاعر در فروردین ماه ۱۳۹۰ در هنگام مراجعه به دادگاه ویژه ی خانواده با قاضی دادگاه وارد مشاجره شد و به اتهام بی احترامی و توهین به خامنه ای بازداشت و زندانی گردید. این زن به نشانه ی اعتراض به رفتار نامناسب و غیر انسانی مسئولان و سیستم  قضایی حکومت اسلامی خود را به آتش کشید و وضعیت سلامتی وی نامناسب گزارش شده است.
رفتارهای غیر انسانی و وحشیانه ی با زندانیان یکی از موضوعاتی است که اراذل و اوباش اسلامی در آن ید طولایی دارند. جانیان اسلامی بعد از به قدرت رسیدن زندانها را از جوانان انقلابی که مخالف جمهوری اسلامی بودند پر کردند و شکنجه ی عریان و افسار گسیخته ای در زندانها رواج یافت. تجاوز به عنوان یکی از شکنجه های بسیار مخرب که نه تنها جسم زندانیان را مورد تعرض قرار میداد بلکه روح و روان آنها را بشدت تخریب میکرد به یکی ازحربه های اصلی اراذل و اوباش اسلامی برای در هم شکستن مقاومت زندانیان بدل شد. سربازان کثیف اسلامی نه تنها وجود شکنجه و تجاوز را در زندان منکر نمیشدند بلکه با وقاحت بی نظیری با القاب مذهبی "تعزیرات" و "حدود" شرعی به اعمال جنایتکارانه شان رنگ ایدئولوژیک میزدند. جنایتکاران اسلامی به چشم مردم بیشرمانه نگاه میکردند و از تجاوز به دختران باکره قبل از اعدام سخن میگفتند و برای پدران و مادران داغدارشان جعبه ی شیرینی میفرستادند تا عروس شدن فرزندانشان را تبریک بگویند! این بیشرمی و وقاحت را تنها در میان جانوران اسلامی میتوان سراغ گرفت.
همچنین در سال ۸۸ بااوج گرفتن مبارزات مردم ایران  جنایتکاران اسلامی بار دیگر حربه ی تجاوز را اینبار به طور وسیع در مورد مردان و زنان به کار گرفتند تا بار دیگر وحشی گری خود را به رخ بکشند و به این ترتیب چنگ و دندان نشان دهند و ارعاب و وحشت را در جامعه رواج دهند. در برخی موارد زندانیانی که بعد از تجاوز،از زندان آزاد شده بودند باز هم مورد پیگیری و اذیت و آزار اراذل و اوباش اسلامی قرار میگرفتند وبرای سوءاستفاده های بیشتر، آنها وخانواده هایشان را مورد تهدید قرار میدادند.
جمهوری اسلامی حتی عامدانه به رواج اخبار تجاوز و شکنجه های قرون وسطایی که در بازداشتگاه کهریزک و دیگر زندانهایش جریان داشت پرداخت و یا در مورد قتل ستار بهشتی کارگر وبلاگ نویس، شکنجه هایی که در مورد وی انجام گرفته بود را با ذکر جزییات در جرایدشان نوشتند تا به خیال خودشان در عزم مردمی که سرنگونی نظامشان را نشانه گرفته اند خللی ایجاد کنند. اما جوانان در کوران مبارزاتشان در سال ۸۸ با شعار "توپ، تانک تجاوز دیگر اثر ندارد" پاسخ دندان شکنی به بیشرمی مزدوران اسلامی دادند. مردم با مبارزات پیگیرشان آنچنان چهره کریه اسلام را عیان کردند که دیگر هیچ انسان شریفی در هیچ گوشه ی دنیا نسبت به جانیان اسلامی توهمی ندارد. خشم و انزجار مردم ایران و منطقه از اسلام و قوانین متعفن آن نیز به سبب مبارزات مردم ایران و عیان کردن چهره کثیف حکومت اسلامیان است.
هرچند متاسفانه در مواردی جلادان کثیف اسلامی با  تجاوز و شکنجه های بیرحمانه آنچنان روح و روان زندانیان را آزرده میکنند که در یک عکس العمل اعتراضی منجر به خودکشی ویا خودسوزی زندانیان پس از آزادی میشود اما بهترین راه اعتراض به اعمال غیرانسانی مردوران حکومتی، عیان کردن جنایات آنها و پرده برداشتن از اعمال پلیدشان میباشد. باید قربانیان تجاوزبا افشاگریهای هرچه بیشتر و صحبت کردن درمورد جنایاتی که در زندانها اتفاق میافتد، این حربه ی کثیف را از دست حکومت اسلامی بدر آورند. امروز در شرایطی که جمهوری اسلامی به یمن مبارزات مردم چند تکه شده و دست و پایش بریده و خون الود است و مانند ماری زخم خورده به روزهای آخر زندگی ننگینش نزدیک شده است به طوری که مرگشان را دیگر به چشم میبینند، با انجام اعمال وحشیانه ای مانند تجاوز به دختران جوانی که به چنگشان میافتند میخواهند بار دیگر به جامعه دندان نشان دهند بلکه بتوانند چند صباحی به عمر رذالت بارشان اضافه کنند .
ما باید دست جنایتکاران اسلامی را در انجام اعمال وحشیانه شان  کوتاه کنیم. نباید اجازه دهیم این مار زخم خورده در آخرین نفسهایش قربانی بگیرد. نباید به این جانیان مجال بدهیم. بایدکاری کنیم  که با دستگیری هر یک از عزیزانمان، رژیم با تجمعات گسترده ی مردمی مواجه شود تا مجال انجام اعمال
کثیفش را پیدا نکند.
بی شک اگر با دستگیری هر کدام از این عزیزان نام آنها به جراید میامد و در باره شان صحبت میشد مزدوران اسلامی جرات انجام چنین اعمالی را پیدا نمیکردند. باید اسامی عزیزانمان را به محض دستگیر شدن به گوش دنیا برسانیم و همه ی مردم شریف دنیا را برای فشار به جمهوری اسلامی دعوت کنیم. اوباش اسلامی خوب میدانند که در صورت علنی شدن چهره ی دستگیر شدگان، دستشان برای جنایت کوتاه میشود و از همین رو همواره خانواده های زندانیان را تهدید میکنند که خبر دستگیری عزیزانشان را رسانه ای نکنند تا بتواند در فرصتی که بدست میاورند همچون گرگی درنده در خفا به جان زندانیان بیافتند.
هرچند درنده خویی و رذالت حکومت اسلامی بر کسی پوشیده نیست واین رژیم تا آخرین لحظات بقایش جنایت میافریند، اما ما میتوانیم ابزارهای جنایاتشان را از دستشان بدر آوریم و لاشه ی متعفن این اژدهای زهر آلود را برای همیشه به زباله دان تاریخ بیاندازیم و آن روز دور نیست!