
۱۳۹۲ تیر ۱۳, پنجشنبه
این است بهار عربی ، دیکتاتور مذهبی مصر به زیر کشبده شد ؛ ملیونها سکولار در خیابان

۱۳۹۲ تیر ۱۲, چهارشنبه
تلاش ایران برای پوشاندن «شلوار» به تماشاگران کوبایی

شیش تا تجاوز داشتین، چهار تا قتل … قابلی نداره، دویست تومن!

به گزارش کلمه، در این واکنش ها، تحیر و گاه عصبانیت ازحکم صادره دیده می شود و بسیاری با ادبیات طنزی که این گونه مواقع، رندانه و زیرکانه در جامعه گسترش می یابد، حکم صادره را در دادگاه افکار عمومی محکوم به سیاسی کاری و بی عدالتی کرده اند.
یکی از بارزترین نگاه ها به این حکم، مقایسه آن با حکم صادره برای یک سرباز بی نوا در جریان کوی دانشگاه درتیرماه ۱۳۷۸ است که پس از کلی بر و بیای دادگاه و نمایش اراده دستگاه قضائی برای برخورد با مسببان آن فاجعه، به علت دزدیدن ریش تراش از کوی، به ۹۱ روز زندان محکوم شد تا آن ماجرا به نمادی از بی عدالتی و سیاسی کاری در دستگاه قضائی در ادبیات عمومی مردم بدل شد.
حالا به نظر می رسد که دادگاه کهریزک نماد دومی را به نماد قبلی اضافه کرده است. یکی از بزرگ ترین پرونده های جنایت و آدمکشی که در بین جریان حاکم هم مدافعی برای آن پیدا نمی شود و مجلس همسو نیز در برابر آن ناچار به واکنش شد، پس از کلی شوی دادگاه و عدل، به ۲۰۰ هزار تومان جریمه متهم ردیف اول این جنایت منتهی شد تا معنای عدالت در ویرانه ای به نام قوه قضائیه ایران بار دیگر هویدا شود.
در پی، برخی واکنش های کاربران فیس بوک نسبت به این طنز تلخ تاریخی را با هم مرور می کنیم:
- چقد میشه قربان؟
شما شیش تا تجاوز داشتین ، چهار تا قتل … قابلی نداره، دویست تومن.
- مرتضوی بعد از دادگاه: “دستگاه کارتخون دارین؟” (لبخند تلخ حضار!)
- با ۲۰۰ هزار تومان یک “ریش تراش مدل HQ6990 فیلیپس” بخرید.
- به گزارش خبرگزاریهای دولتی، نرخ دیه در ماههای عادی ۱۱۴ میلیون است. در همین مملکت متهم ردیف اول پرونده کهریزک به پرداخت ۲۰۰ هزار تومان جریمه، محکوم شد.
- برای بسیاری از «ما»، بین انتقام و عدالت، «عدالت» انتخاب ماست. بین عدالت و آزادی و حل مسایل هم «آزادی و حل مسایل» اولویت دارد. اما برای هر حکومتی وجود «عدلیه» و اعتماد عمومی به آن بسیار حیاتی است.
برای مردم در عمل تفاوت زیادی نمی کرد که چه بر سر مرتضوی خواهد آمد. مهم این است که شخص او دیگر مهره سوخته است. اما آن سوی ماجرا حکایت فرق دارد. از سویی “مرتضوی های دیگر” احساس ترس و بی پشتوانگی نمی کنند و نمی هراسند که در بزنگاه ها پشتشان خالی خواهد شد. لذا با طیب خاطر به ادامه خدماتشان می پردازند. اما تصور و حتی توهم عمومی از وجود دستگاه قضایی عادل، نیازی است که حکومت در هیچ زمانی از آن بی نیاز نخواهد بود. دستگاه قضایی نظرسنجی کند و ببیند چند درصد مردم حکم مرتضوی را یک جور و حکم زندانیان سیاسی دیگر را جور دیگر ناعادلانه و سیاسی می دانند؟ نتیجه ناگفته معلوم است. آنها بین اعتماد عمومی و حفظ مرتضوی ها، حفظ سعید مرتضوی ها را برگزیده اند. انتخابی که آینده نشان می دهد چقدر درست تر بوده. تکیه بر سعید مرتضوی ها یا تکیه بر مردم!
- دکتر عبدالفتاح سلطانی و نسرین ستوده به جرم وکالت و فعالیت های حقوق بشری محکوم به ۱۸ سال و ۱۱ سال حبس / ضیا نبوی به جرم فعالیت های دانشجویی و اعتراض به ستاره دار شدن محکوم به ۱۰ سال حبس / مسعود باستانی به جرم روزنامه نگاری محکوم به ۶ سال حبس / جعفرپناهی به جرم فیلم سازی محکوم به ۶ سال حبس و … سعید مرتضوی به جرم آدم کشی و تجاوز محکوم به ۲۰۰ هزار تومن جریمه ی نقدی
-۲۰۰ هزار تومان برای برگشت پول نوشابهها به خزانهی عمومیه؟ دقت و سختگیری حیرتانگیز در صیانت از بیتالمال!
- عدالت یعنی چه؟
جریمه سرعت غیر مجاز در اتوبان های تهران؛ ۲۵۰ هزار تومان
جریمه عامل قتل های کهریزک ؛ ۲۰۰ هزار تومان!
- اینو مهمون منی. به قران اگه بذارم حساب کنی! (یک نفر خطاب به مرتضوی هنگام پرداخت جریمه ۲۰۰ هزار تومانی)
- این مرتضوی که به خاطر بدنام کردنِ “بطری هدایت” به پرداخت ۲۰۰ هزار تومان وجه رایج مملکت محکوم شد. در عین حال دلسوزان نظام پلی استیشن سعید رو هم برای سه روز جمع کردن تا از این به بعد دیگه دست به گاز نزنه.
منابع غیر رسمی اعلام کردن که علاوه بر تمام تنبیهات جانفرسای فوق، باید تا شب ۱۰ بار از روی “تصمیم کبری” بنویسه و حق نداره امروز کارتون نگاه کنه.
- دوست عزیزی که به تازگی پدرش را از دست داده می گفت که برای انجام به موقع مراسم کفن و دفن مجبور به پرداخت حدود ۲۵۰ هزار تومان رشوه به مسوولین غسالخانه و متوفیات شهرستان شده و امروز با این جریمه کلان قاضی مرتضوی فکر می کنم.
در این سرزمین مزد گورکن از بهای جان آدمی افزونتر شده
- شنیدم سعید مرتضوی به پرداخت ۲۰۰ هزار تومان جریمه محکوم شده. جدا از اینکه به سرم زد یه کمپین راه بندازیم و نفری یک تومان بش بدیم تا جریمه شو پرداخت کنه، ناخودآگاه یاد این قطعه شعر از شمس لنگرودی عزیز افتادم. انگار برای همین آدم و همین لحظه سروده بود:
طوری متهمم می کنید
انگار
سوسکی را کشته ام
آدم بود
به سزایش رسید
(از مجموعه لب خوانی های قزل آلای من)
- نکته زمخت ماجرا اینکه تا دویست تومن جریمه نقدی، سوءسابقه محسوب نمیشه!
- برج میلاد بستنی میدادن چهارصد هزار تومن. یعنی اگر هشت نفر رو بکشی پول یک بستنی باید جریمه بدی.
- این مرتضوی۲۰۰ تومن رو به حساب کی باید بریزه؟ شماره حساب دادن بهش؟ یه وقت اشتباهی نریزه به حساب دیگهای ،خدای ناکرده حق قربانیان نادیده گرفته بشه
- جریمه رو طوری در نظر گرفتن که بشه به راحتی از طریق سیستم بانکی کشور در تمامی ساعات شبانه روز کارت به کارت کرد
- مرتضوی یه اعتراض به حکمش بزنه ممکنه قوه قضاییه یه پولی هم دستی بهش پرداخت کنه
- داداگاه مرتضوی رو میتونن به عنوان برنامه طنز شبکه قوه قضایی هر شب پخش کنن
- قضیه ۲۰۰ هزار تومن جریمه مرتضوی حکم تعداد رایهای ۸۸ کروبی رو داره! بحث تحقیر ملته!
- الان مرحوم سعید امامی تو اون دنیا کارد بزنی خونش درنمیاد میگه میدونستم ۲۰۰ تومن میشه خودمو خودکشی نمیکردم بیخودی
- گویا قاضی دادگاه کهریزک مرتضوی رو به چهار ماه محرومیت از دریافت یارانه محکوم کرده
- فکر کنم حتی ریش تراشی که اروجعلی ببرزاده در پرونده ۱۸ تیر متهم به دزدیش شد الان بیشتر از ۲۰۰ هزار تومن بیارزه!
- مرتضوی: “۲۰۰ تومن؟ خیلی خوب بابا، یارانه این ماهمو واسم نریزین”
- والا جریمه شکار غیرقانونی خیلی بیشتر از ۲۰۰ تومنیه که واسه کشتن چهارتا آدم از مرتضوی گرفتن
- دادا دمت گرم ۲۰۰ تومان داری!؟ امروز عصبانی شدم ۳ نفر و کشتم …، پول رو بدم شرش بخوابه
۱۳۹۲ تیر ۱۱, سهشنبه
آهای جمهوری اسلامی چه کردی با ما ..؟
فت ننگ بر تو که همه چیز را از ما گرفتید
۱۳۹۲ تیر ۱۰, دوشنبه
آمريکا: تحریمها علیه ایران شدیدترین مجازاتها در تاریخ است
وزير امور خزانه داری آمريکا ابراز اميدواری کرده است که تحريمهای وضع شده بر ضد ايران کارساز باشد، چرا که به گفته وی، «راهکارهای جايگزين بدتر خواهند بود». همزمان وزارت امور خارجه ايران، اجرای تحريمهای جديد آمريکا را «گامی اشتباه در زمانی اشتباه» توصيف کرده است.جيکوب ليو، وزير امور خزانهداری آمريکا، اين اظهارات را روز يکشنبه در جريان نشستی در ايالت کلرادو، بيان کرد.به گزارش خبرگزاری فرانسه، وی اظهار داشت: «برای ايران و همچنين جهان بهتر خواهد بود که تحريمهای اقتصادی عمل کنند چرا که راهکارهای جايگزين آن برای ايران و دنيا بدتر خواهد بود».آقای ليو افزود: «من فکر نمیکنم که هيچ رييس جمهوری (آمريکا) اين تصميم را بگيرد که بدون به نتيجه رسيدن ابزارهای در اختيار، از مسئله تحريم فراتر برود».وزير امور خزانه داری آمريکا درباره راهکارهای جايگزين برای برخورد با ايران بر سر پرونده هستهايش توضیحی نداد ولی به نظر میرسد که اشاره وی به استفاده از راه حل نظامی عليه تهران در صورت ناکارایی تحریمها باشد.
آمريکا و اسرائيل در سالهای اخير بارها اعلام کردهاند که متعهد به راهکار ديپلماتيک برای قانع کردن ايران به دست کشيدن از برنامه هستهایش هستند ولی در صورت رسيدن ايران به نقطه بدون بازگشت، از ابزار نظامی برای مقابله با آن استفاده میکنند.اين کشورها نگران هستند که تهران در پوشش فعاليتهای هستهای خود که آن را صلحآميز میداند به دنبال دستيابی به دانش فنی لازم برای ساخت بمب اتمی باشد. ايران ادعای ياد شده را رد کرده و گفته که اين برنامه اهداف صلحآميز دارد و برای توليد راديودارو و توليد برق دنبال میشود.ايران به خاطر برنامه هستهای خود هدف شديدترين تحريمهای بينالمللی در بخش نفت، بیمه و امور مالی قرار گرفته و اقتصاد آن با بحران کمبود ارز و تورم لجامگسيخته روبرو شده است.وزير امور خزانهداری آمريکا در بخش ديگری از سخنان روز يکشنبه خود تصويری بحرانی از اقتصاد ايران ارائه داد و گفت که «تحريمها در حال کار کردن هستند».جيکوب ليو افزود: «ما اين وضعيت را در توليد ناخالص داخلی، ارزش ريال، نرخ بيکاری و تورم در ايران میبينيم. اين تصوير زيبايی از چشمانداز يک اقتصاد نيست».وی از تحريمهای جاری به عنوان «شديدترين مجازاتها در تاريخ» ياد کرد و آن را حاصل «اتحاد بينالمللی» علیه تهران دانست.او افزود: «ما شاهد هيچ خللی در حمايت بينالمللی از تحريمها نيستيم».اين مقام آمريکايی تصريح کرد: «هدف ما اين نيست که مردم ايران از اين وضعيت آسيب ببينند بلکه هدف، تغيير تصميمگيریهاست. ما شاهد يک انتخابات بودهايم و منتظر نتايج آن هستيم».به گفته وی، برای ايجاد تغييرات «بايد شاهد تصميماتی باشيم که در بالاترين سطح اتحاذ شده باشند».
آمريکا و اسرائيل در سالهای اخير بارها اعلام کردهاند که متعهد به راهکار ديپلماتيک برای قانع کردن ايران به دست کشيدن از برنامه هستهایش هستند ولی در صورت رسيدن ايران به نقطه بدون بازگشت، از ابزار نظامی برای مقابله با آن استفاده میکنند.اين کشورها نگران هستند که تهران در پوشش فعاليتهای هستهای خود که آن را صلحآميز میداند به دنبال دستيابی به دانش فنی لازم برای ساخت بمب اتمی باشد. ايران ادعای ياد شده را رد کرده و گفته که اين برنامه اهداف صلحآميز دارد و برای توليد راديودارو و توليد برق دنبال میشود.ايران به خاطر برنامه هستهای خود هدف شديدترين تحريمهای بينالمللی در بخش نفت، بیمه و امور مالی قرار گرفته و اقتصاد آن با بحران کمبود ارز و تورم لجامگسيخته روبرو شده است.وزير امور خزانهداری آمريکا در بخش ديگری از سخنان روز يکشنبه خود تصويری بحرانی از اقتصاد ايران ارائه داد و گفت که «تحريمها در حال کار کردن هستند».جيکوب ليو افزود: «ما اين وضعيت را در توليد ناخالص داخلی، ارزش ريال، نرخ بيکاری و تورم در ايران میبينيم. اين تصوير زيبايی از چشمانداز يک اقتصاد نيست».وی از تحريمهای جاری به عنوان «شديدترين مجازاتها در تاريخ» ياد کرد و آن را حاصل «اتحاد بينالمللی» علیه تهران دانست.او افزود: «ما شاهد هيچ خللی در حمايت بينالمللی از تحريمها نيستيم».اين مقام آمريکايی تصريح کرد: «هدف ما اين نيست که مردم ايران از اين وضعيت آسيب ببينند بلکه هدف، تغيير تصميمگيریهاست. ما شاهد يک انتخابات بودهايم و منتظر نتايج آن هستيم».به گفته وی، برای ايجاد تغييرات «بايد شاهد تصميماتی باشيم که در بالاترين سطح اتحاذ شده باشند».
تحریمهای آمریکا علیه بخش انرژی و کشتیسازی ایران اجرایی شد

۱۳۹۲ تیر ۹, یکشنبه
دختران فمن سوئدی با سینه های لخت به مسجدی در استکهلم حمله کردند
.jpg)
سه دختر فمینیست از گروه فمن برای پشتیبانی از انقلابیون مصر که برضد دولت اسلامگرای آن کشور تظاهرات می کنند با سینه های لخت به درون مسجدی در استکهلم سوئد حمله بردند و شعارهایی برای آزادی زنان دادند.اولیا المهدی فمینیست مصری به همراه یک دختر تونسی و یک کنشگر سوئدی به بزرگترین مسجد مسلمانان در استکهلم وارد شده و با سینه های لخت اقدام به شعار دادن بر علیه حجاب نمودند.دختران فمن در این تظاهرات از زنان مصری خواسته اند که بر ضد سده ها بردگی برپاخیزند و به انقلابیون بپیوندند
اعدام پنهانی ۱۶ زندانی متهم به مواد مخدر در اصفهان

از سرگیری اعدامها پس از انتخابات

دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضائیه: با حضور احمد شهید در ایران مخالفیم

بازداشت چند شهروند اسلواکی در ایران به اتهام جاسوسی

درباره دلیل آزادی سریع وی ندادند
۱۳۹۲ تیر ۸, شنبه
سلام مردم! من سيد على خامنهاى هستم!

پيپى مىكشيدم. اهل شعر و ادب بودم. سخنران خوبى بودم؛ مثل مفتح. ولى او دانشكده الهيات رفته بود، من در عوض ادبياتم خوب بود. از آخوندهاى روشنفكر محسوب مىشدم. جلال آل احمد و شريعتى را خوانده يا مىشناختم. در كنگره حافظ هم مثل يك رئيس جمهورِ فرهيخته مقاله ارائه دادم.
... شيك پوش بودم. تا پيش از مرجع شدن، لباده مىپوشيدم.
از اولين آخوندهايى بودم كه جلوى عمامهام زلف مىگذاشتم. تا پيش از آن عيب بود. سيدعبدالرضا حجازى هم زلف مىگذاشت. خوش قيافه بود. منبر خوبى هم داشت. ... بگذريم كه بعدها «لاابالى»گرى كرد،كُشتمش. ... ولى امام كه بيشتر كُشت...
يادِتان هست كه سرِ فتواى سلمان رشدى، خواستم تا ابعاد اين كارِ تروريستىِ بين المللى را آبرومندانه جمع كنم، خمينى با من چه كرد؟
همين آقايانِ اصلاحطلب و محبوبِ مردم، آن روز هيچ كدام صداىشان در نيامد كه بروند به امام عظيمالشأنشان بگويند، اين چه فتواى نابخردانهاى است شما صادر مىكنى؟
هيچ كدام هم پشتِ من نايستادند.
اين آقايان از همان وقت دشمنى را با من شروع كردند. اين ها كه نزديكان خمينى و طيفِ چپِ آخوندها بودند، تمام كُشتارهاى از شبِ انقلاب، توسط قاضيانِ شرعِ خمينى از خلخالى و موسوى تبريزى و اميد نجف آبادى گرفته تا كُشتار سال ١٣٦٧، را يا تاييد مىكردند و يا مسئولِ آن بودهاند.
حالا اينها، و اين روزها، عمامه خونين را به آب مردم سالارى شسته، و محبوب القلوب شدهاند...
وجيه الملّه شدن را از خودشان ياد گرفتم، و به دستِ خودشان اين بار حماسه آفريدم. شگفتا كه اين شيوه چقدر موثر است!
ديديد اين مردم در عرض سه روز از شيخ حسن روحانى چه ساختند؟! ... شانزده سال، بالاترين مقامِ امنيت كشور، منصوب خودِ بنده!
و ببينيد كسانى كه شخصا در دوران امام عظيم الشأن حكم اعدام و سركوب صادر كردهاند، الان مرجع تقليد شدهاند؛ آخوندِ مردمى شدهاند.
اينها چون الان دست شان از قدرت كوتاه شده و دكانِ دشمنى با من باز كردهاند، در چشم مردم دموكراسى خواه شدهاند! حال آن كه، گر حكم شود كه مست گيرند، در شهر هرآنچه هست گيرند...و اگر نوبتِ جواب شود، هركدام از اين ها در نوبتِ خودشان، براى رضاى امام عظيم الشأن و مردم سالارشان، برمن پيشى گرفتهاند و از من بيشتر سركوب كردهاند.
در طول چهار سال گذشته فكر كردم اگر اين مباشرانِ سركوبِ دورانِ امام عظيم الشأن مىتوانند از بركت عوام فريبى و فراموشكارى مردم اصلاحطلب و مردم سالار بشوند، چرا من نشوم؟ [ يا اگر مردم به شرط دُرستكارى مىبخشند، ولى فراموش نمىكنند، چرا محبت مردم شامل حالِ من نشود؟] *
اين چه سِحرى است اين ها در كار مىكنند كه يك شبه فرشته مىشوند و من اهريمن مىمانم؟
تصميم گرفتم با اين انتخابات سِحرشان را باطل كنم؛ حماسه يعنى همين:
«حماسه حضور مردم باطل السحر بافتهها و گزافههای دشمنان و حسودان شد.»
«دشمن» كه مىگويم، منظورم اول استكبار و دشمن خارجى است، دوم همين رفقاى گذشته و بى بصيرتان امروز.
اين ها از همان روز اولى كه مرا رهبر كردند، مىخواستند مرا زيرِ دست خود نگاه دارند. من هم كه عليل نبودم. از همه آنها عُرضه بيشترى براى رهبرى داشتم. آنها براى تمهيداتِ حفظ خود بعد از خمينى نيز بيشتر فعال بودند. دوران پس از خمينى براى مدتى همه مىترسيديم نظام از هم بپاشد. بنابرين به يك چهره معتدل و مورد وفاق براى رهبرى نياز داشتند. كسى به من لطفى نكرده بود كه بعد طلبكارى كند.
منتظرى را اول آنها خلعاش كردند، بعد من حصرش.
همين حاج احمد آقا كه خودش با هاشمى مرا رهبر كرده بود، اولين كسى بود كه با من بناى مخالفت گذاشت. خدا از سرِ تقصيراتش بگذرد. زمان رياست جمهورى هم وقتى به ديدار امام مىرفتم گاه ساعت ها مرا در دفتر مىنشاند. مىگفت امام خوابند.
وقتى بنى صدر با ماشين اش تا دمِ دفتر جماران مىآمد، من بايد ماشينم را پشت ايست بازرسى دوم مىگذاشتم و تمام كوچه جماران را پياده مىآمدم. مگر يادم مىرود؟
دلم از اين ها هميشه خون بوده است. زمانِ خمينى كه خيلى دستم به خون آلوده نبود. اول دورانِ رهبرى من هم كه كسى به من گوش نمىكرد. هر كارى كرديم با هم كرديم؛ اگر كُشتيم با هم كُشتيم؛ براى حفظ نظام.... نظام كه مالِ من نبود.
شريفترينِ اينها همان خاتمى است. اما هوش و شهامتاش را براى نقشهاى بزرگ بكار نمىگيرد. ببينيد اولين ومهمترين نقص او كجا بود؟
و هيچ كس، هيچ كس، به اين نكته ساده توجه نكرد! … اين همه سياستمدار، اين همه روزنامهنگار، اين همه تحليلگر و استراتژيست، يك نفر به او نگفت.
سيد آمد بر سر قدرت، با نام اصلاحات! ... عجب!
اول خودش نگفت؛ اما خيلى زود نام اصلاحات روى خودش گذاشت.
....خب، مرد حسابى! رفيق قديمى، وزيرِ ارشادِ بنده!
يعنى دارى به مردم مىگويى من خراب كردم، تو آمدى اصلاح كنى؟! ... بعد مرا «رهبرِ فرزانه» هم صدا مىكنى؟!
انتظار دارى من هم بگويم بفرماييد تشريف بياوريد خراب كارى هاى مرا اصلاح بفرماييد؟!
خودشيفته بودى و يا واقعا مى خواستى مرا به اصلاحات تشويق كنى؟!
بعد هم خمينى را همگى عَلَم مى كنيد مى زنيد توى سرِ من؟! او مظهر دموكراسى مى شود و من مظهر ديكتاتورى؟!
اطرافيانِ سيد را هم يك عده آدمِ ضعيف النفس و كم هوش گرفته اند. خودشان با من اين كار را كردند؛ اطرافين شان با رفسنجانى در انتخابات مجلس ششم.
الان هم مي بينم كه خوشبختانه براى از ياد بردن موسوى و كروبى - و تك تك خواستههاىشان كه خون مردم پاى آن است - از هم پيشى مىگيرند.
كاسه شان از آشِ بنده داغتر، بدون آن كه فشارى به من وارد كنند، خودِ اين جماعت بطور خودجوش همديگر را با نام 'اعتدال' و 'ميانه روى' مى فريبند.
حماسه يعنى همين!
و اما موسوى و كروبى...
تمام داستان انتخاباتِ اين بار از سال ٨٨ شروع شد.
از موسوى كه از اول خوشم نمىآمد، كروبى هم تا آن موقع چندان طرفدارى نداشت. فكر مىكردم هيچ كدام راى نمىآورند. همه چيز از آن جا شروع شد كه شتابزده به احمدىنژاد تبريك گفتم.
آنها ريختند توى خيابان!
فكر نمىكردم جدى باشند. با خودم فكر مى كردم كسانى هستند مثلِ خاتمى. گفتم «زورآزمايى خيابانى» كارِ خوبى نيست. رها نكردند.
همه رفقاى سابق پشتم را خالى كرده بودند. مجبور شدم سركوب كنم. آبرويم هم رفت. به آبرو خيلى حساسم.
آبروى بنده آبروى نظام است. يا قبول دارند يا نه.
همواره مى گويم آبروى نظام را نبريد. آن دفعه هم گفتم ولى گوش نكردند. بعد هم روز ٩ دى مردم را به خيابان آوردم تا نشان دهم در زورآزمايى خيابانى برندهام.
اما باز آنها سماجت كردند. بيست و پنج بهمن به مردم گفتند بريزيد بيرون. از حد گذرانده بودند؛ داشتند به بيست و دوم بهمن، يوم اللهِ امام خود، دهن كجى مى كردند.
حصرشان كردم.
اما چهار سال استخوان در گلو بودم. موسوى و كروبى ضربه بزرگى به من زده بودند. خيابان جاى خطرناكى است. در خيابان مردم شعار مرگ بر ديكتاتور عليه من سر داده بودند.
اين بار مىخواستم فقط كسانى از سدِ شوراى نگهبان عبور كنند كه كار را به خيابان نمىكشانند. از روحانى خاطرم جمع بود كه با من «زورآزمايىِ خيابانى» نمىكند. خودش مسووليت سركوب خيابان را در داستان كوى دانشگاه بعهده داشت و چهار سال پيش از آن با «تدبیر» خود او قرارگاه ثارالله را براى امنيت شهرى استان تهران راه انداختيم.
افزون بر مشكلات اين چهار سال، احمدىنژاد هم با عملكردِ بدش آبروىام را برده بود. او را دوست مىداشتم، برايش خرج كرده بودم و گفته بودم به او نزديك تَرَم؛ اما شلوغ مىكرد و حمايتش هزينه مىساخت. خاتمى سخنرانىهايش را به نظر من مىرساند، اما احمدىنژاد مى رفت سازمان ملل هرچه دلش مىخواست مىگفت.
در چنين وضعيتى مجبور بودم سرِ اين انتخابات خودم به تنهايى آبروى رفته را برگردانم و يك انتخابات شُسته رُفته و مجلسى سر ميز بگذارم:
«آنچه در اين انتخابات اتفاق افتاد، ١٨٠ درجه مخالف برنامه ريزی دشمنان بود... ملت ايران كار بزرگ و كارستان انجام داد و در مقابله با دشمنان از خود مهارت نشان داد.»
همه مهارتهايى كه نشان دادم، در انعكاس به فشارهاى اين چهار ساله بود. فشارهايى كه با تحريمهاى خارجى هم توام شده بود:
«بنده اصرارم بر حضور حداكثری ملت در انتخابات بخاطر این است كه حضور قدرتمندانه ملت ایران باعث میشود كه دشمن مایوس شود و فشار را كم كند و راه دیگری را دنبال كند.»
از جمله اين مهارتها، يك تنه جنگيدن در چند ميدان بود.
اول و قبل از شوراى نگهبان، مصباح را سر جايش نشاندم. داشت با سر وصدا، پسرخواندهاش، لنكرانى، را به من تحميل مىكرد. لنكرانى قابلتر از جليلى بود، اما اگر زير بار مىرفتم شيخ شده بود ولى فقيه؛ نه من!
در ميدان بعدى هاشمى را تنبيه كردم. ...هاشمى آمد در نماز جمعه جانبِ فتنه گران را گرفت. گفتم نگذارند ديگر نماز جمعه بخواند.
در اين انتخابات با اين كه دودل بود، كانديد شد. در شوراى نگهبان اختلاف افتاد. عده اى را فرستادم تا آنها را به رد صلاحيت او مطمئن كنم. او جا خورد و ترسيد. نگران شد كه مبادا من اشتباهِ چهارسال پيش را تكرار كنم.
گفت كه مىخواست براى من حماسه بسازد! اما نمىدانست كه چندى بعد به حماسهاى كه با عبور از او مىسازم، تعظيم مىكند.
دراين ميدان بايد نشان مى دادم كسى كه فتنه را محكوم نكرده، راهى در اين انتخابات ندارد. روحانى همان اول گفت كه فتنه محكوم است، اما هاشمى نگفت. اوقاتم از او تلخ بود، و او هيچ گاه عذرخواهى نكرده بود. بعلاوه او اگرچه خودش نجابت مى كرد، اما ظرفيت «زورآزمايى خيابانى» داشت؛ ممكن بود راه خيابان دوباره باز شود.
به هر حال «ملت از خود مهارت نشان داد.» هم او را ردِ صلاحيت كرد، و هم كارى كرد كه او با شنيدنِ نتيجه بگويد:اين انتخابات دموكراتيك ترين انتخابات دنيا بود!
حماسه يعنى همين!
در ميدان بعدى، داستان جنبش سبز و اصلاحطلبان را با هم تمام كردم. جنبش سبز كه يتيم افتاده بود؛ و اصلاحطلبان هم كه فقط با يك چشمك مى رقصيدند. هيچ گاه هم پاى هيچ اصولى نايستادند كه من نگران باشم.
شايد فكر كنيد ميدانِ آخر، ميدان مشايى بود. نه، نبود. او را بدون اين كه من بگويم مردودش مىكردند كه كردند؛ معلوم بود آب هم از آب تكان نخواهد خورد.
قدرت مشايى، همان اندازه زاده ى توهمِ خود ساخته ى جماعتى از مردم بود، كه ترس از جليلى، به عنوان كسى كه من مى خواهم رئيس جمهور شود.
اما ميدانى جديد گشودهام با اصولگرايان. اين بازندگانِ انتخابات كه همگى الان گيج و گنگ و حادثه ديدهاند، حرفى ندارند بزند. چه بگويند؟ بگويند رهبر چرا به سودِ آنان تقلب نكرد؟
برعكس، اكنون آنان از من خجلاند.
حماسه يعنى همين!
القصه، همه را كشيدم دنبال روحانى؛ كسى كه بيشتر از هركسى با من كار كرده، و به من نزديك بوده است. او ميانهى من و رفسنجانى است. هم در مناسبات و هم در خطِ سياسى.
اگر مردم حاضرند او را معتدل و مردمسالار بخوانند، حتما من را هم معتدل و مردمسالار خواهند دانست؛ هيچ استدلالى نيست كه او را از من متمايز كند. پس خودم پا پيش گذاشتم...
با راى جمع كردنِ واضح براى روحانى شروع كردم. هركسى مىدانست كه مخالفِ نظام، در صورتى كه پاى صندوق بيايد، از ميان كانديداها به روحانى راى خواهد داد. گفتم:
«توصیه اول من حضور پرشور پای صندوق رای است، ممكن است بعضی بدلیلی نخواهند از نظام اسلامی حمایت كنند، اما از كشورشان كه میخواهند حمایت كنند. همه باید بیایند....هركس كه انتخاب شد اگر دارای رای سدید و محكم باشد، بهتر میتواند مقابل دشمنان و معارضین بایستد.»
بعد از انتخابات هم نتيجه حماسهاى را كه آفريدم، در يك نكته براى شما مردم عزيز توضيح دادم:
«ما به مردم عزيزمان عرض كرديم كه خب مردم نظامشان را دوست ميدارند، مىآيند رأى ميدهند؛ اما اگر احياناً كسى هم هست كه با نظام اسلامى خيلى دل صافى ندارد، اما براى كشورِ خودش و منافع كشور اهميت قائل است، او هم بيايد. لابد بعضىها از اين مجموعه بودند و آمدند. اين نشاندهندهى چيست؟ نشاندهندهى اين است كه حتّى كسانى كه طرفدار نظام هم نيستند، به نظام اعتماد دارند؛ آنها هم ميدانند كه نظام جمهورى اسلامى منافع كشور را و عزت ملى را ميتواند حفظ كند و از آن دفاع كند. مشكل دولتها در كشورهاى مختلف اين است كه در مقابل هجمههاى جهانى، در مقابل طمعورزان بينالمللى، قادر نيستند از ملتشان، از منافعشان، از عزتشان دفاع كنند. جمهورى اسلامى، استوار و مستحكم مثل شير در مقابل دشمنان ايستاده، از منافع ملت دفاع ميكند؛ اين را حتّى آن كسانى هم كه احياناً آمدند رأى دادند، اما به نظام اعتقادى هم نداشتند، با اين كارِ خودشان تصديق كردند؛ نشان دادند كه اعتماد به نظام جمهورى اسلامى، عمومى است. اين هم يك نكته، كه خيلى مهم است.»
حال شما هستيد كه تا چه حد هوشيارانه براى خواستههاى تان تلاش مىكنيد. بدانيد هيچ ملتى بدون تلاش و بىهزينه، و فقط با كاغذى به صندوق ريختن در روزِ انتخابات، به خواسته هاى بنيادين اش نرسيده است.
من حماسه ى خود را ساختم؛ شما هم حماسهى خود را بسازيد
درخواست ۱۶۰ فعال سیاسی و مدنی از حسن روحانی برای پایان دادن به تبعیض تحصیلی در ایران

۱۳۹۲ تیر ۷, جمعه
وکیل ستار بهشتی خطاب به رییس سازمان پزشکی قانونی: بگویید ستار زیر دست بازجویش فوت کرد
وکیل ستار بهشتی، وبلاگ نویسی که در آبان ماه سال ۹۱ در بازداشتگاه پلیس فتا جان خود را از دست داد با اعتراض به اینکه پس از هشت ماه هنوز پرونده موکلش به دادگاه فرستاده نشده است به کمپین بین اللملی حقوق بشر در ایران گفت:«بازپرس پرونده را به دادگاه نمی فرستد چون می خواهد زمان بخرد و فکر می کند با این کار پرونده کمرنگ می شود و با گذشت زمان حساسیت آن کمی تعدیل می شود، در حالیکه بزرگترین اشتباه را می کند.»
رییس سازمان پزشک قانونی روز دوم تیرماه به خبرگزاری فارس در مورد پرونده ستار بهشتی به اظهار نظر پر ابهامی اکتفا کرد و گفت به تشخیص پزشکان پزشک قانونی “او بر اثر شرایط خاص و فشارهای روحی ستار بهشتی فوت کرده است.” رییس سازمان پزشک قانونی این را نظر قطعی پزشکان عنوان کرد.
گیتی پورفاضل، وکیل پرونده ستار بهشتی در خصوص این اظهار نظر تازه پزشک قانونی گفت:« متاسفانه اصلا پرونده را به دادگاه نمی فرستند تا وکیل و قاضی بتوانند رودرروی یکدیگر قرار بگیرند و مسائل واضح و روشن شود. این اولین بار نیست که پزشک قانونی این اظهار نظر را می کند. از ابتدا هم که من دنبال پرونده در دادسرا بودم به من گفتند تحت فشار و استرس فوت کرده است. من هم گفتم بله اما تحت فشار چه زمانی بوده و کجا بوده است؟ زیر دست بازجو و زیر فشار بوده و در اثر اعمال فیزیکی و روانی که روی او انجام شده ممکن است ایست قلبی هم کرده باشد که بله، ایست قلبی هم کرده است اما چه کسانی باعث ایجاد این شرایط شدند.»
ستار بهشتی، متولد سال ۱۳۵۶، کارگر و وبلاگنویس ایرانی بود که در تاریخ ۹ آبان ماه ۱۳۹۱ توسط پلیس فتا دستگیر شد. او به اتّهام “اقدام علیه امنیت ملی از طریق فعالیت در شبکهٔ اجتماعی و نوشتن مطالب انتقادی در وبلاگ شخصی بازداشت شده بود. در مدت بازجویی به شدت از سوی پلیس فتا شکنجه شد و در مدتی که بازداشت بود درگذشت. او در گورستان رباط کریم نزدیک محل زندگیش به خاک سپرده شد. بر اساس گزارش ثبت شده در روابط عمومی بهشت زهرای تهران تاریخ، مرگ ستار بهشتی ۱۳ آبان ماه نوشته شده است.

گیتی پور فاضل، وکیل خانواده ستار بهشتی گفت:« ستار ۴ بازجو داشته که یک نفر از آنها مقصر اصلی در مرگ ستار بوده است. او در جلسه بازپرسی آمد و ما هم او را دیدیم. او را چون مامور اطلاعات است به دادگاه نمی فرستند مبادا که محکوم شود. اگرچه در قانون اساسی ما آمده است کسانیکه تابعیت ایران را دارند همگی در برابر قانون مساوی هستند ولی ما عملا می بینیم که افراد مساوی نیستند. با توجه به شرایط، مرتبه و وابستگی های که دارند قانون در موردشان اعمال نمی شود. حقیقت این است. متاسفم. من آنچه که اعتقاد دارم را می گویم حالا امکان دارد بنده خودم هم سر از اوین در بیاورم یا امکان دارد که بگذارند حرفم را بزنم و جلو بروم. از این دو حال خارج نیست. برای چه هشت ماه پرونده جوانی که جانش را زیر شکنجه های بازجویی از دست داده نباید به دادگاه فرستاده شود!»
خانم پور فاضل با اظهار اینکه چند نفر از زندانیان بند ۳۵۰ زندان اوین آمادگی شهادت در دادگاه را دارند، گفت:« من با یکی، دو زندانی بند ۳۵۰ زندان اوین که چندی پیش به دلیل بیماری در بیمارستان بستری شده بودند صحبت کردم. آنها ستار را یک روز قبل از مرگش در بند دیده بودند، آنها گفتند ما با چشم خودمان دیدیم که بدن این بچه کبود بوده و از نظر روحی هم تعضیف شده بوده.. آنها اعلام آمادگی برای شهادت دادن در دادگاه را هم کردند. دقت کنید برای همین است که پرونده را به دادگاه نمی فرستند چون من بلافاصله از دادگاه تقاضا خواهم کرد تا شاهدان در دادگاه حاضر شوند و دیده های خودشان را بگویند.»
خانم گیتی پور فاضل ۲۹ خرداد ماه نیز نامه ای به حسن روحانی، رییس جمهور منتخب ایران نوشت و خواستار رسیدگی به این پرونده موکلش شد. او در بخشی از این نامه نوشته است:”اینک هشت ماه ازتشکیل پرونده می گذرد و شخص قاتل هم که از ماموران پلیس فتاست معلوم گردیده است پرونده همچنان در بازپرسی خاک می خورد و به دادگاه فرستاده نمی شود.”
خواهر ستار بهشتی در گفتگوی با کمپین بین المللی حقوق بشر در بهار امسال گفته بود که ماموران امنیتی او و دیگر اعضای خانواده اش را تحت فشار قرار داده اند تا سکوت کنند و پیگیر پرونده ستار نباشند. خانم بهشتی در آن گفتگو گفته بود عملا جلوی او را در خیابان می گیرند و تهدیدش می کنند
خامنه ای همچنان جنبش سبز را دشمن اصلی خود می داند

۱۳۹۲ تیر ۶, پنجشنبه
مینا احدی خطاب به روحانی و اصلاح طلبان یک هفته پس از انتخابات
مینا احدی خطاب به روحانی و اصلاح طلبان یک هفته پس از انتخابات
اینتلست پخش برنامههای شبکههای ایران را «قطع میکند»

۱۳۹۲ تیر ۵, چهارشنبه
این روزها تنها میگریم، سخنی با کسی ندارم، به من و ما باز هم خیانت شد!

حسن روحانی و کلاه گشادی که سر آن هجده میلیون نفررفت

۱۳۹۲ تیر ۴, سهشنبه
الهام: احمدینژاد با امام زمان بازمیگردد

۱۳۹۲ تیر ۳, دوشنبه
جمهوری اسلامی ایران قاتل افشین اسانلو است!

افشین اسانلو، فعال کارگری در زندان رجایی شهر درگذشت

یادم باشد یادت باشد … | باید بیشمار تکرار کنیم آن چیزهایی را میخواهیم. رفع حصر میرحسین و کروبی، آزادی زندانیان سیاسی را

اشتراک در:
پستها (Atom)