۱۳۸۷ تیر ۲۷, پنجشنبه

اعدام برای کودکان گل فروش!



در حالی که در جهان روزی به نام روز جهانی مبارزه با حکم اعدام وجود دارد، صدور حکم اعدام در ایران به سادگی صدور حکم بازداشت موقت گشته است و در طی هاه های گذشته شاهد اعدام بیش از صد و پنجاه نفر زیر لوای اراذل و اوباش بوده ایم. طبق آمار حکومتی (روزنامه ایران) ۵% از این افراد ۱۴ تا ۱۷ ساله و ۶۸% این افراد، ۱۶ تا ۲۲ ساله و ما بقی نیز اکثرا زیر ۳۰ سال هستند.
این در حالی است که سردار روزبهانی با اشاره به آمار بالا اعلام کرد، بسیار دوست داشتیم اسامی این اراذل و اوباش کم سن و سال را از لیست اعدامی ها بیرون بیاوریم اما جرایم ارتکابی از سوی این متهمان درست همانند اوباش حرفه ایست؛ بنابر این نتوانستیم این کار را بکنیم!
به گزارش سازمان ملل ایران دارای بیشترین حکم اعدام برای کودکان زیر ۱۸ سال است و این نقض کنوانسیون حقوق کودکان است که جمهوری اسلامی از امضا کنندگاه آن است! البته در قبال این مسائله و خواسته مراجع بین المللی پیرامون توقف این احکام وی تاکید کرد که این احکام، حکم های مذهبی هستند و جمهوری اسلامی هیچ جوانی را اعدام نمی کند بلکه حکم قصاص که حکمی شرعی است را اجرا می کند و هیچکس اجازه دخالت در اجرای احکام شرعی را ندارد!
اما اتهام این نوجوانان و جوانان چیست؟؟ اخلال در امنیت اجتماعی، تجاوز به عنف، قاچاق و…
محل سکونت ۸۰% آنها حلبی آبادهای اطراف شهرهای بزرگ مثل تهران، شیراز، تبریز و مناطق دور افتاده و فقیر نشین است. در سال ۸۶ آمار مستدل حکومتی حضور ۳۸ تا ۴۰ هزار کارتن خواب را در تهران نوید داد.
با کنکاش در زندگی اغلب این جوانان به ریشه های یکسان در کودکی می رسیم، جوانانی که در سال های نه چندان دور کودکان خیابانی گل فروش بودند. کودکانی که تا دیروز به ما گل می فروختند و امروز طناب دار جواب گل های آنهاست. گل فروشی، آدامس، وزنه، فال و … اینها کلمات آشنای کودکی آنهاست نه مدرسه و کتاب و معلم.
سالها می گذرد کودکان ۸ ساله نوجوانان ۱۴ ساله می شوند و فروختن روزی چند شاخه گل کفاف زندگی آنها را نمی دهد. دلال مواد مخدر می شوند؛ فقط چند گرم. اگر در این سن دستگیر شوند تا سالها در کانون اصلاح و تربیت می مانند شاید اصلاح شوند! اما آنها باید اصلاح شوند یا شکم گرسنه آنها که هر چند هم بگذرد آنها را وادار به چنین کارهای می کند؟ اگر هم دستگیر نشوند در ۲۰ سالگی در داستان یک دزدی ساده که شاید فقط چند ملیون از میلیاردهای جزایری و افشا شدگان پالیزداری و امثالهم نصیبش شود مجبور به قتل می شود و اینجا آخر خط است.
من و تو که در ۲۰ سالگی فقط کتاب در دست داشتیم چون مجبور بودیم، آنها دشنه در دست دارند چون مجبور هستند و این در حالی است که اسلام شرایط اضطرار را به رسمیت شناخته و ابوذر غفاری میگوید: “من تعجب می کنم از مردمی که شکم خالی دارند و شمشیر نمیکشند بر خورندگان حقشان.”

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر