۱۳۹۲ خرداد ۱۰, جمعه

قطع کامل روابط تجاری کانادا با ایران به جز تکنولوژی‌های ارتباط امن برای ایرانیان

دولت کانادا، روز چهارشنبه (۸ می-۲۹ خرداد)، با اضافه کردن نام ۳۰ مقام ایرانی و ۸۲ شرکت به لیست تحریم های این کشور علیه برنامه هسته ای جمهوری اسلامی، اعلام کرد که کلیه روابط تجاری خود را با حکومت ایران قطع می کند. با اضافه شدن نام های جدید به لیست سیاه تحریم های دولت کانادا، تعداد نام افراد حقیقی و حقوقی که در این فهرست قرار دارند به ۶۰۰ عدد رسید. به گزارش تورنتو استار، جان برد، وزیر خارجه کانادا که در آن کنفرانس نیز سخنرانی تندی علیه رژیم ایران ایراد کرده بود، روز چهارشنبه و پس از اعلام خبر قطع کامل روابط تجاری با جمهوری اسلامی گفت: «هرچند که ما امید خود را به دیکتاتوری نظامی واپسگرای آیت الله (خامنه ای) در ایران از دست داده ایم، اما امید خود را به مردم ایران از دست نداده ایم.» او اضافه کرد که ادامه ی مسیری که این “دیکتاتوری” در پرونده ی هسته ای اش می رود تنها به “انزوا”ی بیشتر آن ختم خواهد شد. به گفته ی جان برد، دولت کانادا «هم چون بسیار از متحدان نزدیکش، از هر تلاشی که ممکن است تعقیب بی پروای قابلیت دستیابی به سلاح های هسته ای از سوی رژیم ایران را متوقف کند، دریغ نخواهد کرد». حدود نه ماه پیش نیز دولت کانادا به طور ناگهانی، روابط سیاسی خود را با دولت ایران به حال تعلیق در آورد، و ضمن اخراج دیپلمات های ایرانی از این کشور، سفارتش را در تهران تعطیل کرد. رسانه های کانادایی، اقدام تازه ی دولت کانادا را با توجه به حجم کم روابط تجاری این کشور با ایران، اقدامی نمادین ارزیابی می کنند، چرا که کل روابط تجاری دو کشور در سال گذشته ی میلادی، ۱۳۰ میلیون دلار بوده که ۹۵ میلیون دلار آن را صادرات غلات، روغن های گیاهی، میوه، مواد شیمیایی و ماشین آلات به ایران تشکیل می داد و دولت ایران هم ۴۰ میلیون دلار میوه، خش کبار و پارچه به کانادا صادر کرد. از سوی دیگر، در بیانیه ای که وزارت خارجه کانادا در همین ارتباط صادر کرده آمده است که «تحریم های جدید، شامل معافیت هایی برای آن دسته از فناوری های ارتباطی است که از کاربران ایرانی اینترنت محافظت می کنند و به آن ها در شکستن پرده ی تبلیغات رژیم کمک می نمایند». این بیانیه، فناوری های مورد نظر را «تجهیزات، خدمات و نرم افزارهایی» توصیف کرده که «ارتباطات امن و گسترده ای را از طریق فناوری اطلاعات تسهیل می کنند». تصمیم دولت کانادا برای معافیت این ابزارهای ارتباطی، پس از آن گرفته شد که این دولت، در اوایل ماه جاری میلادی (می-اردیبهشت) میزبان کنفرانس دو روزه ای با عنوان «گفتگوی جهانی برای آینده ایران» بود که هدف از آن ارسال پیام به فعالان داخل ایران در آستانه ی انتخابات ریاست جمهوری اعلام شده است. هم زمان با دولت کانادا، دولت آمریکا نیز از روز پنج شنبه، فروش تکنواوژی های ارتباطی شخصی به ایرانیان را از لیست تحریم های خود خارج کرد. با این وجود، همه ی نرم افزارهای ارتباطی که توسط شرکت های آمریکایی و کانادایی فروخته می شوند، الزاما به دست فعالان ایرانی نمی رسد. تحقیقی که در سال ۲۰۱۱ در دانشگاه هاروارد و با همکاری محققانی از دانشگاه تورنتو و شرکت اتاوا سکدو (Ottawa firm SecDev) انجام شد، نشان می دهد که شرکت های امنیت وب، از جمله یک شرکت کانادایی، نرم افزاری را تهیه کرده اند که در کشورهای خاورمیانه برای سانسور اینترنت استفاده شده است.

محسن رضایی: ما در فلسطین و سوریه و لبنان هزینه می‌کنیم، سودش را ترکیه می‌برد

محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام جمهوری اسلامی، پنج شنبه شب (۹ خرداد-۳۰ می) در یک برنامه ی زنده ی تلویزیونی اعتراف کرد که جمهوری اسلامی در سوریه و لبنان و فلسطین هزینه می کند و سودش را ترکیه می برد. به گزارش سایت «تابناک»، وابسته به آقای رضایی، این کاندیدای تاییدصلاحیت شده ی انتخابات ریاست جمهوری پیش رو، در برنامه ی “گفتگوی ویژه ی خبری” شبکه ی دوم تلویزیون دولتی ایران، بارها از روابط اقتصادی و سیاسی جمهوری اسلامی با کشورهای جهان و به ویژه اقتصاد تک محصولی نفتی و دولتی در ایران انتقاد کرد و گفت که «جمهوری اسلامی اگر جز نفت چیزی نداشته باشد نمی تواند مبادله اقتصادی انجام دهد به طوری که در حال حاضر چینی ها مانند مغول ها بازار کشور ما را در دست گرفته اند». آقای رضایی که در طول این برنامه بارها بر دکترای اقتصاد خود تاکید کرد، با تشبیه ملت ها به یک پرنده گفت که «بال سیاست و امنیت این پرنده در جمهوری اسلامی بسیار بزرگ شده و بال دیگر که زندگی و اقتصاد است، خیلی کوچک مانده که من می خواهم این عدم توازن را حل کنم

هشدار دنیس راس به خامنه‌ای: اوباما در استفاده از زور علیه ایران جدی است

دنیس راس، دستیار ارشد باراک اوباما در امور خاورمیانه در فاصله ی سال های ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۱، و مشاور کنونی موسسه واشنگتن برای سیاست خاور نزدیک (Washington Institute for Near East Policy)، در مقاله ای مشترک با دیوید ماکوفسکی، عضو ارشد موسسه واشنگتن، به رهبر جمهوری اسلامی هشدار داد که رییس جمهوری آمریکا در استفاده از حمله ی نظامی برای جلوگیری حکومت ایران از دستیابی به بمب هسته ای جدی است. به گزارش تقاطع، نویسندگان این یادداشت که روز دوشنبه (۲۷ می-۶ خرداد) در روزنامه ی واشنگتن پست به چاپ رسیده و ترجمه ی فارسی آن در “ایران در جهان” منتشر شده، تاکید کرده اند که «زمانی که باراک اوباما برای حل مشکل هسته ای ایران از طریق دیپلماسی اعلام کرده، رو به پایان است و رهبر حکومت ایران باید بفهمد که آمریکا در این مورد جدی است و پیامد شکست دیپلماسی، به احتمال زیاد استفاده از زور خواهد بود». در ادامه ی این یادداشت، تصور احتمالی رهبر جمهوری اسلامی مبنی بر این که آمریکا به دلیل تردید در اقدام مناسب در سوریه، یا خروج نیروهایش از عراق و افغانستان، از زور علیه ایران استفاده نخواهد کرد، «برداشتی اشتباهی» خوانده شده که می تواند این کشور را در “مسیر جنگ” قرار دهد. دنیس راس و دیوید ماکوفسکی، در عین حال از دولت آمریکا خواسته اند تا در خصوص اینکه «چه چیزهایی را در ارتباط با برنامه ی هسته ای ایران می تواند بپذیرد و چه چیزهایی را نمی تواند، موضع شفاف تری داشته باشد و به اظهارات مقامات آمریکا مبنی بر اتمام فرصت دیپلماسی اعتبار بیشتری بخشد». نویسندگان مقاله با تاکید بر اینکه «اگر ایران به اندازه تولید یک بمب، اورانیوم غنی شده ۲۰ درصد در اختیار داشته باشد، تنها ۳۰ تا ۴۰ روز فرصت لازم دارد تا به میزان سوخت لازم برای تولید سلاح هسته ای دست پیدا کند» به آمریکا و متحدانش توصیه کرده اند تا هرچه زودتر به «معامله ای محدود بر پایه ی توقف تولید اورانیوم غنی سازی شده ۲۰ درصدی از سوی ایران» برسند تا بدین ترتیب مانع دستیابی جمهوری اسلامی به ارتقای میزان سوخت مورد نیاز برای تولید سلاح های هسته ای بشوند. این یادداشت با این پیشنهاد که «لازم است محدودیت هایی درباره تعداد و انواع ساتریفیوژها وضع و حداکثر میزان سطح غنی سازی و اورانیوم غنی سازی شده ای که می تواند در ایران باقی بماند، معلوم شود» به پایان می رسد: «هر یک از این مقادیر باید بسیار اندک تعیین شود. واضح است که اگر ایران آمادگی داشته باشد برنامه هسته ای خود را طبق این الگو تغییر دهد، ما نیز آماده لغو تحریم های اقتصادی علیه ایران هستیم. اما ایرانی ها پیش از پذیرش این شرایط نمی توانند این فرصت را بدست بیاورند

۱۳۹۲ خرداد ۹, پنجشنبه

اعتراض پدر اشکان ذهابیان نسبت به نحوه دستگیری فرزندش

پدر اشکان ذهابیان اعلام کرد که ماموران دیروز ساعت ۸ و نیم صبح در حالی که اسلحه کلاشینکف در دست داشتند وارد خانه آنها شده و فرزندش را با خودشان به زندان بابل برده اند. حسن ذهابیان گفت که فرزندش را از رختخواب بیرون کشیده و با شلوارک، زیرپوش و پای برهنه دستبند زده و در حالیکه تهدید به شکستن گردن و سرش می کردند، سوار خودرو کردند. اشکان ذهابیان، دانشجوی محروم از تحصیل و عضو شورای عمومی دفتر تحکیم وحدت است که برای چهارمین بار در ۴ سال گذشته بازداشت شده است. او اولین بار تنها چهار روز پس از انتخابات ۸۸ دستگیر شد. در روزهای اخیر موج دستگیری فعالان سیاسی در سراسر ایران افزایش یافته و حتی گفته می شود که در بین دستگیر شدگان نام زندانیان سیاسی دهه شصت نیز به چشم می خورد. این درحالیست که فشار بر دراویش گنابادی نیز افزایش یافته است. برای مثال با وجود وضعیت وخیم جسمی امیر اسلامی، از وکلای زندانی دراویش، با دخالت نیروهای امنیتی از اعزام به مراکز درمانی محروم مانده است. به گزارش "مجذوبان نور"، نزدیک به دراویش گنابادی، جلوگیری از پیگیری روند رسیدگی های پزشکی برای دراویش زندانی در حالی انجام می گیرد که وضعیت جسمی امیر اسلامی به دفعات در وضعیت اورژانسی قرار گرفته و بهداری زندان دستور اعزام فوری او را صادر کرده است اما مامورین امنیتی و مسئولان زندان اوین از خروج او از بند جلوگیری کرده اند. هفت تن از وکلای دراویش و مدیران سایت "مجذوبان نور" هم اکنون بیش از ۲۲ ماه را در زندان اوین می گذرانند، در حالی که تاکنون هیچ گونه حکمی برای آنها صادر نشده است. آنها بارها به نحوه رسیدگی به پرونده اتهامی خود اعتراض و اعتصاب غذا کرده و حتی شکایتی نیز از قاضی صلواتی، مسوول پرونده، تنظیم کرده اند.

پدر رونقی ملکی: داروهای حسین را تحویل نمیدهند

سهراب سلیمانی، مدیرکل زندان های استان تهران روز گذشته در تماس خبرنگار "روز" اعلام کرد که مسولیت جان همه کسانی که در زندان های استان تهران زندانی هستند با او است. آقای سلیمانی اما از وضعیت حسین رونقی ملکی ابراز بی اطلاعی کرده و گفت از روابط عمومی سازمان زندان ها سوال کنید.
پدر حسین رونقی ملکی دیروز در مصاحبه با "روز" از وضعیت نامساعد جسمی فرزندش که در بند 350 زندان اوین زندانی است خبر داده و گفت که داروهای این زندانی سیاسی را به او تحویل نداده اند و این مساله برای سلامتی او خطرناک است.
حسین رونقی ملکی 31 اردیبهشت در حالی با عدم تمدید مرخصی استعلاجی اش به زندان اوین بازگشت که یک ماه پیشتر تحت عمل جراحی قرار گرفته بود. پدرش میگوید که موقع ورود او به زندان وسایل و داروهایش را گرفته اند و تاکنون از تحویل آنها به این زندانی سیاسی خودداری کرده اند.
آقای رونقی ملکی که روز دوشنبه با فرزندش به صورت کابینی ملاقات کرده بود در مصاحبه با "روز" میگوید: حسین کلیه هایش در زندان دچار مشکل شد چند ها جراحی کرد و بالاخره بعد پی گیر یهای فراوان به او مرخصی استعلاجی دادند. در مرخصی هم جراحی کرده بود که او را به زندان برگرداندند. یعنی یک ماه قبل از برگشتن به زندان، جراحی کرده بود.
او می افزاید: روز دوشنبه که با حسین ملاقات کردم وضعیت خوبی نداشت حالش خوب نبود و میگفت وقتی 31 اردیبهشت خود را تحویل زندان داد وسایل و داروهایش را گرفته اند و تا به حال هم به او نداده اند. یک صابون مخصوص هم دارد که پزشک تجویز کرده آن را هم گرفته اند از سوی دیگر با وضعیتی که او دارد میگفت غذای زندان را نمی تواند بخورد، چون غذای زندان نمک، ادویه و فلفل دارد و اینها برای حسین اصلا خوب نیست طبق دستور پزشک اش باید غذای بدون نمک بخورد و مدام باید زیر نظر پزشک متخصص باشد.
حسین رونقی ملکی، فعال حقوق بشر و وبلاگ نویس جوان از سوی شعبه 26 دادگاه انقلاب به 15 سال حبس تعزیری محکوم شده. او 22 آذر 88 در خانه اش در شهرستان ملکان بازداشت شد. وکیلش او را از نابغه های ایران می داند که دارای توانایی های خاص است و باید مورد احترام و توجه قرار گیرد نه اینکه زندانی شود. این زندانی سیاسی با نام بابک خرمدین معروف بوده است.
از پدر حسین رونقی ملکی میپرسم که ایا این مساله را از طریق مسولان پی گیری کرده اید؟ پرسیده اید به چه دلیلی داروهای حسین را تحویل او نمی دهند؟ می گوید: پی گیری کرده ام هم به مسولان زندان و هم به دادستانی گفته ام که وضعیت پسر من خطرناک است اگر داروهایش به او نرسد. گفتم که مسولیت با شما است و هیچ جوابی به من نداده اند. باز هم پی گیری میکنم و واقعا نمیدانم چرا داروها را حتی به حسین نداده اند.
سهراب سلیمانی، مدیرکل زندان های استان تهران است که دیروز در تماس "روز" از این مساله ابراز بی اطلاعی کرده و گفت با روابط عمومی سازمان زندان ها تماس بگیرید.
او در پاسخ به این سوال که با توجه به مسولیتی که شما دارد مسولیت جان زندانیان استان تهران با شما است گفت بله مسولیت جان زندانیانی که در زندان های تهران زندانی هستند با من است.
خبرنگار "روز" از آقای سلیمانی سوال کرد که اکنون اقای رونقی در چنین شرایطی است و شما میگویید از روابط عمومی سوال شود پیشتر آقای هدی صابر که در بند 350 زندان اوین زندانی بود جان باخت و آیا مسولیت ان را هم می پذیرید؟ آقای سلیمانی در پاسخ به این سوال تنها گفت که با روابط عمومی سازمان تماس بگیرید و تلفن را قطع کرد.
هدی صابر، روزنامه نگار و فعال ملی ـ مذهبی به دلیل شوک قلبی ناشی از اعتصاب غذا در زندان جان باخت. او به اتفاق امیرخسرو دلیرثانی، دیگر فعال ملی ـ مذهبی که در بند ۳۵۰ زندان اوین به سر می‌برد ۱۲ خرداد سال ۹۰ دست به اعتصاب غذا زده بود؛ اعتصابی که خواسته‌ای به همراه نداشت و به گفته خانواده‌های این دو زندانی سیاسی، در اعتراض به کشته شدن هاله سحابی صورت گرفته بود. ۶۴ زندانی سیاسی که در بند ۳۵۰ با آقای صابر هم بند بوده اند در نامه ای حاکمیت را "مسئول مستقیم مرگ شهید هدی صابردانسته" و شهادت داده اند که "هدی صابر در هشتمین روز اعتصاب غذای خود در بهداری از سوی مامورانی که حدس می زنند ماموران امنیتی و اطلاعاتی بوده اند به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفته است".
خانواده آقای صابر نیز با طرح شکایت در دستگاه قضایی اعلام کردند: "آقایان باید توضیح دهند چطور کسی را که اعتصاب غذا کرده و مریض است به درمانگاه می برند و به جای درمان، مورد ضرب و شتم قرار می دهند؟ این یک فاجعه است و ما از آن نخواهیم گذشت".
فیروزه صابر اما در مصاحبه با "روز" اعلام کرد که ۲۱ خرداد گفتند خانواده و وکیل بیایند که رفتند. همان زمان مسئولان و پزشکان بیمارستانی که هدی در آن جان باخت را هم خواسته بودند. اما دادگاهی تشکیل نشد و گفتند هیچ کسی مقصر نیست و سکته کرده است. خانواده اعتراض کردند و خواستار تشکیل دادگاه شدند، وکیل هم لایحه اعتراضی نوشت و به دادگاه ارائه داد. اما از همان موقع تا همین الان هیچ رسیدگی نشده و پاسخ دیگری نداده اند. پرونده را کلا مسکوت گذاشته اند.

۱۳۹۲ خرداد ۸, چهارشنبه

HOPE Concert for the Iranian People To Be Held in Berlin

On June 7, Iranian-American journalist and peace activist Roxana Saberi, who was arrested in Iran in 2009 and freed after international outcry, will present the HOPE Concert at the Velodrom in Berlin in worldwide support for the Iranian people. The International Campaign for Human Rights in Iran welcomes this opportunity to raise awareness of the state of human rights in Iran and to add to the voices in solidarity with the Iranian people. Iranian and international musicians will lend their voices to let the people of Iran know they are not alone in their struggle for human rights and freedom. In Iran, musicians—as well as artists, filmmakers, writers, and journalists—are not only regularly banned from working due to their political activities, they are routinely imprisoned and tortured. Global stars DJ Steve Angello and lead singer John Martin of the Swedish House Mafia, immensely popular Iranian musician Ebi, Greek musician Alkistis Protopsalti, co-founder and original guitarist of the band The Police Henry Padovani, international singer Liel Kolet, new bluesman Stephen Dale Petit, Iranian-Afghani musician Valy, award-winning British singer songwriter Taio Cruz, legendary Italian pop singer Al Bano, and internationally acclaimed Russian vocalist Yevgeni Shapovalov, will all perform at the HOPE Concert in solidarity with the Iranian people. Award-winning composer, pianist, and musical producer Tomer Adaddi is the musical director of the concert.* The legendary artist Stevie Wonder is also lending his support to the people of Iran and contributing his song “My Love.” Renowned music producer Humberto Gatica will produce the finale of the concert, in which all the musicians will raise their voices to perform Stevie Wonder’s song of unity, harmony, and peace. The goal of the HOPE Concert is to show worldwide support for the Iranian people, and to strengthen their voices on the international stage. The artists and the concert represent no political direction or views of political groupings, but stand independently for universal human rights, democracy, and peaceful coexistence. All proceeds from the tickets will be donated to the NGO Children of Persia to finance medical treatment for children in Iran, and to the International Campaign for Human Rights in Iran. Tickets for the HOPE Concert on June 7 at 8pm are available by phone at +49(0)30-4430-4430 or online here. *The artist list was updated May 28, 2013.

ستاره‌های ایرانی و بین‌المللی کنسرت "امید برای تغییر ایران"

 برلین به زودی شاهد اجرای کنسرتی متشکل از هنرمندان بین المللی و ایرانی با هدف حمایت از مردم ایران خواهد بود. رکسانا صابری، خبرنگار ایرانی-آمریکایی که مدتی در ایران زندانی بود، از اجراکنندگان این برنامه است. هفتم ژوئن ۲۰۱۳  در سالن "ولودروم" شهر برلین ستاره های بین المللی خارجی و ایرانی در کنار هم هنرنمایی می کنند. به گفته آنته زیرا، سخنگوی این برنامه، "همدردی با مردم ایران به دلیل نقض حقوق بشر و نبودن آزادی در این کشور" هدف از برگزاری کنسرت "امید برای ایران" است: «هدف ما این است که با به روی صحنه بردن هنرمندان مشهور جهان بتوانیم یک هفته قبل از انتخابات ریاست جمهوری در ایران توجه جامعه جهانی را جلب کنیم و به ایرانیان داخل کشور پیام همراهی مان را برسانیم». آنته زیرا علت برگزاری چنین کنسرتی در برلین را در اهمیت ویژه این شهر می داند. به گفته خانم زیرا، پایتخت کنونی آلمان در سال ١٩٨٩ شاهد اتحاد آلمان شرقی و غربی بوده و "می تواند بار دیگر شاهد اجرای برنامه ای با اهمیت تاریخی باشد". ابی و اندی در کنار ستارگان خارجی ابی، ستاره آواز ایران، و اندی، خواننده پاپ ایرانی، از جمله هنرمندانی هستند که در کنسرت "امید برای ایران" حضور دارند. ستارگان خارجی مشهوری چون هنری پادوانی، گیتاریست گروه محبوب "پلیس"، الکیستیس پروتوپسلتی، خواننده مشهور یونانی، الانیس موریست و ناتاشا بدینگ فیلد، خوانندگان معروف سبک پاپ، و آل بانو، خواننده مشهور ایتالیایی نیز به روی صحنه می روند. در بخش نهایی کنسرت همه هنرمندان "عشق من" (My love)، آهنگ جدید استیوی واندر، ستاره سیاه پوست آمریکایی، را اجرا خواهند کرد. آنته زیرا در این باره می گوید: «استیوی واندر در حال حاضر در لوس آنجلس مشغول تهیه و ضبط این آهنگ است. او آهنگ "My Love" را در شب کنسرت با پیام ویدیویی به ایرانیان تقدیم خواهد کرد». رکسانا صابری؛ میزبان کنسرت رکسانا صابری، خبرنگار ایرانی-آمریکایی، مجری کنسرت "امید برای ایران" خواهد بود. صابری در پی حوادث پس از انتخابات سال ۱۳۸۸ مدتی در ایران زندانی بود. او به دویچه وله از انگیزه اش برای شرکت در این برنامه می گوید: «وقتی شنیدم که خواننده های ایرانی و خارجی می خواهند برای مردم ایران که به دنبال خواست های بنیادی شان هستند، همصدا شوند، گفتم که فرصت خوبی است که به مردم ایران نشان دهیم که فراموش نشده اند. من وقتی در ایران زندانی بودم فهمیدم چقدر مهم است که دیگران کمک کنند که صدای افراد به دنیا برسد». به گفته دست اندرکاران کنسرت "امید برای ایران"، هیچ یک از هنرمندان و دست اندرکاران این برنامه دستمزدی دریافت نمی کنند. آنان همچنین بر عدم وابستگی خود به سازمان ها یا احزاب سیاسی تأکید می کنند. بخشی از درآمد این کنسرت با هدف تهیه دارو برای کودکان بیمار در ایران در اختیار سازمان خیریه غیر دولتی "بچه های ایران" قرار می گیرد. بخشی نیز به "کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران" اختصاص خواهد یافت. کنسرت "امید برای ایران" از حمایت تجار، هنرمندان، نویسندگان، پزشکان و فعالان حقوق بشر در اروپا، آمریکا و برخی از دیگر کشورها برخوردار است

عبدالکریم لاهیجی رئیس فدراسیون بین‌المللی جامعه‌های حقوق بشر شد

فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر در سی وهشتمین کنگره خود دکتر عبدالکریم لاهیجی، حقوقدان ایرانی مقیم فرانسه را به ریاست این نهاد برگزید. وی پنج دوره سه ساله نایب رئیس این فدراسیون بود. دکتر عبدالکریم لاهیجی بعد از ۱۵ سال نایب رئیسی فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر به ریاست این فدراسیون برگزیده شد. این تصمیم در سی وهشتمین کنگره فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر که از تاریخ ۲۳ تا ۲۷ مه (۲ تا ۶ خرداد) در شهر استانبول برگزار شد، گرفته شد. دکتر لاهیجی پنج دوره ی سه ساله نایب رئیس این فدراسیون بود. فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر متشکل از چندین نهاد حقوق بشری است که دوتای آنها ایرانی هستند؛ کانون مدافعان حقوق بشر به ریاست شیرین عبادی و جامعه دفاع از حقوق بشر به ریاست دکتر لاهیجی. این فدراسیون بیش از هرچیز بر گزارش دهی موارد نقض حقوق بشر در سراسر دنیا تمرکز دارد. شیرین عبادی در بیانیه ای که به مناسبت ریاست دکتر لاهیجی بر فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر انتشار داده، این انتخاب را به ملت ایران تبریک گفته است. به گزارش سایت مدافعان حقوق بشر، در این بیانیه آمده است: «کانون مدافعان حقوق بشر که به همراه جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران یکی از دو عضو ایرانی این فدراسیون است، انتخاب دکتر لاهیجی را به تمام مردم ایران و به ویژه مدافعان حقوق بشر و دکتر عبدالکریم لاهیجی تبریک می گوید و برای ایشان آرزوی موفقیت در پیشبرد آرمان های عالی حقوق بشری و تداوم فعالیت در راه آزادی ایران دارد

۱۳۹۲ خرداد ۷, سه‌شنبه

با کلاشینکف دانشجوی نخبه را از رختخواب بیرون کشیدند

پدر اشکان ذهابیان در مصاحبه با "روز" اعلام کرد که ماموران دیروز ساعت ۸ و نیم صبح در حالی که اسلحه کلاشینکف در دست داشتند وارد خانه آنها شده و فرزندش را با خود برده اند.
حسن ذهابیان گفت که فرزندش را از رختخواب بیرون کشیده و با شلوارک، زیرپوش و پای برهنه دستبند زده، در حالیکه تهدید به شکستن گردن و سرش میکردند سوار ماشین کرده اند.
اشکان ذهابیان، دانشجوی محروم از تحصیل و عضو شورای عمومی دفتر تحکیم وحدت است که روز گذشته برای چهارمین بار طی ۴ سال گذشته بازداشت شد. او را به زندان بابل منتقل کرده اند و پدرش می گوید که بدون هیچ گونه احضاریه یا اخطاریه قبلی یکباره ریختند خانه و او را با عنوان اجرای حکم بردند.
حسن ذهابیان، پدر اشکان ذهابیان توضیح میدهد: من واقعا فکر نمیکنم مقامات چنین دستوری صادر کرده باشند که ماموران بریزند توی خانه و بچه مرا لخت از رختخواب بیرون کشیده با شلوارک و زیرپوش و پای برهنه دستبند زده توی ماشین بیندازند. مگر دنبال سارق مسلح کرده اند؟ مگر جانی گرفته اند؟ این چه وضعیتی است که جلو چشمان من و مادرش تهدید میکنند گردنت را می شکنیم، سرت را می شکنیم و... گفتم آقا گردن ما از مو باریک تر است مقابل قانون. بگذارید لباس بپوشد و با شما بیاید این چه برخوردی است؟ اشکان هم می گفت که من در خدمت شما هستم بگذارید لباس بپوشم و..
او می افزاید: اشکان یکی از نخبگان این کشور است، از همه جا محروم اش کردند، حال اگر جرمی است ما که تابع قانون هستیم چرا اینگونه می کنید؟ با چه کسی طرف هستید آخر؟ با یک جانی و سارق مسلح که با اسلحه کلاشینکف می ریزید توی خانه ما و چنین می کنید؟ اسلحه کلاشینکف در دست گرفته آمده اید دانشجوی نخبه این کشور را ببرید؟ خودتان مگر بچه ندارید؟ خدا پدر کسانی که دفعات قبل می آمدند پسرم را بازداشت میکردند بیامرزد که حداقل محترمانه و آرام رفتار میکردند.
سئوال میکنم مامورانی که دیروز اشکان را بازداشت کردند از چه ارگانی بودند؟ پدر اشکان ذهابیان میگوید: گمان میکنم از اطلاعات شهری بوده اند من یکی از این آقایان را شناختم و گفتم آقای فلانی نکنید این چه کاری است که بچه را لخت می برید؟ چگونه به خود اجازه میدهید شخصی ترین وسایل اش را زیر و رو کنید. نکنید این کارها را با این بچه و با ما. بعد از اعتراض ما دوباره اشکان را از ماشین پایین آوردند و اجازه دادند ما یک شلوار به او بدهیم، همانجا پوشید و دوباره سوارش کردند. گفتیم حداقل دمپایی بگذارید بپوشد و دمپایی را گرفتند. مدام هم در حضور من و مادرش می گفتند گردنت را می شکنیم، سرت را می شکنیم. او را با وضعیت بسیار اسفناکی بردند.
از اقای ذهابیان سئوال میکنم که این مساله را پی گیری کردید؟ از صبح تاکنون از اشکان خبری دارید که کجا برده اند؟ می گوید: رفتم پیش دادستان و گفتم این چه رفتاری است؟ ۱۰ نفر با دو سه تا ماشین اسلحه کلاشینکف در دست ریخته اند خانه من که چه؟ که بچه نخبه مرا ببرند؟ مادرش مریض است من بیماری قلبی دارم چرا چنین می کنید؟ دادستان قول داد پی گیری کند و گفت می گویم با شما تماس بگیرد. عصر اشکان زنگ زد گفت حالم خوب است اما برخوردهای خشنی با من داشته اند. گفت که زندان بابل است. قبل از زندان بابل را نمیدانیم کجا منتقل کرده بودند اما الان زندان بابل است. گفت وسایلم را بیاورید.حالا فردا برای او وسایل می بریم ببینیم چه می شود.
او می افزاید: من پی گیری خواهم کرد این مساله را. نامه خواهم نوشت به آقای لاریجانی که این چه وضعیتی است. میگویند برای اجرای حکم ۸ ماه زندان اش است، خب چرا احضاریه ندادید؟ چرا اخطاریه ندادید که برای اجرای حکم خودش را معرفی کند یا من بچه ام را بیاورم تحویل دهم؟ چرا به وکیل اش خبر ندادید؟ می گویند سه بار اخطاریه دادیم. دیروز پیش معاون دادستان هم گفتم اخطاریه را به چه کسی دادید؟ امضای من کو؟ کدام اخطاریه؟ ۱۰ نفری می ریزید کلاشینکف در دست می گیرید و بعد میگویید برای اجرای حکم است؟
آقای ذهابیان میگوید که فرزندش در ماههای اخیر فعالیت خاصی نداشته است: هیچ فعالیت خاصی نداشت در یک موسسه ای تدریس میکرد، از همه چیز محروم اش کرده بودند در حالیکه هیچ جرمی هم نکرده بود. دفعه پیش گفتم نکنید. این بچه را اینقدر آزار ندهید او را اینقدر نرانید و نزنید، از همه چیز محروم اش کرده اید منع تحصیل، منع کار و منع خروج از کشور و هر چیز دیگر. خب چه بکند در این مملکت آن هم با این همه استعداد؟ یک اعتراض مدنی داشت گرفتید و گفتید ضد نظام و ضد رهبری و... است نکنید این کارها را این بچه بی گناه را آزاد کنید او هیچ جرمی نکرده.
اشکان ذهابیان ۲۶ خرداد تنها ۴ روز بعد از انتخابات جنجال برانگیز خرداد ۸۸ در جریان تجمع دانشجویان دانشگاه مازندران بازداشت شد. او با قرار وثیقه آزاد و آبان همان سال با اتهام اقدام علیه امنیت ملی از طریق تشکیل انجمن های اسلامی شمال کشوربار دیگر بازداشت و به ۸ ماه حبس تعزیری محکوم شد. این فعال دانشجویی محروم از تحصیل این بار با قرار وثیقه ۳۰۰ میلیون تومانی آزاد شد.
آقای ذهابیان برای بار سوم اردیبهشت ۹۰ و پس از احضار به اداره اطلاعات ساری بازداشت شد. او شهریور همان سال پس از اعتصاب غذایی که منجر به وخامت وضعیت جسمی اش شده بود از زندان آزاد شد و اکنون برای بار چهارم بازداشت شده است.

انتقال یک زندانی سیاسی محکوم به اعدام به سلول انفرادی

بنا به گزارش " کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی" ، یکی از دوستان حبیب الله افشاری در بند عمومی اعلام نموده است که مأموران زندان ارومیه روز گذشته حبیب افشاری را که بیش از دو سال است در حبس بسر می برد، به علت درگیری با یکی از پرسنل زندان و پافشاری مبنی بر انتقال برادرش "علی افشاری" به بیمارستان جهت مداوا، به سوئیت انفرادی زندان مرکزی این شهر منتقل کرده اند. گفتنی است که حبیب الله افشاری متولد 1367 شمسی به همراه برادرش علی افشاری متولد 1359 شمسی اهل روستایی گوگجلو حبیبله از توابع شهر مهاباد که سال گذشته از سوی دادگاه انقلاب مهاباد به اتهام محاربه از طریق فعالیت تبلیغی و عضویت در یک حزب مخالف نظام از سوی دادگاه انقلاب اسلامی مهاباد به اعدام محکوم شده اند حکم صادره در دی ماه سال گذشته به آنها در زندان ارومیه ابلاغ شد که بعد از مدت کوتاهی دیوان عالی کشور حکم اعدام این دو برادر را که خواستار تجدید نظر در حکم شده بودند را تائید کرد. دو برادر دیگر آنها به نامهای جعفر و ولی افشاری که به اتهام اقدام علیه امنیت ملی به 5 سال زندان محکوم و این چهار برادر همکنون در زندان مرکزی اورمیه بسر می برند.

34-årig mor pisket 100 gange og hængt

På blot én måned har menneskerettighedsorganisationer registreret 62 henrettelser i Iran, der bliver styret af et strengt muslimsk præstestyre. I en af de seneste sager, som Iran Human Rights har registreret, er en 34-årig kvinde blevet henrettet i bygen Varamin – der ligger lidt uden for hovedstaden Teheran. Det står ifølge organisationen ikke klart, hvad kvinden er dømt for. Men det står fast, at kvindens mand også er blevet dømt til døden og at kvinden har en datter. Henrettelsen er aldrig blevet bekræftet af officielle kilder i Iran – men det har de heller ikke for vane at gøre. Normalt bliver Irans omfattende brug af henrettelser derimod registreret gennem uofficielle kilder og private optagelser, der bliver sendt til menneskerettighedsorganisationer. Norske Nettavisen.no har talt med Mahmood Amiry Moghaddam fra Iran Human Rights. Ifølge ham blev den 34-årige kvinde idømt 100 piskeslag, hvorefter hendes blodige og halvt livløse krop blev hængt fra en byggekran. Ifølge Mahmood Amiry Moghaddam har Iran Human Rights registreret, at brugen af henrettelser er blevet skruet kraftigt i vejret på det seneste. Således er der alene mellem 16. april og 17. maj i år blevet registeret 62 henrettelser i landet. Det er dog uvist om dette tal er dækkende for, hvor mange der rent faktisk bliver henrettet i landet i det at der – som sagt – ikke er nogen troværdige officelle oplysninger omkring antallet af henrettelser. - Det ser ud som om at de iranske myndigheder tager forholdregler før det kommende valg for at forhindre protester. Den øverste leder – ayatollah Ali Khamenei – er bange for at det iranske folk skal få ny selvtillid og gå på gaden for at demonstrere. Han ved godt, at denne gang kan det få større konsekvenser end til valget for fire år siden,
siger Mahmood Amiry Moghaddam.

برگزاری چهارمین همايش «اتحاد برای دموکراسی در ايران»

يکشنبه، پنجم خرداد ماه، چهارمين همايش «اتحاد برای دموکراسی در ايران» در استکهلم، پايتخت سوئد کار خود را به پايان برد. اين همايش دو روزه به دعوت و ميزبانی احزابِ ليبرال و سوسيال دمکرات سوئد، در محل پارلمان اين کشور برگزار شد. شهريار آهی از بنيانگذاران اتحاد برای دموکراسی در ايران در گفتگو با رادیو فردا، در مورد این همایش سخن گفته است. آهی: مسئله قومی و ملی و ديدگاه های مختلف در اين مورد، موضوع پانل اول بود ولی همه آنها در قالب يک تم مشترک مطرح شد و آنهم اين بود که با اين ترکيب رنگارنگ ، ما همه ايرانيان، ايران فردا را چگونه بسازيم؟ من فکر می کنم که بحث خيلی پرباری بود و بعد هم پنل مسئله جنسيتی و حقوق زنان مطرح شد و مابين همه شرکت کنندگان اين بحث جالبی بود که اين مسئله، تنها مسئله زنان نيست و مسئله زن، مسئله مرد هم هست و زن و مرد بايد با آگاهی بيشتر برای رفع تبعيض و نابرابری ای که وجود دارد، با همديگر فعاليت کنند. آقای آهی، ديروز چه مسائلی مورد بحث قرار گرفت؟ بحث تمام روز راجع به مسئله انتخابات بود. منتها در سه پانل مختلف؛ نخستين پانل راجع به انتخاباتی که در پيش روست، واقعيات و عواقب آن برای ايران بود . پانل دوم راجع به استانداردهای بين المللی انتخابات آزاد و منصفانه که انتخابات را تعريف می کند و فرق فاحش اين استانداردها با اين انتخاباتی که در پيش روست، بود. پانل سوم راجع به اين بود که اپوزيسيون دموکراسی خواه جمهوری اسلامی چگونه می تواند مشکلات خودش را حل کند و نام اتحاد برای دموکراسی مصداق عينی و واقعی پيدا خواهد کرد؟ گفتيد که روز شنبه مباحث انتخابات پيش رو مد نظر بود. در مورد رای دادن در اين انتخابات به چه نتيجه و جمع بندی رسيديد؟ نقطه نظرهای مختلفی وجود داشت ولی آن چه که مشترک بود اين احساس بود که ما تنها نيستيم بلکه کل جامعه سياسی ايران به اين نتيجه رسيده است که ورقی در عرصه سياست ايران دارد می خورد و يک صفحه ای دارد عوض می شود. و اين که گفتمان اصلاحات از راه لابه و رو به درگاه نظام و با زبان خوش امکان ندارد و اين که بدون فشار هيچ چيز در ايران عوض نخواهد شد. به گمان من نقطه عطف موثری بود. نقطه عطف موثری از اين جهت که يک وفاق حول محور لزوم ايجاد کردن يک فشار ايجاد شده بود. وقتی که اصلاح طلبان هر گونه امتيازی را که ممکن بود به حاکميت دادند. گفتند که بسيار خوب! در انتخابات شرکت می کنيم حتی اگر موسوی و کروبی در زندان باشند. حتی اگر خاتمی نتواند کانديدا شود. حتی اگر هاشمی کانديدای ما باشد و ما دور او گرد بياييم . برای اينکه به هر حال سابقه طولانی تر آقای هاشمی به اصلاحات برنمی گشت. ولی آنها گفتند باشد. همه اينها را قبول می کنيم. اما حتی رژيم تحمل اين را هم نداشت. بنابر اين با چه زبان خوشی انتظار می رود که تحولی ايجاد شود؟ اگر بخواهيد يک جمع بندی بسيار کوتاه از اين کنفرانس دو روزه ارائه کنيد، چه خواهد بود؟ ديدگاه اپوزيسيون دموکراسی خواه ايران که با اصلاحات و با مراکز مختلف و رقابت بين اين مراکز مختلف در اپوزيسيون بسته شده بود دارد باز می شود. آنهم نه با يک هندسه فکری راجع به اپوزيسيون که اينها مثل يک دواير متحد المرکز بايستی حول يک مرکز جمع بشوند نه با نوع فکری که در طول ساليان دراز شکست خورده است، بلکه با پيشبرد يک فعاليت مشترک چند کانونی و اين که هر کانونی، اختلافات خود را با کانون های ديگر به رسميت بشناسد ولی در ضمن در راه دموکراسی ، بالاخص برای رسيدن به شرايط انتخابات آزاد و منصفانه در ايران کار مشترک بکنند.

علی حسن‌پور؛ قربانی تیراندازی نیروهای بسیج به معترضان ۲۵ خرداد

پسرها گوشه اتاق سرگرم کار خودشان هستند. مادر طوری که حواس آنها را پرت نکند از جایش بلند می شود، کاغذهای پرینت شده از چند وب سایت را از روی چهارپایه کنار مبل بر می دارد، می رود اتاقی دیگر و در را آرام پشت سرش می بندد. زیر روشنایی نور قرمز رنگ اتاق خواب خم می شود، روی صفحه های پرینت شده و اسامی ۳۶ نفری که روی کاغذ نوشته شده را تند تند از نظر می گذراند. گمشده ای دارد و دلهره ای در دلش، برای همین دوباره نام ها را از بالا تا پایین با دقت بیشتری می خواند. روزنامه همشهری نیز بعدها اسامی ۳۶ نفر را که در راهپیمایی های اعتراضی پس از انتخابات در خیابان کشته شده اند، منتشر کرده است. چشم های زن خیره می ماند به پی نوشتی که اعلام می کند سه نفر از این کشته شدگان مجهول الهویه هستند. شاید یکی از آنها علی حسن پور، همسر زنی باشد که دور از چشم دو فرزند ۱۴ و ۲۱ ساله اش هر شب خبرها را رصد می کند تا نشانه ای از همسرش علی پیدا کند که ۲۵ خرداد به خیابان رفته و پس از آن دیگر به خانه برنگشته است. علی حسن پور حسابدار یک شرکت خصوصی است که ۲۲ سال است هر روز ساعت هفت صبح به محل کارش می رود و شب ساعت ۱۰ به خانه بر می گردد. صبح روز ۲۵ خرداد است، لادن مصطفایی همسر علی با نگرانی از او می پرسد که امروز چه ساعتی به خانه می گردد. هر دوی آنها شنیده اند که امروز مردم برای رأیی که می گویند گم شده، به خیابان ها می روند. علی حسن پور اگرچه به گفته همسرش تا کنون هیچ گونه فعالیت سیاسی یا حزبی نداشته اما صبح روز ۲۵ خرداد به همسرش می گوید که تصمیمش را گرفته و برای اعتراض به میان مردم می رود. عصر روز ۲۵ خرداد است. عکسی در شبکه های مجازی پخش شده که به سرعت در رسانه های معتبر دنیا نیز منتشر می شود. این عکس مردی را نشان می دهد با سر و صورتی تیرخورده که روی زمین افتاده و جمعیتی دورش حلقه زده اند. این تصویر، مرد جوان دیگری را نشان می دهد که بالای سر جسد خونین مرد تیرخورده نشسته و هر دو دستش را بالا گرفته تا با این نشانه به جمعیت بگوید دست به جسد نزنید. کمی آن سوتر اما خانواده ای در به در دنبال گمشده خود می گردند. لادن مصطفایی همسر علی حسن پور، دو روز بعد از ۲۵ خرداد، نشانه ای از همسر گمشده اش پیدا می کند. همسرم جز آن سه چهار میلیون نفری بود که آن روز به خیابان آزادی آمده بودند. کسانی که همسرم را می شناختند، شنیده بودند که علی [به خانه] نیامد و ما دنبال علی هستیم، خودشان تشخیص دادند که احتمالاً این عکس باید متعلق به علی باشد که عکس را ما دقیقاً چهارشنبه صبح دیدیم، ۲۷ خرداد. چند روز از ۲۷ خرداد می گذرد و خیابان یک بار دیگر زیر پای معترضان به نتیجه انتخابات است، از بلندگوی دستیِ میان جمعیت صدای آشنایی می آید. «ما برای پاسداشت خون شهدا آمده ایم...» این صدای میرحسین موسوی نامزد معترض به نتیجه انتخابات خرداد ۸۸ است. او حالا خودش را به میان مردم معترض در میدان توپخانه (امام خمینی) تهران رسانده است. اما در گوشه دیگر این میدان زنی نفس نفس زنان از میان جمعیت راه می گیرد تا خودش را به او برساند. جسد علی حسن پور، دقایقی پس از اصابت گلوله در بعد از ظهر ۲۵ خرداد در شلوغی میدان توپخانه جای سوزن انداختن نیست. زن دست هایش را به سختی بالا می برد و همچنان از دل جمعیت راه می گیرد. عکس مردی که با صورتی خونین روی زمین افتاده است، روی دست های زن بالا می رود. زن خطاب به کسانی که دست های شان را به نشان پیروزی بالا گرفته اند، می گوید: «خواهش می کنم راه را باز کنید. همسرم گم شده است، خواهش راه را باز کنید.» جمعیت با دیدن صورت سرخ و برافروخته زن و نیز عکس خونینی که در دست های او تاب می خورد، آرام کنار می رود تا لادن مصطفایی خودش را به میانه میدان برساند: «من خودم را خیلی به سختی رساندم به ماشین آقای موسوی و خانم رهنورد و این عکس را به همراه شماره موبایلم دادم به ایشان و گفتم این همسر من است و با اینکه چهار روز از ۲۵ خرداد گذشته، نه جسد او را می دهند و نه اینکه می گویند کجاست. البته به سختی، یعنی اگر من آنجا زیر دست و پا له نشدم، خیلی بود چون ازدحام جمعیت خیلی زیاد بود آن روز. ۱۰ روز بعد آقای کروبی با من تماس گرفتند و گفتند که همسر شما کجا دفن شده، که من گفتم آقای کروبی من اصلاً نمی دانم که همسر من کشته شده یا نه، من حتی امید دارم که... چون جسدش نیست، من دو بار پزشکی قانونی رفتم جسدش نیست، آگاهی شاپور و آگاهی شرق رفتم و بارها عکس ها را دیدم اما هیچ اثری از شوهر من نبود. ایشان هم برگشتند به من گفتند که آیا ممکن است که ایشان زخمی شده باشد، گفتم احتمال دارد، من نمی دانم.... احتمال دارد که ایشان از طریق آقای موسوی به من زنگ زده باشند...» فضای سیاسی ایران هم ملتهب است. همزمان ریاست قوه قضاییه ایران از هاشمی شاهرودی به صادق آملی لاریجانی می رسد، خانواده های بسیاری از معترضان پس از انتخابات دنبال راهی برای ملاقات رئیس قوه قضاییه و یا نمایندگان مجلس ایران می گردند تا نشانه ای از گمشده های خود پیدا کنند. آنها نمی دانند که آیا اعضای خانواده شان، جزو کشته شده ها و زخمی های پس از انتخابات هستند یا جز بازداشت شدگان. خانواده علی حسن پور نیز در میان انبوهی از خانواده های معترض، کاظم جلالی نماینده شاهرود و برخی دیگر از مسئولان در مجلس ملاقات می کنند و در عین حال همان عکس معروف را نیز از طریق این واسطه ها برای صادق لاریجانی، رئیس قوه قضاییه ایران، ارسال می کنند: «وقتی آقای لاریجانی آمدند رأس کار، این دو تا عکس را برای خود ایشان هم ارسال کردیم، هیچ عکس العملی نشان نداند، نه تماسی گرفته شده، الان بارها با اینکه با دادسرای جنایی مراجعه کردم، شاید ۴۰ تا بیمارستان توی تهران رفتم، گفتم این عکس را شما با این مشخصات با این شرایط آوردند اینجا؟ بیمارستان لولاگر، بیمارستان فیاض بخش حتی بیمارستان خاتم. وقتی گفتند بین کشته شده ها نیست، گفتم ممکن است زخمی باشد، آدم همیشه به خودش امید می دهد دیگر...» بیش از سه ماه از ۲۵ خرداد می گذرد و حالا امید این زن رفته رفته کم شده است. حوالی دادسرای جنایی تهران، شلوغ و پر ازدحام است. خانواده ها همچنان دنبال گمشده های خود می گردند. علی حسن پور بر خلاف آنچه همسرش امید داشت جزو زخمی شدگان نیست. بعد از صد و پنج روز جستجو به خانواده اش می گویند ابتدا برای گرفتن جسد علی و سپس دیه اقدام کنند: «به من می گویند بیا دیه بگیر، بابا دیه چه مشکلی را از من حل می کند. به خدا الان دو روز هست که نه اصلاً می فهمم چی می خورم و نه می فهمم چکار دارم می کنم، یعنی من دیروز ۲۰ تا قرص خوردم، فقط به خاطر اینکه سرپا باشم. بابا نابودمان کردند، انشالله خدا آن چیزی که ما الان داریم تحمل می کنیم را خدا به خودشان بدهد. من بیشتر نمی گویم فقط به امید آن روزی که دادگاهی برای ما تشکیل شود و کسانی که این کارها را کردند بیایند جواب دهند، مگر همسر من چکار کرده بود گناه شان چه بود؟» بستگان علی حسن پور از عشق کهنه ای که میان این مرد ۴۸ ساله و همسرش لادن مصطفایی بوده سخن می گویند. بعد از علی، لادن دچار سر دردهای مزمن می شود. لادن مصطفایی، همسر علی حسن پور روزها و ماه ها از پی هم می گذرند و لادن همچنان پیگیر پرونده قتل همسرش می ماند تا آنکه سرانجام فرماندهان و نیروهای پایگاه بسیج ۱۱۷ عاشورا با شکایت او به دادگاه فراخوانده می شوند. قاضی به او اعلام می کند که آنها در روز ۲۵ خرداد از پایگاه ۱۱۷ عاشورا دستور شلیک به معترضان را داشتند، به همین دلیل خانواده ها تنها می توانند درخواست دیه کنند. لادن با برگه هایی که قاضی پرونده به او داده، راهی خانه می شود. او از قاب تلویزیون خانه اش چهره محمود احمدی نژاد را می بیند که در نیویورک به یک خبرنگار آمریکایی می گوید: «۳۰ نفر فقط کشته شدند که بیشتر آنها طرفداران دولت بودند.» لادن مصطفایی، در مصاحبه ای که با او انجام داده ام می گوید که علی حسن پور همانند بسیاری دیگر از کشته شدگان جزو کسانی بوده که اتفاقاً چون هوادار دولت نبود در داخل ایران بارها گفته اند که قتل او مشروع بود: «در پزشکی قانونی به من گفتند که همسر شما مهدورالدم بوده، پرونده های اینها محرمانه است و در یک فایل خاصی قرار گرفته. اگر آزادی در کشور ما هست پس جواب اعتراض گلوله نیست. اگر آزادی نیست پس با شهامت بیایند بگویند آزادی در کشور ما وجود ندارد، کسی که اعتراض می کند ما خیلی راحت با گلوله می زنیم و می کشیم خون شان هم حلال است و خیلی راحت...» مادر توی آشپزخانه سرگرم کار خودش است. پسرها طوری که حواس مادر پرت نشود کیکی را به مناسبت تولد مادرشان روی میز می گذارند. لادن با دیدن کیک و شمع لبخند می زند. یکی از پسرها پیراهن رنگی پدرش را در دست دارد. آنها از مادرشان می خواهند امشب به مناسبت تولدش لباس سیاه را از تن در آورد. مادر پیراهن را از آنها می گیرد، گریه می کند و همزمان با تمام صورتش می خندد.

۱۳۹۲ خرداد ۶, دوشنبه

نامه یک زندانی سیاسی از زندان اوین به همسرش

در آسانسور را که باز می کنم می بینمت. حسی عجیب، گنگ و غریب به من دست می دهد. انگار سال هاست که می شناسمت. انگار وجود خود منی. سلام می گویی پر انرژی و با نشاط. و من میخکوبم، آویخته بر در آسانسور. هیجان سیل آسایت را پنهان کردن، شور و جوانی و شیطنت را لگام زدنت… همه بود یا نبود؟ و حالا این سکوت، این بهت ناگریز، این گیجی، معنی اش چه بود؟ می شد عزیزتر شدنت را در صورت مبهوتت دید. می شد خندید… می شد از فکر پریشان گفت، میشد آنقدر در سکوت صبر کرد تا با اخم نگاهم کنی، لبخند زدن یا نزدن، لرزیدن یا نلرزیدن، رفتن یا ماندن، و همه آنها هویدا می کرد چند و چون ادامه آن لحظه را… چاره آن احساس ناشناس چه بود؟ کی بود که گفتی؟ “احساس عجیب ناشناسی دارم” و فکر می کردم احمقانه است اگر بگویم چقدر ساده زیبایی. لبخند زده بودی و چیزی نگفته بودی. مکث کرده بودی شاید. در پی واژه بودی یا تردید، دانستم که می شود در ژرفای اندیشه غوطه ات داد و دچار مکاشفه های غریبت کرد. یک ساعت حرف زدیم. از مثل همه مردم سطحی ندیدن، از چرایی رفتارها از آدم های لایه لایه، و همه آن یک ساعت، انگار یک لحظه طول کشیده بود. من با قلبم فکر می کنم، همین که ببینمت و آن ندای قلبی درونی نهیبم بزند که “خودش است” برایم کافی بود. *** فیلم عروسی مان را بارها می بینم، در نبودنت، چقدر دلم برایت تنگ شده است، همه چیز همانطور بود که می خواستیم، همانطور که تصویر می کردیم. یادت می آید شعف والدینمان، برادرها و خواهرها و دوستان؟ همین برایمان کافی بود تا یک روز به یاد ماندنی را در زندگی مان برای یکدیگر رقم بزنیم. همین کفایت می کرد تا بدانیم چقدر عاشقانه یکدیگر را دوست داریم. مهم این نبود که چند بهار با هم زندگی کردیم، مهم این بود که لحظات را با هم بهاری سپری کردیم. *** چند روز است که از انفرادی برگشته ام به بند ۳۵۰ اوین. ساعت و روز و ماه را گم کرده ام. تنها خاطرات گذشته است که از یادم نمی رود، خاطرات مشترک با تو بودن. تلفن قطع است و نامه نگاری ممنوع. همین که می دانم و خیالم راحت است که اینجا نیستی، سالم هستی و آزاد و با امنیت زندگی می کنی برایم کفایت می کند. حتی اگر زندگی فراز و نشیب داشته باشد. اینجا که باشی به درکی متفاوت از زندگی می رسی. اینجا مرگ دارد، اما تولد ندارد، هم بندی ات، یک دقیقه بعد شاید پیش تو نباشد… یا شاید تو نباشی… اینجا تصمیم برای سرنوشت آدم ها، در طول یک چشم بهم زدن رقم می خورد. بدون هیچ گونه عقلانیت. من و هم فکرانم با ایمان کامل به عملکردمان، با ایستادگی بر مواضع فکری مان، بزودی آزاد خواهیم شد. می دانی که هیچ وقت نخواستم مانند یک گیاه، یک زندگی نباتی خنثی داشته باشم و به دنبال منابع شخصی، مصلحت اندیشی، محافظه کاری و تساهل و تسامح نبوده ام. عزیزترینم، بی شک صبر و تحمل و بردباری تو نقش بسزایی در ادامه این روند در زندگیم ایفا کرده است. دلم می خواست پیام تبریکی بفرستم به مناسبت روز مادر، تا هر که تو را و مرا می شناسد، بداند که فراموشش نکرده ایم و با تو، عاشقانه برای آنها زیباترین سرودها را بخوانیم، تا بدانند من و تو مانند هر سال به یادشان هستیم، پروین و زهرا خانم، هاله و فهیمه و شیما، طناز و پری ناز، کتی و ماندانا و ساناز، طیبه و منصوره و محبوبه، یاسمن و پرستو و تمام مادران و همسران و دختران زندانیان سیاسی، برای تمام زنان سرزمینم ایران، که این روزها صبوری پیشه کرده اند. و به تو تبریک می گویم که معنای دوست داشتنی، تو که ابر را قشنگ می کنی، ماه را زیبا می کنی، تو که زمین و هر چه در آن است را سرسبز میکنی، من با تو زمستان را تاب می آورم تا بهار. عزیزم، تو بهترین و شیرین ترین اتفاق زندگی من بودی و هستی، آنقدر دلم برای تو تنگ شده که نمی توانم حتی لحظه ای به تو فکر نکنم. سالگرد ازدواجمان و حضور تو در زندگی ام آنقدر عمیق بود که تا آخر عمر از یادم نمی رود. سالگرد ازدواجمان را به تو تبریک می گویم و مدیون تمام محبت ها، صبوری ها، گذشت ها و بزرگواری هایت در طول زندگی کوتاه، اما زیبای مشترکمان هستم. من آزاد خواهم شد و امیدوارم بتوانم خلاء نبودنم، در طول این مدت را جبران کنم. زندگی بزودی به روی ما هم لبخند خواهد زد. آرامش و با هم بودن برایمان رقم خواهد خورد. به امید آن روز که زیاد دور نیست.

محمد نوری‌زاد: ما انتخابات را تحریم که نه، «هو» می‌کنیم!

من احتمال می دهم در همین چند وقت آتی ناگهان خبری دربپیچد که: رهبری با حکم ویژه خود آقای هاشمی را تأیید صلاحیت کرده است. این خبر، چند خاصیت همزمان برای شخصِ رهبر دارد: یک: این که به آقای هاشمی می فهماند: این منم که طناب انداختم و تو را از قعر چاه و از متن له شدگی بیرون کشاندم. دیگر در هر کجا نشستی، سوابق مبارزاتیِ خود را به رخ ما مکش که: «ما از سال ۱۳۳۷ وارد مبارزه شدیم؛ درست از زمانی که آقای خامنه ای نوجوان بودند؛ و یا به هر مناسبت بگویی: این ما بودیم که فلانی را از مشهد به تهران فرا خواندیم و برای عضویت در شورای انقلاب، او را به امام معرفی کردیم. امام ابتدا موافق ایشان نبود اما اصرار ما به موافقت امام انجامید. پس آقای هاشمی، حواست را جمع کن و قدر این موهبت ما را بدان و فردا اگر که رئیس جمهور شدی از چارچوب های ولی نعمت خود خروج مکن. در ضمن ما یک وقتی در یک تنگنایی گفته بودیم: «هیچ کس برای من هاشمی نمی شود». آن زمان ما خود را به ناچار به آغوش تو انداختیم و اکنون این تویی که خود را باید به پای ما بیندازی و بگویی: هیچ کس هیچ وقت در هیچ شرایط برای من خامنه ای نمی شود. دو: به مردم می فهماند: یادتان باشد که من چه قدرتی دارم، و چه رؤف و موقعیت شناسم. آهای مردم، فراموشتان نشود که یک تصمیم مختصر من چه موجی می تواند در این مملکت پدید آورد. من دیدم تمایل بخش وسیعی از شما مردم به آقای هاشمی است و با رد صلاحیت وی دچار افسردگی شدید شده اید، او را برخلاف میل خودم و برخلاف میل آقای شریعتمداری کیهان و آقای علم الهدی تأیید کردم تا کام شما شیرین گردد. پس تا می توانید مرا دوست بدارید و در روزِ رأی گیری مثل یک فنر فشرده ای که ناگهان رهایش کرده باشند، پُرفشار و سراسیمه به سمت صندوق ها هجوم ببرید و «حماسه سیاسی» مورد نظر مرا در عالی ترین وجه ممکن مسجّل و محقق کنید. سه: تأیید صلاحیت آقای هاشمی و انتخاب گسترده او، به قدرت های برتر جهان و تحریم کنندگان ایران می فهماند که ایرانیان هنوز که هنوز است دوستدار نظام اند. و این هجوم همه جانبه، بستر مناسب سخنرانی های مطول و حماسیِ رهبر را فراهم می کند تا به اوباما و صد پشت اروپایی اش بفرمایند: با مردم ایران نمی شود با توپ و تشرسخن گفت. برقراری ما را تماشا کنید و از غصه دق کنید؛ ببینید مردم ایران در اوج بیچارگی و درماندگی، باز به آغوش خود ما پناه می آورند و با همه نفرتی که از مشقات جمهوری اسلامی دارند، باز دست به دامن خود ما می شوند و در دهه چهارم انقلاب، یکی از استوانه های کهنسال انقلاب را برمی گزینند و سخن از دگرگونی و واژگونی نمی رانند. اگر احتمال من باد هوا باشد، می شود همه استعداد بیت مکرم رهبری و دلارها و تحکم های سپاه را به سمت آقای جلیلی سرازیر شده دید و باورکرد که: این بار سرداران سیری ناپذیر سپاه برای بلعیدن همه کشور بسیج شده اند؛ که در این صورت می گویم: اسم انتخابات را اگر از روی این شوخی بزرگ برداریم، آنچه به جای می ماند یک فریبکاری آمیخته به ناجوانمردی است. انتخاباتی که از سر تا به پایش مهندسی که نه، دستمالی شده باشد، و از مقدمه تا مؤخره اش توهین به حداقل شعور مخاطبان خود باشد، تحریم که نه، بل مستحق تفقدی ویژه است. بنا بر این، ما انتخابات را «هو» می کنیم، و در لابلای هو کردن، به سردارانی که بلعیدن همه قدرت را با همه ظرفیت هایش یک جا می خواهند می گوییم: مملکت، مفت چنگتان! همدیگر را خبر کنید و تا توان دارید بخورید و بالا بکشید! همه چیز این کشور بلازده را که بالا کشاندید و به باد دادید، به ما ندا بدهید تا برای حمل جنازه های شما فکری بکنیم.

محمد نوری زاد به رفسنجانی و خامنه ای: دست شما دو نفر به خون مردم آلوده است

دو نفری که اموال مردم را مصادره کرده اند، دو نفری که مردم را زده اند و مردم را بی دلیل و بدون محاکمه ی منصفانه به زندان انداخته اند، دو نفری که مردم را از سرزمین پدری و مادری شان رانده اند، دو نفری که در بسیاری از مناسبات خیر و شر این سرزمینِ گرفتار نقشِ محوری داشته اند، یکی شما هستید و یکی آقای خامنه ای. کیهان آنلاین- ۵ خرداد ۹۲ – در حالی که برخی از به اصطلاح سیاسیون در میان نیروهای رژیم از جمله اصلاح طلبان و هم چنین مدعیان دموکراسی، در افسانه پردازی پیرامون علی اکبر هاشمی رفسنجانی با یکدیگر مسابقه گذاشته اند و گویی حافظه مخاطبان خود را نیز چون حافظه فرصت طلب و سیاست زده خویش دچار فراموشی می پندارند، محمد نوری زاد، روزنامه نگاری که زمانی در کیهان تهران، ارگان بیت رهبری و بدنام ترین روزنامه تاریخ مطبوعات ایران کار می کرد، در نوشته ای رفسنجانی و خامنه ای را متهم کرد که دستانشان به خون مردم آلوده است و در جنایت های بسیاری یا مستقیم دست داشته اند و یا مطلع و شاهد آنها بوده اند. نوری زاد در وبسایت خود در یادداشتی زیر عنوان «تنها راه باقی مانده برای هاشمی» به تاریخ سوم خرداد ۹۲ با صراحتی بی سابقه رهبران جمهوری اسلامی را به جنایت متهم کرد و به رفسنجانی توصیه کرد با اعتراف به همه جنایت هایی که وی در آن دست داشته و یا از آنها مطلع بوده است، از مردم پوزش بخواهد. متن کامل نوشته نوری زاد چنین است: «درتنها دیدار “رخ به رخ”ی که همین چند ماه پیش با آقای هاشمی داشتم، به ایشان گفتم: اگرامروز دو نفرباشند که دستشان به خون مردم آلوده است، دو نفری که اموال مردم را مصادره کرده اند، دو نفری که مردم را زده اند و مردم را بی دلیل و بدون محاکمه ی منصفانه به زندان انداخته اند، دو نفری که مردم را از سرزمین پدری و مادری شان رانده اند، دو نفری که در بسیاری از مناسبات خیر و شر این سرزمینِ گرفتار نقشِ محوری داشته اند، یکی شما هستید و یکی آقای خامنه ای. به ایشان گفتم: آقای هاشمی، ما مردم را زده ایم وکشته ایم و اموالشان را برداشته ایم و خودشان را آواره و زندانی کرده ایم، و در نقطه ی مقابل جماعتی را به نوا رسانده ایم. این خون ها و حقوق تباه شده مطلقاً بجوری نیست که شامل مرور زمان شوند، و صاحبان حق – چه مرده چه زنده – فراموش کنند که چه ظلمی به آنان و به خانواده هایشان رفته است. به ایشان گفتم: شما و آقای خامنه ای یا عامل مستقیم این خونها و حقوق تباه شده بوده اید، یا شاهد بوده اید، یا خبردار شده اید، یا از کنار آن بی سر و صدا عبور کرده اید. بهمین خاطر امضای شما دو تن پای اینهمه آسیب و نادرستی هست تا مگر به اعاده ی حقوقِ معوقه ی مردم اقدام کنید. به ایشان گفتم: من راه چاره ای برای دنیا و آخرت شما دارم که بعنوان “هدیه” ای تقدیمتان می کنم. در یک هدیه، حتماً باید شأنی از”هدایت” متجلی باشد. و آن هدیه را برای ایشان واگشودم و گفتم: بیایید و در سایت شخصیِ خود به تک تک این موارد اشاره کنید و از صاحبان حق حلّیت بطلبید. که اگر به این اقدامِ انسانی و اسلامی قیام کنید، هم دنیا و آخرت خود را پاکسازی کرده اید، و هم اخلاق پوزش خواهی و اعاده ی حق را در این دیرهنگامِِ کشور بجریان انداخته اید. این سخنِ من به آقای هاشمی، با اطمینان می گویم تنها سخنِ صریح و بی اعوجاج و خیرخواهانه ای بوده است که تاکنون کسی آن را با جناب ایشان در میان گذارده است. عمده ی افرادی که به محضر بزرگانی چون ایشان راه می یابند، سخن به مدیحه و چاپلوسی می رانند و اجازه نمی دهند یک مسئول با خودِ خودش مواجه شود. که اگر من روزی با جناب خامنه ای نیز مواجه شوم، همین سخنان را با وی درمیان خواهم گذارد. که: دست شما ای عزیز، به خون و مال و آبرو و حقوق مردم آلوده است. بیایید و درهمین چند صباح باقیمانده کاری بکنید و پای خود را از غرقاب حق الناس بدر ببرید. که امروز اگر دست بر پشت دست می زنید و مأیوسانه “واویلا” سرمی دهید، همه ازهمین حق الناسِ به هیچ گرفته شده است. حالا حق خدا و آسیبی که ما و شمایان به اعتقاد مردم وارده آورده ایم بماند. اکنون نیز دراین ورطه ای که شیوخِ شوخِ شورای نگهبان به اشاره ی جناب خامنه ای به “له” شدگی آقای هاشمی فرمان فرموده اند، می گویم: تنها راه باقی مانده برای ایشان، تنها وتنها همین است. که به دستهای خود بنگرند. وبه ترمیم ضایعاتی قیام کنند که خود در آنها دخیل و شاهد و مقصر بوده اند. به ایشان در آن روز گفتم: ورود به عرصه ی پوزشخواهی، گرچه در قدمهای نخست، دشوار و آشوبنده است اما حتماً در قدمهای بعدی برکات خدا را نصیبتان خواهد کرد و همان خدا عزتی صد برابر به سمت شما سرازیر می کند. و گفتم: این اقدام شما، کفِ آن چیزی است که فعلاً می شود بدان دست برد. و گرنه در پیشگاه خدای متعال، حسابرسی ها و واگشایی ها بسیار مویین است و بنا بفرمایش قرآن به ذره ی خردل می انجامد.

۱۳۹۲ خرداد ۵, یکشنبه

شهامت ریهام سعید، دختر آگاه مجری برنامه تلویزیون النهار مصری را باید ستود

متأسفانه در جوامع خاورزمینی و بویژ اسلام زده، دو نکته، بیشتر ازهمه چیز دیگر بر افکار، عمومی مردمان ملتهای ماحاکم هستند: یکی این که اکثریت ما(می گویم اکثریت، زیرا آن کسانی که اهل مطالعه هستند و همه چیز را بدون مطالعه دقیق، نمی پذیرند تعدادشان هنوزبه حدکفا نرسیده است) بقیه هرتئوری یا آئینی راافراطی، اغراق آمیز وبدون مطالعه، می پذیرند و دوم این که برای اکثریت بسیار سخت است اگر کسی غیرخودی باشد و کار خوبی انجام دهد و به سود عام باشد، علنا او را تشویق نمایند و حمایت اش کنند. برای مثال حتا درمیان قشر روشنفکر کم تر یافت می شود که وقت بگذارند و یا اصلا توجه نمی کنند که حتا با قلم هم شده از زنان متهور درجامعه عربی که تعداد آنها انگشت شمار اند، پشتیبانی و حمایت کنند. باوصف این که همه می دانیم در اکثر جوامع عرب، زن هیچ گونه حق و حقوقی ندارد. اگر دختر متهوری در تلویزیون ظاهر می شود وهمه چیزرا ریسک می کرده و یک مفتی یا ملای سرشناس آن مملکت را که او در آن زندگی می کند، به چالش می کشد وخیلی مؤدبانه و متمدنانه ازاو ابتدائی ترین مسایل وتجاوز به زنان رامی پرسد، تا جائیکه این آقای شیخ از پرسشها، بجای پاسخ منطقی به آنها، عصبانی می شود و نه اینکه پاسخ نمی دهد، بلکه حتا موجودیت تلویزیونی که ازآن شکایت نموده را به خطر می اندازد و برنامه آن را تهدید می کند. بنظر من باید باتمام قوا ازچنین دختر متهوری وچه بسا ازموجودیت تلویزیون که چنین برنامه هائی را بمرحله اجرا درمی آورد، حمایت نمود و عمل این شیخ و روحانی مسلمان را تقبیح کرد. در هر حال اعمال این دختر جوان و فعال، واقعا لایق ستایش و پشتیبانی است. انسانهای مترقی همه ی کشورهای اسلام زده، ازخانم ریهام سعید حمایت می کنند و او راتنها نمی گذارند. اما باتأسف باید گفت، عملا و بطوری که ملاحظه می شود، در اکثر کشورهای اسلامی حمایت از او به شیوه ای فرصت طلبانه در سایه قرار می گیرد و این نوع تهور را کم می ستایند. درحالیکه می دانیم تحقیر و کتک زدن زنان توسط مردهای مسلمان در کتب مقدس قرآن مجید آمده است و این حق به مرد داده شده که زنان خودرا موعظه کنند اگر نا فرمانی نمایند، آنها را کتک بزنند. ما دیدیم که چندسال پیش در عربستان سعودی بنا به امرهمین قرآن مجید “اگر زنی ازدستور مرد خود سر پیچی کند” یک گوینده برنامه تلویزیونی به وسیله همسرش کتک زده شده بود و این زن با شهامت که وضع موجودرا تحمل نکرده بود، علیه شوهر بی پرنسیپ و با افکار قرون وسطائی اقامه دعوا نموده بود و علنا در روزنامه ها نوشته شد. ناگفته پیداست در جامعه مردسالارعرب این یک تحول عظیم بودکه زنان ودختران جوان بیشتر باحق خودآشنا شوند. خوب، واقعیت اسلام و افراط گرایان اسلامی درجهان امروز چیست؟ درحقیقت اگر مردمان ملتهای غیرعرب مسلمان در جهان به دلیل حاکمیت زور وتحمیل اجباری اسلام بطورکلی، سیصد سال از تمدن بشری عقب مانده اند، با تأسف باید گفت: با وصف طلوع تاریخ دانان و فلافسفه، در زمان خود کم نظیر که از فرهنگ عرب بر پا خاسته بودند، مانند ابن خلدون و ابن رشد اندلسی و غیره، مردمان مسلمان عرب بیش از ۱۴۰۰ سال ازقافله تمدن عقب نگهداشته شده اند. این نکات در همه ی کشورهای عربی و بویژه درمصر عرب شده را به خوبی ملاحظه می کنیم. فراموش نشود، مصر پس از تونس، یکی از مدرن ترین و متمدن ترین کشورهای عربی است و نیز یکی از قدیمی ترین کشورهای جهان است، اما با این توصیف تأثیر تبلیغات اسلامی با زور، کاری کرده است که برخی حتا از زنان تحصیل کرده، اما ساده لوح، کشورهای اسلام زده اینگونه (عکس زیر، سمت راست از روبرو) درتلویزیون ظاهر می شوند و تعداد آنها نیز کم نیستند که اصلا قرآن مجید را نخوانده اند و نمی دانند چه نکات ضد زنی در آن موجودست. در مقابل دختر مطلع و با شهامتی (سمت چپ، از رو برو) نیز دیده می شودکه وظایف برنامه سازی وگویندگی تلویزیون را به عهده دارد وعالمان اسلامی از سرشناسترین فقهارا به چالش می کشد. متمنی است نماء این گوینده های تلویزیون درمصر را باهم نگاه ومقایسه کنید (تلویزیون اسلامی افراطی و تلویزیون النهار). من بارها درمقالات پیشینم اشاره کرده ام که خاورزمینی های اسلام زده از نظر نا آگاهی آئینی و حتا اجتماعی درجهان از اولینها هستند و از طریق تبلیغ، در ساده پذیری، خیلی زود به دام می افتند. خوب، ما باصحنه های فوق دست بگریبانیم! شکی در آن نیست اگر همه ما آگاه باشیم، مانند این خانمهای سمت راستی روی شاخه درخت نمی نشینیم و آن را از بن ارره نمی کنیم. من اطمینان می دهم این خانم های عزیز یا قرآن مجید را، به زبان مادری نخوانده اند و یا اگر خوانده اند، بدون شک نفهمیده اند که این گونه افراطی و اسلامی برخورد می کنند. فکر نمی کنم زنده بودن و زندگی ارزش این همه خواری و زلت راداشته باشد که آدم برده اعتقادات بیجا و بی مورد بشود و به امید رفتن به بهشت خود ساخته و واهی، این گونه بزیند. من دراینجا اعلام می کنم که هیچ مخالفتی باهیچ شیوه تفکر وپذیرش هیچ آئین وایدئولوژی ندارم. اما صددرصد مخالفم اگر انسان کورکورانه بپذیرد و یا رد کند. بنا براین پذیرش یا رد هر تئوری یا آئین، بدون درنظر گرفتن منافع مادی، باید از روی مطالعه وحلاجی کردن آن تئوری و یا آئین باشد. پر مسلم است این آقای شیخ بدری منافع اش براعتقادش می چربد، زیرا درخارج ازبرنامه وصفحه تلویزیون باخانم مجری برنامه بدون روسری خوش و بش کرده و هیچ مخالفتی نشان نداده است و بعلاوه برای مصاحبه با این تلویزیون هم هزار پوند مصری گرفته است! لذا می بایستی به همه پرسشها پاسخ بگوید. اما او این کار را نکرد. جالب اینجاست بخاطر اینکه از نظر حقوقی بتواند هزار پوند را بگیرد، با وصف حاضر نشدن برای پاسخ به پرسشهای منطقی مجری برنامه وعملا و بطور شفاهی ممانعت ورزیدکه پاسخ گوید وعلنا می گفت من به پرسش شما پاخ نمی گویم، اما از جایش بلند نشد و با داد و فریاد شروع به توهین کرد که مجری برنامه قبل از او به اعتراض علیه آن وضع برخیزد و برود و بگوید: “اگر من بفرض روسری سر کنم نه بخاطر تو، بلکه به خاطر خدا خواهد بود”. نقل به معنی. بدین ترتیب و با این عمل، هزار پوند مصری او تضمین شد. این است نشانه اعتقاد این آقایان مفتی که هزار پوند مصری برایشان مهم تر از آئین مقدس اسلام است و بقیه آن فرمالیته بود و فقط برای ظاهرسازی ایراد روسری می گرفت، زیرا درخارج ازبرنامه تلویزیون آنگونه که اشاره شد، آزادانه به این خانم بدون رو سری نگاه می کرده! ملاحظه می شود که درجه عوام فریبی در این کشورها علنی تر از آن است، بهمین دلیل این حضرات زیاد به آن توجه نمی کنند. بنا بر این خودشان …. اند، فکر می کنند، بینندگان و یا مجری برنامه هم همین طور مانند خودشان …. هستند. برای قشر جوان فرق نمی کند عرب باشد یا پاکستانی، ایرانی و غیره ببرکت دجیتال همه تقریبا به اندازه هم از جهان متمدن و آزاد مطلع اند و می دانند ازشرایط متمدن بودن، دروغ نگفتن وظاهر سازی نکردن است. بهمین دلیل برای خانم ریهام سعید، کاملاتعجب آور بود که این آقای بدری روحانی اسلامی، در جلو دوربین از او می خواهد که روسری را بپوشد. اما در بیرون از استودیو، نه!! اگر دیدن زن نا محرم حرام است و معصیت دارد، بنابراین نباید فرقی بکند در استودیو یا درمقابل دوربین! چرا این آقای روحانی برآن درمقابل دوربین اصرار می ورزید، برای خانم ریهام سعید حیرت انگیز بود! بدون شک برای بینندگان محترم نیزاین تعجب، وجود دارد! من بخشی از ترجمه گزارش درباره این مصاحبه را در اینجا می آورم که این ادعا بیشتر روشن شود.“ریهام سعید، مجری شبکه تلوزیونی النهار مصر، درمواجه با درخواست شیخ یوسف بدری (گفت و گو شونده) که حجاب داشتن مجری را درحین گفت و گو اجبار می کرد، تعجب کرد. برای ریهام سعید این مسأله قابل قبول نبودکه شیخ بدری به زن بدون حجاب نگاه می کند وتنها در مقابل دوربین اززن درخواست حجاب دارد”. این عمل آقای بدری روحانی اسلامی، مفهومی جز عوامفریبی و ظاهر سازی چیز دیگری ندارد. برای نه فقط این دختر جوان، گوینده تلویزیون، بلکه برای همه ی دختران مسلمان این رفتار شیخ بدری جای سئوال دارد که چرا جلو دور بین باید یک خانم محجبه باشد اما درخارج از استودیو و فیلم نباشد و یاتحمل شود! آیا جز عوامفریبی پاسخ دگری برای این پرسش درست درباره تأکید شیخ بدری وجود دارد؟ حالا خیلی ازتوجیه گران بظاهر اسلامی در بحثهای دو جانبه و یا چند جانبه خواهند گفت: آنها شیخ یوسف بدری را قبول ندارند وافکار اورا رد می کنند. اما درعین حال دربرابر این جنجال تلویزیونی اکثرا سکوت می کنند وهیچ عکس العملی درملاء عام نشان نمی دهند. همان طور که اکثر درمورد اعمال جنایت کارانه القاعده هیچ عکس العمل منفی و یا مقاومتی نشان ندادند

۱۳۹۲ خرداد ۴, شنبه

ترکیه روسپیان گمنام امام زمان را دستگیر کرد

روزنامه حریت چاپ ترکیه با انتشار گزارشی از بازداشت یک گروه از زنان ایرانی وابسته به سپاه پاسداران در شهرمرزی ایغدیر به اتهام جاسوسی از مقامات نظامی، امنیتی و دولتی این کشور در پوشش روسپیگری و ازدواج های موقت با این مقامات خبر داد. حدود ۹ ماه پیش پلیس امنیت ترکیه طی گزارش های دریافتی از سوی مردم یک گروه 24 نفره را که در پوشش فروشنده سنگ های تزئینی به فعالیت های جاسوسی و جمع آوری اخبار و اطلاعات می پرداختند بازداشت می کند. 10 زن ایرانی از این گروه 24 نفره به ایران بازگردانده می شوند. این گزارش می افزاید سرویس اطلاعاتی ترکیه تعدادی از این زنان را که به صورت غیرقانونی مجددا وارد ترکیه می شود را تحت نظر می گیرد و روز هشتم ماه می مجددا این افراد به اتهام جاسوسی از طریق ازدواج موقت با نظامیان، مقامات امنیتی و دولتی و جمع آوری اطلاعات محرمانه از مراکز حساس و امنیتی ترکیه بازداشت می شوند. سازمان امنیت ترکیه اعلام کرده است که در بازجویی های صورت گرفته این زنان اعتراف کرده اند که با مدارک جعلی که سپاه پاسداران در اختیار آنها قرار داده است و با هدایت و راهنمایی آنها به صورت غیرقانونی وارد خاک این کشور شده اند و بارها نیز به صورت غیرقانونی به ایران ورود و خروج داشته اند. این زنان اعتراف کرده اند که از سوی سپاه پاسداران مامور شده بودند تا خود را به مقامات امنیتی،نظامی و دولتی ترک نزدیک کنند و از طریق ازدواج موقت با آنها اخبار و اطلاعات محرمانه ی مورد نیاز دستگاه اطلاعاتی پاسداران را جمع آوری نمایند. به گزارش سازمان امنیت ترکیه از منزل دو تن از این زنان که هویت آنها زهرا-ی و الوینا-آ معرفی شده است مقادیر زیادی اسناد محرمانه جمع آوری شده و همچنین تصاویر برهنه برخی مقامات دولتی و نظامی ترک کشف شده است

انتقاد وزیر خارجه آمریکا از رد صلاحیتها و عدم شفافیت در انتخابات ایران

جان کری، وزیر خارجه آمریکا روز پنج شنبه 24-05-2013 در یک نشست مطبوعاتی با خبرنگاران در تل آویو با اشاره به ردصلاحیت برخی نامزدها برای انتخابات ریاست جمهوری در ایران گفت: " با حذف برخی نامزدها و عدم شفافیت انتخابات، غیرمحتمل است آنهايی که در لیست تائیدشدگان هستند، خواسته مردم ایران برای ایجاد تغییر را نمایندگی کنند." به گزارش خبرگزاری فرانسه وزیر خارجه آمریکا اظهار داشت: "در روند انتخابات ایران، این نهادهای غیرمنتخب و غیرپاسخگو هستند که تصمیم می گیرند چه کسانی نامزد انتخابات شوند و این واقعا تعجب آور است." جان کری اقدام شورای نگهبان ایران در رد صلاحیت صدها نامزد انتخابات ریاست جمهوری، را "سد کردن مسیر تحقق دموکراسی به شیوه ای مشروع" نامید و افزود:"وقتی نهادی که منتخب مردم نیست فقط براساس این که یک فرد چقدر در راستای منافع حکومت است، درباره نامزدهای انتخابات تصمیم می گیرد، به سختی می توان گفت که روندی آزاد، منصفانه و شفاف حاکم است." وزیر امور خارجه آمریکا در ادامه گفت: "با رد صلاحیت گروهی از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری ایران به سختی می توان پذیرفت که رأی گیری به شیوه ای آزاد، رضایت بخش، دست یافتنی یا قابل نظارت انجام می شود." کری نهاد ناظر بر صلاحیت کاندیداها در ایران را "شورای نانگهبان" نامید و گفت که فکر نمی کند روند این شورا که به گفته وی پاسخگوی مردم نیست برای کسی مایه تعجب و شگفتی نباشد. وزیر امور خارجه آمریکا افزود: "باید نهاد دیگری که نماینده اراده مردم ایران است، هدایت انتخابات را به عهده داشته باشد." وزیر امور خارجه آمریکا به اقدامات اخیر جمهوری اسلامی برای محدود کردن اینترنت در ایران اشاره کرد و بیان داشت: " نشانه های نگران کننده ای هست که نشان می دهد دولت ایران در حال برداشتن گام هایی برای کاهش سرعت یا قطع اینترنت در آن کشور است.

اسفندیار رحیم ‌‌مشایی: " الان دوره رسوایی فرارسیده است

به دنبال رد صلاحیت برخی کاندیدهای انتخابات ریاست جمهوری از سوی شورای نگهبان، اسفندیار رحیم مشایی با انتقاد از برخورد های سپاه٬ قوه قضائیه و حامیان علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی ایران با هواداران وی و احمدی نژاد هشدار داده که دوره رسوایی فرا رسیده و تیم رئیس دولت صد درصد پیروز خواهد شد. صلاحیت برخی کاندیدهای ریاست جمهوری از جمله رحیم مشایی برای حضور در یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری از سوی شورای نگهبان رد شده است اما او به همراه محمود احمدی نژاد گفته است که موضوع رد صلاحیت خود را پیگیری خواهد کرد. به گزارش دیگربان ، رحیم مشایی این مطالب را روز دوشنبه 20 -5-2013 در جریان یک سخنرانی در میان حامیان خود بیان کرده است و روز پنجشنبه در خبرگزاری "نمنا" متن سخنرانی مشایی را منتشر کرده است. مشایی در این سخنرانی مسائلی را به صورت انتقاد مطرح کرده بود وی در واکنش به انتقادها از حضور احمدی نژاد در وزارت کشورگفته بود: "چه طور رئیس جمهور می تواند در پایان دور اول ریاست جمهوری برای ثبت نام خود به ستاد انتخابات وزارت کشور برود، ولی نمی تواند برای معرفی یا همراهی شخص دیگری به آنجا برود؟" او بدون اشاره به جریان مخالف وی که از اصولگرایان حامی آیت الله خامنه ای تشکیل می شوند، گفته بود: "متأسفانه برخی از دستگاه هایی که باید به شدت از سیاسی کاری پرهیز کنند، تحت تأثیر اخبار برخی سایت ها و خبرگزاری ها قرار گرفته و فراموش می کنند واکنش های آن ها اعتماد جامعه را زیر سئوال می برد." وی در ادامه انتقادهایش گفت :" یک فضایی ساخته اند که از اول نشان دهند ما غیرقانونی و مخالف قانون هستیم؛ این فضا سازی ها اصلا معنی ندارد چون ما نیازی نداریم که خلاف و مخالف قانون باشیم؛ آنهایی به بی قانونی نیاز دارند که به خانه های مردم می ریزند و از یک سایت می ترسند، تعطیل کردن یک سایت یعنی چه؟ یعنی ترسیدن از حرف و پیام؛ و کسی که از حرف و پیام می ترسد از جنس پیامبر، امام، دین، آسمان، حقیقت و جوهر درخشان انسان نیست". مشایی خطاب به هواداران خود و احمدی نژاد گفته است :" صبور باشند، ما فقط در مسیر قانون حرکت می کنیم؛ ما تحت نظر ولی فقیه هستیم و ظلم را هم برنمی تابیم چرا که معتقدیم ولی فقیه هم ظلم را برنمی تابند، حتی اگر در کار ما وقفه ای ایجاد شد، شما امیدوار باشید و بدانید که ما تا شب انتخابات داغ داغ حضور داریم حتی اگر به ما فرصت صحبت در تلویزیون را ندهند. من معتقد هستم که پیروزی ما صد درصد و قاطع است. اسفندیار مشایی گفته است :" سایت هایی با هزینه های کلان ایجاد می شوند که فقط دستور دارند مشایی را خراب کنند، این روش کار، حذفی است و اگر در کوتاه مدت یک نفر با این روش حذف شد که هیچ، ولی امان از زمانی که حذف نشود؛ چرا که مانند موجی است که برمی گردد و رسوا می کند." وی تهدید کرده که :" الان دوره رسوایی فرا رسیده است و هرچه جلوتر می رویم، دیگر من نباید حرف بزنم بلکه افرادی هستند که باید از ترس، پشت دیگران خود را مخفی کنند.

نامه‌ تازه‌ای از کشیش زندانی ایرانی-آمریکایی منتشر شد

سعید عابدینی، کشیش ایرانی-آمریکایی زندانی در ایران، در نامه ای که به تازگی منتشر شده است مجددا از شرایط سخت خود در زندان گفته است. کشیش عابدینی که ۳۳ سال سن دارد، دوران محکومیت هشت ساله خود را در زندان اوین تهران می گذراند. شبکه خبری فاکس می گوید این کشیش مسیحی که به دلایل عقیدتی در ایران دستگیر و محکوم شده است، به تازگی و پس از هفته ها انزوا، در دیدار با نزدیکان خود نامه ای را به آنها داده که در نهایت به دست نغمه، همسر سعید عابدینی رسیده است. همسر آقای عابدینی که به همراه دو فرزند خود در ایالات متحده به سر می برد و از بیم بازداشت در ایران، هنوز از همسر خود دیدار نکرده است. بر اساس گزارش شبکه خبر فاکس، کشیش عابدینی در نامه خود نوشته است: «در جریان محاکمه ام شنیدم که دستگیری و زندانی شدن من موجب اتحاد میان کلیساهای مذاهب مختلف مسیحی، از شهرها و کشورهایی مختلف شده که به دلیل تفاوت هایشان [پیش از این] هرگز به یکدیگر نمی پیوستند». او از این «اتحاد» ابراز خوشحالی کرده و می نویسد خشنود است که «زنجیرهایی که امروز مرا در بر گرفته، به رشته ای برای اتحاد و عمل و عبادت بدل شده است.» کشیش سعید عابدینی تا به امروز نزدیک به ۲۴۰ روز را در زندان گذرانده و دوره هایی از این مدت را در سلول انفرادی بوده است. این کشیش ایرانی-آمریکایی در نامه ای دیگر که از زندان فرستاده و در فرودین ماه در خارج از ایران منتشر شده بود، نوشته بود «در زندان کتک خورده است و به خاطر دینش اجازه درمان نیز به او داده نشده است». به گزارش شبکه خبری فاکس، بنابر آنچه خانواده کشیش عابدینی گفته و وکلای او تایید کرده اند، این کشیش زندانی در یک مورد بر اثر صدمات ناشی از شکنجه های فیزیکی دچار خونریزی داخلی شد. بیش از یک دهه پیش، سعید عابدینی کار خود را به عنوان یک روحانی مسیحی و سازمان دهنده کلیساهای خانگی برای نوکیشان مسیحی ایران آغاز کرد. آقای عابدینی چند سال پیش در ایران بازداشت شد اما با دادن تعهد رسمی پذیرفت از این پس فعالیت های مذهبی خود را در این کشور متوقف خواهد کرد. او مهر ماه سال گذشته به ایران بازگشت و در همین زمان توسط نیروهای انتظامی جمهوری اسلامی بازداشت و به زندان اوین فرستاده شد. در نهایت بهمن ماه گذشت به هشت سال زندان محکوم شد. آقای عابدینی اتهام تبليغ مجدد مسيحيت در ايران را رد کرده و گفته است که تنها برای راه اندازی يک يتيم خانه به ايران سفر کرده بود.

۱۳۹۲ خرداد ۳, جمعه

تصویب طرح تحریم‌های جدید علیه ایران در مجلس نمایندگان آمریکا

قانون گذاران آمریکایی با تصویب طرحی زمینه تشدید تحریم ها علیه ایران را فراهم کردند. هدف این طرح کاهش صادرات نفت ایران و محدود سازی درآمدهای ارزی این کشور است. شرکت های خاطی در "فهرست سیاه" آمریکا قرار خواهند گرفت. کنگره آمریکا در روز چهارشنبه ( ۲۲ مه/۱ خرداد) گامی دیگر برای تحریم بیشتر علیه ایران برداشت. بنا به تصمیم قانون گذاران آمریکایی فروش نفت ایران هر چه بیشتر باید کاهش یابد و دست یابی جمهوری اسلامی به منابع ارزی محدود شود. کمیته سیاست خارجی مجلس نمایندگان آمریکا که رهبری آن هم اکنون در اختیار جمهوری خواهان است طرحی را به تصویب رساند که بنا بر آن تحریم های جدیدی را علیه جمهوری اسلامی ممکن می سازد. در صورت تصویب قانونی این طرح، کشورها و شرکت هایی که خرید نفت از ایران را کاهش ندهند به "فهرست سیاه" آمریکا افزوده خواهند شد و مجازات های اقتصادی در انتظار آنان خواهد بود. این اقدام کاهش درآمدهای ارزی ایران را هدف خود قرار داده است. شرکت هایی که به بخش مالی ایران از طریق همکاری در عرصه های خودروسازی و معادن یاری می رسانند نیز می توانند در "فهرست سیاه" آمریکا قرار بگیرند. در بخشی از این طرح که بحث برانگیز تلقی می شود، اختیارات رئیس جمهور آمریکا برای لغو برخی تحریم ها به خاطرمنافع ملی و بین المللی محدود شده است. باراک اوباما با توجه به منافع ملی آمریکا و برای افزایش فشارها بر ایران تا کنون از اقدامات شدید علیه کشورهایی که با تهران همکاری اقتصادی داشته اند، خودداری کرده است. دولت آمریکا بر این باور است که همکاری بین المللی برای مقابله با برنامه اتمی ایران ضروری است. اختیارات کنونی باراک اوباما در زمینه لغو یا کاهش تحریم ها یکی از اهرم های دیپلماتیک در مذاکرات میان ایران و گروه ۱+۵ به شمار می آید.

حرف های شجاعانه ستار بهشتی ادم رو به فکر وا می دارد


حرف های شجاعانه ستار بهشتی ادم رو به فکر وا می دارد



۱۳۹۲ خرداد ۲, پنجشنبه

اعدام یک زن زندانی در زندان قرچک ورامین با پیکر خونین در اثر ضربات شلاق

بامداد روز چهارشنبه اول خرداد ماه حداقل یک زن زندانی بنام گیتی مرامی ۳۴ ساله متاهل و دارای یک دختر در محوطه زندان قرچک ورامین به دار آویخته شد. زندانبانان ولی فقیه قبل از اجرای حکم ضدبشری اعدام به او ۱۰۰ ضربه شلاق زدند و در حالی که خون از بدن وی جاری بود او را به دار آویختند. خانواده این زندانی هنگامی که پیکر فرزندشان را از پزشکی قانونی تحویل گرفتند پیکر او در اثر ضربات شلاق غرق به خون بود . همسر وی نیز به نام عیسی امان پور ۱۳ سال است که در انتظار اجرای حکم اعدام بسر می برد. افرادی که تحت نام قاضی احکام ضد بشری اعدام را علیه زندانیان در تهران صادر می کنند عبارتند از تیرانی رئیس شعبه ۳۰، محمد مقیسه و احمد زاده می باشند. علیرغم گذشت ۲ روز هنوز قوه قضاییه ولی فقیه خبر این اعدام را منتشر نکرده است و همانند سایر اعدامها به صورت مخفیانه صورت گرفته است . فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،موج پیوسته اعدام ها در ایران را به عنوان جنایت علیه بشریت محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر و سایر مراجع بین المللی برای متوقف کردن اعدام ها خواستار ارجاع پرونده جنایت علیه بشریت آخوند علی خامنه ای و آخوندهای همدست وی به مراجع قضایی بین المللی است.

گزارش تازه عفو بین‌الملل: نقض گسترده حقوق بشر در ایران

سازمان عفو بین الملل در آخرین گزارش خود از وضعیت حقوق بشر در جهان، ضمن انتقاد از شمار اعدام ها و شکنجه زندانیان در ایران تأکید کرده است که مقام های جمهوری اسلامی همچنان به اعمال محدودیت های شدید علیه آزادی بیان و مذهب ادامه می دهند. در این گزارش که روز پنج شنبه، دوم خردادماه، در اختیار رسانه ها قرار گرفته، آمده است که بنا بر اعلام خبرگزاری های ایران در یک سال گذشته ۳۱۴ تن در ایران اعدام شده اند و این در حالی است که به گفته «منابع غیر رسمی معتبر» دست کم «۲۳۰ اعدام» دیگر نیز به صورت پنهانی صورت گرفته است. عفو بین الملل تاکید دارد که رقم واقعی اعدام ها در ایران می تواند از«۶۰۰ مورد» نیز بیشتر باشد. به گفته این سازمان حقوق بشری در این میان، «دست کم ۶۳ اعدام» در ملاء عام صورت گرفته است. این گزارش همچنین می افزاید اگرچه در یک سال گذشته موردی از سنگسار گزارش نشده است، «دست کم ۱۰ تن» در ایران در صف اعدام با سنگسار قرار دارند. عفو بین الملل می گوید که ۷۱ درصد اعدام های یک سال گذشته در ایران مربوط به قاچاق مواد مخدر بوده و در پی برگزاری «دادگاه های ناعادلانه» صورت گرفته است. اشاره عفو بین الملل به شمار اعدام ها در حالی صورت گرفته است که در همین روز صادق لاریجانی، رئیس قوه قضاییه، با تأکید بر این که برخوردهای این نهاد منجر به «کاهش» جرایم در ایران شده است، گفت: «ما به اعدام علاقه ای نداریم و روشن است که هیچ کس به اعدام علاقه ای ندارد، ولی در رابطه با بحث امنیت مردم و کشور، موضوع متفاوت است.» سازمان عفو بین الملل که مقر آن در بریتانیا است در گزارش سالانه خود همچنین به اعمال محدودیت های شدید علیه آزادی بیان، انجمن ها و تشکل ها اشاره کرده و از بازداشت افراد به دلیل استفاده از حق آزادی بیان انتقاد کرده است. در ادامه این گزارش به نبود آزادی مذهب در ایران نیز اشاره شده و آمده است که در یک سال گذشته «دست کم ۱۹ مسلمان سنی» در خوزستان، «۱۳ تن دیگر» در آذربایجان و «هشت سنی مذهب» در کردستان، به دلیل باور مذهبی خود بازداشت شده اند. در این گزارش همچنین تأکید شده است که «دست کم ۱۷۷ بهایی» نیز در ایران در بازداشت به سر می برند. در حوزه نقض حقوق اقلیت های قومی نیز عفو بین الملل به بازداشت «دست کم ۲۴ عرب» اهل خوزستان ایران در فروردین ماه سال جاری اشاره کرده است. عفو بین الملل در گزارش خود همچنین به «تبعیض علیه زنان، همجنس گرایان و دگرباشان»، «مجازات های غیرانسانی و ظالمانه» نظیر «قطع عضو و اعدام»، «شرایط ناگوار پناهجویان و پناهندگان ایرانی»، «بازداشت های خودسرانه»، «وضعیت نامطلوب فعالان حقوق بشر در ایران»، «برگزاری دادگاه های ناعادلانه» و «شکنجه زندانیان و بدرفتاری با آن ها» اشاره کرده است. سازمان عفو بین الملل از زمان آغاز به کار جمهوری اسلامی در ایران اجازه حضور در ایران و تحقیق میدانی نداشته است و مقامات جمهوری اسلامی به ندرت به درخواست این سازمان برای گفت و گو درباره وضعیت حقوق بشر ایران پاسخ داده اند

نظام مرده است و نظامیان جنازه را بر دوش گرفته و دوره می چرخانند

نظامی که هر روز قسمتی از آن کنده می شود بی آنکه کورسویی از زندگی دوباره در آن باشد بی گمان مرده است. پس از کودتای انتخابات 88 نظام جمهوری اسلامی در بحرانی عمیق و شاید نادانسته دست به خودکشی سیاسی زد. نظام با اتکا به نظامیان بالهایی را که می توانست از زمین بلندش کند ،از بن کند و در زندان کرد.معترضین را به گلوله بست و دهها جوان بی سلاح را در خیابان و زندان کشت تا خود را تثبیت کند و تثبیت کرد!! این نظام ثابت و بی حرکت مانده است و دیگر اصلاح نمی شود.مرده ها را نمی توان اصلاح کرد و این نظام هم از همان فردای تقلب 88 مرده است. در انتخابات پیش رو گشایشی در کار نیست، زیرا نظام بر آمده از انقلاب سال 1357 مرده است. آری نظام مرده است و نظامیان جنازه را بر دوش گرفته و دوره می چرخانند و گاه دست جنازه را تکانی میدهند و سرش را می جنبانند. سر نظام آقای خامنه ای است، سری که هنوز می جنبد ولی به مرگ مغزی دچار شده است. کسانی که مرده را بر دوش گرفته اند می دانند که انتخابات آزاد به معنی مراسم دفن و کفن برای نظام است. در فضای آزاد سیاسی کدام جنایتکار و دزد و متقلبی می تواند بدون اینکه افشا شود در راس قدرت باقی بماند؟ نه دیگر امروزهیچ چیز از آن خیزش بزرگ مردمی بر جای نمانده است. بالها افتاده و کمر تا نیمه خم گشته است. نظامی که مدعی رهبری جهان بودبه حضیض آمده است. نظامی که قرار بود عدل را در جهان بگستراند، نظام دزدی های کلان شده است .نظام دروغهای بزرگ ، نظام مغزهای کوچک نظام مرده است، جنازه را تا نگندیده است زمین بگذارید و در خاک کنید.مردم ما خواهان تغییرند و چهره کشور تغییر خواهد کرد

موضوع انشاء : شغل پدر/ آقای شکنجه گر با کدام زبان شیرین کودکانه شغلت را برای فرزندت باز خواهی گفت ؟


۱۳۹۲ خرداد ۱, چهارشنبه

نیویورک تایمز: انقلاب پدر خود را خورده است

روزنامه نیویورک تایمز چاپ آمریکا روز چهارشنبه 22-05-2013 در گزارشی با اشاره به اینکه هاشمی یکی از اصلی ترین بنیانگذاران انقلاب اسلامی بوده است، نوشت:" شایع است که انقلاب فرزندان خود را می خورد اما این بار ظاهرا انقلاب پدر خود را خورده است." به نوشته این روزنامه " تصمیم به رد صلاحیت اکبر هاشمی رفسنجانی بسیاری از ایرانیان را در بهت و شوک فرو برد چون بیش از 70 درصد جمعیت ایران در دوره ای زندگی کرده اند که هاشمی در آن یکی از سران اصلی حکومت بوده است." نیویورک تایمز افزوده است: "رد صلاحیت هاشمی و مشایی دو رد صلاحیت تاثیر گذار بر فرایند انتخابات ایران هستند." این روزنامه در ادامه نوشته است: " البته احتمال این مساله وجود دارد که با حکم حکومتی رهبر ایران یک یا دو نامزد رد صلاحیت شده به گردونه رقابت ها بازگردند." در ادامه این گزارش آمده است: "رد صلاحیت هاشمی می تواند برای او به معنای این باشد که ایده های او در زمینه اقتصاد آزاد و آزادی های بیشتر با عدم اقبال نظام مواجه شده است

دختر آیت الله خمینی: پدرم می گفت هاشمی رفسنجانی برای رهبری صلاحیت دارد

زهرا مصطفوی دختر آیت الله روح الله خمینی بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، در نامه ای سرگشاده به آیت الله علی خامنه ای رهبر کنونی این کشور، نوشته است که پدرش می گفت که هاشمی رفسنجانی برای رهبری صلاحیت دارد. این نامه ساعاتی پس از آن منتشر شده است که شورای نگهبان، صلاحیت اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام ایران را برای نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری، رد کرد. به گزارش پایگاه اطلاع رسانی جماران، زهرا مصطفوی در نامه خود نوشته است: ''همان روزی که تأئید امام بر رهبری حضرتعالی را از زبان ایشان شنیدم همواره آن نظریه را در مواقع لازم بیان کرده ام تأئید صلاحیت برادر آقای هاشمی را هم شنیدم زیرا امام بعد از نام جنابعالی نام ایشان را هم ذکر کردند.'' در ادامه این نامه آمده است: ''خوشبختانه و به حق حضرتعالی مورد رأی خبرگان قرار گرفتید ، لذا لزومی نمیدیدم تا ذکری در این مورد از ایشان به میان آورم. اما متاسفانه امروز که می بینم شورای نگهبان دست به رد صلاحیت ایشان برای ریاست جمهوری زده است، خواهرانه تذکر می دهم که این کار هیچ معنایی جز فاصله انداختن بین دو یار امام و بی توجهی به شوق و اقبالی که مردم کوچه و خیابان به نظام و انتخابات پیدا کرده است ندارد.'' دختر آیت الله خمینی نسبت به فاصله گرفتن خامنه ای و هاشمی از هم هشدار داده و افزوده است: ''جدا شدن تدریجی شما از هم بزرگترین لطمه ایست که به انقلاب و نظام وارد میشود چنانچه امام همیشه میفرمودند: این دو وقتی با هم باشند خوبند.'' او همچنین خواستار دخالت آیت الله خامنه ای برای تایید صلاحیت هاشمی رفسنجانی شده و ادامه داده است: ''خواهشمند است در این امر مهم دخالت فرمائید و نگذارید که یک حرکت همه تلاشها را خراب کند.

۱۳۹۲ اردیبهشت ۳۱, سه‌شنبه

حذف هاشمی رفسنجانی و کاهش تاب تحمل نظام اسلامی

كافى است به فهرست معروف ترين نامزدهاى اين انتخابات نگاهى بيفكنيم: چهار تن از نامزدهاى اصلى به همدستى در بمب گذارى و قتل دهها يهودى در آرژانتين و نيز قتل رهبران كرد در برلين متهم شده اند و تحت تعقيب اند. در دوران تصدى اين افراد، دهها تن از نويسندگان و دگرانديشان به دست عوامل حكومتى كشته شده اند. يكى ديگر از نامزدها نيز، به گفته خود، نقشى اساسى در سركوب دانشجويان آزادی خواه در تيرماه ٧٨ داشته و در تبليغات انتخاباتى خود افتخار می كند كه چماق به دست و سوار بر موتور ١٠٠٠ مردم را كتك می زده است. اينها تنها كسانی اند كه حكومت ممکن است صلاحيتشان را برای نامزدى در انتخابات تأييد کند. بقيه ملت ايران فاقد صلاحيت اند. ــ نه تنها هيچ يك از شخصيت ها و گروه هاى سياسى دگرانديش حق نامزدى در انتخابات را ندارند، كه حتى رئيس جمهور پيشين، خاتمى، هم با اعلام اينكه «نمی گذارند بيايم» نتوانست نامزد انتخابات شود. او حتى گفت كه تعداد رأى ما نيز بايد به اندازه اى باشد كه آنها می خواهند. او و هاشمى هر دو گفته اند كه، بدون حمايت رهبرى، رئيس جمهور نمی تواند موفق شود ــ امرى كه نافى اصل انتخابات رياست جمهورى است. كار بدان جا رسيده كه حضور رفسنجانى هم به سختى تحمل می شود و حتى احتمال می رود که در شورای نگهبان رد صلاحيت شود ــ شورايی که يكى از اعضايش، با عباراتى شرم آور، نامزدى زنان را به تمسخر می گيرد و رئيسش سخنان نامزدها درباره مذاكره با آمريكا را «جوك» می خواند. در رأس اينها هم، رهبر نظام به صراحت تمام می گويد نامزدهاى انتخابات برای جلب آرا، شعارهایی خارج از حدود اختیارات رئیس جمهور مطرح نكنند؛ يعنى در باره سياست خارجى، مسئله اتمى، حجاب و گشت ارشاد، آزاديهاى فردى و اجتماعى و سياسى، مسائل فرهنگى، مسائل امنيتى و اطلاعاتى بيهوده به مردم وعده ندهند. ــ تنها سه هفته به انتخابات مانده است و هنوز هيچ كس نمی داند كه نامزدهاى نهايى اين انتخابات چه كسانی اند؛ همه منتظر تصميم گيرى چند آخوند در شوراى نگهبان قرون وسطايى اند: مضحكه اى كامل! ــ مردم و نامزدها هيچ نظارتى بر روند اين انتخابات و شمارش آراء ندارند و از مدت ها پيش اعلام شده است كه نيروهاى مسلح اين انتخابات را «مهندسى» خواهند كرد. نظام مجموعه اقداماتش را براي برگزارى انتخاباتى فرمايشى باظاهرى پرشور و مردمى «مهندسى انتخابات» می نامد. اين مهندسى از فشارهاى امنيتى بر مردم و رسانه ها و فعالان سياسى تا جلوگيرى از نامزد شدن افراد و دست بردن در آراء مردم و طرز اعلام پيروزى نامزد مورد نظر رهبر و احياناً سركوب هاى پس از انتخابات را شامل می شود. وضع بحرانى نظام تا پيش از نامزدى هاشمى در پى تقلب بزرگ انتخاباتى سال ١٣٨٨ و سركوب خونين جنبش اعتراضى، قهر مردم ايران با نظام جمهورى اسلامى سنگين تر از هر زمانى شده است و خامنه اى و نظام در بن بستى قرار گرفته اند كه موجوديتشان را تهديد می كند. سركوب خونين ٨٨ باعث ريزش شديد نيرو در درون نظام شد و جمهورى اسلامى را رسواى جهان ساخت. جمهورى اسلامى در مسئله اتمى نيز كاملاً در بن بست قرار گرفته است. تحريم ها روز به روز سنگين تر و جانكاه تر می شود و فاصله زيادى با «برنامه نفت در برابر غذا» نمانده است. اقتصاد كشور سقوط كرده و فقر و گرانى فراگير شده است. بر اساس آمار دولتى، پانزده ميليون ايرانى در زير خط فقر زندگى می كنند و نزديك به پنج ميليون نفر بيكارند. ارزش ريال به شدت سقوط كرده است و کيفيت زندگی مردم ايران در مقايسه با ديگر کشورهای جهان، از سال ٢٠٠٥ تا ٢٠١٠، ۶۲ رتبه تنزل کرد و به رتبه ١٥٠ رسيد. احتمالاً اين سقوط از سال ٢٠١٠ به بعد نيز با شدت بيشترى ادامه يافته است. در همين مدت، شاخص فلاكت ٨١ درصد رشد داشته است (١). نابودى محيط زيست ابعادى فاجعه بار به خود گرفته است و آلودگى هوا سالانه جان هزاران نفر را می گيرد. صنايع كشور، از جمله صنايع نساجى و لبنى و خودروسازى و ذوب آهن و پتروشيمى، به ورشكستگى كامل نزديک شده اند. ايران بيشترين درصد معتاد را در جهان دارد و در حدود سی درصد از ساکنان تهران دچار مشکلات روحی و روانی اند. در زمينه آزادى مطبوعات نيز، ايران در رتبه ١٩١ قرار دارد (٢). همچنين ايران بالاترين ميزان اعدام در جهان را به نسبت جمعيت دارد. مسئول اصلى اين فجايع كسى نيست جز شخص ولى فقيه و ساختار متصلب جمهورى اسلامى. گذشته از اين همه ناكامى و شكست هاى مفتضحانه و نيز حذف نيمى از سردمداران جمهورى اسلامى در انتخابات ٨٨ و فتنه گر شدن نخست وزير امام و «منحرف» شدن رئيس جمهور رهبرى، بدنه حكومت نيز به شدت سرخورده و متزلزل شده است، ديگر حتا در ميان اصولگرايان نيز خامنه اى اعتبار گذشته را ندارد

نگرانی از واکنش دولت به رد صلاحیت مشایی؛ تهران چهره نظامی به خود گرفت

در پی رد صلاحیت احتمالی مشایی و واکنش احتمالی دولت، چهره پایتخت از ساعاتی قبل چهره نظامی به خود گرفته است. براساس مشاهدات خبرنگاران کلمه، نیروهای امنیتی و ضد شورش از ساعاتی قبل در نقاط مختلف شهر تهران از جمله خیابان ولیعصر، سعادت آباد مناطق شمال و مرکز تهران مستقر شده اند. همچنین گزارش شده است که از میدان امامت نیروهوایی پیروزی نیروهای نظامی به نقاط دیگر در حال اعزام هستند. ایجاد این فضای امنیتی باعث تعجب و تحیر شهروندان شده است. در گزارشی دیگر از مناطق مختلف شهر تهران شهروندان از سرعت بسیار پایین اینترنت خبر داده اند و در برخی مناطق به طور کلی اتصال به اینترنت ناممکن شده است. اسفندیار رحیم مشایی عصر امروز در دیدار جمعی از بانوان فرهیخته استان های تهران و قم، در پاسخ به سؤال یکی از حضار مبنی بر اینکه اگر فردا از سوی شورای نگهبان ردصلاحیت شوید، چه کار خواهید کرد؟ گفته بود: ما برای خودمان یک صلاحیت کامل و کافی قائل هستیم که اگر اینگونه
نبود، اصلاً در انتخابات حضور پیدا نمی کردیم.