۱۳۹۱ فروردین ۳۱, پنجشنبه

رضا پهلوی: چرا از اسرائيل می‌خواهم به مردم ایران کمک کند؟

رضا پهلوی از اسرائيل خواسته است به جای تهدید نظامی به مردم ایران کمک کند. او در گفت‌وگو با دویچه وله ضمن توضیح این موضوع از ضرورت تشکیل کنگره ملی و دادگستری مستقل برای تامین امنیت آینده ایران سخن گفت.
رضا پهلوی در گفت‌وگویی اختصاصی با دویچه وله دیدگاه‌های خود درباره "تشکیل کنگره ملی"، "دادن احساس امنیت به بدنه نیروهای مسلح هم‌چون سپاه و عوامل انتظامی در فردای ایران"، "نسبت او با بدنه جنبش سبز"، "تشکیل نهاد نمایندگی انتخابی ایرانیان خارج از کشور"، "چگونگی برقراری امنیت در صورت برگشت دوباره معترضان به خیابان ها و ایجاد تغییرات سریع و یکباره در ایران" را تشریح کرد. وی همچنین توضیح داد که چرا در یکی از مصاحبه‌های اخیر خود از اسرائيل خواسته است که «به‌جای تهدید نظامی به مردم ایران کمک کند.»
ولیعد سابق ایران می‌گوید قضات و حقوقدانان از هم‌اکنون باید برای تشکیل یک نهاد قضایی مستقل در کشور فکری اساسی کنند. او معتقد است درصورت به وجود آمدن تغییرات سریع و یک‌باره در ایران، به‌سرعت باید برای تامین امنیت مردم یک دادگستری کاملا مستقل و قوی به‌وجود بیاید.
بشنوید: گفت‌وگو با رضا پهلوی ولیعهد سابق ایران
دویچه وله: در سال‌های گذشته و به‌خصوص در صحبت‌ها، سخنرانی‌ها و گفت‌و‌گوهای اخیرتان، یک نقطه اشتراک وجود دارد و آن دادن احساس امنیت به کسانی است که به تعبیر شما "در این نظام گیر کرده‌اند، مثل بدنه سپاه و عوامل انتظامی". به چه علت روی این نکته تمرکز کردید که "بدنه نیروهای مسلح ایران گناهگار نیستند و باید در آینده ایران آتیه داشته باشند"؟ در شرایط فعلی چه ضرورتی می‌بینید که نیروهای مسلح ایران را مخاطب قرار دهید؟

رضا پهلوی:
در یک همایش مدنی، اجتماعی، سیاسی به دور از خشونت بر مبنای نافرمانی مدنی، یکی از فاکتورهای کلیدی در مقابله مردم با یک نظام سرکوبگر، عملکرد و موضع‌گیری نیروهای انتظامی آن رژیم در زمان حرکت مردم است. این مسئله فقط مخصوص ایران نیست. در بسیاری از این روندها که مردم کشورها توانسته‌اند از طریق نافرمانی‌ مدنی حکومت‌های مستبد را به پایین کشند و یک نظام مردمی را جایگزین آن کنند، اغلب نیروهای انتظامی طرف مردم را گرفته‌اند یا حداقل به صورت بی‌طرفانه عمل کرده‌اند و طرف رژیم را نگرفته‌اند.

برای تحقق تغییر سیاسی با حداقل هزینه و خشونت، این امر بسیار کلیدی‌ست. دقیقا یکی از فلسفه‌های نافرمانی مدنی به دور از خشونت، پرهیز از زد و خورد و کشت و کشتار است. مقدار زیادی از پرهیز خشونت بستگی به این دارد که موضع‌گیری نیروهای انتظامی در ارتباط با مردم چیست؟ در نظام‌های سرکوبگر، وقتی عوامل نظامی به آینده خودشان در ماورای چنین نظام‌هایی فکر می‌‌کنند، بسیار مهم است که از جانب مردم احساس امنیت بکنند.

باید احساس امنیت کنند که اگر فردا ما خواستیم به این نظام پشت کنیم و طرف مردم را بگیریم، آیا مردم نسبت به ما یک برخورد خشونت‌آمیز و انتقام‌جو خواهند داشت یا در آغوش خودشان ما را خواهند پذیرفت؟ گیرم که ما مجبور شده‌ایم در آن زمان یکسری دستورات را بر مبنای شغل‌مان اطاعت کنیم. بعضی وقت‌ها وادار شده‌اند با درگیری و خشونت نسبت به مردم خودشان برخورد کنند. این مورد را در شرایط مختلفی به‌خصوص در بلوک شرق در زمان جنگ سرد، مثل مجارستان، چکسلواکی، لهستان و خیلی نمونه‌های دیگر دیده‌ایم.

بنابراین مسئله فقط این نیست که ما در جست‌وجوی آزادی، دموکراسی، حقوق بشر و حاکمیت ملی هستیم. ما به‌عنوان یک ملت ضمنا باید درک کنیم، یکی از راه‌های کم هزینه‌تر برای مردم تاکتیک‌ها و متدهایی ا‌ست که نافرمانی مدنی بهترین الگوی آن است. با این تضمین برای نیروهای انتظامی که از آینده خودشان نگران نباشند و این شامل دنبال کردن مسئله در قالب یک عفو عمومی و آشتی ملی است. این‌که شخصا بسیار تاکید می‌کنم بر نیروهای نظامی، به دو علت است. اولا فراموش نکنیم که بسیاری از این افراد، چه در سپاه، چه در ارتش و چه در سایر بخش‌های انتظامی کشور، هرچه باشد اولین مدافعان مرزهای ما و تمامیت ارضی کشور ما بوده‌اند. زمان جنگ ایران و عراق را فراموش نکنیم. آن‌ها به همان اندازه کشته داده‌اند که دیگران، به خاطر مملکت‌شان. پس با جامعه‌ خودمان است تا یک برخورد معقول داشته باشد که ما چگونه می‌توانیم با حداقل هزینه ممکن، چه جانی و چه مادی، به آن آزادی که می‌خواهیم دست پیدا کنیم. در این‌جا رابطه مردم با نیروهای انتظامی امری بسیار کلیدی ا‌ست.

بنابراین هرچه‌ نیروهای انتظامی بیشتر تضمین داشته باشند که مردم کشور خودشان فردا با حس انتقامجویی با آن‌ها برخورد نخواهند کرد، امکان پیوستن آن‌ها به مردم بسیار بیشتر فراهم خواهد شد. سرانجام فکر می‌کنم برای این کشور که به اندازه کافی تلفات و کشته و زجر و سختی کشیده، برای این‌که بخواهیم به امنیت، به صلح و به خیلی مسائل دیگر برسیم، ما نمی‌توانیم با آینده‌ای سروکار داشته باشیم که همچنان این دور باطل انتقامجویی و توحش ادامه داشته باشد. این یک امر کلیدی‌ست که فکر می‌کنم اگر هم‌میهنانم همین الان درست با این مسئله برخورد بکنند، اهمیت آن را درک خواهند کرد.

شما پیش‌تر از تشکیل "کنگره ملی" با هدف همراه کردن همه نیروهای اپوزیسیون خبر داده بودید، صحبت اتحاد همیشه بوده است، اما پس از انقلاب طیف‌های مختلف اپوزیسیون ایران نتوانسته‌اند روی خواسته‌ مشترکی متحد شوند. شما چه‌طور، با چه برنامه‌ای و با چه هدفی می‌‌خواهید طیف‌های مختلف اپوزیسیون را گرد خواسته‌ای مشترک همراه و متحد کنید؟ و اصلا در شرایط فعلی چنین کاری شدنی ست؟

البته که شدنی‌‌ست، مسئله تشخیص اولویت‌‌هاست. در این که ما یک مملکت کثرت‌‌گرا در تمام دیدگاه‌های اجتماعی ‌‌ـ سیاسی ‌‌ـ عقیدتی داریم بحثی نیست. یک پلورالیسم سیاسی در جامعه‌ ما مدت‌هاست که بوده، هست و خواهد بود. خیلی هم خوب است که چنین پلورالیسم سیاسی‌‌ داشته باشیم. اما اگر بخواهیم قبل از این‌که یک نظام دموکراتیک در کشور داشته باشیم، صرفا از دید صنفی یا حزبی یا ایدئولوژیک با مسائل برخورد کنیم، اولویت کار را درست تشخیص نداده‌‌ایم. ما روزی می‌‌توانیم در آن دموکراسی به اهداف سیاسی، اقتصادی و رقابت‌‌های حزبی در اداره‌‌ امور مملکت و تعیین سیاست دولت اشتغال پیدا کنیم که اصلا چنین نظامی در اختیار ایران و مردم ایران باشد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر