۱۳۸۷ مرداد ۲۸, دوشنبه

ميخواد بره كنسرت مدونا.

رييس جمهور ايران، به زودي عازم نيويورك مي شود.
به گزارش خبرنگار سياسي محمود احمدي نژاد قرار است براي سومين بار در دوره رياست جمهوري خود به آمريكا سفر كند.
محمود احمدي نژاد قصد دارد براي شركت در نشست مجمع عمومي سازمان ملل بار ديگر به آمريكا سفر كند.
وي قرار است در اين سفر، با ايرانيان مقيم آمريكا نيز ديدار كند و دفتر حفاظت منافع تهران در آمريكا نيز، مشغول بررسي درخواست ايرانيان براي ديدار با احمدي نژاد است.
اين سومين سفر احمدي نژاد به آمريكا از زمان انتخاب به رياست جمهوري ايران در سال 2005 ميلادي خواهد بود. رييس جمهور ايران در سفر سال گذشته به آمريكا براي شركت در اجلاس مجمع عمومي سازمان ملل خواستار بازديد از بناي يادبود قربانيان حملات تروريستي 11 سپتامبر شد اما مقامات آمريكايي به علت مسائل امنيتي به اين درخواست وي پاسخ ندادند.كاخ سفيد پيشنهاد وي براي مناظره با جرج بوش رييس جمهور آمريكا را درباره مسائل جهاني رد كرد.

دستور اجراي حكم اعدام براي يك نوجوان در ايران




مقام هاي قضايي ايران دستور اجراي حكم اعدام براي رضا حجازي كه در پانزده سالگي مرتكب قتل شده بود را داده اند.
محمد مصطفايي وكيل او به بخش فارسي بي بي سي گفت كه موضوع اجراي حكم را تنها از طريق خانواده رضا حجازي دريافته است.
رضا حجازي در پانزده سالگي در يك نزاع جمعي مرتكب قتل شد.
آقاي مصطفايي گفت: "شعبه 106 دادگاه عمومي اصفهان بدون درنظر گرفتن اين موضوع كه او (رضا حجازي) طفل است و اين پرونده بايد در دادگاه اطفال مورد رسيدگي قرار بگيرد، او را طبق بندي از قانون مجازات اسلامي به قصاص نفس محكوم كرد."
گزارش ها حاكي است كه مقامات قضايي امروز به خانواده رضا حجازي گفته اند كه به ملاقات فرزندشان بروند. در زندان به آنها گفته شده كه قرار است ساعت چهار صبح فردا( سه شنبه) حكم اعدام براي او به اجرا در آيد.
وكيل رضا حجازي گفت كه اجراي حكم و تاريخ آن به او ابلاغ نشده و طبق آئين نامه اجراي احكام قصاص، بايد چهل و هشت ساعت قبل از اجراي حكم، اين موضوع به وكيل فرد ابلاغ شود تا در جلسه اجراي حكم حاضر باشد.
آقاي مصطفايي گفته است كه فكر نمي كرد كه اين حكم چنين به سرعت به اجرا در آيد چون در اين موارد از وكيل و يا خانواده فرد محكوم به اعدام براي حضور در جلسات صلح و سازش دعوت به عمل مي آيد كه در اين مورد چنين نشده است.
او گفت: "از لحاظ قانوني اجراي اين حكم بر خلاف قانون است چون در زماني كه او مرتكب جرم شد سن او زير هجده سال بود و از طرفي بايد حكم اعدام به وكيل ابلاغ مي شد اما اين ابلاغ صورت نگرفته است."
دروري دايك از عفو بين الملل نيز در اين مورد به بخش فارسي بي بي سي گفت اين سازمان نگران اين استكه فردا حكم اعدام براي رضا حجازي كه در سن پائين مرتكب قتل شده به اجرا در آيد. او گفت كه طبق قوانين بين المللي از جمله كنوانسيون حقوق كودك، اجراي حكم اعدام براي اين افراد ممنوع است.
عفو بين الملل كه از گروه هاي مدافع حقوق بشر است، مي گويد دولت ايران در سال گذشته ميلادي بيش از هر كشور ديگري (به استثناي چين) دست به اعدام افراد زده است.
ايران با وجود پيوستن به كنوانسيون حقوق كودك، همچنان احكام اعدام را در مورد آنها صادر و اجرا مي كند.

هزاران پیامک روزانه ای


از میان هزاران پیامک روزانه ای که در ایران مردم برای هم می فرستند، شماری را که حامل پیامی است و اشاره به حال و روز جامعه، انتخاب کرده و منتشر می کنیم. پیامک ها، به تعبیری همان دیوارهای شهر در سال 1357 است. آنچه را مردم در مطبوعات نمی یابند و در سیما نمی بینند، خود می گویند. در سال 57 روی دیوار می نوشتند و حالا پیامک شده و روی موبایل ها و یا تلفن های همراه پخش می شود.
به یاد ادیسیون
این روزها که برق زیاد می رود. مردم خیلی یاد پدر و مادر ادیسون و خواهر و مادر احمدی نژاد می کنند.
مدل جدید مو
قیمت های جدید آرایشگاه مردانه طبق حکم جدید ستاد طرح امنیت اجتماعی:
مدل رادانی 800 تومان
مدل الهامی 650 تومان
حداد عادلی 425 تومان همراه با یک لپ لپ
آیت الله جنتی 312 تومان با صرف چای
احمدی نژاد با صرف قهوه مجانی

دولتی پر شباهت به هیات های عزاداری محلات


یکی از مشاورین رییس جمهور قریب چهار ساعت مهمان من در دفتر حیّان بود. ایمان عجیبی به احمدی نژاد داشت و آمده بود تا شاید مرا به راه راست هدایت کند! از کرامات او می­گفت و اینکه او را امام زمان (عج) آورده است و قبل از انتخابات می­دانست که رئیس جمهور می­شود!
با او ازکاستی ها و سوءمدیریت گفتم که در این مختصر نگنجد، اما برای ایشان خاطره ای از ملاقات با کرباسچی ( به عنوان شهردار تهران ) و احمدی نژاد ( به عنوان شهردار تهران) نقل کردم که نقدی ظریف داشت ، مشارٌالیه نقد را کاملاً وارد دانست و برای آن دفاعی نداشت، حکایت ملاقات من با دو شهردار چنین است .
ملاقات با کرباسچی :
با دفتر شهردار تماس گرفتم و خواستار ملاقات با او شدم ، وقت ملاقات ساعت 9 صبح تعیین شد - شاید ساعت پیک کار اداری باشد - رأس ساعت مراجعه کردم ، ورودی طبقه همکف گویا انتظار مرا داشتند. بدون توقف با ادب و احترام به آسانسور راهنمایی­کردند و راهی طبقه ششم شدم ، پس از خروج از آسانسور بدون معطلی به اتاق منشی راهنمایی و پس از خوش آمد گویی منشی شهردارکه در اتاقی حدوداً 20 الی 30 متری مستقر بود به اتاق شهردار وارد شدم ، اتاقی قریب 80 الی 100 مترمربع با نوری ملایم ، آقای کرباسچی به استقبال آمد و پس از سلام و تعارفات رسمی در مبلمان مقابل میز کار ایشان جای­گرفتیم ، قریب یک ساعت از طرحهای فرهنگی و اطلاع رسانی پزشکی برای کلان شهر تهران سخن گفتم و او با حوصله و دقت گوش ­داد. در این مدت کسی جز برای پذیرایی چای وارد اتاق نشد و رشته سخن را قطع نکرد. نمی­دانم چرا ، اما در نهایت با استدلال منطقی و ادب بیان داشت که در حوزه های مذکور قصد ورود ندارد و سیاست فعلی شهرداری نیست و اولویت های مهمتری دارند. هر چند کرباسچی با هیچ یک از طرحهای فرهنگی و اطلاع رسانی من موافقت نکرد اما آرامش او در کار برایم یک الگوی مدیر موفق بود و درسی از مدیریت ، پس با کوله باری تجربه مفید از مدیریت و هنر«نه» گفتن از دفترشهردار خارج شدم .
ملاقات با احمدی نژاد :
بارها و بارها با دفتر شهرداری تماس گرفتم ، امکان تماس حاصل نمی­شد ، شهردار نبود یا سرش شلوغ بود ، در نهایت با واسطه و رابطه یکی از بزرگان موفق به تماس با او شدیم ، وقت ملاقات ساعت 8 شب تعیین شد ، خارج از ساعت اداری ! ، ابتدا برایم عجیب بود اما بعد دیدم قرار ملاقات 12 شب هم دارد ! راس ساعت 8 شب به دفتر شهرداری تهران رسیدم. نگهبان طبقه اول از ادب سابق برخوردار نبود. ظاهراً هماهنگ هم نشده بود. مدتی منتظر شدیم تا با دفتر شهردار تماس بگیرد و پس از تایید ، با آسانسور به طبقه پنجم هدایت شدیم. در راهروی مقابل آسانسور یک میزکار و یکدست مبلمان برای مراجعین در نظرگرفته بودند. جوانی که به ظاهر سپاهی بود از ما استعلام هویت کرد و سپس گفت منتظر بمانید و کتابهایی که همراه داشتیم را گرفت که برای تخریب ! ببرد . ابتدا از تعبیر ایشان که کتابها را بدهید برای تخریب آزرده خاطر شدم . اما بعد خدا را شکر کردم که به بهانه تخریب از بار سنگین کتابها راحت شدم و هنگام ورود به دفتر شهردار با دست خالی می توانم با او مصافحه کنم. پس از مدتی انتظار و عبور از تونل X-Ray به طبقه ششم راهنمایی شدیم ، باز در راهروی مقابل آسانسور میز کار و یک ست مبلمان برای ارباب رجوع تعبیه شده بود و باز انتظار تا شهردار آماده ملاقات شوند .
شاید ساعت 30/8 دقیقه بود که از یک کوریدر باریک که به زحمت در آن سه میز کار جای داده بودند و سه نفر منشی بصورت کتابی از لای میزها به صندلی خود می­رسیدند عبورکردیم و به همان اتاق منشی سابق - که آقای شهردار برای تظاهر به مردمی بودن و ترک تجملات در آن مستقر بود- رسیدیم ! سلام کردیم ، کسی در اتاق نبود، یک میز کار در محل میزکار سابق منشی و یک دست مبلمان هفت نفره برای ملاقات با ارباب رجوع در اتاق دیده می شد . تقریباً روی 5 مبل انباشت پرونده ها بود و چون ما دو نفر بودیم با همکاری منشی یک مبل را از پرونده خالی کردیم تا بتوانیم به اتفاق شهردار سه صندلی خالی داشته باشیم . کمی بعد شهردار با آستین های بالا زده و خیس از اتاق شهردار سابق خارج شد (ظاهراً اتاق بزرگ و تجملاتی ، اتاق خلوت و وضوخانه ایشان بود و اتاق منشی بار عام و محل تظاهر) بسیار گرم مرا درآغوش گرفت ، در فرصت کوتاهی­که با شهردار ملاقات داشتیم ( حدود 15 دقیقه) حتی یک دقیقه آرامش برای سخن گفتن نداشتیم. مکرر کارتابل برای امضای شهردار می­آمد و یا تماس تلفنی و پیام ! از آنجایی که کار هیأتی را می­شناختم قبلاً برای سه طرح فرهنگی نامه هایی مهیا کرده بودم ، در وانفسای مراجعات منشی ها ، پیام ها و تلفن ها سریع طرحها را در جملات کلیدی و خلاصه بیان کردم ، بسیار استقبال کرد و پای هر نامه یک دستور قوی و مؤکد صادر فرمود ، و مقرر شد مجدداً برای ادامه همکاری ایشان را زیارت کنیم . مخاطب دستورهای شهردار ، مدیر مسئول همشهری ، ریاست سازمان فرهنگی هنری و معاونت فرهنگی شهرداری بودند. نامه ها را تحویل منشی دادم و از او تلفن تماس مخاطبین دستور شهردار را خواستم ، قریب 5 دقیقه روی میز شلوغ منشی ، به دنبال دفتر تلفن می­گشتیم ، آنهم برای یافتن شماره تماس مدیر مسئول همشهری ، معاونت فرهنگی و رئیس سازمان فرهنگی هنری ! به منشی شهردارگفتم ، نامه های ما به دفترچه تلفن شما نپیوندد و مفقود نشود ! و او گفت :« خیالتان راحت فردا می توانید نامه ها را پیگیری کنید.»
و صد البته هیچ وقت آن فردا نیامد و مدتها نامه ها مفقود بود تا سودای ریاست جمهوری و انتخابات نهم و دیگر هیچ !
در پایان نقل خاطره به مشاور عزیز رئیس جمهورگفتم ، اگر این بی نظمی و سوء مدیریت به دولت سرایت کند بایستی فاتحه کشور را خواند. اگر می­خواهید به احمدی نژاد کمک کنید ، تلاش کنید که بجای کار هیأتی به سازماندهی و کار تشکیلاتی روی آورد و به زعم من کارهای دولت به سمت و سوی تلاش هیأتی می­رود و برنامه ای در کار نیست ، و عاقبت خوشی را برای مردم و دولت نمی بینم.
اینک بیش از دو سال از ملاقات با مشاور رئیس جمهور می­گذرد و هر روز بر تفاوت دو مدیریت بیش از پیش واقف می شویم ، و اگر نظام اسلامی مدیری چون کرباسچی را از دست نداده بود وضع ما به مراتب بهتراز این بود .

بريتني اسپيرز باز كانديداي جايزه ام تي وي شد



بريتني اسپيرز، خواننده آمريكايي و راسل برند
بريتني اسپيرز، خواننده آمريكايي كه مدتي است جنجال برانگيز و خبرساز شده، يكي از كانديداهاي اصلي دريافت جوايز موزيك ويدئوي ام تي وي شده است.
ويدئوي آهنگ جديد او با نام "پاره اي از من" (Piece of Me)، كه كنايه اي است از كنجكاوي هاي جرايد در زندگي شخصي اش و جنجال هايي كه در اين باره به پا بوده ، نامزد جايزه امسال ام تي وي است.
نامزدهاي ديگر اين جوايز شامل گروه جوناس برادرز براي ويدئوي آهنگ "مي سوزم" (Burning Up)، كريس براون براي ويدئوي آهنگ "براي هميشه" (Forever)، گروه پوسي كت دالز براي ويدئوي آهنگ "وقتي بزرگ شدم" (When I Grow Up) و گروه جديد تينگ تينگز براي آهنگ "خفه شو و بذار برم" (Shut UP and Let Me Go)، مي شود.
ديگر نامزدهايي كه روز جمعه (15 اوت)، اعلام شدند - پاراموره، فول اوت بوي، اسليپنات، لينكين پارك و فو فايترز - براي بخش بهترين ويدئوهاي راك هستند.
اين سومين باري است كه اسپيرز براي جايزه بخش موزيك ويدئو ام تي وي كانديدا شده است؛ طرفداران بريتني اسپيرز "پاره اي از من" را به عنوان بهترين ويدئوي پاپ و بهترين ويدئو خواننده زن انتخاب كردند.
كانديدا شدن بريتني اسپيرز خيلي عجيب به نظر مي رسد چون نه آهنگ او و نه آلبومش "قطع برق" (Blackout)، موفقيت هاي چشمگيري نداشتند و هر دو زماني به بازار عرضه شدند كه وجهه و اعتبار او رو به افول گذاشته بود.
اما در ماه هاي اخير بريتني اسپيرز دوران كاري خوبي را گذرانده است. از زماني كه دادگاه اداره امور حرفه اي و شخصي او را به پدرش، جيمز، واگذار كرده است، رفتارهاي نامتعارف بريتني تقريبا متوقف شده است؛ اسپيرز با شوهر سابقش، كوين فدرلين، در ارتباط با حضانت فرزندانشان به توافق رسيده است.
جوايز موزيك ويدئو ام تي وي هفت سپتامبر در لس آنجلس برگزار خواهد شد؛ ام تي وي تائيد كرده است كه بريتني اسپيرز در اين برنامه شركت خواهد كرد و او در دو تبليغ مربوط به اين جوايز ظاهر مي شود.
راسل برند، كمدين و بازيگر بريتانيايي مجري مراسم اهداي جوايز ام تي وي امسال است و در اين مراسم قرار است كيد راك، ليل وين و جوناس برادرز برنامه اجرا كنند.
مدونا، جوردن اسپاركز، ريانا و كيتي پري از ديگر نامزدهاي اين جوايز هستند.

افتخار ملي من آرش مير اسماعيلي نيست , گل شيفته فراهاني است



در مملكتي زندگي مي كنيم كه يك نفر، فقط و تنها فقط بخاطر حاضر نشدن در برابر يك حريف اسرائيلي، مي شود اسطوره ملي و ده برابر كساني كه با تلاششان طلا گرفته اند پاداش مي گيرد و اعتبار كسب مي كند. با آرش كمانگير! مقايسه اش مي كنند و برايش سرود مي سازند.
آنوقت طرف در المپيك بعدي بدون حتي يك برد حذف مي شود و معلوم مي شود در المپيك قبلي بزرگترين شانس زندگي اش را آورده است و قرعه كشي به مرادش بوده است.
حالا يك بازيگر ايراني، مي رود در فيلم ريدلي اسكات بازي مي كند. كارگرداني كه خيلي از ستارگان هاليوود آرزوي كار كردن با او را دارند. آن هم در كنار لئو دي كاپريو و راسل كرو. بازيگراني كه خيلي از هاليووديها دوست دارند در كنارشان كسب اعتبار كنند.
در فيلم كسي بازي مي كند كه فيلمهايش تا كنون كمترين مشكل اخلاقي را در هاليوود و حتي جهان داشته اند. نقشي دارد كه در آنونس فيلم دو بار ديده مي شود. آنوقت مغضوب مي شود و ممنوع الخروج و يقينا تا اطلاع ثانوي ممنوع التصوير!
در مملكتي كه آرش ميراسماعيلي افتخار ملي است، اصلا عجيب نيست كه گلشيفته فراهاني مغضوب باشد!