۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۷, جمعه

رئیس قوه قضائیه: در ایران اعدام سیاسی نداریم

صادق لاریجانی در واکنش به گزارش سالانه حقوق بشر آمریکا که در آن پرونده ی ایران نیز مطرح شده است، مواردی نظیر وجود اعدام سیاسی در ایران را "کذب محض" خواند. وی هدف گزارش را زیر سئوال بردن انتخابات دانست. صادق لاریجانی، رئیس قوه قضاییه جمهوری اسلامی، روز چهارشنبه (۴ اردیبهشت/ ۲۴ آوریل) گزارش اخیر دولت آمریکا درباره وضعیت حقوق بشر در ایران را "ضعیف" خواند. به گفته وی مستند بودن اين گزارش به "ادعاهای گروه های مخالف و معاند جمهوری اسلامی ايران" دليل واضحی بر "ضعف" آن است. وزارت امور خارجه آمریکا در گزارش سالانه حقوق بشر برای سال ۲۰۱۲ آورده است که از ایران تا ونزوئلا سرکوب جامعه مدنی به عنوان شاهرگ یک جامعه دمکراتیک ادامه دارد و تشدید شده است. در این گزارش سالانه آمده است که جمهوری اسلامی ایران "به طور جدی حقوق اولیه شهروندان خود را محدود ساخته است". این گزارش با استناد به اطلاعات سازمان های غیردولتی می افزاید که حکومت ایران ۵۲۳ نفر را در سال ۲۰۱۲ اعدام کرده که بسیاری از این اعدام ها مخفیانه صورت گرفته اند یا دادگاهی برای متهمان تشکیل نشده است. آمار بالای اعدام ها در ایران باعث شد در اوایل ماه آوریل امسال دولت دانمارک کمک های نقدی خود به برنامه مبارزه با مواد مخدر ایران را قطع کرد. به گفته وزیر توسعه دانمارک، این کشور در ارزیابی های خود به این نتیجه رسیده که پول های اهدایی به جمهوری اسلامی به اعدام های بیش تر و زندانی های بیش تر ختم می شود و "اعدام و زندانی کردن انسان ها در شرایط غیرانسانی کاری نیست که مالیات دهندگان دانمارکی از آن حمایت کنند".آمار بالای اعدام ها در ایران باعث شد در اوایل ماه آوریل امسال دولت دانمارک کمک های نقدی خود به برنامه مبارزه با مواد مخدر ایران را قطع کرد. به گفته وزیر توسعه دانمارک، این کشور در ارزیابی های خود به این نتیجه رسیده که پول های اهدایی به جمهوری اسلامی به اعدام های بیش تر و زندانی های بیش تر ختم می شود و "اعدام و زندانی کردن انسان ها در شرایط غیرانسانی کاری نیست که مالیات دهندگان دانمارکی از آن حمایت کنند".

۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۶, پنجشنبه

Harper government clear on its goal to bring down ‘hollow’ Iranian regime

The Conservative government said Tuesday it would boycott a United Nations disarmament conference chaired by Iran — currently targeted by sanctions over its rogue nuclear arms program — on the grounds that it makes a “mockery” of the effort against arms proliferation. It is the latest sign of a new boldness in Canada’s stance against the Islamic Republic.
Since late last year, Canada has recalled its diplomats from Tehran, expelled Iran’s from Ottawa, openly called for regime change, condemned next month’s Iranian elections as a “cynical charade,” expanded economic sanctions, and praised Israel for a bombing raid inside Syria against Iranian-backed Hezbollah arms shipments. Ottawa’s increasingly vocal and outward enmity toward one particular autocratic regime demonstrates a targeted hostility rarely seen out of Ottawa, and perhaps not since the Second World War. The Conservatives are hardly being shy about their intent: T
hey want the current Iranian leadership gone. John Baird, the Foreign Minister, has launched a social media campaign to incite democratic opposition to the Iranian regime, both globally and behind the country’s notorious “Halal” Internet firewall, which blocks access to foreign sites after 60 seconds. “The people mock ‘Halal’ Internet for the ridiculous proposition that it is,” Mr. Baird said at a University of Toronto conference last weekend to launch Global Dialogue on the Future of Iran, which broadcasts academic debates over the web in Farsi and English under special security settings to protect anonymity, thwart censors, and encourage dissident communities. “Since we suspended diplomatic relations with Iran in September of last year, we’ve been expanding our outreach with Iranians in Canada and Iranians around the world, and we’ve been asking them a number of questions, but one of the most important questions [is] ‘What can Canada do to counter the threat posed by the Iranian regime?’” said a government source, speaking on background

۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۵, چهارشنبه

قالیباف: مجوز حضور نظامی و تیراندازی در کوی دانشگاه را من گرفتم


پس از آنکه محمدباقر قالیباف در دیدار روز دوشنبه هفته گذشته در دانشگاه شریف مدعی شد که «دولت اصلاحات مجوز حمله به کوی دانشگاه تهران را در سال ۱۳۸۲ به ناجا داده بود و وی از آن جلوگیری کرده است»، گزارشی در اختیار کلمه قرار گرفته است که نشان می دهد متاسفانه آقای قالیباف نیز همچون احمدی نژاد راه خلاف واقع گویی را در پیش گرفته و مجوز “حمله و تیراندازی” به کوی دانشگاه بر اساس پیشنهاد شخص آقای قالیباف و تاکید ایشان بوده است. به گزارش کلمه، محمد باقر قالیباف در دیداری با گروهی از منتقدان جوان خود و اعضای منتسب به بسیج به شبهات مطرح شده در مورد حوادث سال ۸۸ و عملکرد شهرداری تهران پاسخ داده است. از این جلسه که به صورت خصوصی برگزار شد طی هفته های گذشته خبرهایی به صورت کاملا گزینشی منتشر شد، از جمله اینکه او در سال ۸۸ بر اساس نظر آیت الله خامنه ای، به احمدی نژاد رای داده است. اما مشروح سخنان اقای قالیباف که تا کنون منتشر نشده بود حاکی از حقایقی درباره شیوه و عملکرد وی می باشد که با اظهارات وادعاهایی که اخیرا طرح می شود ناسازگار است. قالیباف در این دیدار (با اعضای منتقد قالیباف و منتسب به بسیج) برای اثبات قاطعیت برخورد خود با اصلاح طلبان می گوید که در سال ۸۲ و بعد از به آتش کشیده شدن کوی دانشگاه و حادثه طرشت، در جلسه شورای امنیت کشور حاضر می شود و با صحبت های تند خود اعضای جلسه را تهدید می کند که هرکس بخواهد بیاید توی کوی و این کارها را انجام بدهد، او به عنوان فرمانده ناجا، آنها را “له” خواهد کرد. قالیباف در سخنان خود از مخالفت آقایان معین و ظریفیان با پیشنهاد او در آن جلسه خبر می دهد و تاکید می کند که با برخورد تند وی، موفق می شود مجوز حضور نظامی و تیراندازی برای ناجا را در کوی دانشگاه از شورای امنیت کشور بگیرد. او همچنین با افتخار می گوید که در سال ۱۳۷۸ و در پی حوادث کوی دانشگاه، سوار بر موتور ۱۰۰۰، مردم را با چوب می زده است. در عین حال برای اولین بار اعتراف می کند که نامه توهین آمیز و تهدید آمیز فرماندهان سپاه به آقای خاتمی را او به همراه یکی دیگر از سرداران سپاه نوشته است. قالیباف در پاسخ به سئوالی، رابطه خوب خود را با اصلاح طلبان انکار کرده و می گوید که تعریف کردن اصلاح طلب ها از وی به خاطر این است که آنها، حزب اللهی ها را سر کار گذاشته اند و سیاسیون حزب مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب با او بیشتر از هر کس دیگری عناد دارند. شهردار تهران سخنانی نیز در مورد تلاش برای تغییر مدیران و بدنه سازمان همشهری مطرح می کند تا به قول او بدنه سازمان همشهری هم انقلابی شود. سخنانی که این سوال را در اذهان تداعی می کند که اگر وی ریاست دولت را بر عهده بگیرد، آیا قصد دارد بدنه دولت – یعنی تمام کارمندان – را هم به صورت کامل و انقلابی تغییر دهد یا خیر. از دیگر صحبت های شهردار تهران می توان به این نکته اشاره کرد که به اعتقاد وی، مصلای تهران از آهن و مفتول ساخته شده است و معنویت ندارد. او برای انتقاد از سیاست های اقتصادی آقای هاشمی تلویحاً می گوید که مصلی تهران با مال حرام ساخته شده است. قالیباف در این دیدار در شرایطی بارها از اخلاص و عمل صالح و نیت پاک می گوید که صحبت های خودش در یک جلسه خصوصی با منتقدانش و یک جلسه عمومی در دانشگاه شریف، کاملا متناقض است. محمدباقر قالیباف در این صحبت ها سعی دارد که خودش را فردی منضبط، قدرتمند و مخالف با اصلاح طلبان معرفی کند که در حوادث مختلف کوتاه نمی آید و حتی مجوز تیراندازی در کوی دانشگاه را هم می گیرد. اما آنچه که در دانشگاه شریف توسط وی مطرح شد، سیاستمداری را نشان می دهد که در دو روز متفاوت و به مقتضای جلسه ای که در آن قرار دارد، حرف هایش را تحریف شده به اطلاع مخاطب می رساند. محمدباقر قالیباف از سویی قصد دارد خودش را یک مدیر مدرن و تکنوکرات نشان داد و از سوی دیگر نمی خواهد برچسب “ساکتین فتنه” که توسط گروه های رادیکال متوجه وی می شود بی جواب بماند. به همین دلیل گاهی اوقات مجبور است صحبت هایی را مطرح کند که به آنها اعتقاد هم ندارد. صحبت های انتقادی وی نسبت به آقای هاشمی، در مصاحبه هفته گذشته با خبرگزاری فارس هم بر همین اساس قابل تحلیل است. بخش هایی از سخنان آقای قالیباف در جمع بسیجیان منتقد وی که در اختیار کلمه قرار گرفته است در ادامه بخوانید: من فردی امنیتی هستم؛ سران فتنه بی عقل، بی دین و بی سیاست بودند در مورد فتنه، من از اول اسم فتنه را به کار بردم. چون به هر حال بنده کار امنیتی و اطلاعاتی کردم و تشخیص می دهم و کارشناس این کار هستم. من در یک جلسه با سطح طبقه بندی بالا گفته ام که شاید بیشترین حرکت را برای جلوگیری از حادثه از شنبه تا ۵ شنبه [بعد از انتخابات] من و سردار سلیمانی با هم انجام دادیم. همان موقع هم گفتم که جریانات فتنه (سران فتنه اسم مستعار نظام برای آقایان موسوی، کروبی و خاتمی است)، هم ما در عقل آنها، هم در دین و هم در اینکه آدم هایی سیاسی باشند شک داریم. من در مرداد ماه این را گفتم که رفتار اینها نه عقلانی است، نه دینی و نه سیاسی. آقای میرحسین اعتراض داری؟ تو که نخست وزیر این کشور بودی، شما که دم از قانون می زنی. باید از طریق قانون اعتراض کنی. البته ما هم باید به آنها مجوز تجمع می دادیم و فرصت را از فرصت طلبان می گرفتیم. در حالی که اینها می خواهند اوضاع را بهم بزنند. در مورد شهرداری هم باید بدانید که شهرداری یک نهاد عمومی غیر دولتی است. ولی بر اساس ارزیابی عملکرد دستگاه های متعدد بعد از فتنه، شهرداری تهران در میان ۵ دستگاه امنیتی که کار در این مور کار می کردند، رتبه سوم را دارد. این نشان می دهد که شهرداری کارش را در طراز نهادهای امنیتی انجام می داده است. من در سال ۷۸ پشت موتور ۱۰۰۰ جزو چوب زن ها بودم/ نامه فرماندهان به سپاه را من نوشتم حادثه سال ۷۸ که در کوی دانشگاه اتفاق افتاد، آن نامه ای را که نوشته شد من نوشتم (منظور نامه توهین آمیز فرماندهان سپاه به رئیس جمهوری محمد خاتمی بود). بنده و آقای سلیمانی. وقتی در کف خیابان به سمت بیت رهبری راه افتادند، بنده فرمانده نیروی هوایی سپاه بودم. عکس من الان روی موتور ۱۰۰۰ با “چوب” هست. با حسین خالقی. ایستادم کف خیابان که کف خیابان را جمع کنم. آن جایی که لازم باشد بیاییم کف خیابان و چوب بزنیم، جزو چوب زن ها هستیم. افتخار هم می کنیم. نگاه نکردم که من، سردار و فرمانده نیروی هوایی هستم و تو را چه به کف خیابان؟ مجوز حمله به کوی دانشگاه و تیراندازی را با برخورد قاطعانه از شورای امنیت کشور گرفتم سال ۸۲، بیست و پنج روز در کف خیابان درگیری بود. اینهایی که می گویند همه شان با فتنه مبارزه کرده اند و قالیباف مبارزه نکرده است، آن ۲۵ روز یک نفرشاان موضع گیری نکرد. ۱۰ تا وزیر استعفا دادند و نامه استعفای نفر یازدهم هم آماده بود که جلوی او را گرفتند. ۱۸ تا استاندار و ۱۲۰ تا فرماندار استعفا کردند. مجلس هم در اعتصاب بود که انتخابات دور هفتم را برگزار نکنند. در سال ۸۲ بعد از به آتش کشیده شدن کوی دانشگاه و حادثه طرشت، من در جلسه شورای امنیت کشور محکم دعوا کردم و حرف های بسیار تندی زدم و شان جلسه را رعایت نکردم و گفتم که امشب هرکس بخواهد بیاید تو کوی و بخواهد این کارها را انجام بدهد، من به عنوان فرمانده ناجا، له شون می کنم و جمعشان می کنم. این عزیز جعفری شاهد است. حرف بقیه این بود که اگر نیروی انتظامی می خواهد وارد کوی دانشگاه شود باید مجوز شورای امنیت کشور را داشته باشد و مدیران دانشگاه این اجازه را بدهند. آقای معین و ظریفیان در آن جلسه بودند و با من مخالف بودند. من در آن جلسه با برخوردی که انجام دادم مجوز حضور نظامی و تیراندازی برای ناجا را در کوی دانشگاه از شورای امنیت کشور گرفتم. بعد رفتم به همکارانم گفتند که بروند استراحت کنند، چون قرار نیست اتفاقی بیفتد و توضیح دادم همین هایی که تو جلسه شورای امنیت کشور هستند باعث فتنه و شلوغی دانشگاه ها می شوند. وقتی به مجلس ششم رفتم تا [درباره این اتفاقات توضیح بدهم]، بهزاد نبوی گفت که چه کسی تو را دعوت کرده است؟ گفتم اقلیت مجلس و آقای حداد، دعوت کرده اند. گفت اشتباه کردند تو را دعوت کردند. این چهار نفر، آقایان معین، لاری، یونسی و روحانی یک جوری حرف زدند که نفهمیدیم چه گفتند. بنده هم خیلی شفاف و روشن حرف هایم را مطرح کردم. وقتی من داشتم صحبت می کردم، خانم حقیقت جو بلند شد و گفت که آقای قالیباف، شما منظورت من هستم؟ گفتم که من چنین جسارتی نکردم. ولی همان ضرب المثل معروف هست که می گوید وقتی چوب رو برداری، گربه دزد فکر خودش را می کند، شاید از این باب بود. به خاطر این که من می دانستم اینها ۵ نفر هستند تو کوی می نشینند و بچه ها را [تحریک می کنند] و یکی ش هم این خانم بود. قالیباف در صحبت هایی متناقض در حالی که پیش از این مدعی شده بود دوم خردادی ها دنبال شلوغ بازی بودند از تلاش خود برای اجازه مجوز تجمع به گروه های دانشجویی خبر می دهد و می گوید: در جلسه شورای امنیت کشور آقایان معین، ظریفیان، موسوی لاری، حسن روحانی و یونسی گفتند که اجازه تجمع و مجوز برای سالگرد کوی دانشگاه به دفتر تحکیم ندهید. فرمانده سپاه هم مخالف بود. تنها کسی که می گفت به آنها اجازه بدهیم من بودم. آنها که خودشان هم موافق دفنر تحکیم بودند می گفتند که آقای قالیباف، اینها می آیند شلوغ بازی در می آورند. اما من گفتم که امنیت را تامین می کنم. از آقا هم مجوز گرفتم و رئیس اینها را خواستم که بیاید و گفتم که شما مظلومیت ۱۸ تیر را دارید و نظام می خواهد به شما مجوز بدهد. اما در نهایت خودشان با بزرگ ترهایشان صحبت کردند و منصرف شدند. به آنها می گویی کارنامه ات چیست؟ می گویند دو تا فحش دادیم اینهایی که می گویند ما ساکت فتنه هستیم، سال ۸۲ که ۲۵ روز کف خیابان درگیری داشتیم کجا بودند؟ ۱۸ تیر کجا بودند؟ کسی نمی تواند بگوید ۸۸ مهم است و ما بودیم اما ۸۲ مهم نیست و ما نبودیم. چون رفته بودیم کاسبی کنیم. یا می گویند حادثه سال ۷۸ لازم نبوده یا حادثه سال ۷۶ [انتخاب محمد خاتمی به ریاست جمهوری] لازم نبوده یا جنگ و حادثه بنی صدر لازم نبوده است. برخی افراد که در [حوادث سال ۸۸] ظاهراً ادعای انقلابی گری داشتند، دوست داشتند بر بام این درگیری در کف خیابون به اسم انقلاب بدمند. در جلسه شورای عالی امنیت ملی، آقای جلیلی در مورد مترو از من سئوال داشت که اینها به ضرر حزب الله و به نفع سبزها عمل می کنند. گفتم چه کسی این کار را می کند؟ جواب داد محسن هاشمی. گفتم محسن هاشمی مسئول ساخت متروست. یعنی تونل را می کند و مترو می سازد و تحویل می دهد. این قسمتی که کار برنامه ریزی قطارها در آن انجام می شود توسط یک شرکتی به نام بهره برداری مترو مدیریت می شود و فلانی مدیرعامل آن است. اصلاً بستن و بازکردن مترو ربطی به محسن هاشمی ندارد. دروغ به این بزرگی که تو حتی تشکیلات را هم نمی شناسی. بابا من کف خیابان خودم ایستادم و کار انجام می دهم. شما می آی این حرف را می زنی؟ بعد به من می گویند ساکت فتنه. اما به او می گویی کارنامه خودت را بده. می گوید من دو تا فحش دادم. خب دو تا فحش که موضوع نشد. من در سال ۸۸ بنا بر نظر آیت الله خامنه ای به احمدی نژاد رای دادم من در مورد رای خودم در سال ۸۸ می توانم اسم ببرم. آقای کاشانی و آقای بیادی شاهد هستند. آقای بیادی دنبال سردار رضایی بود. آمد پیش من. گفتم به نظر من خلاف نظر آقا داری عمل می کنی. گفت برای چه؟ گفتم چون آقا می گوید باید به احمدی نژاد رای داد. گفت تو این حرف را می زنی؟ گفتم آره. انتقاد من به احمدی نژاد، دلیل اینکه به احمدی نژاد رای ندهیم نیست. من واعظ مهدوی را به ستاد میرحسین فرستادم در مورد واعظ مهدوی توصیه ای به من شد و معلوم است که از کجا به من توصیه می شود (احتمالن منظور دفتر رهبری است). وقتی آمدن میرحسین موسوی قطعی شد و شورای نگهبان تایید کرد، افرادی بنا شد برای موسوی کار کنند. توصیه شد به من که افرادی دارند می روند در ستاد مهندس موسوی؛ خوب است که بچه هایی بروند در ستاد آقای موسوی که غیر از اینکه آقای موسوی آنها را قبول دارد، آنها هم بچه های متدین و انقلابی و سالمی باشند. یکی از آنها واعظ مهدوی بود که آقای میرحسین ایشان را قبول داشت. آقای واعظ هم متدین، حزب اللهی و متخصص است، اما گرایشش چپ است. کافر که نیست. وقتی که این توصیه به من شد، من آقای مهدوی را صدا زدم و توصیه کردم برو به میرحسین کمک کن. دلیلش هم این بود که بچه های متدین و حزب اللهی بروند و آدم های اصلاح طلب تند عقبه مجاهدین انقلاب و مشارکت نریزند دور میرحسین موسوی. واعظ مهدوی گفت که من خودم نمی خواهم بروم و حتی اگر بخواهم کمی کمک کنم، معنی اش این است که از وقت شهرداری بزنم و آنجا بروم. یعنی حقوق شهرداری را بگیرم اما جای دیگری کار کنم و راضی نیستم. یک هفته ای گذشت. ما دیدیم آدم هایی دارند جمع می شوند که نباید جمع شوند. دومرتبه از آقای واعظ خواستم برود به ستاد میرحسین کمک کند. او هم گفت که اگر نظر شما این است که من بروم اجازه بدهید ۲ ماه مرخصی بدون حقوق بگیرم. من هم موافقت کردم. می خواهم حتی بدنه سازمان همشهری را هم تغییر دهم تا انقلابی شوند اساس و بنیاد موسسه همشهری ۲۰ سال قبل پایه گذاری شده است. حتمن آن پایه گذاری بر مدار انقلاب نبوده است. حداقل با باورهایی که ما داریم نبوده است. ۱۷ سال شهرداری بر این مدار چرخیده است. تا روزی که من آمدم شهرداری. در دوره آقای دکتر احمدی نژاد هم هیچ تغییری در سازمان همشهری داده نشده است. حداکثر این بوده که فقط یک رئیس تغییر کرده است. اما بدنه همان هستند. خیلی ها اصلن کارمند رسمی هستند و شما نمی توانید آنها را بیرون کنید. باید بروید دادگاه و اداره کار و دیوان عدالت اداری و … تا ۳ سال از مدیریت من هم همینطور بوده است. ولی الان بیشتر از ۲ سال است به این موضوع محکم پرداختیم تا بتوانیم تا بدنه پایین را تغییر دهیم. و تا حدی بچه های آنجا و مدیریت آنجا را به سمت بچه های ارزشی و انقلابی برده ایم. اصلاح طلب ها ما حزب اللهی ها را گذاشته اند سر کار شما می گویید اصلاح طلب ها از قالیباف تعریف می کنند یا قالیباف هر روز در دوران اصلاح طلب ها با آقای خاتمی فالوده می خورد. هیچ وقت آن جایی که احساس کردم اساس نظام و فرهنگ انقلاب در خطر است، پیش هیچ مسئولی کوتاه نیامدم. اینها، ما حزب اللهی ها را گذاشته اند سر کار. به خدا ما سر کار رفتیم. من با اطمینان می گویم دوستان، این قدر که سیاسیون مشارکت و مجاهدین انقلاب اسلامی با بنده عناد دارند عملاً و حتماً با دیگران در این زمینه ندارند. ای کاش من می توانستم بعضی از موضوعات را اینجا به شما بگویم. چند روز قبل فیس بوک آقای ابطحی را دیدید سر تونل چی نوشته بود؟ (یک نفر می گوید شما که گفتید وقت ندارید فیس بوک را ببینید. قالیباف جواب داد که من در خبر دیدم). از تونل رد شده بود. اما گفته بود که این تونل خوب است اما من گله مندی دارم از قالیباف و نمی خواهم بنویسم. من ابحطی را از قبل از انقلاب می شناسم. بچه مشهد است. بعد از انقلاب هم او رای می شناسم. اما وقتی احساس کردم که به عنوان بچه انقلاب باید بایستم که رئیس دفتر رئیس جمهور نشود ایستادم و نگذاشتم بشود. تا حالا هم نگفتم. حالا شما اینجا دیدید که یک رئیس دفتر قرار شد معاون شود، چه اتفاقی افتاد؟ (احتمالاً منظورش مشائی است) پیمانکاران آقای هاشمی اقتصاد اسلامی بلد نبودند در سال ۷۳ که برخی از همین آقایان که الان به آقای هاشمی فحش می دهند، آن روز دست آقای هاشمی را می بوسیدند، من با هاشمی در همین محل ریاست جمهوری صحبتی کردم که همان روز گریه کرد. گفتم ما به شما معترضیم. به این سبکی که در فرهنگ ساخت و ساز دارد انجام می شود معترضیم. ما این را قبول نداریم. من به ایشان گفتم حاج آقا ما با شما در جنگ بودیم. حداقل ۶ سال از ۸ سال جنگ را شما فرمانده مستقیم جنگ بودید. من از شما سئوالم این است که وقتی در خراسان لشکر ۷۷ وجود داشت، چرا لشکر ۵ نصر امام رضا را درست کردید؟ گفت نمی شد. گفتم به همین دلیل و با این پیمانکارهایی که شما دارید، از آن اقتصاد اسلامی در نمی آید. مصلی تهران از آهن و مفتول و مال حرام ساخته شده است وقتی توی مصلای تهران می روید، چرا حس معنوی ندارد؟ اساسش مال این است که آنها را با آهن و مفتول و جراثقیل و افرادی ساخته اند که به هیچ عنوان باطن آنها، با اینجا انس برقرار نکرده است. وقتی خدا روح خودش را بر انسان دمید به او انسانیت و آزادگی داد، این انسانیت و آزادگی فقط در یک شرایط حفظ می شود که بر بستر اسلامیت و یک هدایت قدسی اتفاق بیفتد. اگر ما در مسجد “لرزاده” می رویم و حس معنوی پیدا می کنیم به خاطر این است که آن معماری که آنجا را ساخته است یا مسجد گوهرشاد را ساخته است، ۴۰ روز روزه می گرفته و بی وضو سر کارش نمی رفته است. مال حرام هم نخورده است. بعد می رود این ساختمان را می سازد. آدم از کنارش که رد می شود، معنویت او را می گیرد. اما ما مصلی درست می کنیم از آن فرار می کنیم. دو بار نماز جمعه برگزار کردیم و دیگر برگزار نکردیم. شما ۱۰۰۰ تا آیه قرآن هم بگذارید نمی توانید توی آن معنویت پیدا کنید. من را نباید بر اساس پل و اتوبان ارزیابی کنید ارزیابی مدیران در جمهوری اسلامی غلط است. باید اینطوری ارزیابی شود که چقدر قالیباف در شهرداری تهران کار کرده که مردم عبادت کنند. نه اینکه چه قدر پل و اتوبان ساخته است.

رایزنی در کنگره آمریکا برای 'تحریم کامل' نفت ایران

بنا بر گزارش ها گروهی از قانونگذاران و تحلیلگران آمریکایی در پی ممنوعیت کامل خرید نفت خام و گاز از ایران هستند. این طرح، انتقاد گروهی از اقتصاددانان و مقامات دولت اوباما را برانگیخته است. روزنامه آمریکایی واشنگتن پست روز سه شنبه (۱۴ مه - ۲۴ اردیبهشت) گزارش کرده که طرفداران این طرح معتقدند در حال حاضر بازار جهانی آماده تحریم کامل نفت خام و گاز ایران است. مطالب مرتبط سنای آمریکا در پی ممانعت از دسترسی ایران به 'میلیاردها دلار' سپرده ارزی تحریم علمی ایران؛ واقعیت چیست؟ از تحریم تا یارانه ها؛ ماموریت دشوار رئیس جمهور آینده موضوعات مرتبط تحریم ایران، روابط ایران-آمریکا آنان می گویند افزایش تولید نفت و گاز در خاورمیانه، آمریکا و کانادا باعث شده است که قطع کامل خرید نفت و گاز از ایران "امکان پذیر" شود. این طرح، انتقاد برخی از اقتصاددانان و مقامات دولت اوباما را برانگیخته است. مخالفان می گویند چنین اقدامی می تواند بازار نفت جهان را به هم بریزد، بین آمریکا و متحدانش فاصله اندازد، و قیمت جهانی انرژی را افزایش دهد. با این حال یکی از معاونان ارشد سنای آمریکا که از حامیان این پیشنهاد است، به واشنگتن پست گفته که این پیشنهاد "علاقه شدید" هر دو حزب جمهوری خواه و دموکرات را در آمریکا جلب کرده است. او که خواسته نامش فاش نشود، گفته است: "اگر به فکر اقداماتی هستیم که واقعاً به اقتصاد ایران ضربه می زنند، قطع دسترسی نفت ایران به بازار جهانی در صدر فهرست قرار دارد." ایالات متحده و اتحادیه اروپا مجموعه ای از تحریم های سنگین را با هدف کاستن از درآمدهای نفتی ایران به اجرا گذاشته اند. این تحریم ها دسترسی ایران را به نظام مالی بین المللی به شدت محدود کرده و به کاهش ۴۰ درصدی درآمدهای نفتی این کشور طی سال گذشته منجر شده است. غرب با ابراز نگرانی از دستیابی ایران به تسلیحات هسته ای، امیدوار است که فشارهای ناشی از تحریم های اعمال شده علیه ایران، این کشور را به توقف فعالیت های هسته ای ترغیب کند. در سوی دیگر ایران همواره بر صلح آمیز بودن فعالیت های هسته ای خود تاکید کرده است. وزیر خارجه آمریکا: شتاب نکنید در میان کسانی که به دنبال قطع کامل خرید نفت و گاز از ایران هستند، نام سناتور رابرت منندز، رئیس کمیته روابط خارجی، و سناتور مارک کرک، از اعضای کمیسیون تخصیص بودجه مجلس سنا هم به چشم می خورد. سناتور کرک در همین حال حامی طرحی دیگر است که در صورت تصویب، باعث جلوگیری از دسترسی ایران به "۶۰ تا ۱۰۰ میلیارد دلار" سپرده ارزی این کشور در بانک های جهان خواهد شد. پیشنهادهای اخیر به کنگره آمریکا برای تشدید تحریم ها علیه ایران در حالی در پیش است که در هفته های گذشته جان کری، وزیر امور خارجه این کشور از کنگره خواسته بود در تصویب تحریم های جدید علیه ایران شتاب نکند. آقای کری در جلسه کمیته روابط خارجی مجلس سنا تاکید کرده بود که دو ماه تا برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در ایران باقی است و اوضاع در این کشور مشخص نیست. این تحریم های جدید در عین حال در تضاد با توصیه های اخیر گروهی از دیپلمات ها و مقامات دولتی ارشد سابق آمریکا درباره ایران است. این ۳۵ نفر در گزارشی که حدود یک ماه پیش منتشر کردند، گفتند که تحریم های آمریکا علیه ایران، موفق به تغییر رفتار تهران نشده است. در این گزارش اشاره شده است که برخی از منتقدان می گویند به نظر می رسد هدف از این تحریم ها بیشتر ضربه زدن به مردم ایران بوده است تا تغییر سیاست هسته ای تهران. این گروه درباره این که فشارها بتواند به تنهایی تصمیمات حکومت ایران را تغییر دهد، ابراز تردید کرده بود

برای مقابله با خطرات داخلی و خارجی آمده ام

همزمان با آغاز موج جدید جنگ روانی – تبلیغاتی علیه هاشمی رفسنجانی که فعلا پرچم آن را حسین شریعتمداری و مهدی طائب (فرمانده گردان ترورهای انتحاری و برادر رئیس سازمان امنیت سپاه) بدست گرفته اند، خود هاشمی رفسنجانی با خونسردی کامل بیانیه ای صادر کرد و در آن به هواداران خود توصیه کرداز هرگونه تخریب رقبا بپرهیزند و به همه سلایق احترام بگذارند. در این بیانیه، از جمله آمده است: بر اساس اطلاعات موثقی که از نقاط کشور می رسد، پس از اعلام حضورم در انتخابات، اقشار مختلف مردم و بسیاری از شخصیت های حقیقی و حقوقی با درک شرایط داخلی و خارجی، درصدد تشکیل ستادهای خودجوش برای تنظیم برنامه ها هستند که با سپاس و قدردانی از حسن نیت ها و به منظور اتخاذ شیوه ای واحد و مبتنی بر خرد جمعی تبلیغاتی و برای جلوگیری از افراط و تفریط ها و سوءاستفاده معاندان و مغرضان، تأکید می کنم: دلیل حضور من در انتخابات، ایجاد همدلی و همکاری قاطبه ملت حول محور نظام اسلامی و سند چشم انداز 20 ساله و مقابله با خطرهای در کمین خارجی و داخلی و اولویت سامان بخشی به معیشت مردم از رهگذر تحقق حماسه سیاسی و اقتصادی مورد نظر مقام معظم رهبری است. ان شاء الله برادران و خواهران اقوام ایرانی، شیعه و اهل سنت و پیروان دیگر ادیان و مذاهب در جغرافیای ایران برای اظهارنظرها و تبلیغات انتخاباتی به این نکات توجه کنند.

وزیر امور‌خارجه فرانسه: سوریه و ایران بزرگ‌ترین تهدید علیه صلح هستند


در مجموع تراز سیاست خارجی فرانسه را مثبت ارزیابی می کنم. طبق تعهد نیروهای نظامی مان را از افغانستان خارج کردیم تا بتوانیم با این کشور وارد مشارکت مدنی شویم. مداخله نظامی در مالی بسیار مفید و تعیین کننده بود. همچنین با بسیاری از کشورهای مهمی که با فرانسه روابط سردی داشتند وارد مصالحه شدیم؛ الجزایر، چین، ژاپن، مکزیک، لهستان و ترکیه. به رسمیت شناختن جایگاه فلسطین بعنوان دولت ناظر غیرعضو در سازمان ملل هم پیشرفت محسوب می شود. تصمیمات مهم دیگری نیز گرفته شده که در جهت مثبت پیش می روند؛ از جمله دیپلماسی اقتصادی، هماهنگ کردن شبکه دیپلماسی مان با دنیای قرن بیست و یکم، سیاست رشد و فرانسه زبانی، و همچنین شاهد پیشرفت قابل توجهی در سیاست «بودجه بندی انقباضی ـ رشد» در سطح اروپا بودیم که البته باید تقویت شود. باید به این موضوع توجه داشت که شرایط بین المللی تغییر کرده و در این چارچوب جدید است که قدرت تاثیرگذاری ما می تواند خودش را نشان دهد. دهه ۹۰ دهه جهانی شدن مطمئن بود. بعد از فروپاشی دیوار برلین، حالا دهه ۲۰۱۰ دهه جهانی شدن محتاط است. چرا که بحران مالی خشم حاکمان را برانگیخته است. توزیع قدرت در سیستم بین المللی تکامل پیدا می کند بدون این که ما بتوانیم دقیقا آن را پیش بینی کنیم. برای این که جذابیت زوج چین ـ آمریکا؛ که یک طرف آن قدرتی نوپا و طرف دیگر قدرتی خویشتن دار است، به هیچ یک از این دو سمت میل نمی کند. چرا که تحولات دنیای عرب در پیچیده تر شدن معادلات دخیل است. به این ترتیب ما در دوره ای زندگی می کنیم که من آن را دوره درنگ استراتژیک می نامم که به یک دنیای در حال انتظار منجر شده است. و این زمانی است که انباشت مشکلات عمیق، نیازمند پاسخ های مثبت و هم جهت هستند. در چنین شرایطی، فرانسه باید در همکاری در حل این بحران، کاملا نقش قدرت تاثیرگذار را بازی کند. در مورد سوریه به عنوان بحران اصلی درگیرترین منطقه روی کره زمین، آیا فرانسه موضع درنگ و انتظار پیشه نکرده است؟ اگر تراژدی سوریه همچنان ادامه پیدا کند، می تواند بدترین فاجعه انسانی و سیاسی ابتدای این قرن باشد. تعداد کشته ها، زخمی ها، آواره ها و پناهنده ها در سوریه یا کشورهای همسایه به صدها هزار نفر می رسد. اگر برای پایان دادن به این کشمکش کاری صورت نگیرد، با انفجار کشوری روبرو می شویم که هر چه بیشتر به سمت رادیکالیزه شدن فرقه ای می رود و بی ثباتی را در منطقه چند برابر می کند. آتشفشان سوریه به همراه مساله هسته ای ایران بزرگ ترین تهدید موجود علیه صلح به شمار می روند. ما به تنهایی قادر به حل این درگیری نیستیم، اما مدام آن را پیگیری می کنیم. این موضوع را از چهار جهت می توان مورد توجه قرار داد: نخست، ادامه فشار برای یک راه حل سیاسی: آمریکا باید کاملا وارد عمل شود و مذاکرات با روسیه قوی تر شوند. مدت هاست که ما پیشنهاد ژنو2 را به دنباله جلسه ژنو در ماه ژوئن ۲۰۱۲ که نزدیک بود به نتیجه برسد، مطرح کردیم. دوم، حمایت مان را از نیروهای اپوزیسیون معتدل بیشتر کنیم؛ ائتلاف ملی سوریه باید توسعه پیدا کند، متحد شود و احترام به حقوق همه گروه ها را در صورت تغییر رژیم به آنها تضمین دهد. ما پیشنهاد می دهیم که جبهه النصره که گروهی وابسته به القاعده و مخالف بشار اسد است به عنوان «سازمان تروریستی» در سازمان ملل دسته بندی شود. سوم، با شرکای اروپایی بر مساله تحریم اسحله مذاکره کنیم. از یک طرف، دلیلی ندارد که نیروهای مقاومت و مردم معمولی زیر بمباران باشند. آنها خواستار ابزار حفاظت از خودشان هستند که خواستی مشروع است. از طرف دیگر نمی توانیم به راحتی سلاح در اختیار آن ها قرار دهیم چرا که ممکن است در دست رژیم یا جریان های تروریستی قرار گیرد. در آخر، ما در حال بررسی و تصمیم گیری در مورد استفاده احتمالی بشار اسد از سلاح شیمیایی هستیم. باید به این مورد سریع واکنش نشان داد. فرانسوا اولاند گفته بود که استفاده از سلاح شیمیایی نیازمند یک پاسخ «سریع» است. به نظر می رسد که از این سلاح استفاده شده … شواهدی وجود دارد ولی هنوز ثابت نشده. ما این مساله مهم را پیگیری می کنیم. بعد از دردسرهای پی در پی در شورش مردم تونس و قاهره و بعد از دخالت در لیبی، آیا فرانسه با آمریکا سر مساله سوریه همراه نمی شود؟ فکر نمی کنم. تغییر و تحولات دنیای عرب نیازمند زمان است. شرایط این کشورها با هم فرق می کند. ما از این جنبش ها، انگیزه ها و ارزش هایی که آن ها را سبب شدند حمایت می کنیم. ما در مسائل اقتصادی و سیاسی از آن ها دفاع می کنیم ولی در عین حال احترام به دو اصل را خواستاریم: آزادی های بنیادی (حق آزادی بیان، حقوق زنان، …) و امکان تغییر، تکثرگرایی. این مردم باید بتوانند آزادانه تصمیم بگیرند که آیا می خواهند ادامه دهند یا می خواهند مسیر دیگری را در پیش گیرند. آیا رادیکال شدن رژیم دمشق به لحاظ نظامی و همچنین اسلام گراها در میان نیروهای اپوزیسیون، دو سال سیاست درنگ و انتظار را زیر سوال نمی برد؟ نباید مسیر مداخله نظامی را در پیش گرفت؟ در طول یک سال ما کنفرانس بزرگ دوستان سوریه را در پاریس برگزار کردیم و از اولین کشورهایی بودیم که ائتلاف ملی سوریه را به رسمیت شناختیم. در کمک های انسان دوستانه بسیار فعالانه عمل کردیم. همچنین از اولین کشورهایی بودیم که یک سفیر از جانب نیروهای ائتلاف در پاریس را به رسمیت شناختیم. ما از معاذ الخطیب، رئیس ائتلاف، در مورد پیشنهاد شجاعانه اش مبنی بر گفتگو با برخی از نیروهای رژیم حمایت کردیم. من خودم یکی از کسانی بودم که عهدنامه «ژنو ۱» را امضا کردند. ما در میان کشورهایی هستیم که می توانند نقش تعیین کننده داشته باشند. سطح دخالت ایرانی ها در رژیم سوریه چیست؟ قابل توجه است. از طرفی رابطه ای هم بین مساله هسته ای ایران و درگیری های سوریه وجود دارد. اگر جامعه جهانی توان جلوگیری از جریانی را ندارد که در آن افراد بشار اسد از طرف ایرانی ها حمایت می شوند، چگونه می توان مطمئن شد که ایران مجهز به سلاح هسته ای نشود؟ چه دورنمایی از مجهز شدن ایران به سلاح هسته ای دارید؟ قبل از انتخابات ریاست جمهوری ایران در ماه ژوئن این اتفاق نمی افتد. ما به طور قطع با گسترش سلاح هسته ای مخالفیم. اگر ایران به سلاح هسته ای مجهز شود، بقیه در منطقه هم همین کار را می کنند. ایران می تواند به راحتی از انرژی هسته ای استفاده کند، اما بمب هسته ای نه. برای بازداری ایران، باید به مذاکره و تحریم فکر کرد. و در صورت شکست؟ همه امکانات روی میز هستند، اما ما می خواهیم که مذاکرات به نتیجه برسد. در مورد مالی، عملیات نظامی فرانسه موفقیت آمیز بود. حالا چگونه می شود به صلح رسید؟ پیشرفت ها قابل ملاحظه هستند. در اواسط ژانویه بیم آن می رفت که کل کشور به دست گروه های تروریستی طرف دار خشونت بیافتد که امنیت اهالی مالی و کشورهای همسایه را تهدید می کرد. امروز، بیشتر عملیات تروریستی خنثی شده اند و انتخابات پیش روست. این بدان معنا نیست که همه چیز حل خواهد شد. هنوز گذر از نیروهای آفریقایی به نیروهای سازمال ملل باقی مانده، مراقبت از این که گفتگوی شمال ـ جنوب شکل واقعی به خود گیرد، که کیدال دیگر یک ناحیه محروم نماند و تلاش در مسیری که انتخابات در موعد مقرر برگزار شود. تا رسیدن به صلح زمان باقی است. آیا شکست ثبات افغانستان بعد از یک عملیات نظامی موفق، به اتخاذ سیاست محتاطانه در مالی بعد از جنگ منجر نمی شود؟ با اینکه الان شرایط تغییر کرده، اما ما باید از گذشته درس بگیریم. باید از عملیات غیردقیق و متغیر اجتناب کرد. در مالی هدف بستن مسیر تروریست ها بود و استقرار امنیت و تمامیت کشور برای اینکه این کشور بتواند مسیر رشد را در شرایط صلح پیش گیرد. همچنین باید امنیت، دموکراسی و رشد را با هم جمع کرد. مبارزه علیه فساد و مواد مخدر و مبارزه با اخاذی. همچنین اجتناب از تبدیل شدن به یک ارتش اشغالی. به همین دلیل است که گفتیم قصد نداریم تا ابد در مالی بمانیم. اصرار برای برگزاری انتخابات در ژوئیه، آیا اشتباه نیست؟ به هیچ وجه. دولت و رئیس جمهور کنونی موقتی هستند. باید نهادهای پایدار شکل گیرد و انتخابات قانونی انجام شود. آیا مالی به نوعی بیانگر بازگشت سیاست سنتی فرانسه در آفریقاست؟ تمام کشورهای آفریقایی از عملیات فرانسه در مالی حمایت کردند. من در جلسه بزرگی در آدیس آبابا شرکت داشتم که بسیار تحت تاثیر قرار گرفتم. نیمی از روسای دولت هایی که در آن جا صحبت کردند، صحبتشان را با گفتن «زنده باد فرانسه!» به پایان رساندند. هیچ وقت چنین چیزی نشنیده بودم. آن ها خیلی چیزها از فرانسه می خواهند. ما تمام تلاش مان را می کنیم اما قصد نداریم که در همه جا دخالت کنیم. فکر نمی کنید روابط بین فرانسه و آلمان از یک سال پیش بدتر شده، هم در سطح دولت و هم با بیانیه حزب سوسیالیست در مورد آنگلا مرکل؟ با فرانسوا اولاند از چین بر می گشتیم که از این نمایش تاسف بار خبر دار شدیم. هر چقدر که مذاکرات سودمند با شریک آلمانی مان صحیح است، حمله به رئیس یک دولت همسایه کار صحیحی نیست. گویی که آلمان مسئول از دست رفتن توان رقابتی و سایر مشکلات ماست. گفتگو آری و زد و خورد نه. باید همکاری مان را بیشتر کنیم. باید به برخی از هموطنان مان توضیح دهیم که آلمانی ها، فرانسوی هایی نیستند که آلمانی صحبت می کنند و به آلمانی ها بگوییم که فرانسوی ها همه شان «جیرجیرک های بی مسئولیت» نیستند. بدون همکاری فرانسوی ـ آلمانی قوی، هم وزن و باز به روی دیگران، ساختار اروپایی مستحکمی شکل نخواهد گرفت. فرانسه و آلمان نماینده نیمی از غنای اروپا هستند و بیشتر از نیمی از قدرت پیش برنده آن را در دست دارند. با یکدیگر است که باید پروژه اروپایی را بسازیم که ما را از این ملال کنونی دور کند. با رشد، انرژی، دفاع، تحقیق و سرمایه گذاری برای آینده. فرانسه به تنهایی یک انتخاب نیست. اما اگر اروپا در بحران اقتصادی یا رکود است، این مساله نتایج منفی برای آلمان خواهد داشت. آیا اروپا در حال گذر از یک بحران وجودی نیست؟ ما فقط در وضعیت بحران به سر نمی بریم، بلکه در وضعیت تغییر جهان زندگی می کنیم. دیگر آن زمان گذشت که اروپا مرکز امپراطوری کره زمین بود. روش های تولید، ابزار ارتباطی، راه های برقراری نظم و سلسله مراتب کشورها همه متحول شده است. فرانسه به همراه اروپا باید بتواند با این تغییر و تحولات روبرو شود

فساد در ایران؛ آیت‌اللهِ پر زرق و برق

آیت.آیت الله علی خامنه ای خود را با علاقه، مردی فروتن نشان می دهد. رسانه های ایرانی همواره می خواهند تصویری از او ارئه دهند که از نذورات و هدایا زندگی می کند. گفته می شود به قدری فقیر است که مجبور می شود همواره از دوستان و آشنایان پول قرض کند. در واقع قوانین ایران برای رهبر مذهبی حقوق ماهانه ای را مقرر نکرده است. اما به جایش برخی از مؤسسه های اقتصادی دراختیار اوست – بنیاد های مذهبی که سرمایۀ آن ها به ارقام میلیاردی می رسد. این بنیادها به دلیل زیر نظر رهبری اند، از مالیات معاف هستند. بنیادهای آیت الله بر جاهایی دست می گذارد که سود سرشاری در انتظارش است: از مستغلات و صنعت مخابرات گرفته تا معاملۀ خودرو. برای آن هایی که کنار ایستاده اند امکان نگاهی از درون به جهان اقتصادی ایران کمتر وجود دارد. اکنون تاجری به نام علی نوریجانی درمصاحبه با سایت ایرانی فرارو توضیح می دهد که معامله هایی با سرمایه گذاری از بالا به چه شکل انجام می شود. آقایان از بنیاد آمدند و فشار آوردند نوریجانی واردکنندۀ خودروهای بی ام و بود، تا آن که بی ام و درسال ۲۰۰۹ همکاری خود را با ایران متوقف کرد. از آن به بعد نوریجانی همچنان به فروش خوردوهایی پرداخت که پیش تر وارد کرده بود. روزنامۀ انگلیسی «تلگراف» از این مصاحبه نقل می کند: «آقایان از بنیاد شاه عبدالعظیم به دفتر من آمدند و پیشنهاد کردند با خریدن سهم من با شرکتم همکاری کنند.» وی در ادامه اعلام کرد که بنیاد ذره ذره سهم شرکتش را تصاحب کرد. نوریجانی تعریف می کند: «من به تدریج سهام بیشتری از شرکتم را به آنها واگذار کردم.» شاه عبدالعظیم اکثریت شرکت نوریجانی را صاحب شد - در این مقطع نام مالک روی شرکت بود - و آن را به «پرشیا خودرو» تغییر نام داد. نوریجانی که دیگر اختیاری در شرکت نداشت، گفت: «برخی از آشنایان از من پرسیدند چطور بدون سکتۀ قلبی ماجرا را از سر گذراندم.» فساد جزئی از نظام است این روشی است که در بسیاری ازحکومت های خودکامه به کار می رود. به دلیل عدم شفافیت و نبود بازرسی، حاکمان و متحدان آن ها بدون هیچ مانعی اقتصاد را چپاول می کنند. به عنوان مثال واردات خودروهای لوکس آلمانی٬ مانند گاوه شیر ده از محبوبیت برخودار هستند. در تونس معاملۀ بنز در دست خانوادۀ رئیس جمهور سرنگون شده، بن علی بود. درسوریه، رامی مخلوف، دایی زادۀ اسد کوشید تا مرسدس را از آن خود کند. سرآمدانِ تجاری و مجموعۀ دستگاه امنیتی درحکومت های خودکامه معمولاً با هم ارتباط نزدیک دارند. فساد جزئی از حکومت است. تحریم های بین المللی که بخش هایی از اقتصاد را به بازار سیاه تبدیل می کنند به نوبۀ خود باعث بیشتر شدن فساد می شوند. دست بر قضا آیت الله خامنه ای، فساد و سوء تدبیر اقتصادی را در ایران به عنوان یک مشکل برشمرده است. وی از انتخابات ریاست جمهوری که در ماه ژوئن برگزار خواهد شد، انتظار پیروزی مدیری قوی تر از احمدی نژادی دارد که دیگر مجاز به شرکت در انتخابات نیست. ایران در وضعیت اقتصادی فاجعه باری است. تصور این که خامنه ای در خواسته اش برای مدیریت بهتر، مؤسسه های خود را که کارشان خوب پیش می رود لحاظ کرده باشد، کم است.

۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۴, سه‌شنبه

رامین پوراندرجانی؛ پزشکی که زندانیان کهریزک را معاینه می‌کرد


قربانیان ۸۸ حکایت کسانی است که در جریان اعتراض به نتیجه یک انتخابات جان شان را از دست داده اند. حکایت انسان هایی که پس از دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران، در خرداد ۱۳۸۸ زندگی شان تمام شد. داستان شهروندانی که با شلیک مستقیم گلوله در راهپیمایی های اعتراضی، ضرب و شتم در خیابان یا زندان، استنشاق گاز اشک آور، رد شدن خودروی نیروی انتظامی از روی بدن شان، پرتاب شدن از بالای پل عابر پیاده و شیوه های خشونت آمیز دیگری کشته شدند، و با مرگ هر یک نفر، زندگی یک یا چند خانواده دچار ناامنی و بحران شد.خانواده ای کم جمعیت در یکی از محله های قدیمی تبریز پای اخبار بیست و سی شبکه دوی تلویزیون، نشسته اند. خبر ها حول پیگیری پرونده قضایی کشته شدگان و قربانیان بازداشتگاه معروف کهریزک می چرخد. کهریزک محل نگهداری بسیاری از معترضان انتخابات مناقشه برانگیز ریاست جمهوری در خرداد ۸۸ بود. دو ماه بعد از انتخابات پس از تأیید کشته شدن سه نفر در این بازداشتگاه در اثر و ضرب و شتم شدید به نام های محسن روح الامینی، امیر جوادی فر و محمد کامرانی، آیت الله خامنه ای رهبری جمهوری اسلامی دستور تعطیلی این بازداشتگاه را داد.پیرمرد کنترل تلویزیون را از روی میز بر می دارد تا کمی صدا را بلند تر کند، صدای گوینده در تمام خانه می پیچد. فضای دلهره آوری بر تمام خانه حاکم است. اینجا خانه کسی است که نام فرزند خانواده با پرونده کهریزک گره خورده بود. خانه رامین پوراندرجانی، پزشک وظیفه کهریزک، که کشته شدگان این بازداشتگاه را پیش از مرگ معاینه کرده بود. این پزشک ۲۶ ساله بعد از تعطیلی کهریزک، در ۱۹ آبان ۱۳۸۸ به طرز مشکوکی در محل خدمت خود درگذشت. مقامات رسمی کشور ابتدا علت مرگ او را سکته قلبی، سپس خودکشی و در نهایت هم پزشکی قانونی علت مرگ این پزشک جوان را مسمومیت اعلام کرد. جسد رامین پوراندرجانی بدون اجازه کالبدشکافی به خانواده، توسط نیروی انتظامی دفن شد. رضا قلی پوراندرجانی، پدر رامین ، در گفت وگویی که پیشتر با او داشته ام می گوید: «ما رامین را صحیح و سالم تحویل سربازی دادیم. زنگ زدند گفتند بیا جنازه اش را بگیر و ببر، من چه کار می توانستم بکنم... گفتند تصادف کرده. با نام تصادف ما را دعوت به تهران کردند. داخل بهداری هم فوت شده، سرباز بود. داخل بهداری محل خدمتش فوت کرد. آنجا بعد ها خیلی شایعه شد، گفتند رامین خودکشی کرده، وصیت نامه نوشته بود و از این حرف ها، زیاد حرف زده شد. شب قبلش، ساعت هشت و نیم شب، من و رامین هفت یا هشت دقیقه با هم صحبت کرده بودیم، خیلی حالش خوب بود، خیلی. کاش آن تلفن را قطع نمی کردم، کاش تا صبح با هم حرف می زدیم. اما بلاخره ما نتوانستیم حتی چهره رامین را پس از مرگ ببینیم. صدای قدم های مردی که با پرونده ای قطور از میان جمعیت می گذرد در راهروهای دادسرا می پیچد. اینجا همه رامین پوراندرجانی را به نام پزشک کهریزک صدا می کنند و این نامی است که دوستان و خانواده رامین آن را دوست ندارند. در پیگیری های قضایی از این سرباز وظیفه به عنوان متهم جان باختن شماری از بازداشت شدگان کهریزک نام برده شد. بر همین اساس در کیفرخواست صادره در دادگاه نظامی تهران آمده که به دلیل درگذشت رامین پوراندرجانی قرار منع تعقیب برای وی صادر شده است. پدر رامین پوراندرجانی می گوید: «رامین کجا و کهریزک کجا. او یک سرباز بود و به عنوان کشیک او را به کهریزک برده بودند. رامین حتی یک قدم نمی توانست بدون اجازه آن ها بردارد. بعد از اینکه آن مسائل در کهریزک اتفاق داد، آن ها خودشان اسم رامین را گذاشتند، پزشک کهریزک. رامین کجا و این حرف ها کجا. به خدا قلب رامین مثل قلب یک گنجشک بود.» شمار زیادی از جوانانی که در کهریزک مورد ضرب و شتم شدید قرار گرفته بودند به همراه خانواده های آن دسته از جوانانی که در همین بازداشتگاه کشته شدند، در راهروهای دادسرای نظامی قدم می زنند. خانواده ها با هم گفت ؤگو می کنند. همهمه تمام سالن را فراگرفته. آن ها آمده اند تا نسبت به نحوه رفتار های خشونت آمیز ماموران و مسولان این بازداشتگاه، به دستگاه قضایی ایران شکایت ببرند. مسعود علیزاده یکی از این شاکیان است: «من رامین را در دادسرای نظامی دیدم به همراه پدرش که آمده بودند شعبه یک بازپرسی دفتر آقای حسینی. ایشان گفت من نسخه هایی دربازداشتگاه کهریزک دارم که نشان می دهد مریض ها را به بیمارستان اعزام کرده بودم و حتی داروهای بیشتری نوشتم چون کهریزک جایی بود از نظر دارویی به گونه ای بود که طول می کشید تا تا بتوانند از فرماندهی نیروی انتظامی استان تهران به بازداشتی ها برسند. رامین تاکید می کرد که به من اجازه نمی دهند تا بروم به بازداشتگاه کهریزک و آن مدارک را بیاورم که بی گناهی خودم را ثابت کنم.» او که در هجده تیرماه ۸۸ به دنبال راهپیمایی های اعتراضی پس از انتخابات حوالی چهارراه ولیعصر تهران بازداشت و سپس به بازداشتگاه کهریزک فرستاده شده بود در مورد مشاهدات خود می گوید: «بچه ها در داخل کهریزک شکنجه شده بودند و همه زخم هایشان عفونت کرده بود، چشم های ما به خاطر سوز گازوئیل عفونت کرده بود. رامین پوراندرجانی، امیر جوادی فر را در کهریزک معاینه کرده بود. به خاطر اینکه امیر چشم هایش کور شده بود، موقعی که امیر را بردند پیش رامین پوراندرجانی، ایشان در دادگاه هم گفت که در آن زمان من فقط به امیر دلداری دادم، چون می دانستم وضعیت امیر خیلی بد بود و برای همین امیر را به بیمارستان اعزام کرده بودم..نزدیکان رامین پوراندرجانی می گویند که او پیش از مرگ جزئیاتی از نحوه شکنجه بازداشت شدگان کهریزک را افشا کرده بود. به گفته آن ها این پزشک جوان به عنوان شاهد در جلسه ای با حضور برخی از نمایندگان عضو کمیته ویژه رسیدگی به وضعیت آسیب دیدگان حوادث پس از انتخابات که از سوی مجلس ایران تشکیل شده بود شرکت کرده بود. مسعود علیزاده بازداشتی کهریزک در این باره می گوید: «شرایط کهریزک برای خود رامین هم خیلی دردناک بود و خودش همیشه عذاب می کشید. صحبت هایی که با من می کرد، می گفت من خودم از کهریزک رنج می بردم. او می گفت موقعی که آقای «رادان» با تیم خودش می آمد در کهریزک حتی نمی گذاشت من نبض این بچه ها را بگیرم. رامین در آن زمان خیلی احساس امنیت نمی کرد و می گفت آقای «کمیجانی» (رییس وقت بازداشتگاه کهریزک) و آقای «نظام دوست» دفتر دار سرتیپ رجب زاده فرماندار (وقت) نیروی انتظامی تهران بار ها مرا تهدید کردند که اگر اسم مقاماتی که در کهریزک می آمدند و شکنجه می کردند را بگویم برخورد می شود. چون رامین خیلی لیست داشت. او به من گفته بود در کهریزک گونی های سفیدی وجود داشت که حتی اگر بازداشت شدگان نمرده بودند هم آن ها را در این گونی های سفید می گذاشتند.» خبر دهان به دهان در شهر پیچید که کشته شدگان کهریزک بر اثر بیماری مننژیت در گذشتند. حاضرین در دادگاه متهمان کهریزک نیز بار ها این جمله را از زبان مسئولان شنیدند. سعید مرتضوی دادستان وقت تهران اولین کسی بود برگه های امضا شده چند بیمارستان را نیز به همراه خود به دادسرای نظامی برد تا ثابت کند که محسن، امیر و محمد سه جوان جان باخته در کهریزک در اثر بیماری مننژیت درگذشتند. مسعود علیزاده در این باره می گوید: «آقای مرتضوی برخورد خیلی تندی با رامین پوراندرجانی کرده بود، رامین به دفتر آقای مرتضوی رفته بود ولی برگه مربوط به اینکه بازداشت شدگان کهریزک مننژیت داشته اند را امضا نکرد. همه این حرف ها در دادگاه زده شد. رامین شاهد این بود که چه کسانی می آمدند در کهریزک شکنجه می کردند و اگر رامین می رفت در مجلس و این صحبت ها را پیش آقای دهقان می گفت آقای دهقان نماینده مجلس بود و آن زمان مسولیت کمیته پیگیری حوادث پس از انتخابات را عهده دار بود، قرار بود رامین با این کمیته دیدار کند که در آن جلسه پای آقای رادان به وسط می آمد، پای چند تن از نمایندگان مجلس می آمد، پای کسانی که در کهریزک شکنجه می کردند. حتی رامین می گفت وقتی تیم آقای رادان به کهریزک می آمد همه را حتی آقای کمیجانی را هم از کهریزک بیرون می کردند. بلاخره رامین مدارک زیادی در مورد کهریزک و حتی نقش فرماندهان ناجا داشت که برای نیروی انتظامی خیلی سنگین بود و به همین دلیل رامین را از بین بردند. در میان مسافران اتوبوس تبریز - تهران پیرمردی با پیراهن سیاه آرام در صندلی خود فرو رفته است. دو سال این مسیر را رفت و آمد می کند و به محض رسیدن به تهران مستقیم به سمت داسرای نظامی می رود. در میان ازدحام مردمی که هر یک پیگیر پرونده قضایی خود هستند، رضا قلی پوراندرجانی پدر رامین پوراندرجانی نیز از این اتاق به آن اتاق می رود. او به همراه خانواده اش به دستگاه قضایی ایران شکایت کرده است تا رسیدگی کنند که چه کسی مسئول مرگ فرزندشان است. آن ها باور ندارند که فرزندشان خودکشی کرده باشد. پدر رامین پوراندزجانی در این باره می گوید: «من نتوانستم پرونده را به سرانجام برسانم. همینطوری پرونده را ول کردم ماند، کسی را پیدا نکردم که دردم را بگویم. ما جگر گوشه مان را از دست دادیم، بیچاره شدیم. رامین یک دنیا بود، یک انسان به تمام معنی بود، نه اینکه این ها را ا روی تعصب بگویم، شما حتما سخنرانی او را در مراسم فارغ التحصلی شینده اید... رامین پوراندرجانی در مراسم فارغ التحصلی خود طی یک سخنرانی گفته است: «بچه ها ما وارث اسم های بزرگی هستیم، وارث اسم های بزرگی مثل جالینوس و بقراط و ابوعلی سینا و حکیم جورجانی. روح خیلی خیلی بزرگ و مقدسی از آن زمان در قلب های بزرگی منتقل شده و آمده در لباسی سفید برای ما به میراث گذاشته شده، بچه ها ما آمدیم اینجا تا بگوییم که عاشقانه به راه مان ادامه می در میان مسافران اتوبوس تبریز - تهران پیرمردی با پیراهن سیاه آرام در صندلی خود فرو رفته است. دو سال این مسیر را رفت و آمد می کند و به محض رسیدن به تهران مستقیم به سمت داسرای نظامی می رود. در میان ازدحام مردمی که هر یک پیگیر پرونده قضایی خود هستند، رضا قلی پوراندرجانی پدر رامین پوراندرجانی نیز از این اتاق به آن اتاق می رود. او به همراه خانواده اش به دستگاه قضایی ایران شکایت کرده است تا رسیدگی کنند که چه کسی مسئول مرگ فرزندشان است. آن ها باور ندارند که فرزندشان خودکشی کرده باشد. پدر رامین پوراندزجانی در این باره می گوید: «من نتوانستم پرونده را به سرانجام برسانم. همینطوری پرونده را ول کردم ماند، کسی را پیدا نکردم که دردم را بگویم. ما جگر گوشه مان را از دست دادیم، بیچاره شدیم. رامین یک دنیا بود، یک انسان به تمام معنی بود، نه اینکه این ها را ا روی تعصب بگویم، شما حتما سخنرانی او را در مراسم فارغ التحصلی شینده اید... رامین پوراندرجانی در مراسم فارغ التحصلی خود طی یک سخنرانی گفته است: «بچه ها ما وارث اسم های بزرگی هستیم، وارث اسم های بزرگی مثل جالینوس و بقراط و ابوعلی سینا و حکیم جورجانی. روح خیلی خیلی بزرگ و مقدسی از آن زمان در قلب های بزرگی منتقل شده و آمده در لباسی سفید برای ما به میراث گذاشته شده، بچه ها ما آمدیم اینجا تا بگوییم که عاشقانه به راه مان ادامه می دهیم

۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۳, دوشنبه

رهبر ایران نژادهای اروپایی را نژادهای وحشی نامید

آيت الله خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی ايران روز شنبه 12-05-2013 در ديدار با شماری از زنان حوزوی و دانشگاهی گفت: "غربی ها بخصوص نژادهای اروپايی، نژادهای وحشی اند." به گزارش سايت دفتر حفظ و نشر آثار آيت الله خامنه ای با مقايسه جايگاه زن در اسلام و غرب ، درباره غربی ها گفت: "نژادهاى اروپايى، نژادهاى وحشى اند؛ اينها ظاهرشان اتو كشيده و كراوات زده و ادكلن زده و اينهايند امّا همان باطن وحشى گرى اى كه در تاريخ وجود داشته هنوز هم در اينها هست؛ راحت آدم ميكشند، خونسرد جنايت ميكنند." به گفته آیت الله خامنه ای "كتك زدن زن در داخل خانه به وسيله ى آنها (غربیها) و بعد به وسيله ى آمريكاييها، بُعدى ندارد - امّا در محيط اسلامى چنين چيزى اصلاً نبايستى تصوّر بشود؛ ولى متأسّفانه هست." رهبر ایران روز گذشته نیز در جمع دیگری از "بانوان فرهیخته" گفت: "اینكه ما به حضور بالای زنان در مناصب اجرایی افتخار كنیم، دیدگاهی غلط و در واقع انفعال در برابر گفتمان غربی است" البته افزوده که "حضور زنان در مشاغل و مناصب اجرایی اشكالی ندارد." آیت الله خامنه ای ادامه داد: "افتخار كردن به تعداد بالای زنان شاغل در مناصب اجرایی مورد اشكال و در واقع امتداد همان گفتمان غربی است." رهبر جمهوری اسلامی ایران اظهار داشت: " زنان در غرب مردواره و وسیله التذاذ جنسی مرد شده اند و غربی ها به دنبال آن هستند كه مشاغلی را كه با وضعیت جسمی و فكری مردان سازگار است، به زن ها تعمیم و آن را به عنوان یك امتیاز و افتخار جلوه دهند.

یک نماینده مجلس ایران خواستار طرح بی کفایتی احمدی نژاد شد

در ادامه واکنش ها به همراهی محمود احمدی نژاد با اسفندیار رحیم مشایی در زمان ثبت نام برای انتخابات ریاست جمهوری، نادر قاضی پور نماینده ارومیه در مجلس خواستار طرح عدم کفایت احمدی نژاد شد و گفت: " با توجه به اینکه احمدی نژاد شأن ریاست جمهوری را زیر سوال برده است وقت آن رسیده است که عدم کفایت وی را اعلام کنیم." وی با اعلام اخطار قانون اساسی اصل 29 و اصل 121 و اصل 3 بند 9 گفت: "رئیس جمهور از امکانات دولتی استفاده کرده و در وزارت کشور همراه کاندیدای مطرح خود حضور یافته است و این یعنی اینكه برخورد ناشایست انجام داده است." قاضی پور افزود: "در کدام یک از انتخابات رئیس جمهورهای قبلی همراه با كاندیدای انتخابات در وزارت كشور حضور می یافتند که ایشان این كار را كرد.احمدی نژاد شان و منزلت ریاست جمهوری را زیر سوال می برد. آیا وقت آن نرسیده است که عدم کفایت وی را اعلام کنیم." عضو کمیسیون صنایع و معادن مجلس گفت: "احمدی نژاد باید پاسخ دهد که دیروز برای چه مرخصی گرفته بود. آیا در این 8 سال مگر 11 روز خانه نشینی را برای خود در نظر نگرفته بود كه الان می گوید برای اولین بار دارم مرخصی می گیرم." احمد توکلی نماینده تهران نیز با بیان اینکه " خرج کردن قوه مجریه برای این داوطلب خیانت و قدرت طلبی است "، گفت: "رئیس جمهور در سفرهای استانی فرد مورد علاقه خود را همراه می برند و از وی تجلیل می کنند و دیروز نیز تمام قوه مجریه را به پای آن داوطلب مورد بحث ریختند و اعلام کردند تمام نقطه قوت قوه مجریه به پای این داوطلب است

اعتراض ۱۵۰ نماینده مجلس ایران به مواضع هاشمی رفسنجانی

خبرگزاری های ایران متن نامه ای را با امضای حدود ۱۵۰ نماینده مجلس منتشر کرده اند که در آن به مواضع اخیر اکبر هاشمی رفسنجانی در مورد دشمنی با اسرائیل، ولایت فقیه و وضعیت موجود کشور اعتراض شده است. در بخشی از این نامه آمده است: "ساده اندیشی است که اعلام کنیم با اسرائیل سر جنگ نداریم و اگر کشورهای عربی با اسرائیل جنگیدند، ما از آنها حمایت خواهیم کرد.تهیه کنندگان نامه نوشته اند که "محو اسرائیل" توسط آیت الله روح الله خمینی به عنوان یکی از آرمان های انقلاب اسلامی مطرح شده و تشکیل حزب الله لبنان، حماس و جهاد اسلامی "نتیجه همین تفکر امام است". آنها همچنین به یکی از اظهارنظرهای آقای هاشمی رفسنجانی در مورد "ولایت" انتقاد کرده اند. آقای هاشمی رفسنجانی حدود دو هفته پیش در دیدار جمعی از روزنامه نگاران، دانشجویان و طلاب اصلاح طلب کلیک گفته بود: "حکومت برای مردم است. این نمی شود که هر کس هرکاری دلش بخواهد بکند و به مردم اجازه ندهد اعتراض کنند. مردم صاحب حکومت هستند. خدا هم حق حکومت را تنها به ۱۲ معصوم داد و بعد از آن هر فردی که مسئول حکومت شد به رای مردم آمد. اگر دولت بر مردم تحمیل شود مردم در شرایط خطر همکاری نمی کنند و هیچ دولت دیکتاتوری نمی تواند در دنیا موفق شود." نویسندگان نامه اعتراضی به آقای هاشمی رفسنجانی به این سخنان اعتراض کرده و آن را "مغلطه" خوانده اند.

فرمانده پلیس پس از چهار سال اعتراف کرد


اسماعیل احمدی مقدم٬ فرمانده پلیس پس از چهار سال مسئولیت تخریب اموال مردم از سوی نیروهای پلیس در حوادث سال ۸۸ را پذیرفت و ادعا کرد که حمله به سفارت بریتانیا «دام» بوده است. به گزارش خبرگزاری فارس٬ آقای احمدی مقدم این مطالب را روز دوشنبه (۲۳ اردیبهشت) در جمع گروهی از دانشجویان دانشگاه تهران بیان کرده است. وی گفته در جریان حوادث سال ۸۸ یکی از «ماموران پلیس» دچار شکستگی مهره می شود که همکاران وی از این حادثه «ناراحت» شده و اقدام به شکستن تمام شیشه های خودروها و خانه های محل حادثه می کنند. در جریان ناآرامی های سال ۸۸ تصاویری از این اقدام خرابکارانه ماموران پلیس منتشر شد که آن زمان مقام های پلیس٬ نهادهای امنیتی و رسانه های وابسته به جمهوری اسلامی این تصاویر را جعلی و مخربان را «اراذل» و «اوباشی» نامیدند که لباس پلیس پوشیده اند. با گذشت حدود چهار سال از آن حوادث و در آستانه یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری٬ فرمانده کل پلیس اعتراف کرده که این تخریب ها از سوی ماموران پلیس صورت گرفته بود و در آن زمان با عاملان این تخریب ها «برخورد و خسارت مردم نیز پرداخته شده است.» احمدی مقدم همچنین ادعا کرده که در جریان ناآرامی های آن سال بیش از ۵۰۰ «مامور پلیس» زخمی شدند که به گفته وی این مسئله نشانه «خویشتن داری» پلیس بوده است. وی همچنین گفته تعداد معترضان به نتیجه انتخابات قبل از ۳۱ خرداد سال ۸۸ حدود ۵۰۰ هزار نفر بوده که در روزهای آخر به ۲۰ هزار نفر کاهش یافته بود. این فرمانده پلیس در بخش دیگری از سخنان خود به حمله گروهی از نیروهای بسیج دانشجویی به سفارت بریتانیا اشاره کرده و اظهار کرده این حمله «دامی» بوده که از سوی اعضای سفارت این کشور برای مهاجمان پهن شده بود. احمدی مقدم در این نشست به موضوع مرگ ستار بهشتی در بازداشتگاه پلیس نیز اشاره کرده و گفته با این وبلاگ نویس رفتارهایی انجام شده بود که در «حد» وی نبود و پلیس با عوامل مرگ ستار بهشتی نیز «برخورد» کرده است. این فرمانده پلیس در پایان اظهار کرده است: «گشت ارشاد برای ما هم مطلوب نیست و ما از دستگاه هایی که بتوانند این مسئولیت را از لحاظ فرهنگی بر عهده بگیرند و ما را از این نوع برخورد با مردم معاف کنند تشکر هم می کنیم.» ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۲ دیگربان

۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۲, یکشنبه

شورای نگهبان: حضور احمدی‌نژاد در وزارت کشور تخلف قانونی است

عباسعلی کدخدایی، سخنگوی شورای نگهبان می گوید بر اساس ماده ۶۸ قانون انتخابات، حضور رئیس جمهوری در وزارت کشور و معرفی یکی از کاندیداها، تخلف محسوب می شود و مراتب نیز به قوه قضاییه اعلام خواهد شد. آقای کدخدایی، این سخنان را روز یکشنبه، ۲۲ اردیبهشت ماه و پس از برگزاری جلسه هیئت مرکزی نظارت بر انتخابات به خبرگزاری دانشجویان ایران، ایسنا گفته است. براساس ماده ۶۸ قانون انتخابات ریاست جمهوری، انجام هرگونه فعالیت تبلیغاتی از تاریخ اعلام رسمی اسامی نامزدها له یا علیه نامزدهای ریاست جمهوری از میز خطابه نماز جمعه و یا هر وسیله دیگری که جنبه رسمی و دولتی دارد و فعالیت کارمندان در ساعات اداری ممنوع بوده و مرتکب، مجرم شناخته می شود.

وزیر خارجه کانادا: مردم ایران لایق یک انتخابات آزاد هستند، نه این حقه بازی بی پایانی که آیت الله خامنه ای به راه انداخته

جان بیرد وزیر امور خارجه کانادا که امروز در یک کنفرانس در مورد نقش تکنولوژی های ارتباطی در مقاومت مردم ایران در برابر جمهوری اسلامی سخن میگفت به صراحت گفت «دولت کانادا در پشتیبانی از جنبش سبز مردم ایران در برابر کودتایی که رای آنان را دزدید و احمدی نژاد را به قدرت رساند کوتاهی کرد. اما اگر مردم ایران در مقابل رژیم بایستند اینبار کانادا در کنار صداهای دموکراسی طلبی که در ایران با خشونت سرکوب شده اند خواهد ایستاد.» وی اضافه کرد، «ما همه در یک زمینه اتفاق نظر داریم: مردم ایران لایق یک انتخابات آزاد هستند، نه این حقه بازی بی پایانی که آیت الله خامنه ای به راه انداخته و هربار یک عروسک خودش را از زیر نیم کاسه بیرون میآورد، و نه برخاستن یک دیکتاتوری روحانی-نظامی عقب افتاده. شما شایستگی یک انتخابات آزاد را دارید که رئیس جمهورتان را از دست خیمه شب بازها بیرون بیاورد و قدرت انتخاب را در دستان خودتان قرار دهد.

هیگل: اسرائیل حق دارد به ایران حمله کند. معامله اسلحه با اسرائیل علامت روشن به ایران است:

در 21 آوریل 2013، چاک هیگل، وزیر دفاع امریکا وارد اسرائیل شد. با های و هوی تبلیغاتی هم وارد اسرائیل شد و گفت: در آنچه به برنامه اتمی ایران مربوط می شود، امریکا و اسرائیل، «عینا یک نظر و احساس » را دارند. هرگاه اسرائیل تصمیم به حمله نظامی به ایران را بگیرد، حق دارد که چنین کند. یادآور می شود که بهنگام منصوب شدنش به مقام وزارت دفاع، بر او خورده می گرفتند که به اندازه کافی حامی اسرائیل نیست. بسیاری در واشنگتن این سفر را فرصتی تلقی می کنند که با استفاده از آن، او باید بتواند منتقدان خود را خاموش کند. در واقع، هیگل وقتی می گوید در باره برنامه اتمی ایران، امریکا و اسرائیل عینا یک نظر و احساس را دارند یعنی این که در کشور اختلاف نظر ندارند و درباره چند و چون و زمان حمله گفتگو می کنند. ● هدف از سفر هیگل به اسرائیل اهمیت تمام دادن به به فروش اسلحه جدید به اسرائیل است. از این رو است که هیگل اصرار می ورزد که فروش این اسلحه به اسرائیل دادن «علامت روشن» به ایران در باره حمایت امریکا از اسرائیل است. مقامات دیگری قبلا گفته بودند که فروش اسلحه به اسرائیل «بمعنای حمایت امریکا از حمله اسرائیل به ایران نیست». اما فروش این اسلحه به اسرائیل در این زمان و باوجود تهدید مستمر ایران به حمله نظامی، چه معنای دیگری می تواند داشته باشد. سخن هیگل معلوم می کند معنای دیگری نمی تواند داشته باشد. ٭ فروش 10 میلیارد دلار اسلحه به متحدان امریکا در منطقه هشدار به ایران است: ☚ در 21 آوریل 2013، دبکا فایل گزارش کرده است: پیش از ورود هیگل، وزیر دفاع امریکا، به اسرائیل، او به روزنامه نگاران گفت: فروش 10 میلیارد دلار اسلحه به سه متحد امریکا در منطقه، «هشدار کاملا روشنی به ایران است که گزینش نظامی برای متوقف کردن فعالیتهای اتمی این کشور، همچنان روی میز است». این سه کشور اسرائیل و عربستان و امارات متحده عربی هستند و هیگل در سفر به این سه کشور، عزم امریکا را بر جلوگیری از مجهز شدن ایران به اسلحه اتمی ابراز خواهد کرد. منابع نظامی دبکا فایل می گویند این سه کشور کشورهائی هستند که به تنهائی و یا به اتفاق یکدیگر می توانند به ایران حمله کنند

۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۱, شنبه

قول دادیم فعلا به ایران حمله نکنیم

اسراییل هیچ توانایی برای حمله به ایران ندارد، زیرا به واشنگتن تعهد داده فعلا با ایران وارد جنگ نشود تا حداقل نتیجه انتخابات ریاست جمهوری در این کشور مشخص شود. حزب الله لبنان چقدر موشک در اختیار دارد؟ تا کنون به ما گفته شده که حزب الله ده ها هزار موشک در اختیار دارد که آنها را به سمت نقاط مختلف اسراییل نشانه رفته است. روی نقشه های مختلف نیز دایره هایی ترسیم کرده اند تا میزان برد موشک های حزب الله را نشان دهند و گفته اند که هیچ شهر و روستایی در اسراییل از تیررس این موشک ها در امان نیست. علی رغم اینکه چنین موضوعی به خودی خود برای اسراییل یک تهدید بزرگ است، هیچکس تا حالا فکر نکرده که عقل حکم می کند تا انبارهای اسلحه حزب الله را در لبنان نابود کنیم. پس از آن نوبت به رییس بخش پژوهش ها در سازمان اطلاعات نظامی اسراییل رسید که اعلام کند نظام سوریه از سلاح شیمیایی استفاده کرده است. این خبر نیز می تواند بهانه خوبی برای آغاز یک جنگ مشروع باشد. حتی نخست وزیر اسراییل نیز نسبت به این موضوع هشدار داد که استفاده از سلاح شیمیایی خط قرمز بوده و ممکن است با پاسخ نظامی مواجه شود. آمریکا اگرچه در ابتدا اندکی تأمل کرد، اما سپس با اسراییل همراهی و تاکید کرد که خطوط قرمز می توانند انعطاف پذیر باشند، اما دخالت نظامی اسراییل در سوریه اشکالی ندارد؛ هر چند نباید به بهانه وجود سلاح شیمیایی باشد. برای حمله به سوریه دلیل قانع کننده ای بیان شده است. گفته می شود موشک هایی که در سوریه وجود دارد بسیار دقیق و با برد طولانی است و می تواند کشتی ها و ناوچه های اسراییلی را هدف قرار دهد. به این ترتیب موشک های سوریه «بر هم زننده توازن» در منطقه هستند. این امر تصوری را ایجاد می کند که گویا حزب الله و اسراییل دو ارتش بزرگ و متعادل هستند که هر کدام تانک ها، هواپیماها و موشک هایی دارند که طرف دیگر ندارد و سعی می کنند توازن ترس را بین یکدیگر نگاه دارند. جا دارد این سوال را مطرح کنیم که چه اتفاقی می افتد اگر موشک ها در سوریه باقی بماند؟ آیا چنین احتمالی یک خطر برای اسراییل است یا اینکه بهانه ای ست تا از آن علیه حزب الله استفاده شود؟ اگر سوریه تصمیم بگیرد موشک های اسکاد خود را علیه اسراییل به کار گیرد، چه خواهد شد؟ تردیدی نیست که چنین اتفاقی بسیار خطرناک است و اگر این موشک ها در دست شبه نظامیان انقلاب سوریه بیافتد، خطرش بیشتر نیز می شود.

اظهارات نژاد پرستانه علی‌ خامنه‌ای علیه اروپا‌هایی ها و آمریکایی ها

علی‌ خامنه‌ای در جمع گروهی از زنان: نژادهای اروپایی یک نژاد‌های وحشی هستند، اینها حالا ظاهرشون اتو کشیده و کراوات زده و ادکلن زده و ... اینان اما باطن همون باطن وحشیگریست که در تاریخ وجود داشته و هنوز هم در اینها هست، راحت آدم می‌کشند، خون‌سرد جنایت میکنند



۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۹, پنجشنبه

نوه خواهر خامنه‌ای: پسر و برادر علی خامنه‌ای مرا به قتل تهدید کرده‌اند


حمیدرضا فروزان فر، نوه خواهر علی خامنه ای مدعی است که تهدید به مرگ شده است. او در گفت و گو با دویچه وله از ویژگی های شخصیت رهبر جمهوری اسلامی، فرزندان، روابط درون بیت و نیز از اختلافات درون خانواده خامنه ای می گوید. حمیدرضا فروزان فر نوه ی خواهر بزرگ علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی ایران است. مادر بزرگ او، فاطمه سلطان حسينى خامنه، ۸۶ ساله، بزرگ ترین فرد زنده خاندان خامنه ای و همسر ابوالقاسم شمس اللهی است. حمیدرضا فروزان فر از زمان کودکی تا جوانی به مناسبت های مختلف به بیت علی خامنه ای رفت و آمد داشته و با پسران رهبر جمهوری اسلامی ایران در ارتباط بوده است. حمیدرضا سال ۸۸ از ایران به فرانسه رفت. او به دویچه وله می گوید به دلیل مواضعی که در سال های اخیر گرفته، چندبار توسط پسر، برادر و اطرافیان علی خامنه ای تهدید به مرگ شده است. نوه خواهری رهبر جمهوری اسلامی درباره این که چگونه توسط بستگان خود یعنی پسر و برادر علی خامنه ای تهدید به مرگ شده، به دویچه وله می گوید: «دو مورد خیلی روشن را مثال می زنم که تهدید رسمی است. نوروز سال ۹۰، در مراسم سالگرد درگذشت پدربزرگم، مصطفی خامنه ای، پسر علی خامنه ای، مادرم را به کناری می کشد و به او می گوید اگر حمیدرضا بخواهد به موضع گیری های خود ادامه دهد، عجیب نیست که در فرانسه در یک تصادف رانندگی کشته شود. همین طور محمد خامنه ای با واسطه ای به مادر بزرگم می گوید بعید نیست مسعود در این راه جان خود را از دست بدهد». حمیدرضا فروزان فر، ضمنا پسر دخترخاله ی محمود مرادخانی تهرانی است. محمود مرادخانی تهرانی فرزند شیخ علی تهرانی و بدری حسینی خامنه ای خواهر رهبر جمهوری اسلامی است. شیخ علی تهرانی در سال های نخست انقلاب به مخالفان جمهوری اسلامی پیوست و همراه همسر و فرزندان خود به عراق مهاجرت کرد. محمود، خواهرزاده علی خامنه ای از ۲۷ سال پیش در فرانسه زندگی می کند. محمود مرادخانی تهرانی، درباره احتمال تهدید حمیدرضا فروزان فر توسط پسر و برادر علی خامنه ای به دویچه وله می گوید: «هر کس با رژیم مخالف باشد، حتی اگر از خانواده علی خامنه ای هم باشد، به او ضربه می زنند. رژیم در بسیاری موارد از تهدید استفاده می کند تا کنشگران سیاسی مجبور به سکوت شوند. این رژیم تا جایی که می تواند فریب می دهد، جایی که می بیند فریب کارساز نیست، تهدید می کند، ضربه می زند و می کشد». خواهرزاده رهبر جمهوری اسلامی می افزاید: «پسران خامنه ای می خواهند به قدرت برسند و در این راه، ایرادگیری، انتقاد و نه گفتن را تحمل نمی کنند. بعید نیست به همین دلیل که می خواهند از منافع خود دفاع کنند، ناچار به تهدید شده اند

همسر رفسنجانی: انتخاباتی وجود ندارد.. رای‌ را عوض می کنند

همسر آیت الله هاشمی رفسنجانی روز چهارشنبه 8-5-2013 در حاشیه نخستین جلسه رسیدگی به اتهامات مهدی هاشمی رفسنجانی گفت:" انتخاباتی وجود ندارد، مگر برای اینها کاری دارد که رای ها را عوض کنند." عفت مرعشی مادر مهدی هاشمی رفسنجانی که برای شرکت در اولین جلسه دادگاه پسرش به دادگاه آمده بود، در جمع برخی از خبرنگاران گفت: اتهامات وارده به خانواده هاشمی و مرعشی وارد نیست. به گزارش باشگاه خبرنگاران؛ همسر رفسنجانی در باره تاریخ دادگاه محاکمه فرزندش گفت:" دادگاه را به وقت دیگری موکول کردند و از تاریخ بعدی برگزاری دادگاه اطلاعی ندارم. " عفت مرعشی در باره حضور آیت الله هاشمی رفسنجانی در عرصه انتخابات اظهار داشت:" حاج آقا مطمئنا وارد عرصه انتخابات نمی شود." وی در پایان خاطرنشان کرد:" انتخاباتی وجود ندارد، مگر برای اینها کاری دارد که رای ها را عوض کنند." اکبر هاشمی رفسنجانی، رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام، در خصوص حضور در انتخابات رياست جمهوری گفته است که در حال ارزيابی شرايط است. وی در واکنش به در خواست ها برای نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری گفته است که حضورش در انتخابات بدون موافقت آيت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی نتيجه معکوس در پی خواهد داشت. اکبرهاشمی رفسنجانی در ديدار جمعی از دانشجويان دانشگاه های تهران در محل مجمع تشخيص مصلحت نظام، با اشاره به اين که برای آمدن به صحنه انتخابات رياست جمهوری در حال ارزيابی شرايط هستم گفت: "من پيش از اين نيز در حال ارزيابی شرايط بودم و بايد ببينم اصلا نيازی هست که وارد عرصه شوم يا خير." اکبر هاشمی رفسنجانی همچنين با تاکيد بر اينکه "پيش از اينکه بيايم بايد در اين مورد با رهبری صحبت کنم" اظهار داشت:"من بدون موافقت ايشان (خامنه ای) وارد عرصه نخواهم شد چون اگر ايشان موافق نباشند نتيجه ای که به بار می آيد معکوس خواهد بود

۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۸, چهارشنبه

مستند قربانیان ۸۸: نوشتنِ قصه مرگِ تلخِ امیر جوادی فر ساده نیست چون این جوان پر از زندگی بود


چشم های خسته زن توی صورت رنگ پریده اش به دهان همسرش خیره مانده است وقتی که می شنود فرزند جوان ترشان امسال در کنکور قبول شده و قرار است در دانشگاه آزاد قزوین مدیریت بخواند. گوش هایش را تیز می کند و سرش را آرام از روی تخت بالا می کشد تا ببیند صدای قدم هایی که توی راهروی بیمارستان پیچیده چه کسانی را وارد اتاقش می کند. بابک و امیر جوادیفر وارد اتاق می شوند، امیر ۲۵ ساله که چند سالی از بابک کوچک تر است، کودکانه خودش را در آغوش مادر می اندازد و تند تند پیشانی، گونه ها و چشم های مادرش را بوسه باران می کند. بابک جوادیفر می گوید: مامانم امیر را به من سپرده بود. لحظه ای که ایشان {مادرم} سرطان گرفته بود و یک سال جنگیدند تا اینکه فوت کردند، امیر تازه دانشگاه قبول شده بود، دست امیر را گرفت و گفت، بابک برادرت را به تو سپردم…. شش سال گذشت. ۱۸ تیر ۸۸ است و اینجا خانه دو برادری است که با هم زندگی می کنند. امیر ترانه سرا و هنرمند است. دیوارهای خانه دو برادر پر است از عکس شاعرانی که امیر شعرهای شان را دوست داشت. او عاشق صدای شهیار قنبری است. امیر و برادرش با برخی از دوستان شان قرار گذاشته اند تا امروز برای اعتراضی مسالمت آمیز به خیابان بروند. معترضان به نتایج انتخابات خرداد ۸۸ بعد از گشت چند ماه همچنان برای اعتراض به خیابان می آیند. نیروهای ضد شورش در جای جای خیابان انقلاب حوالی کوی دانشگاه مستقر شده اند. ماموران برای پراکنده کردن ازدحام جمعیتی که حالا در پیاده روها و خیابان اصلی تجمع کرده اند، به سمت آنها گاز اشک آور شلیک می کنند. چند موتورسوار نیز خودشان را به میان مردم می اندازند. آنها با لباس های شخصی از موتورها پیاده می شوند اما در دست های شان باتوم دارند. باتوم هایی که ناگهان بالا می روند و روی تن راهپیمایی کنندگان فرود می آیند. حالا دو برادر در ازدحام مردمی که کتک می خورند و راهی برای فرار می جویند همدیگر را گم کرده اند. حوالی ساعت نه شب شماره موبایل امیر جوادی فر روی تلفن خانه شان می افتد. اما آنکس که پشت خط با خانواده حرف می زند امیر نیست. آنها مطلع می شوند امیر جوادی فر که توسط کسانی با لباس های شخصی در راهپیمایی اعتراضی ۱۸ تیر مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود حالا در اختیار نهادهای امنیتی است. کسی که تلفن زده به خانواده امیر جوادی فر می گوید که برای دیدن امیر به بیمارستان فیروزگر تهران بروند. جایی که وقتی خانواده، با امیر ملاقات می کنند، لباس های او را غرق در خون می بینند. امیر جوادی فر با آتلی بر گردن و صورتی ورم کرده به موبایلی که از او عکس می اندازد خیره می شود و زیر لب می گوید که یکی از چشم هایش تار می بیند. بابک قطره چشمی برای برادرش از پزشک متخصص چشم دریافت می کند و پدر نیز ملتمسانه به مامور نگاه می کند تا شاید از بازداشت و بازگرداندن پسرش به زندان منصرف شود. امیر وقتی بی قراری های پدر و برادرش را می بیند لبخند می زند و به آنها می گوید: «من برای یک اعتراض ساده رفتم، کاری هم نکردم که بخواهم بترسم، پس نگران نباشید می روم و برمی گردم”. تلاش های پدر و برادر امیر جوادی فر نتیجه نداد و آنها مجبور شدند جمعه نوزدهم تیر ماه ۸۸ امیر را تحویل پلیس امنیت بدهند. بابک برادر امیر جوادی فر در گفتگویی که همان روها با او انجام داده ام در شرح آن روزها چنین می گوید: ما خودمان رفتیم امیر را از بیمارستان ترخیص کردیم، خودمان بردیمش بیمارستان خصوصی و در واقع خودمان با دست های خودمان تحویل پلیس پیشگیری دادیم. برای همین خیلی سخت بود این قضیه. امیر پاهای زخمی اش را به سختی روی زمین می کشد و قدم زنان به همراه مامور از نگاه پدر و برادرش دور می شود…… خانواده و دوستان امیر جوادی فر پس از تحویل امیر به پلیس امنیت دوباره او را گم کرده اند. پدر دلنگران است در خانه منتظر تماس احتمالی امیر می ماند و دوستان امیر به گفته بابک جوادی فر هر روز دنبال او می گردند. گاهی مقابل دادگاه انقلاب و گاهی هم جلوی زندان اوین: دوستان امیر هم از همان روز اول در کنار ما بودند یعنی لحظه ای ما را تنها نگذاشتند، مخصوصا دوست دختر امیر، لبخند عزیز که نامزد امیر بود همیشه در کنار ما بودند. لبخند بدیعی در مصاحبه ای که همان روزها با او داشته ام در شرح روزهایی که مقابل اوین به دنبال امیر می گشتند چنین می گوید: هر روز می رفتیم دم اوین و آنجا واقعا منتظرش بودیم، خیلی من شوکه شدم وقتی که این خبر به من رسید، واقعا هنوز باورم نمی شه که چه اتفاقی افتاده…. خانواده امیر جوادی فر روز سوم مرداد ماه سال ۸۸ با خبر می شوند که امیر در زندان جان باخته است. علی جوادی فر پدر امیر قاب عکس فرزندش را دور خانه و در میان کسانی که برای همدلی آمده اند می چرخاند. شانه هایش از گریه می لرزند. اما بارها روی قاب سردِ شیشه ای خم می شود، صورتش را به صورت امیر می چسباند و قاب عکس را غرقِ بوسه می کند. اوایل مرداد ماه سال ۱۳۸۸ است. آیت الله علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی دستور تعطیلی بازداشتگاهی غیر استاندارد به نام کهریزک را می دهد. کهریزک نام همان بازداشت گاهی است که امیر جوادی فر به همراه صدها نفر از بازداشت شدگان روز هجده تیر به آنجا منتقل شده بود. در دی ماه ۸۸ نیز کاظم جلالی نماینده مجلس شورای اسلامی، گزارشی از کمیته ویژه بررسی وضعیت بازداشت شدگان حوادث پس از انتخابات را از تریبون مجلس می می خواند که بر اساس آن نحوه جان باختن امیر جوادی فر را چنین روایت می شود: مرحوم جوادی فر در راه انتقال از اوین به کهریزک جانش را از دست داده است. ایشان در زمان دستگیری مورد ضرب و شتم قرار گرفته و قبل از انتقال به کهریزک مداوا گردیده ولی با این حال نامبرده از لحاظ جسمی ضعیف شده بود و توان مقاومت در برابر صدمات جسمی و روحی در کهریزک را نداشته است و در چهار روز حضور در کهریزک یک بار به پزشک وظیفه کهریزک مراجعه کرده بود که مداوای خاصی صورت نمی گیرد. پزشک وظیفه ای که در گزارش مجلس به آن اشاره شده و نیز در دادسرای نظامی نیز به عنوان متهم معرفی شده رامین پوراندرجانی نام دارد. مسعود علیزاده جوان معترض دیگری که از نزدیک در جریان این ماجرا قرار گرفته است روایت دیگری در مورد این پزشک دارد: آقای جلالی موقعی که گفتند رامین پوراندرجانی برای امیرجوادی فر کاری انجام نداده اینطور نبوده. حمید حجارها امیر جوادی فر را می برد پیش رامین پوراندرجانی که رامین یک سری دارو به امیر می دهد و بعد امیر را به بیمارستان منتقل می کند ولی از سوی مسولین کهریزک این امر نادیده گرفته شد و حتی برگه های رامین هم در بازداشتگاه کهریزک موحود بود اما هیچ وقت به رامین اجازه ندادند که برود کهریزک این برگه ها را بردار تا در دادسرا نظامی بی گناهی خودش را ثابت کند. بلاخره رامین مدارک زیادی در مورد قتل هایی که در کهریزک صورت گرفت و نقش فرماندهان ناجا داشت به همین خاطر هم رامین را از بین بردند. بابک برادر امیر جوادی فرمی رود سراغ کسان دیگری که لحظه های آخر آنها نیز همانند پزشک وظیفه کهریزک کنار امیر بوده اند: کسی که همان آخرین لحظه زیر بغل امیر را گرفته بود، کسی که توی اتوبوس بغل امیر نشسته بود، کسی که امیر وقتی حالش بد شد، از اتوبوس پیاده شد و تنفس مصنوعی به او داده بود که امیر خون بالا آورد، با تک تک اینها حرف زدم و اینها اتفاقاتی که آنجا افتاده بود را تعریف می کردند. امیر هم آنطور که بچه ها اظهار می کردند در روز آخر بینایی نداشت اصلا، به خاطر ضرباتی که به سرش وارد شده بود و چشمش چرک کرده بود، روز آخر اصلا جایی را نمی دید…. این روایت ها را خانواده کشته شدگان کهریزک در دادگاهی که دادسرای نظامی به صورت غیر علنی برگزار کرده است نیز می شنوند و مطلع می شوند که سعید مرتضوی دادستان وقت تهران دستور انتقال بازداشت شدگان به کهریزک را صادر کرده بود. دادسرای نظامی تهران حکم اعدام برای دو پرسنل نیروی انتظامی که در کهریزک مشغول به خدمت بوده اند را صادر می کند که خانواده امیر در کنار دو خانواده دیگر از کشته شدگان طی بیانیه ای، متهمان به اعدام را می بخشند و خواستار محاکمه سعید مرتضوی و سایر قضات و آمرانی که دستور انتقال بازداشت شدگان به کهریزک را داده بودند می شوند . یک مقام مسول نیر در تلویزیون وعده می دهد تا با محاکمه آمران دیگر ریشه چنین فاجعه ای در ایران خشک شود: آن چیزی که خب همه مردم و مسولین انتظار دارند این است که طوری این مسائل با دقت رسیدگی شود که ریشه این حوادث در نظام ما خشک شود و ما در آینده شاهد این نوع برخوردهایی که باعث ناراحتی مسولاین ما و ناراحتی رهبر ما می شود و همینطور حیثیت نظام ما را زیر سوال می برد، ما دیگر در آینده شاهد این نوع مسایل نباشیم. سه سال نیم می گذرد از روزی که امیر جوادیفر در بازداشت گاه کهریزک تمام کرد. خانواده امیر از تلویزیون می شنوند جوان دیگری به نام ستار بهشتی که به جرم نوشتن چند مقاله انتقادی در وبلاگش دستگیر شده بود، اینک در اثر ضرب و شتم در زندان جانش را از دست داده است. بابک برادر امیر می گوید: همه روزهایی که بر ما گذشت انگار دوباره تکرار شده است. تا زمانی که هزارتوی پرونده ی کهریزک را رسیدگی نکنند امیرها و ستارهای زیادی در ایران زخمی و سپس قربانی خواهند شد. جوان هایی که اگر چه مثل امیر از مرگ نمی ترسند اما خانواده های زیادی تا همیشه چشم به راه شان می مانند

بخشش در اعدام

پس ازخواندن حکم اعدام-مامور اجرا چوبه داررا از زیرپای متهم میکشدومتهم در فضا میرقصد.پس از چندثانیه اولیای دم وی را میبخشند.پلیس ها سریعا شانه های خودرا پله ای برای متهم میکنند تا نمیرد.متهم را به پایین می کشند.او زنده است اما انگارازدنیایی دیگر برگشته.درعین ناباوری و کمی هم خنده دار بودن,پلیس شانه هایش را میمالد تا حالش جابیاید. این فرد بدلیل وزن کم خود -گردنش نمیشکندوپس از چندثانیه باحالتی قبل از اعدام برزمین می نشیند.انگار باورش نشده بود که هنوز زنده است

ورود زنان و غیر مسلمانان ممنوع، ورود لات ها آزاد!

دیروز داشتم شرایط کاندیدا شدن برای انتخابات ریاست جمهوری را می دیدم، ۶ شرط داره که ۲ تاش مصداق بارز تبعیض جنسیتی و مذهبی است. در شرط نخست نوشته باید «رجل مذهبی یا سیاسی» باشد، یعنی حتما باید مرد باشد، زنان حق ندارند کاندید بشوند! چرا؟! چون زن هستند!! تبعیض جنسیتی همینه دیگه، شاخ و دم که نداره! در شرط ششم نوشته «مؤمن و معتقد به مبانی جمهوری اسلامی ایران و مذهب رسمی کشور»، یعنی اینکه غیر مسلمانان نمی توانند کاندید بشوند! این هم از تبعیض مذهبی! یعنی اگر کسی بود که آدم مدیر و کاربلدی بود، محبوب بود، تحصیلکرده بود، اما مثلا عضو جنسی زنانه داشت یا مثلا مسیحی (غیر مسلمان) بود، حق ندارد کاندید بشود!! یکی نیست از این حضرات سوال کند اصلا مذهب رسمی چیست دیگر؟! آخر شما چکار به عضو جنسی طرف دارید؟! ببینید چقدر این سیستم عقب مانده است! اوج حماقت و واپسگرایی قانون گذار را در همین چند بند میتوانید ببینید! بقیه بندها هم که با مطرح کردن مواردی که امکان سنجش آنها وجود ندارد (مثل مدبر بودن، حسن سابقه و امانت و تقوا)، خیلی راحت جای اعمال سلیقه شورای نگهبان را باز گذاشته است…! — ب- امروز داشتم تصاویر کاندیداها در انتخابات را در سایتها می دیدم، به تصویر این لات گرانقدر (!) برخورد کردم!! با خودم گفتم این جمهوری اسلامی عجب سیستم جالبی داره که زنان و غیر مسلمانان هرچقدر هم کارآمد و کاردان باشند باز هم حق ندارند کاندید شوند اما این جناب لات به دلیل داشتن عضو جنسی مردانه و مسلمان بودن میتواند کاندید شود!! هرچند به به نظر من این فرد و افرادی مثل او با چراغ سبز حکومت شرکت میکنند وگرنه او را اصلا چه به ریاست جمهوری؟! حکومت با این کار به ۲ هدف میرسد: ۱- خوراک تبلیغاتی برای رسانه های خود فراهم میکند تا در بوق و کرنا کنند که ببینید انتخابات ما چقدر آزاد است که هرکسی با هر شکل و شمایل و هر نوع تفکر و سابقه ای می آید و آزادانه کاندید میشود و تنها در روز اول بیش از ۶۰ مورد ثبت نام داشته ایم …! ۲- زمینه توجیه نظارت استصوابی شورای نگهبان را فراهم میکند. حکومت و رسانه های حکومتی میتوانند اینطور القا کنند که وجود شورای نگهبان لازم است چون اگر شورای نگهبان نباشد، هرکس و ناکسی به خودش اجازه میدهد که بیاید و کاندید شود! در نتیجه به نظر من حضور این نوع افراد و اعلام کاندیداتوری آنها کاملا در راستای منافع حکومت است. دوره های قبل هم اگر به یاد داشته باشید از این افراد عجیب و غریب چندین مورد ثبت نام کرده بودند. اما جهت درک وسعت و گستردگی دخالت شورای نگهبان در انتخابات و عدم آزاد بودن انتخابات در جمهوری اسلامی از همان مرحله ثبت نام، کافی است به این نکته توجه شود که به عنوان مثال در انتخابات سال ۸۴، از ۱۰۱۴ نفری که کاندیدا شده بودند تنها صلاحیت ۸ نفر به تایید شورای نگهبان زیر نظر علی خامنه ای رسید

۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۷, سه‌شنبه

پديده مهاجرت اجباری بهاييان از ايران اسلامی

بيشترين تعداد پناهندگان بهايی افرادی هستند که در ايران دچار مشکلات اقتصادی شده اند. گروه بعدی، جوانان محروم از تحصيل بهايی هستند اين گروه نيز تعدادشان طی چهار سال گذشته به بالا ترين ميزان سال های اخير رسيده است. در بين پناهندگان بهايی افرادی هم هستند که به دليل حفظ جان، راهی ترکيه شده اند. گروه های ديگر پناهندگان بهايی شامل بيماران صعب العلاج، مادران و پدرانی که فرزندانشان در خارج از ايران زندگی می کنند، می شوند. از‌‌ همان نخستين روزهای پيروزی انقلاب اسلامی در ايران، حاکميت کشور که در اختيار معممين شيعه قرار گرفته بود بنای مخالفت و دشمنی را با هموطنان بهايی آغاز کرد. اماکن مذهبی و قبرستان‌های بهاييان مورد هجوم قرار گرفت و تخريب شد، بسياری از کارخانه‌های توليدی و شرکت‌های خصوصی فقط به دليل آنکه يکی از صاحبانش فردی بهايی بود توسط بنياد مستضعفان يا دادگاه انقلاب مصادره گرديد، بهاييان از همه مشاغل دولتی و بعضا «خصوصی اخراج شدند، استادان و دانشجويان بهايی از تدريس و تحصيل، محروم و با ثبت گزينه» مذهب «در فرم ثبت نام کنکور سراسری دانشگاه‌ها از ورود جوانان بهايی به دانشگاههای سراسری و آزاد جلوگيری بعمل آمد، بازداشت شهروندان بهايی در شهرهای مختلف ايران، آغاز و گسترش يافت. اکثر دستگيرشدگان مجکوم به اعدام و اموال ايشان مصادره می‌شد و اين‌ها تنها نمونه‌های کوچکی از ده‌ها دليلی بودند که بهاييان را مجبور به جلای وطن می‌کرد.
اين مهاجرت ابتدايی هم با مشکلاتی همراه بود چه که حکومت اسلامی ايران با وارد کردن گزينه» مذهب «در فرم ثبت نام گذرنامه از تحويل گذرنامه و خروج شهروندان بهايی از ايران ممانعت بعمل می‌اورد در اين شرايط بسياری از شهروندان بهايی که تحمل فشارهای وارده را نداشته و جان خود را در وطنشان در خطر می‌ديدند مال خود را می‌گذاشتند و بی‌محابا از راههای صعب العبور استان بلوچستان به پاکستان می‌گريختند و در آنجا خود را به دفتر کميساريای پناهندگی سازمان ملل معرفی تا آنکه پس از چند سال بتوانند به کشوری امن نقل مکان کنند البته چندين برابر تعداد اين پناهجويان، بهاييانی هم بودند که ترک وطن نکرده و با پذيرش شرايط موجود در ايران روزگار می‌گذراندند.
حکومت اسلامی حاکم بر ايران که به هيچ وجه نمی‌توانست حضور معتقدان به آيين بهايی را در مملکت تحت حاکميت خود بپذيرد ابتدا با اين طرح آغاز کرد که اعمال فشار بر شهروندان بهايی و ممانعت از خروج ايشان از کشور، موجب آن می‌شود که ايران برای بهاييان تبديل به زندانی با اعمال شاقه خواهد شد که تنها تغيير عقيده و اسلام آوردن ايشان موجب رهايی از اين زندان خواهد گرديد ولی پس از يک دهه، حاکميت آشکارا شاهد شکست طرح خود بود. اعدام و تحمل حبس‌های طولانی برای تعداد کثيری از شهروندان بهايی، ممانعت از کسب و کار و تحصيلات عاليه و ممنوع خروج کردن بهاييان، نه تنها موجب ترک عقيده پيروان بهاييت نشد بلکه بسياری از ايرانيان را هم به اين باور مذهبی متوجه و علاقه‌مند کرد. در اينجا حکومت راه ديگری در پيش گرفت و دربهای خروج از کشور را بر بهاييان گشود تا شايد با اعمال فشار در داخل موجب خروج ايشان از کشور گردد و از اين طريق از تعداد پيروان آيين بهايی در ايران کاسته شود.

خروج تعداد کثيری از شهروندان بهايی از ايران در اوايل دهه ۶۰ شمسی و درخواستهای مکرر ايشان جهت پناهندگی از کشورهای مختلف، جامعه جهانی را متوجه وضعيت نابسامان بهاييان در ايران کرد و در همين مقطع بود که درخواست‌های جامعه جهانی از ايران برای کاهش فشار‌ها بر شهروندان بهايی آغاز شد هر چند حاکميت ايران همواره از پذيرش درخواستهای بين المللی استيحاش دارد و اين بی‌توجه نشان دادن به خواستهای جهانی را نشانه قدرت و استقلال خود می‌داند ولی در ‌‌نهايت اين فشارهای بين المللی بود که توانست حکومت ايران را مجاب کند از شدت دستگيری‌ها و اجرای احکام اعدام جهت شهروندان بهايی بکاهد.

نکته‌ای که حائز توجه است اينکه در سال ۱۳۶۶ خورشيدی دانشگاه داخلی بهاييان در ايران موسوم به» موسسه علمی- آزاد «راه اندازی شد و از اين طريق جوانان بهايی که محروم از تحصيل در دانشگاه‌های دولتی شده بودند توانستند به راهنمايی اساتيد اخراج شده بهايی به تحصيل بپردازند هر چند دانشگاه مزبور مدرک رسمی به فارغ التحصيلان نمی‌داد با اين حال در کاهش تعداد مهاجرين بهايی از ايران بسيار مؤثر بود.

خروج شهروندان بهايی از ايران در دوران رياست جمهوری خاتمی
دوران ۸ ساله رياست جمهوری محمد خاتمی فشار و آزار شهروندان بهايی به حداقل ميزان خود طی سی و اندی سال که از تاسيس نظام اسلامی در ايران می‌گذشت، رسيد. هر چند در سال‌های اوليه رياست جمهوری خاتمی، يک شهروند بهايی در مشهد به نام قدرت الله روحانی به اتهام اعتقاد به آيين بهايی اعدام شد ولی مسئولان نظام خبر مزبور را تکذيب کردند! يا وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی در ۷ مهر ماه ۱۳۷۷ در يک يورش گسترده به منازل شهروندان بهايی در سراسر ايران و دستگيری تعدادی از ايشان در ارتباط با دانشگاه داخلی بهاييان سعی در تحت فشار قراردادن شهروندان بهايی نمود ولی با اين حال اين دوران به دليل اعمال کمترين فشار‌ها به شهروندان بهايی از سوی حکومت، دارای کمترين ميزان مهاجرت شهروندان بهايی از ايران بود بخصوص آنکه در آخرين سال رياست جمهوری محمد خاتمی برای اولين بار اعلام شد همه ايرانيان حق شرکت در کنکور سراسری دانشگاه‌ها را دارند و گزينه» مذهب «در فرم ثبت نام کنکور اشاره به درس تعليمات دينی‌ای دارد که داوطلب برای امتحان برمی گزيند.
مهاجرت شهروندان بهايی در دوران رياست جمهوری احمدی نژاد
پس از محمد خاتمی، محمود احمدی‌نژاد بر مسند رياست جمهوری ايران نشست. از‌‌ همان ابتدا شايعه نزديکی احمدی‌نژاد به انجمن حجتيه در دهان‌ها پيچيد هر چند اين شايعه هيچگاه اثبات نشد ولی نحوه رفتار و گفتارهای احمدی‌نژاد و نزديکانش در مواجهه با مقوله» مهدی (امام زمان) «بی‌شباهت به رفتارو گفتارهای انجمن مذکور نبود. شدت گرفتن برخورد با شهروندان بهايی از‌‌ همان سالهای ابتدايی رياست جمهوری احمدی‌نژاد از جمله دلايلی بود که احتمال ارتباط تيم احمدی‌نژاد با انجمن حجتيه يا حداقل تفکر انجمن مذکور را تقويت می‌کرد. بازداشت ۵۴ جوان بهايی در ارديبهشت ماه ۱۳۸۵ خورشيدی در شهر شيراز و انکار علنی وجود شهروندان بهايی توسط رييس جمهوری ايران در نشست مطبوعاتی برگزارشده*در مقر اجلاس سازمان ملل متحد، نويد آينده خوبی به بهاييان نمی‌داد. کم کم بازداشت شهروندان بهايی دوباره شدت گرفت. فشارهای اقتصادی بر شهروندان روبه تزايد گذاشت بسياری از شهروندان بهايی که طی دو دهه پس از اخراج از شغل‌های اصليشان توانسته بودند کسب و کاری برای خودشان ايجاد کنند با عدم تمديد يا لغو جواز مواجه شدند. بار ديگر بر مذهب داوطلب شرکت در آزمون سراسری دانشگاه‌های ايران تاکيد شد و عملا اجازه حضور جوانان بهايی در کنکور سراسری گرفته شد. آن تعداد اندک از دانشجويان بهايی هم که به دانشگاه‌های دولتی راه يافته بودند به مرور پس از شناسايی اخراج شدند و بالاخره يک ماه پيش از انتخابات رياست جمهوری سال ۱۳۸۸ خورشيدی هفت شهروند بهايی که مسئوليت جامعه بهايی ايران را به عهده داشتند بازداشت شدند. اين فشار‌ها مقدمه‌ای بود برای شروع مجدد خروج گسترده بهاييان از ايران تا آنکه انتخابات سال ۸۸ به وقوع پيوست.
پس از انتخابات رياست جمهوری شهروندان بهايی هم مانند بسياری ديگری از اقشار جامعه از تيررس فشارهای حکومتی درامان نماندند. با آنکه جامعه بهايی ايران همواره اعلام کرده که طبق اصول اعتقادی‌اش از هر گونه دخالت در سياست و يا جانبداری از گروهی خاص پرهيز می‌کند ولی بدنه اصلی نظام که سه دهه سابقه دشمنی با جامعه بهايی را در پيشينه دارد حاضر به پذيرش ادعای بهاييان نبود. بازداشت شهروندان بهايی در همه شهرهای ايران آغاز شد و ايشان با اتهامات نظير» تبليغ عليه نظام «،» اقدام عليه امنيت «و» تشکيل گروه غيرقانونی «به دادگاه‌های انقلاب فراخوانده شدند. ادارات اطلاعات در شهرهای مختلف کشور محور اعمال فشارهای اقتصادی بر بهاييان را دردست گرفتند و ادارات اماکن، دارايی، کار، تامين اجتماعی و صنوف مجريان اقدامات ايشان شدند. پلمپ گسترده محل‌های کسب، لغو و عدم تمديد جواز، وضع مالياتهای سنگين و جلوگيری از مراجعه صاحبکاران- مشتريان - به شهروندان بهايی از جمله فشارهای اقتصادی بود که وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ايران با همکاری نهادهای مذکورعليه شهروندان بهايی به مرحله اجرا درآورد. هجوم به گورستان‌های بهايی و کارشکنی در صدورجواز دفن که از دوره قبل رياست جمهوری محمود احمدی‌نژاد شروع شده بود ناگهان به دستور حکومتی تبديل شد و به همه شهرهای ايران سرايت کرد. در روزهای پايانی سال ۱۳۸۸ خورشيدی دادستان کل کشور در اعلاميه‌ای کليه تشکيلات مذهبی بهايی را غيرقانونی و تعطيل اعلام کرد. گروه ۷ نفره مسئولين جامعه بهايی ايران با اتهامات» جاسوسی برای اسرائيل، تبليغ عليه نظام و توهين به مقدسات «هر کدام به ۲۰ سال حبس تعزيری محکوم شدند. و از همه اقدامات شديد‌تر می‌توان به حمله گسترده نيروهای وزارت اطلاعات به دانشگاه بهاييان ايران در خرداد ماه سال ۱۳۹۰ خورشيدی اشاره کرد که تعداد زيادی از اساتيد بهايی بازداشت و بسياری از منازل بهاييان مرتبط با دانشگاه مزبور مورد هجوم ماموران امنيتی قرار گرفت. موارد مذکور تنها بخشی از اقدامات رژيم ايران بر عليه شهروندان بهايی شمرده می‌شود ولی اين‌ها تمهيدی بود برای خروج گسترده شهروندان بهايی از ايران و ورودشان به کشور ترکيه برای اعلام پناهندگی به دفتر کميساريای عالی پناهندگی سازمان ملل متحد؛ کورسوی اميدی که با کم شدن آزار و فشار‌ها در دوران رياست جمهوری محمد خاتمی بر دلهای بهاييان تابيده بود به خاموشی گراييد و بسياری از شهروندان بهايی که ديگر محيط زندگی در ايران را محل امن و آسايش برای خويش نمی‌ديدند مجبور به جلای وطن شدند. تلاش نيروهای امنيتی برای از هم پاشاندن دانشگاه داخلی بهاييان ايران و عدم ثبت نام، اخراج و ممانعت از تحصيل شمار اندک دانشجويان بهايی راه يافته به دانشگاه‌های ايران عامل مهم ديگری بود تا بسياری از جوانان بهايی برای پيشرفت و تحصيل مجبور به ترک وطن شوند

دست گذاشتن نهادهای وابسته به خامنه ای بر نمایندگی «ب ام و»

سایت تلگراف می نویسد موسسات وابسته به آيت الله خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی، نمايندگی فروش « بی ام و » در ايران را تصاحب کرده اند. يک موسسه سرمايه گذاری وابسته به آيت الله خامنه ای رهبر ايران متهم شده است به اعمال فشار برای تصاحب بزرگترين شرکت فروش خودروهای آلمانی در ايران. به نوشته این روزنامه بریتانیایی، رييس شرکت نوريانی که به مدت هشتاد سال امتياز معامله با شرکت های خودروسازی و صنايع چاپ آلمان را در انحصار خود داشته می گويد که تحت فشار نهادهای وابسته به دفتر آيت الله خامنه ای مجبور شده است که سهام خود در شرکتی را که بزرگترين توزيع کننده خودروهای آلمانی در ايران است به يک موسسه به اصطلاح خيريه که زير نظر دفتر رهبر ايران فعاليت می کند، واگذار کند. تلگراف می افزاید علی نوريانی مديرعامل شرکت نوريانی در مصاحبه ای با وب سايت خبری « فارائو » گفته است: «آقايان از بنياد خيريه شاه عبدالعظيم به ديدن من آمده و پيشنهاد خريد سهام من در اين شرکت را مطرح کردند. از آنجاييکه من نيز علاقمند بودم که به بنيادهای خيريه کمک کنم پيشنهاد آنها را پذيرفتم. به مرور آنها اکثر مسئوليت های اين شرکت را در کنترل خود گرفتند و من مجبور شدم که بخش بيشتری از سهام خود را به آنها واگذار کنم.» این سایت می نویسد از زمان روی کار آمدن جمهوری اسلامی ايران شرکت نوريانی نهادهای ملی و سرمايه گذاری وابسته به حکومت و روحانيون ايران همواره برای تصاحب اين شرکت برنامه ريزی کرده اند. تلگراف می نویسد آيت الله خامنه ای رهبر ايران همواره سعی کرده است وجهه ای از زندگی ساده و به دور از اموال دنيوی را به نمايش بگذارد ولی منتقدان وی می گويند که دفتر رهبری از صنايع و فعاليت های اقتصادی مهم ايران مثل صنايع نفت و تسليحات کميسيون خود را دريافت می کند. منتقدان می گويند که فرزندان آيت الله خامنه ای از اين طريق ثروت فراوانی را که بالغ بر ميلياردها دلار است، انباشته اند. شرکت سرمايه گذاری ری يکی از شرکت های سرمايه گذاری است که توسط دفتر آيت الله خامنه ای هدايت می شود در حال حاضر و پس از تصاحب سهام شرکت « نوريانی » تنها شرکت عرضه کننده خودروهای « بی ام و» ساخت آلمان است. علاوه بر اين در زمينه های تجاری و صنعتی ديگر مثل صنايع نفت و گاز، بيمه و حمل و نقل سرمايه گذاريهای گسترده ای دارد. محمد ری شهری مديرعامل فعلی اين موسسه از وزرای امنيت سابق دولت ايران است و براساس اطلاعات مندرج در وب سايت اين موسسه، مستقيما توسط دستور آيت الله خامنه ای به اين مقام منصوب شده است. يکی ديگر از اعضای هيئت مديره اين موسسه به نام محمد شريعتمداری از معتمدان و افراد نزديک به آيت الله خامنه ای و مشاور وی در زمينه سرمايه گذاريهای خارجی است. تلگراف افزوده است يک سخنگوی شرکت آلمانی اتومبيل سازی «بی ام و» اعلام کرده که هيچ قرارداد رسمی برای واگذاری حق تجاری اين شرکت در ايران وجود ندارد. اين شرکت آلمانی در بيانيه خود گفت:« ما مناسبات خود را با اين موسسه ايرانی در سال ۲۰۰۹ خاتمه داده ايم ولی از اين موضوع با خبر هستيم که پس از آن تاريخ توسط موسسات وابسته به رهبر ايران تصاحب شده است.» با اين همه اين شرکت يا موسسه وابسته به رهبر جمهوری اسلامی ايران از طريق خريد اتومبيل های «بی ام و» در کشورهای ثالث و انتقال آن به ايران فروش اين نوع اتومبيلها را در ايران ادامه می دهد

بی خبری از ۱۰ زندانی سیاسی؛ دادستانی جواب سربالا می دهد

این در حالی است که با گذشت قریب به ده روز از انتقال ده زندانی سیاسی به سلول انفرادی زندان اوین تاکنون هیچ اطلاعی از وضعیت سلامت آنها در دست نیست. در طی این مدت اخباری مبنی بر وضعیت وخیم جسمانی تعدادی از آنها منتشر شد و گفته می شود این زندانیان در اعتصاب غذا بسر می برند.
خانواده های عبدالله مومنی، سیامک قادری، ابوالفضل عابدینی و کامران ایازی در تماس خبرنگار جرس با اشاره به اینکه امروز دوشنبه( شانزده اردیبهشت) هم موفق به ملاقات عزیزان خود نشده اند از نگرانی شدید برای سلامت آنها و بی نتیجه بودن پیگیری های خود به مراجع قضایی گفتند.
خانواده های تعدادی از این زندانیان روز سه شنبه هفته گذشته به دفتر دادستانی مراجعه کردند اما مسوول دفتر در پاسخ به نگرانی آنها گفته است که به زندانیان چه ارتباطی دارد که وکیل بند چه کسی باشد؟ به همین خاطر برای این زندانیان اشد مجازات تنبیهی (بیست روز انفردی) در نظر گرفته شده است و در طی این مدت هم ممنوع الملاقات خواهند بود. این در حالی است که ماموران زمان انتقال این زندانیان به آنها گفته بودند تا روز ولادت حضرت زهرا به بند عمومی باز گردانده خواهند شد. در همان زمان زندانیانی که در حال انتقال به انفرادی بودند اعلام کردند در صورت عدم تحقق این وعده دست به اعتصاب غذا خواهند زد. 
روزیکشنبه (۸ اردیبهشت) پس از برکناری سعید مدنی از سمت وکیل بند از سوی مسئولین زندان، گارد ویژه به بند ۳۵۰ زندان اوین اعزام شدند و ده تن از زندانیان این بند را به سلول انفرادی بند امنیتی منتقل کردند. سعید مدنی، عبدالله مومنی، ابوالفضل عابدینی نصر، سیامک قادری، امیر خسرو دلیر ثانی، محمد حسن یوسف‌پور سیفی، سعید عابدینی، کامران ایازی، محمد ابراهیمی و پوریا ابراهیمی هم اکنون در انفرادی و در اعتصاب به سر می برند