۱۳۹۱ آذر ۶, دوشنبه

دلنوشته ای از خواهران اعدام شدگان به خواهر ستار بهشتی


ما هم مانند تو و خواهر جميل سويدی ومصطفی کريم بيگی وهزاران خواهر ديگر، رنج ربودن برادر هايمان را در سينه داريم. سی و سه سال است که اين زخم ها نه تنها کهنه نميشوند بلکه هر بار با شنيدن پيام خواهری که به جمع ما ميپيوندد تازه تر و تازه تر ميشود. خوشحاليم که صدای تو را ما شنيديم و مردم ايران شنيدند.ما حتی در غم از دست دادن عزيزانمان ، که فقط به جرم دفاع از انسانيت جان شيفته شان ها را ربودند، امکان و اجازه سوگواری هم نداشتيم و اين غم جانکاه را همراه با پدر و مادر، خواهران و برادران، آنهم در آواره گی ، در تبعيد! در بی کجاه آبادهای اين جهان، به دوش کشيديم و همچنان به دوش ميکشيم.
دردا که تو هم برادرت را بجرم پرتو افکندن بر تاريکخانه های استبداد حاکم از دست داده ای.
اما بسيار خوشحاليم که امروزه صدای اعدام های دهه تاريک شصت و به خصوص قتل عام شصت و هفت آنچنان سهمگينانه بر ملا شده است که کسی از حکومتيان هم جرات اعتراف به شرکت در اين جنايات عليه بشريت را ندارند!
اميد ماست که روزی ما، همراه تو و همه مادران و پدران و خواهران و برادران و همسران و فرزندان شاهد محاکمه امران و عاملان اين جنايات هولناک باشيم و دنيايی سرشار از عدالت و انسانيت را در سرزمينمان تجربه کنيم.
ما در کنار تو هستيم و داد را از بيدادی که بر ما رفته است فرياد ميکنيم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر