۱۳۸۷ آبان ۱, چهارشنبه

از خدا خواستم کاری کند که از زندگی لذت کامل ببرم.فرمود

I asked god to take away my habitGod said no it is not for me to take away,but for you to give it up
از خدا خواستم عادت های زشت را ترکم بدهد.خدافرمود:خودت باید آن ها را رها کنی.
I asked god to make my handicapped child whole God said no, body is only temporary
از او درخواست کردم فرزند معلولم را شفا دهد.فرمود: لازم نیست، روحشسالم است،جسم هم که موقت است.
I asked god to give me happinessGod said: no, i give you blessings happiness is up to you
گفتم مرا خوشبخت کن.فرمود:نعمت از من،خوشبخت شدن از تو.
I asked god to make my spirit growGod said no, You must grow on your own but i will prune you to make you fruitful
از او خواستم روحم را رشد دهد.فرمود: نه تو خودت باید رشد کنی. من فقط شاخ و برگ اضافی ات را هرس می کنمتا بارور شوی.
I asked god for all things that i might enjoy lifeGod said no, I will give you life, so that you may enjoy all things
از خدا خواستم کاری کند که از زندگی لذت کامل ببرم.فرمود: برای این کارمن به تو زندگی داده ام
I asked god to help me love others as much as he loves me God said: Ahah, finally you have the ide
از خدا خواستم کمکم کند همان قدر که او مرا دوست داردمن هم دیگران را دوست بدارم.خدا فرمود: آها بالاخره اصل مطلب دستگیرت شد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر