۱۳۹۱ خرداد ۲۵, پنجشنبه

صدیقه وسمقی: جنبش سبز نیازمند رهبری قدرتمند است

جنبش سبز در اولین خواسته اش و بازپس گیری رای از دست رفته ناکام ماند، آیا تنها دلیل این ناکامی سرکوب حکومت بود و یا این شکست به روحیات و خلق و خوی ایرانیان باز میگشت؟

به نظر من یک مجموعه عوامل سبب شد که جنبش نتواند حکومت را وادار سازد که رای مردم را پس بدهد . این عوامل عبارت از : عدم وجود نظام سیاسی وحکومتی دموکراتیک ، عدم وجود نهادهای مدنی و سیاسی همچون احزاب ، تشکل ها و رسانه های مستقل و دموکراتیک و به تبع عوامل یاد شده عدم انسجام مردم . بر عواملی که گفته شد سرکوب شدید ، بی رحمانه و جنایت بار را هم باید اضافه کنیم . واقعیت اینست که ما ساز و کار لازم را برای گرفتن حق خود از حکومت نداریم . این سازوکار در نظام سیاسی جمهوری اسلامی طراحی و تعریف نشده است.از همین رو همان اتفاقی که در ۲۸ مرداد ۳۲ افتاد سال ۸۸ هم اتفاق افتاد. در آن زمان هم اراذل و اوباش شهر را قرق کردند و با ارعاب نهضت ملی را خاموش کردند، در سال ۸۸ نیز اراذل و اوباش همین کار را کردند با این تفاوت که اینبار جنبش بسیار گسترده و عمیق بوده است و به تبع آن سرکوب نیز در سطح گسترده ای انجام شده و ادامه دارد . البته باید این نکته مهم را نیز در نظر داشت که استمرار استبداد در ایران مانع از آن شده که مردم ارزش آزادی و تاثیر آن را در زندگی خود بدانند وحاضر به پرداختن هزینه برای آن باشند .به علاوه در سه دهه ی اخیراشاعه خرافات ، تحمیل محدودیت های فراوان بر مردم ، تسری فساد ، دروغ ، تزویر ، دزدی ، خشونت و بی رحمی از سطح حاکمیت به سطح جامعه آسیب های فراوانی را به اخلاق ، بینش و رفتارهای عمومی وارد کرده است . اینها موجب می شود که انگیزه برای همیاری وهمکاری اجتماعی کاهش یابد . مثلا مردم نه تنها مردم عادی بلکه بسیاری از مدعیان دینداری و آگاهی نیز وقتی که می بینند عده ای در دفاع از حق مردم پایداری می کنند ، به زندان می روند ، شکنجه می شوند و حتا کشته می شوند به حمایت بر نمی خیزند . سران جنبش در دفاع از رای مردم بیش از یک سال است که در بازداشت خانگی هستند اما حتا از خواص جامعه نیز حرکت انسانی موثری در جهت رفع این همه ظلم وستم دیده نمی شود . اینها نشانه های نگران کننده ای از وضعیت نا بسامان فرهنگی ، اجتماعی واخلاقی است . خانواده های زندانیان و کشته شدگان فریاد میزنند و دادخواهی می کنند ، جز عده ای اندک کسی به حمایت بر نمی خیزد . کار به جایی رسیده که نهادهای دینی هم علیرغم آموزه های دینی و ادعاهای خود غالبا حامی ظالم اند نه مظلوم .
به نظر شما آیا رهبران جنبش سبز که هم اکنون در حصر به سر میبرند در راهبری جنبش تعلل کردند و آیا جنبش نیازمند یک رهبری متمرکز و مشخص است و میتواند آن را ایجاد و فعال کند؟
قبل از اینکه عملکرد رهبران جنبش را بررسی کنیم لازم است به این نکته توجه داشته باشیم که بدنه جنبش ورهبران آن در مقابل چه گروهی قرار داشتند و باید چگونه بازی می کردند تا به نتیجه مطلوب برسند . عملکرد حاکمیت نشان داده که جنبش در برابر گروهی قرار دارد که به هیچ اصل و قاعده ی قانونی ، انسانی و عقلی پایبند نیست و جز به حفظ قدرت و منفعت خود به چیزی نمی اندیشد . این گروه هیچ قاعده ای را برای بازی و حرکت مردم در صحنه اجتماعی و سیاسی به رسمیت نمی شناسد . رسم معمول این گروه بر هم زدن بازی است . وقتی که معترضان بر اساس حقوق مشروع خود دست به تظاهرات مسالمت آمیز زدند ، باند قدرت با کشتن مردم در خیابانها ، با بازداشت گسترده ی معترضان و خلق جنایات هولناک در باز داشتگاه هایی مثل کهریزک تلاش کرد صحنه بازی را به هم بریزد . چرا که می داند در یک بازی قاعده مند می بازد . مثل اینکه در یک بازی شطرنج طرف بازنده با دیدن نشانه های باخت خود ، تمام مهره ها را بهم بریزد ، میز بازی را برگرداند و حریف را هم به باد کتک بگیرد . واقعا در چنین شرایطی حریف عاقل چه تصمیمی باید بگیرد ؟ رهبران جنبش با پایداری خود نشان داده اند که اهل تعلل نبوده اند . در باره ی نیاز جنبش به رهبری متمرکز ، معتقدم که جنبش حتما نیاز به رهبری قدرتمند دارد . در حصر بودن رهبران جنبش به این معنا نیست که جنبش اکنون رهبری ندارد . جنبش باید با ساز و کارهایی به حمایت از رهبران خود بپردازد . حکومت می کوشد با نگهداشتن رهبران در حصر وایجاد رعب جنبش و خواسته های آن را مشمول مرور زمان کند و شعله آنرا خاموش سازد . فعالان باید بر رهبری رهبران در حصر تاکید کنند ودر هر شرایطی که مناسب است مردم را به حمایت از آنان دعوت نمایند حتا باید افکار عمومی جهان را نیز به حمایت از رهبران جنبش ، زندانیان و خواسته های جنبش دعوت کرد .
جامعه ایرانی دچار رخوت و خموشی شده و به نظر میرسد خفقان و فشار اقتصادی مردم را به بی تفاوتی مبتلا کرده است، در این شرایط برای ظهور دوباره جنبش چه می توان کرد؟  
بالا آمدن سفلگان و سفله پروری و اوباش پروری حکومت با سوء استفاده از اموال مردم از یکسو و وادادگی مردم در برابر ارعاب و تهدید از سوی دیگر همه چیز را به سوی ویرانی می برد . به عقیده من ما نیاز داریم اخلاق را در جامعه بازسازی کنیم ، ارزش های انسانی را بازسازی کنیم . وقتی که در یک جامعه هیچ دادرس و فریادرسی برای مظلومان پیدا نمی شود یعنی خیلی چیزها خراب وویران شده است . کارکنان دستگاه قضایی ، نیروهای اطلاعاتی وامنیتی ، زندان بانان ، بسیج و سپاه و نیروی انتظامی که مجموعا امروز بر مردم معترض فشار می آورند وبه آنان ظلم می کنند خود ، بخشی از جامعه ما هستند . وقتی که در میان این مجموعه بزرگ که باید به آن نهادهایی مثل مجلس وغیره را نیز افزود ، افراد آزاده و شجاعی پیدا نمی شود که به داد یک مظلوم برسد ، این نشان از آن دارد که نه فقط حکومت و حاکمان بلکه طیف گسترده ای از بدنه جامعه دچار انحطاط شده است . جامعه نیازمند آنست که افراد آگاه و دلسوز که خواستار تغییر شرایط هستند با تشکیل جمعیت های مردمی به بازسازی اخلاق در جامعه بپردازند .
جامعه با اخلاق ، جامعه ای است که ارزش های انسانی در آن زنده باشد در برابر دروغ ، تزویر ، اختلاس و دزدی ، تجاوز ، قتل وظلم در اشکال دیگر آن سکوت نمی کند . ما باید در جامعه تحول اخلاقی و انسانی ایجاد کنیم بدون این تغییر ، هرگونه تغییری در جامعه بی ثبات و ناپایدار است وپیشنهاد می کنم افراد آگاه در خانه ها جلسات بحث و گفتگو در باره فضائل اخلاقی و انسانی از دست رفته و فراموش شده بگذارند شاید از این رهگذر با گذر ایام روح تازه ای درکالبد جامعه ما دمیده شود . ضرورت دیگری که احساس می شود انسجام و همگرایی معترضان است . اگر در سطح نخبگان و فعالان انسجام و هماهنگی نباشد نمی توان هماهنگی را در سطح جامعه به وجود آورد . فعالان سیاسی واجتماعی باید مسئولانه تر حرف بزنند و عمل کنند . برای تعریف خواسته های جنبش و راههای پیگیری آن به این همگرایی نیازمندیم . تحولات و رویدادهای منطقه نیز این همبستگی و همگرایی را ضروری تر می سازد . خواسته های جنبش منطقی و انسانی بوده وهست . از اولین خواسته که احترام به رای مردم بود تا خواسته هایی که پس از آن مطرح شد همه برای ساختن کشوری سالم بایدتحقق یابد . خاموش شدن مردم برای یک مدت در واقع پنهان شدن شعله ها زیر خاکستر است . آگاهان و فعالان در میان اقشار گوناگون مثل دانشجویان ، زنان ، معلمان ، کارگران و غیره با یادآوری خواسته ها باید به زنده بودن جنبش کمک کنند . رسیدن به وضعیت پایدار و مطلوب نیازمند مبارزه مستمر و طولانی مدت است . با تشریح وضعیت موجود و وضعیت مطلوب و بحث در باره راههای رسیدن و لزوم صبر وبردباری باید کمک کرد تا اهداف جنبش سبز فراموش نشود.

نامه شیرین عبادی به احمد شهید درباره حکم عبدالفتاح سلطانی

در پی تایید حکم ۱۳ سال حبس در تبعید برای عبدالفتاح سلطانی وکیل دادگستری و عضو کانون مدافعان حقوق بشر، شیرین عبادی در نامه ای به احمد شهید گزارشگر ویژه سازمان ملل برای حقوق بشر در ایران خواستار اعتراض وی به این حکم شد.
به گزارش رادیو فردا در همین حال مائده سلطانی دختر عبدالفتاح سلطانی ضمن تائید صدور حکم ۱۳ سال حبس تعزیری برای پدرش خاطرنشان کرد: که این حکم هنوز رسما به وکلا و خانواده اش اعلام نشده و فقط یکی از وکلا رونوشت دستنویس حکم را دیده است.
عبدالفتاح سلطانی که از تاریخ ۱۹ شهریور ۱۳۹۰ در زندان اوین به سر می‌برد، پیشتر به ۱۸ سال حبس، تبعید به برازجان و همچنین به ۲۰ سال محرومیت از حرفه وکالت محکوم شده بود

اکثریت ملت ایران و بدنه نیروهای نظامی و انتظامی مخالف حکومت هستند، چگونه باید آنان را به میدان کشید؟

سالهای طولانیست که اکثریت بزرگی‌ از مردم ایران از " جمهوری اسلامی " بیزارند. این واقعیتی است که حتا خود حکومت هم به آن واقف بوده است و به همین دلیل هم با استفاده موثر از شورای نگهبان، نیروهای امنیتی و دادگاه انقلاب و روحانیت و چندین و چند ارگان کوچک و بزرگ " حراستی " دیگر، تلاش بر حذف منتقدین و مخالفین، و ایجاد رعب و وحشت در دل فعالین سیاسی و مردم عادی داشته است. که البته این شیوه سالها حکومت را از خطر تغییر یا سرنگونی حفظ کرد، چرا که هر گونه مخالفت و حتا تلاش برای اصلاح و اصلاحات سیاسی را سرکوب و شخصیت‌های سیاسی داخل کشور، مانند داریوش و پروانه فروهر، آیت‌الله منتظری، میر حسین موسوی و مهدی کروبی را که پتانسیل قرار گرفتن در نقش رهبری یک جنبش اعتراضی فراگیر علیه حکومت را داشتند را، یا به قتل رساند و یا حصر و زندان کرد. چرا که می‌دانست نارضایتی از حکومت بین اقشار مختلف مردم بسیار گسترده است و آنان به دنبال فرد یا گروهی هستند تا اعتراضات خود را به خیابان‌ها و کارخانه‌‌‌ها و پادگان‌ها و ادارات بکشانند. این پتانسیل اعتراضی پس از اعتراضات گسترده ۸۸ و سرکوب و جنایات وحشیانه ماموران " ولی‌ فقیه " بیشتر از پیش شده است، و در انتظار موقعیتی مناسب برای آزاد شدن و به میدان آمدن است. اکنون به نظر می‌رسد که دو راه برای استفاده از این پتانسیل برای ایجاد تغییرات سیاسی در ایران، توسط فعالین و شخصیت‌های سیاسی وجود دارد: ۱- رهبران در حصر جنبش سبز یا نمایندگان و نزدیکان آنان فراخوان نهایی‌ و اولتیماتومی با خواستهای مشخص از حکومت صادر کنند و در صورت عدم تمکین حکومت، از همه اقشار مردم، نظامی و غیر نظامی و روحانی و کارگری و دانشگاهی و ... بخواهند به خیابان‌ها بیایند و تا تمکین حکومت به خواسته‌های رهبران سبز خیابان‌ها را خالی‌ نکنند. این نکته بسیار تعیین کننده‌ای است که مردم تصور نکنند این فقط یک اعتراض یک روزه است، بلکه هر روز ادامه خواهد یافت تا رسیدن به نیجته. چرا که به ویژه نیروهای نظامی و انتظامی و دانشگاهیان و کارگران و کارمندان دولتی، فقط به خاطر یک تظاهرات یک روزه و بی‌ نتیجه، حاضر به ریسک شغل و امنیت خود و خانواده‌شان نخواهند بود. ۲- در صورتی‌ که رهبران جنبش سبز و نمایندگان آنان به هر دلیلی‌ امکان صدور این فراخوان را پیدا نکردند، فعالین سیاسی داخل کشور دوباره تلاش کنند در پروسه‌های سیاسی جاری در کشور تا حد امکان شرکت و تاثیر گذاری کنند. در غیر این صورت تنها راهی‌ که باقی‌ میماند نشستن و انتظار به وقوع پیوستن معجزه‌ای برای خلاصی از دیکتاتوری فاجعه بار حاکم و سیاست‌های ایران و ایرانی‌ سوز سید علی‌ خامنه‌ای و فرماندهان سپاه 
خواهد بود