۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۵, چهارشنبه

وزیر امور‌خارجه فرانسه: سوریه و ایران بزرگ‌ترین تهدید علیه صلح هستند


در مجموع تراز سیاست خارجی فرانسه را مثبت ارزیابی می کنم. طبق تعهد نیروهای نظامی مان را از افغانستان خارج کردیم تا بتوانیم با این کشور وارد مشارکت مدنی شویم. مداخله نظامی در مالی بسیار مفید و تعیین کننده بود. همچنین با بسیاری از کشورهای مهمی که با فرانسه روابط سردی داشتند وارد مصالحه شدیم؛ الجزایر، چین، ژاپن، مکزیک، لهستان و ترکیه. به رسمیت شناختن جایگاه فلسطین بعنوان دولت ناظر غیرعضو در سازمان ملل هم پیشرفت محسوب می شود. تصمیمات مهم دیگری نیز گرفته شده که در جهت مثبت پیش می روند؛ از جمله دیپلماسی اقتصادی، هماهنگ کردن شبکه دیپلماسی مان با دنیای قرن بیست و یکم، سیاست رشد و فرانسه زبانی، و همچنین شاهد پیشرفت قابل توجهی در سیاست «بودجه بندی انقباضی ـ رشد» در سطح اروپا بودیم که البته باید تقویت شود. باید به این موضوع توجه داشت که شرایط بین المللی تغییر کرده و در این چارچوب جدید است که قدرت تاثیرگذاری ما می تواند خودش را نشان دهد. دهه ۹۰ دهه جهانی شدن مطمئن بود. بعد از فروپاشی دیوار برلین، حالا دهه ۲۰۱۰ دهه جهانی شدن محتاط است. چرا که بحران مالی خشم حاکمان را برانگیخته است. توزیع قدرت در سیستم بین المللی تکامل پیدا می کند بدون این که ما بتوانیم دقیقا آن را پیش بینی کنیم. برای این که جذابیت زوج چین ـ آمریکا؛ که یک طرف آن قدرتی نوپا و طرف دیگر قدرتی خویشتن دار است، به هیچ یک از این دو سمت میل نمی کند. چرا که تحولات دنیای عرب در پیچیده تر شدن معادلات دخیل است. به این ترتیب ما در دوره ای زندگی می کنیم که من آن را دوره درنگ استراتژیک می نامم که به یک دنیای در حال انتظار منجر شده است. و این زمانی است که انباشت مشکلات عمیق، نیازمند پاسخ های مثبت و هم جهت هستند. در چنین شرایطی، فرانسه باید در همکاری در حل این بحران، کاملا نقش قدرت تاثیرگذار را بازی کند. در مورد سوریه به عنوان بحران اصلی درگیرترین منطقه روی کره زمین، آیا فرانسه موضع درنگ و انتظار پیشه نکرده است؟ اگر تراژدی سوریه همچنان ادامه پیدا کند، می تواند بدترین فاجعه انسانی و سیاسی ابتدای این قرن باشد. تعداد کشته ها، زخمی ها، آواره ها و پناهنده ها در سوریه یا کشورهای همسایه به صدها هزار نفر می رسد. اگر برای پایان دادن به این کشمکش کاری صورت نگیرد، با انفجار کشوری روبرو می شویم که هر چه بیشتر به سمت رادیکالیزه شدن فرقه ای می رود و بی ثباتی را در منطقه چند برابر می کند. آتشفشان سوریه به همراه مساله هسته ای ایران بزرگ ترین تهدید موجود علیه صلح به شمار می روند. ما به تنهایی قادر به حل این درگیری نیستیم، اما مدام آن را پیگیری می کنیم. این موضوع را از چهار جهت می توان مورد توجه قرار داد: نخست، ادامه فشار برای یک راه حل سیاسی: آمریکا باید کاملا وارد عمل شود و مذاکرات با روسیه قوی تر شوند. مدت هاست که ما پیشنهاد ژنو2 را به دنباله جلسه ژنو در ماه ژوئن ۲۰۱۲ که نزدیک بود به نتیجه برسد، مطرح کردیم. دوم، حمایت مان را از نیروهای اپوزیسیون معتدل بیشتر کنیم؛ ائتلاف ملی سوریه باید توسعه پیدا کند، متحد شود و احترام به حقوق همه گروه ها را در صورت تغییر رژیم به آنها تضمین دهد. ما پیشنهاد می دهیم که جبهه النصره که گروهی وابسته به القاعده و مخالف بشار اسد است به عنوان «سازمان تروریستی» در سازمان ملل دسته بندی شود. سوم، با شرکای اروپایی بر مساله تحریم اسحله مذاکره کنیم. از یک طرف، دلیلی ندارد که نیروهای مقاومت و مردم معمولی زیر بمباران باشند. آنها خواستار ابزار حفاظت از خودشان هستند که خواستی مشروع است. از طرف دیگر نمی توانیم به راحتی سلاح در اختیار آن ها قرار دهیم چرا که ممکن است در دست رژیم یا جریان های تروریستی قرار گیرد. در آخر، ما در حال بررسی و تصمیم گیری در مورد استفاده احتمالی بشار اسد از سلاح شیمیایی هستیم. باید به این مورد سریع واکنش نشان داد. فرانسوا اولاند گفته بود که استفاده از سلاح شیمیایی نیازمند یک پاسخ «سریع» است. به نظر می رسد که از این سلاح استفاده شده … شواهدی وجود دارد ولی هنوز ثابت نشده. ما این مساله مهم را پیگیری می کنیم. بعد از دردسرهای پی در پی در شورش مردم تونس و قاهره و بعد از دخالت در لیبی، آیا فرانسه با آمریکا سر مساله سوریه همراه نمی شود؟ فکر نمی کنم. تغییر و تحولات دنیای عرب نیازمند زمان است. شرایط این کشورها با هم فرق می کند. ما از این جنبش ها، انگیزه ها و ارزش هایی که آن ها را سبب شدند حمایت می کنیم. ما در مسائل اقتصادی و سیاسی از آن ها دفاع می کنیم ولی در عین حال احترام به دو اصل را خواستاریم: آزادی های بنیادی (حق آزادی بیان، حقوق زنان، …) و امکان تغییر، تکثرگرایی. این مردم باید بتوانند آزادانه تصمیم بگیرند که آیا می خواهند ادامه دهند یا می خواهند مسیر دیگری را در پیش گیرند. آیا رادیکال شدن رژیم دمشق به لحاظ نظامی و همچنین اسلام گراها در میان نیروهای اپوزیسیون، دو سال سیاست درنگ و انتظار را زیر سوال نمی برد؟ نباید مسیر مداخله نظامی را در پیش گرفت؟ در طول یک سال ما کنفرانس بزرگ دوستان سوریه را در پاریس برگزار کردیم و از اولین کشورهایی بودیم که ائتلاف ملی سوریه را به رسمیت شناختیم. در کمک های انسان دوستانه بسیار فعالانه عمل کردیم. همچنین از اولین کشورهایی بودیم که یک سفیر از جانب نیروهای ائتلاف در پاریس را به رسمیت شناختیم. ما از معاذ الخطیب، رئیس ائتلاف، در مورد پیشنهاد شجاعانه اش مبنی بر گفتگو با برخی از نیروهای رژیم حمایت کردیم. من خودم یکی از کسانی بودم که عهدنامه «ژنو ۱» را امضا کردند. ما در میان کشورهایی هستیم که می توانند نقش تعیین کننده داشته باشند. سطح دخالت ایرانی ها در رژیم سوریه چیست؟ قابل توجه است. از طرفی رابطه ای هم بین مساله هسته ای ایران و درگیری های سوریه وجود دارد. اگر جامعه جهانی توان جلوگیری از جریانی را ندارد که در آن افراد بشار اسد از طرف ایرانی ها حمایت می شوند، چگونه می توان مطمئن شد که ایران مجهز به سلاح هسته ای نشود؟ چه دورنمایی از مجهز شدن ایران به سلاح هسته ای دارید؟ قبل از انتخابات ریاست جمهوری ایران در ماه ژوئن این اتفاق نمی افتد. ما به طور قطع با گسترش سلاح هسته ای مخالفیم. اگر ایران به سلاح هسته ای مجهز شود، بقیه در منطقه هم همین کار را می کنند. ایران می تواند به راحتی از انرژی هسته ای استفاده کند، اما بمب هسته ای نه. برای بازداری ایران، باید به مذاکره و تحریم فکر کرد. و در صورت شکست؟ همه امکانات روی میز هستند، اما ما می خواهیم که مذاکرات به نتیجه برسد. در مورد مالی، عملیات نظامی فرانسه موفقیت آمیز بود. حالا چگونه می شود به صلح رسید؟ پیشرفت ها قابل ملاحظه هستند. در اواسط ژانویه بیم آن می رفت که کل کشور به دست گروه های تروریستی طرف دار خشونت بیافتد که امنیت اهالی مالی و کشورهای همسایه را تهدید می کرد. امروز، بیشتر عملیات تروریستی خنثی شده اند و انتخابات پیش روست. این بدان معنا نیست که همه چیز حل خواهد شد. هنوز گذر از نیروهای آفریقایی به نیروهای سازمال ملل باقی مانده، مراقبت از این که گفتگوی شمال ـ جنوب شکل واقعی به خود گیرد، که کیدال دیگر یک ناحیه محروم نماند و تلاش در مسیری که انتخابات در موعد مقرر برگزار شود. تا رسیدن به صلح زمان باقی است. آیا شکست ثبات افغانستان بعد از یک عملیات نظامی موفق، به اتخاذ سیاست محتاطانه در مالی بعد از جنگ منجر نمی شود؟ با اینکه الان شرایط تغییر کرده، اما ما باید از گذشته درس بگیریم. باید از عملیات غیردقیق و متغیر اجتناب کرد. در مالی هدف بستن مسیر تروریست ها بود و استقرار امنیت و تمامیت کشور برای اینکه این کشور بتواند مسیر رشد را در شرایط صلح پیش گیرد. همچنین باید امنیت، دموکراسی و رشد را با هم جمع کرد. مبارزه علیه فساد و مواد مخدر و مبارزه با اخاذی. همچنین اجتناب از تبدیل شدن به یک ارتش اشغالی. به همین دلیل است که گفتیم قصد نداریم تا ابد در مالی بمانیم. اصرار برای برگزاری انتخابات در ژوئیه، آیا اشتباه نیست؟ به هیچ وجه. دولت و رئیس جمهور کنونی موقتی هستند. باید نهادهای پایدار شکل گیرد و انتخابات قانونی انجام شود. آیا مالی به نوعی بیانگر بازگشت سیاست سنتی فرانسه در آفریقاست؟ تمام کشورهای آفریقایی از عملیات فرانسه در مالی حمایت کردند. من در جلسه بزرگی در آدیس آبابا شرکت داشتم که بسیار تحت تاثیر قرار گرفتم. نیمی از روسای دولت هایی که در آن جا صحبت کردند، صحبتشان را با گفتن «زنده باد فرانسه!» به پایان رساندند. هیچ وقت چنین چیزی نشنیده بودم. آن ها خیلی چیزها از فرانسه می خواهند. ما تمام تلاش مان را می کنیم اما قصد نداریم که در همه جا دخالت کنیم. فکر نمی کنید روابط بین فرانسه و آلمان از یک سال پیش بدتر شده، هم در سطح دولت و هم با بیانیه حزب سوسیالیست در مورد آنگلا مرکل؟ با فرانسوا اولاند از چین بر می گشتیم که از این نمایش تاسف بار خبر دار شدیم. هر چقدر که مذاکرات سودمند با شریک آلمانی مان صحیح است، حمله به رئیس یک دولت همسایه کار صحیحی نیست. گویی که آلمان مسئول از دست رفتن توان رقابتی و سایر مشکلات ماست. گفتگو آری و زد و خورد نه. باید همکاری مان را بیشتر کنیم. باید به برخی از هموطنان مان توضیح دهیم که آلمانی ها، فرانسوی هایی نیستند که آلمانی صحبت می کنند و به آلمانی ها بگوییم که فرانسوی ها همه شان «جیرجیرک های بی مسئولیت» نیستند. بدون همکاری فرانسوی ـ آلمانی قوی، هم وزن و باز به روی دیگران، ساختار اروپایی مستحکمی شکل نخواهد گرفت. فرانسه و آلمان نماینده نیمی از غنای اروپا هستند و بیشتر از نیمی از قدرت پیش برنده آن را در دست دارند. با یکدیگر است که باید پروژه اروپایی را بسازیم که ما را از این ملال کنونی دور کند. با رشد، انرژی، دفاع، تحقیق و سرمایه گذاری برای آینده. فرانسه به تنهایی یک انتخاب نیست. اما اگر اروپا در بحران اقتصادی یا رکود است، این مساله نتایج منفی برای آلمان خواهد داشت. آیا اروپا در حال گذر از یک بحران وجودی نیست؟ ما فقط در وضعیت بحران به سر نمی بریم، بلکه در وضعیت تغییر جهان زندگی می کنیم. دیگر آن زمان گذشت که اروپا مرکز امپراطوری کره زمین بود. روش های تولید، ابزار ارتباطی، راه های برقراری نظم و سلسله مراتب کشورها همه متحول شده است. فرانسه به همراه اروپا باید بتواند با این تغییر و تحولات روبرو شود

فساد در ایران؛ آیت‌اللهِ پر زرق و برق

آیت.آیت الله علی خامنه ای خود را با علاقه، مردی فروتن نشان می دهد. رسانه های ایرانی همواره می خواهند تصویری از او ارئه دهند که از نذورات و هدایا زندگی می کند. گفته می شود به قدری فقیر است که مجبور می شود همواره از دوستان و آشنایان پول قرض کند. در واقع قوانین ایران برای رهبر مذهبی حقوق ماهانه ای را مقرر نکرده است. اما به جایش برخی از مؤسسه های اقتصادی دراختیار اوست – بنیاد های مذهبی که سرمایۀ آن ها به ارقام میلیاردی می رسد. این بنیادها به دلیل زیر نظر رهبری اند، از مالیات معاف هستند. بنیادهای آیت الله بر جاهایی دست می گذارد که سود سرشاری در انتظارش است: از مستغلات و صنعت مخابرات گرفته تا معاملۀ خودرو. برای آن هایی که کنار ایستاده اند امکان نگاهی از درون به جهان اقتصادی ایران کمتر وجود دارد. اکنون تاجری به نام علی نوریجانی درمصاحبه با سایت ایرانی فرارو توضیح می دهد که معامله هایی با سرمایه گذاری از بالا به چه شکل انجام می شود. آقایان از بنیاد آمدند و فشار آوردند نوریجانی واردکنندۀ خودروهای بی ام و بود، تا آن که بی ام و درسال ۲۰۰۹ همکاری خود را با ایران متوقف کرد. از آن به بعد نوریجانی همچنان به فروش خوردوهایی پرداخت که پیش تر وارد کرده بود. روزنامۀ انگلیسی «تلگراف» از این مصاحبه نقل می کند: «آقایان از بنیاد شاه عبدالعظیم به دفتر من آمدند و پیشنهاد کردند با خریدن سهم من با شرکتم همکاری کنند.» وی در ادامه اعلام کرد که بنیاد ذره ذره سهم شرکتش را تصاحب کرد. نوریجانی تعریف می کند: «من به تدریج سهام بیشتری از شرکتم را به آنها واگذار کردم.» شاه عبدالعظیم اکثریت شرکت نوریجانی را صاحب شد - در این مقطع نام مالک روی شرکت بود - و آن را به «پرشیا خودرو» تغییر نام داد. نوریجانی که دیگر اختیاری در شرکت نداشت، گفت: «برخی از آشنایان از من پرسیدند چطور بدون سکتۀ قلبی ماجرا را از سر گذراندم.» فساد جزئی از نظام است این روشی است که در بسیاری ازحکومت های خودکامه به کار می رود. به دلیل عدم شفافیت و نبود بازرسی، حاکمان و متحدان آن ها بدون هیچ مانعی اقتصاد را چپاول می کنند. به عنوان مثال واردات خودروهای لوکس آلمانی٬ مانند گاوه شیر ده از محبوبیت برخودار هستند. در تونس معاملۀ بنز در دست خانوادۀ رئیس جمهور سرنگون شده، بن علی بود. درسوریه، رامی مخلوف، دایی زادۀ اسد کوشید تا مرسدس را از آن خود کند. سرآمدانِ تجاری و مجموعۀ دستگاه امنیتی درحکومت های خودکامه معمولاً با هم ارتباط نزدیک دارند. فساد جزئی از حکومت است. تحریم های بین المللی که بخش هایی از اقتصاد را به بازار سیاه تبدیل می کنند به نوبۀ خود باعث بیشتر شدن فساد می شوند. دست بر قضا آیت الله خامنه ای، فساد و سوء تدبیر اقتصادی را در ایران به عنوان یک مشکل برشمرده است. وی از انتخابات ریاست جمهوری که در ماه ژوئن برگزار خواهد شد، انتظار پیروزی مدیری قوی تر از احمدی نژادی دارد که دیگر مجاز به شرکت در انتخابات نیست. ایران در وضعیت اقتصادی فاجعه باری است. تصور این که خامنه ای در خواسته اش برای مدیریت بهتر، مؤسسه های خود را که کارشان خوب پیش می رود لحاظ کرده باشد، کم است.

۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۴, سه‌شنبه

رامین پوراندرجانی؛ پزشکی که زندانیان کهریزک را معاینه می‌کرد


قربانیان ۸۸ حکایت کسانی است که در جریان اعتراض به نتیجه یک انتخابات جان شان را از دست داده اند. حکایت انسان هایی که پس از دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران، در خرداد ۱۳۸۸ زندگی شان تمام شد. داستان شهروندانی که با شلیک مستقیم گلوله در راهپیمایی های اعتراضی، ضرب و شتم در خیابان یا زندان، استنشاق گاز اشک آور، رد شدن خودروی نیروی انتظامی از روی بدن شان، پرتاب شدن از بالای پل عابر پیاده و شیوه های خشونت آمیز دیگری کشته شدند، و با مرگ هر یک نفر، زندگی یک یا چند خانواده دچار ناامنی و بحران شد.خانواده ای کم جمعیت در یکی از محله های قدیمی تبریز پای اخبار بیست و سی شبکه دوی تلویزیون، نشسته اند. خبر ها حول پیگیری پرونده قضایی کشته شدگان و قربانیان بازداشتگاه معروف کهریزک می چرخد. کهریزک محل نگهداری بسیاری از معترضان انتخابات مناقشه برانگیز ریاست جمهوری در خرداد ۸۸ بود. دو ماه بعد از انتخابات پس از تأیید کشته شدن سه نفر در این بازداشتگاه در اثر و ضرب و شتم شدید به نام های محسن روح الامینی، امیر جوادی فر و محمد کامرانی، آیت الله خامنه ای رهبری جمهوری اسلامی دستور تعطیلی این بازداشتگاه را داد.پیرمرد کنترل تلویزیون را از روی میز بر می دارد تا کمی صدا را بلند تر کند، صدای گوینده در تمام خانه می پیچد. فضای دلهره آوری بر تمام خانه حاکم است. اینجا خانه کسی است که نام فرزند خانواده با پرونده کهریزک گره خورده بود. خانه رامین پوراندرجانی، پزشک وظیفه کهریزک، که کشته شدگان این بازداشتگاه را پیش از مرگ معاینه کرده بود. این پزشک ۲۶ ساله بعد از تعطیلی کهریزک، در ۱۹ آبان ۱۳۸۸ به طرز مشکوکی در محل خدمت خود درگذشت. مقامات رسمی کشور ابتدا علت مرگ او را سکته قلبی، سپس خودکشی و در نهایت هم پزشکی قانونی علت مرگ این پزشک جوان را مسمومیت اعلام کرد. جسد رامین پوراندرجانی بدون اجازه کالبدشکافی به خانواده، توسط نیروی انتظامی دفن شد. رضا قلی پوراندرجانی، پدر رامین ، در گفت وگویی که پیشتر با او داشته ام می گوید: «ما رامین را صحیح و سالم تحویل سربازی دادیم. زنگ زدند گفتند بیا جنازه اش را بگیر و ببر، من چه کار می توانستم بکنم... گفتند تصادف کرده. با نام تصادف ما را دعوت به تهران کردند. داخل بهداری هم فوت شده، سرباز بود. داخل بهداری محل خدمتش فوت کرد. آنجا بعد ها خیلی شایعه شد، گفتند رامین خودکشی کرده، وصیت نامه نوشته بود و از این حرف ها، زیاد حرف زده شد. شب قبلش، ساعت هشت و نیم شب، من و رامین هفت یا هشت دقیقه با هم صحبت کرده بودیم، خیلی حالش خوب بود، خیلی. کاش آن تلفن را قطع نمی کردم، کاش تا صبح با هم حرف می زدیم. اما بلاخره ما نتوانستیم حتی چهره رامین را پس از مرگ ببینیم. صدای قدم های مردی که با پرونده ای قطور از میان جمعیت می گذرد در راهروهای دادسرا می پیچد. اینجا همه رامین پوراندرجانی را به نام پزشک کهریزک صدا می کنند و این نامی است که دوستان و خانواده رامین آن را دوست ندارند. در پیگیری های قضایی از این سرباز وظیفه به عنوان متهم جان باختن شماری از بازداشت شدگان کهریزک نام برده شد. بر همین اساس در کیفرخواست صادره در دادگاه نظامی تهران آمده که به دلیل درگذشت رامین پوراندرجانی قرار منع تعقیب برای وی صادر شده است. پدر رامین پوراندرجانی می گوید: «رامین کجا و کهریزک کجا. او یک سرباز بود و به عنوان کشیک او را به کهریزک برده بودند. رامین حتی یک قدم نمی توانست بدون اجازه آن ها بردارد. بعد از اینکه آن مسائل در کهریزک اتفاق داد، آن ها خودشان اسم رامین را گذاشتند، پزشک کهریزک. رامین کجا و این حرف ها کجا. به خدا قلب رامین مثل قلب یک گنجشک بود.» شمار زیادی از جوانانی که در کهریزک مورد ضرب و شتم شدید قرار گرفته بودند به همراه خانواده های آن دسته از جوانانی که در همین بازداشتگاه کشته شدند، در راهروهای دادسرای نظامی قدم می زنند. خانواده ها با هم گفت ؤگو می کنند. همهمه تمام سالن را فراگرفته. آن ها آمده اند تا نسبت به نحوه رفتار های خشونت آمیز ماموران و مسولان این بازداشتگاه، به دستگاه قضایی ایران شکایت ببرند. مسعود علیزاده یکی از این شاکیان است: «من رامین را در دادسرای نظامی دیدم به همراه پدرش که آمده بودند شعبه یک بازپرسی دفتر آقای حسینی. ایشان گفت من نسخه هایی دربازداشتگاه کهریزک دارم که نشان می دهد مریض ها را به بیمارستان اعزام کرده بودم و حتی داروهای بیشتری نوشتم چون کهریزک جایی بود از نظر دارویی به گونه ای بود که طول می کشید تا تا بتوانند از فرماندهی نیروی انتظامی استان تهران به بازداشتی ها برسند. رامین تاکید می کرد که به من اجازه نمی دهند تا بروم به بازداشتگاه کهریزک و آن مدارک را بیاورم که بی گناهی خودم را ثابت کنم.» او که در هجده تیرماه ۸۸ به دنبال راهپیمایی های اعتراضی پس از انتخابات حوالی چهارراه ولیعصر تهران بازداشت و سپس به بازداشتگاه کهریزک فرستاده شده بود در مورد مشاهدات خود می گوید: «بچه ها در داخل کهریزک شکنجه شده بودند و همه زخم هایشان عفونت کرده بود، چشم های ما به خاطر سوز گازوئیل عفونت کرده بود. رامین پوراندرجانی، امیر جوادی فر را در کهریزک معاینه کرده بود. به خاطر اینکه امیر چشم هایش کور شده بود، موقعی که امیر را بردند پیش رامین پوراندرجانی، ایشان در دادگاه هم گفت که در آن زمان من فقط به امیر دلداری دادم، چون می دانستم وضعیت امیر خیلی بد بود و برای همین امیر را به بیمارستان اعزام کرده بودم..نزدیکان رامین پوراندرجانی می گویند که او پیش از مرگ جزئیاتی از نحوه شکنجه بازداشت شدگان کهریزک را افشا کرده بود. به گفته آن ها این پزشک جوان به عنوان شاهد در جلسه ای با حضور برخی از نمایندگان عضو کمیته ویژه رسیدگی به وضعیت آسیب دیدگان حوادث پس از انتخابات که از سوی مجلس ایران تشکیل شده بود شرکت کرده بود. مسعود علیزاده بازداشتی کهریزک در این باره می گوید: «شرایط کهریزک برای خود رامین هم خیلی دردناک بود و خودش همیشه عذاب می کشید. صحبت هایی که با من می کرد، می گفت من خودم از کهریزک رنج می بردم. او می گفت موقعی که آقای «رادان» با تیم خودش می آمد در کهریزک حتی نمی گذاشت من نبض این بچه ها را بگیرم. رامین در آن زمان خیلی احساس امنیت نمی کرد و می گفت آقای «کمیجانی» (رییس وقت بازداشتگاه کهریزک) و آقای «نظام دوست» دفتر دار سرتیپ رجب زاده فرماندار (وقت) نیروی انتظامی تهران بار ها مرا تهدید کردند که اگر اسم مقاماتی که در کهریزک می آمدند و شکنجه می کردند را بگویم برخورد می شود. چون رامین خیلی لیست داشت. او به من گفته بود در کهریزک گونی های سفیدی وجود داشت که حتی اگر بازداشت شدگان نمرده بودند هم آن ها را در این گونی های سفید می گذاشتند.» خبر دهان به دهان در شهر پیچید که کشته شدگان کهریزک بر اثر بیماری مننژیت در گذشتند. حاضرین در دادگاه متهمان کهریزک نیز بار ها این جمله را از زبان مسئولان شنیدند. سعید مرتضوی دادستان وقت تهران اولین کسی بود برگه های امضا شده چند بیمارستان را نیز به همراه خود به دادسرای نظامی برد تا ثابت کند که محسن، امیر و محمد سه جوان جان باخته در کهریزک در اثر بیماری مننژیت درگذشتند. مسعود علیزاده در این باره می گوید: «آقای مرتضوی برخورد خیلی تندی با رامین پوراندرجانی کرده بود، رامین به دفتر آقای مرتضوی رفته بود ولی برگه مربوط به اینکه بازداشت شدگان کهریزک مننژیت داشته اند را امضا نکرد. همه این حرف ها در دادگاه زده شد. رامین شاهد این بود که چه کسانی می آمدند در کهریزک شکنجه می کردند و اگر رامین می رفت در مجلس و این صحبت ها را پیش آقای دهقان می گفت آقای دهقان نماینده مجلس بود و آن زمان مسولیت کمیته پیگیری حوادث پس از انتخابات را عهده دار بود، قرار بود رامین با این کمیته دیدار کند که در آن جلسه پای آقای رادان به وسط می آمد، پای چند تن از نمایندگان مجلس می آمد، پای کسانی که در کهریزک شکنجه می کردند. حتی رامین می گفت وقتی تیم آقای رادان به کهریزک می آمد همه را حتی آقای کمیجانی را هم از کهریزک بیرون می کردند. بلاخره رامین مدارک زیادی در مورد کهریزک و حتی نقش فرماندهان ناجا داشت که برای نیروی انتظامی خیلی سنگین بود و به همین دلیل رامین را از بین بردند. در میان مسافران اتوبوس تبریز - تهران پیرمردی با پیراهن سیاه آرام در صندلی خود فرو رفته است. دو سال این مسیر را رفت و آمد می کند و به محض رسیدن به تهران مستقیم به سمت داسرای نظامی می رود. در میان ازدحام مردمی که هر یک پیگیر پرونده قضایی خود هستند، رضا قلی پوراندرجانی پدر رامین پوراندرجانی نیز از این اتاق به آن اتاق می رود. او به همراه خانواده اش به دستگاه قضایی ایران شکایت کرده است تا رسیدگی کنند که چه کسی مسئول مرگ فرزندشان است. آن ها باور ندارند که فرزندشان خودکشی کرده باشد. پدر رامین پوراندزجانی در این باره می گوید: «من نتوانستم پرونده را به سرانجام برسانم. همینطوری پرونده را ول کردم ماند، کسی را پیدا نکردم که دردم را بگویم. ما جگر گوشه مان را از دست دادیم، بیچاره شدیم. رامین یک دنیا بود، یک انسان به تمام معنی بود، نه اینکه این ها را ا روی تعصب بگویم، شما حتما سخنرانی او را در مراسم فارغ التحصلی شینده اید... رامین پوراندرجانی در مراسم فارغ التحصلی خود طی یک سخنرانی گفته است: «بچه ها ما وارث اسم های بزرگی هستیم، وارث اسم های بزرگی مثل جالینوس و بقراط و ابوعلی سینا و حکیم جورجانی. روح خیلی خیلی بزرگ و مقدسی از آن زمان در قلب های بزرگی منتقل شده و آمده در لباسی سفید برای ما به میراث گذاشته شده، بچه ها ما آمدیم اینجا تا بگوییم که عاشقانه به راه مان ادامه می در میان مسافران اتوبوس تبریز - تهران پیرمردی با پیراهن سیاه آرام در صندلی خود فرو رفته است. دو سال این مسیر را رفت و آمد می کند و به محض رسیدن به تهران مستقیم به سمت داسرای نظامی می رود. در میان ازدحام مردمی که هر یک پیگیر پرونده قضایی خود هستند، رضا قلی پوراندرجانی پدر رامین پوراندرجانی نیز از این اتاق به آن اتاق می رود. او به همراه خانواده اش به دستگاه قضایی ایران شکایت کرده است تا رسیدگی کنند که چه کسی مسئول مرگ فرزندشان است. آن ها باور ندارند که فرزندشان خودکشی کرده باشد. پدر رامین پوراندزجانی در این باره می گوید: «من نتوانستم پرونده را به سرانجام برسانم. همینطوری پرونده را ول کردم ماند، کسی را پیدا نکردم که دردم را بگویم. ما جگر گوشه مان را از دست دادیم، بیچاره شدیم. رامین یک دنیا بود، یک انسان به تمام معنی بود، نه اینکه این ها را ا روی تعصب بگویم، شما حتما سخنرانی او را در مراسم فارغ التحصلی شینده اید... رامین پوراندرجانی در مراسم فارغ التحصلی خود طی یک سخنرانی گفته است: «بچه ها ما وارث اسم های بزرگی هستیم، وارث اسم های بزرگی مثل جالینوس و بقراط و ابوعلی سینا و حکیم جورجانی. روح خیلی خیلی بزرگ و مقدسی از آن زمان در قلب های بزرگی منتقل شده و آمده در لباسی سفید برای ما به میراث گذاشته شده، بچه ها ما آمدیم اینجا تا بگوییم که عاشقانه به راه مان ادامه می دهیم

۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۳, دوشنبه

رهبر ایران نژادهای اروپایی را نژادهای وحشی نامید

آيت الله خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی ايران روز شنبه 12-05-2013 در ديدار با شماری از زنان حوزوی و دانشگاهی گفت: "غربی ها بخصوص نژادهای اروپايی، نژادهای وحشی اند." به گزارش سايت دفتر حفظ و نشر آثار آيت الله خامنه ای با مقايسه جايگاه زن در اسلام و غرب ، درباره غربی ها گفت: "نژادهاى اروپايى، نژادهاى وحشى اند؛ اينها ظاهرشان اتو كشيده و كراوات زده و ادكلن زده و اينهايند امّا همان باطن وحشى گرى اى كه در تاريخ وجود داشته هنوز هم در اينها هست؛ راحت آدم ميكشند، خونسرد جنايت ميكنند." به گفته آیت الله خامنه ای "كتك زدن زن در داخل خانه به وسيله ى آنها (غربیها) و بعد به وسيله ى آمريكاييها، بُعدى ندارد - امّا در محيط اسلامى چنين چيزى اصلاً نبايستى تصوّر بشود؛ ولى متأسّفانه هست." رهبر ایران روز گذشته نیز در جمع دیگری از "بانوان فرهیخته" گفت: "اینكه ما به حضور بالای زنان در مناصب اجرایی افتخار كنیم، دیدگاهی غلط و در واقع انفعال در برابر گفتمان غربی است" البته افزوده که "حضور زنان در مشاغل و مناصب اجرایی اشكالی ندارد." آیت الله خامنه ای ادامه داد: "افتخار كردن به تعداد بالای زنان شاغل در مناصب اجرایی مورد اشكال و در واقع امتداد همان گفتمان غربی است." رهبر جمهوری اسلامی ایران اظهار داشت: " زنان در غرب مردواره و وسیله التذاذ جنسی مرد شده اند و غربی ها به دنبال آن هستند كه مشاغلی را كه با وضعیت جسمی و فكری مردان سازگار است، به زن ها تعمیم و آن را به عنوان یك امتیاز و افتخار جلوه دهند.

یک نماینده مجلس ایران خواستار طرح بی کفایتی احمدی نژاد شد

در ادامه واکنش ها به همراهی محمود احمدی نژاد با اسفندیار رحیم مشایی در زمان ثبت نام برای انتخابات ریاست جمهوری، نادر قاضی پور نماینده ارومیه در مجلس خواستار طرح عدم کفایت احمدی نژاد شد و گفت: " با توجه به اینکه احمدی نژاد شأن ریاست جمهوری را زیر سوال برده است وقت آن رسیده است که عدم کفایت وی را اعلام کنیم." وی با اعلام اخطار قانون اساسی اصل 29 و اصل 121 و اصل 3 بند 9 گفت: "رئیس جمهور از امکانات دولتی استفاده کرده و در وزارت کشور همراه کاندیدای مطرح خود حضور یافته است و این یعنی اینكه برخورد ناشایست انجام داده است." قاضی پور افزود: "در کدام یک از انتخابات رئیس جمهورهای قبلی همراه با كاندیدای انتخابات در وزارت كشور حضور می یافتند که ایشان این كار را كرد.احمدی نژاد شان و منزلت ریاست جمهوری را زیر سوال می برد. آیا وقت آن نرسیده است که عدم کفایت وی را اعلام کنیم." عضو کمیسیون صنایع و معادن مجلس گفت: "احمدی نژاد باید پاسخ دهد که دیروز برای چه مرخصی گرفته بود. آیا در این 8 سال مگر 11 روز خانه نشینی را برای خود در نظر نگرفته بود كه الان می گوید برای اولین بار دارم مرخصی می گیرم." احمد توکلی نماینده تهران نیز با بیان اینکه " خرج کردن قوه مجریه برای این داوطلب خیانت و قدرت طلبی است "، گفت: "رئیس جمهور در سفرهای استانی فرد مورد علاقه خود را همراه می برند و از وی تجلیل می کنند و دیروز نیز تمام قوه مجریه را به پای آن داوطلب مورد بحث ریختند و اعلام کردند تمام نقطه قوت قوه مجریه به پای این داوطلب است

اعتراض ۱۵۰ نماینده مجلس ایران به مواضع هاشمی رفسنجانی

خبرگزاری های ایران متن نامه ای را با امضای حدود ۱۵۰ نماینده مجلس منتشر کرده اند که در آن به مواضع اخیر اکبر هاشمی رفسنجانی در مورد دشمنی با اسرائیل، ولایت فقیه و وضعیت موجود کشور اعتراض شده است. در بخشی از این نامه آمده است: "ساده اندیشی است که اعلام کنیم با اسرائیل سر جنگ نداریم و اگر کشورهای عربی با اسرائیل جنگیدند، ما از آنها حمایت خواهیم کرد.تهیه کنندگان نامه نوشته اند که "محو اسرائیل" توسط آیت الله روح الله خمینی به عنوان یکی از آرمان های انقلاب اسلامی مطرح شده و تشکیل حزب الله لبنان، حماس و جهاد اسلامی "نتیجه همین تفکر امام است". آنها همچنین به یکی از اظهارنظرهای آقای هاشمی رفسنجانی در مورد "ولایت" انتقاد کرده اند. آقای هاشمی رفسنجانی حدود دو هفته پیش در دیدار جمعی از روزنامه نگاران، دانشجویان و طلاب اصلاح طلب کلیک گفته بود: "حکومت برای مردم است. این نمی شود که هر کس هرکاری دلش بخواهد بکند و به مردم اجازه ندهد اعتراض کنند. مردم صاحب حکومت هستند. خدا هم حق حکومت را تنها به ۱۲ معصوم داد و بعد از آن هر فردی که مسئول حکومت شد به رای مردم آمد. اگر دولت بر مردم تحمیل شود مردم در شرایط خطر همکاری نمی کنند و هیچ دولت دیکتاتوری نمی تواند در دنیا موفق شود." نویسندگان نامه اعتراضی به آقای هاشمی رفسنجانی به این سخنان اعتراض کرده و آن را "مغلطه" خوانده اند.

فرمانده پلیس پس از چهار سال اعتراف کرد


اسماعیل احمدی مقدم٬ فرمانده پلیس پس از چهار سال مسئولیت تخریب اموال مردم از سوی نیروهای پلیس در حوادث سال ۸۸ را پذیرفت و ادعا کرد که حمله به سفارت بریتانیا «دام» بوده است. به گزارش خبرگزاری فارس٬ آقای احمدی مقدم این مطالب را روز دوشنبه (۲۳ اردیبهشت) در جمع گروهی از دانشجویان دانشگاه تهران بیان کرده است. وی گفته در جریان حوادث سال ۸۸ یکی از «ماموران پلیس» دچار شکستگی مهره می شود که همکاران وی از این حادثه «ناراحت» شده و اقدام به شکستن تمام شیشه های خودروها و خانه های محل حادثه می کنند. در جریان ناآرامی های سال ۸۸ تصاویری از این اقدام خرابکارانه ماموران پلیس منتشر شد که آن زمان مقام های پلیس٬ نهادهای امنیتی و رسانه های وابسته به جمهوری اسلامی این تصاویر را جعلی و مخربان را «اراذل» و «اوباشی» نامیدند که لباس پلیس پوشیده اند. با گذشت حدود چهار سال از آن حوادث و در آستانه یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری٬ فرمانده کل پلیس اعتراف کرده که این تخریب ها از سوی ماموران پلیس صورت گرفته بود و در آن زمان با عاملان این تخریب ها «برخورد و خسارت مردم نیز پرداخته شده است.» احمدی مقدم همچنین ادعا کرده که در جریان ناآرامی های آن سال بیش از ۵۰۰ «مامور پلیس» زخمی شدند که به گفته وی این مسئله نشانه «خویشتن داری» پلیس بوده است. وی همچنین گفته تعداد معترضان به نتیجه انتخابات قبل از ۳۱ خرداد سال ۸۸ حدود ۵۰۰ هزار نفر بوده که در روزهای آخر به ۲۰ هزار نفر کاهش یافته بود. این فرمانده پلیس در بخش دیگری از سخنان خود به حمله گروهی از نیروهای بسیج دانشجویی به سفارت بریتانیا اشاره کرده و اظهار کرده این حمله «دامی» بوده که از سوی اعضای سفارت این کشور برای مهاجمان پهن شده بود. احمدی مقدم در این نشست به موضوع مرگ ستار بهشتی در بازداشتگاه پلیس نیز اشاره کرده و گفته با این وبلاگ نویس رفتارهایی انجام شده بود که در «حد» وی نبود و پلیس با عوامل مرگ ستار بهشتی نیز «برخورد» کرده است. این فرمانده پلیس در پایان اظهار کرده است: «گشت ارشاد برای ما هم مطلوب نیست و ما از دستگاه هایی که بتوانند این مسئولیت را از لحاظ فرهنگی بر عهده بگیرند و ما را از این نوع برخورد با مردم معاف کنند تشکر هم می کنیم.» ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۲ دیگربان

۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۲, یکشنبه

شورای نگهبان: حضور احمدی‌نژاد در وزارت کشور تخلف قانونی است

عباسعلی کدخدایی، سخنگوی شورای نگهبان می گوید بر اساس ماده ۶۸ قانون انتخابات، حضور رئیس جمهوری در وزارت کشور و معرفی یکی از کاندیداها، تخلف محسوب می شود و مراتب نیز به قوه قضاییه اعلام خواهد شد. آقای کدخدایی، این سخنان را روز یکشنبه، ۲۲ اردیبهشت ماه و پس از برگزاری جلسه هیئت مرکزی نظارت بر انتخابات به خبرگزاری دانشجویان ایران، ایسنا گفته است. براساس ماده ۶۸ قانون انتخابات ریاست جمهوری، انجام هرگونه فعالیت تبلیغاتی از تاریخ اعلام رسمی اسامی نامزدها له یا علیه نامزدهای ریاست جمهوری از میز خطابه نماز جمعه و یا هر وسیله دیگری که جنبه رسمی و دولتی دارد و فعالیت کارمندان در ساعات اداری ممنوع بوده و مرتکب، مجرم شناخته می شود.

وزیر خارجه کانادا: مردم ایران لایق یک انتخابات آزاد هستند، نه این حقه بازی بی پایانی که آیت الله خامنه ای به راه انداخته

جان بیرد وزیر امور خارجه کانادا که امروز در یک کنفرانس در مورد نقش تکنولوژی های ارتباطی در مقاومت مردم ایران در برابر جمهوری اسلامی سخن میگفت به صراحت گفت «دولت کانادا در پشتیبانی از جنبش سبز مردم ایران در برابر کودتایی که رای آنان را دزدید و احمدی نژاد را به قدرت رساند کوتاهی کرد. اما اگر مردم ایران در مقابل رژیم بایستند اینبار کانادا در کنار صداهای دموکراسی طلبی که در ایران با خشونت سرکوب شده اند خواهد ایستاد.» وی اضافه کرد، «ما همه در یک زمینه اتفاق نظر داریم: مردم ایران لایق یک انتخابات آزاد هستند، نه این حقه بازی بی پایانی که آیت الله خامنه ای به راه انداخته و هربار یک عروسک خودش را از زیر نیم کاسه بیرون میآورد، و نه برخاستن یک دیکتاتوری روحانی-نظامی عقب افتاده. شما شایستگی یک انتخابات آزاد را دارید که رئیس جمهورتان را از دست خیمه شب بازها بیرون بیاورد و قدرت انتخاب را در دستان خودتان قرار دهد.

هیگل: اسرائیل حق دارد به ایران حمله کند. معامله اسلحه با اسرائیل علامت روشن به ایران است:

در 21 آوریل 2013، چاک هیگل، وزیر دفاع امریکا وارد اسرائیل شد. با های و هوی تبلیغاتی هم وارد اسرائیل شد و گفت: در آنچه به برنامه اتمی ایران مربوط می شود، امریکا و اسرائیل، «عینا یک نظر و احساس » را دارند. هرگاه اسرائیل تصمیم به حمله نظامی به ایران را بگیرد، حق دارد که چنین کند. یادآور می شود که بهنگام منصوب شدنش به مقام وزارت دفاع، بر او خورده می گرفتند که به اندازه کافی حامی اسرائیل نیست. بسیاری در واشنگتن این سفر را فرصتی تلقی می کنند که با استفاده از آن، او باید بتواند منتقدان خود را خاموش کند. در واقع، هیگل وقتی می گوید در باره برنامه اتمی ایران، امریکا و اسرائیل عینا یک نظر و احساس را دارند یعنی این که در کشور اختلاف نظر ندارند و درباره چند و چون و زمان حمله گفتگو می کنند. ● هدف از سفر هیگل به اسرائیل اهمیت تمام دادن به به فروش اسلحه جدید به اسرائیل است. از این رو است که هیگل اصرار می ورزد که فروش این اسلحه به اسرائیل دادن «علامت روشن» به ایران در باره حمایت امریکا از اسرائیل است. مقامات دیگری قبلا گفته بودند که فروش اسلحه به اسرائیل «بمعنای حمایت امریکا از حمله اسرائیل به ایران نیست». اما فروش این اسلحه به اسرائیل در این زمان و باوجود تهدید مستمر ایران به حمله نظامی، چه معنای دیگری می تواند داشته باشد. سخن هیگل معلوم می کند معنای دیگری نمی تواند داشته باشد. ٭ فروش 10 میلیارد دلار اسلحه به متحدان امریکا در منطقه هشدار به ایران است: ☚ در 21 آوریل 2013، دبکا فایل گزارش کرده است: پیش از ورود هیگل، وزیر دفاع امریکا، به اسرائیل، او به روزنامه نگاران گفت: فروش 10 میلیارد دلار اسلحه به سه متحد امریکا در منطقه، «هشدار کاملا روشنی به ایران است که گزینش نظامی برای متوقف کردن فعالیتهای اتمی این کشور، همچنان روی میز است». این سه کشور اسرائیل و عربستان و امارات متحده عربی هستند و هیگل در سفر به این سه کشور، عزم امریکا را بر جلوگیری از مجهز شدن ایران به اسلحه اتمی ابراز خواهد کرد. منابع نظامی دبکا فایل می گویند این سه کشور کشورهائی هستند که به تنهائی و یا به اتفاق یکدیگر می توانند به ایران حمله کنند

۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۱, شنبه

قول دادیم فعلا به ایران حمله نکنیم

اسراییل هیچ توانایی برای حمله به ایران ندارد، زیرا به واشنگتن تعهد داده فعلا با ایران وارد جنگ نشود تا حداقل نتیجه انتخابات ریاست جمهوری در این کشور مشخص شود. حزب الله لبنان چقدر موشک در اختیار دارد؟ تا کنون به ما گفته شده که حزب الله ده ها هزار موشک در اختیار دارد که آنها را به سمت نقاط مختلف اسراییل نشانه رفته است. روی نقشه های مختلف نیز دایره هایی ترسیم کرده اند تا میزان برد موشک های حزب الله را نشان دهند و گفته اند که هیچ شهر و روستایی در اسراییل از تیررس این موشک ها در امان نیست. علی رغم اینکه چنین موضوعی به خودی خود برای اسراییل یک تهدید بزرگ است، هیچکس تا حالا فکر نکرده که عقل حکم می کند تا انبارهای اسلحه حزب الله را در لبنان نابود کنیم. پس از آن نوبت به رییس بخش پژوهش ها در سازمان اطلاعات نظامی اسراییل رسید که اعلام کند نظام سوریه از سلاح شیمیایی استفاده کرده است. این خبر نیز می تواند بهانه خوبی برای آغاز یک جنگ مشروع باشد. حتی نخست وزیر اسراییل نیز نسبت به این موضوع هشدار داد که استفاده از سلاح شیمیایی خط قرمز بوده و ممکن است با پاسخ نظامی مواجه شود. آمریکا اگرچه در ابتدا اندکی تأمل کرد، اما سپس با اسراییل همراهی و تاکید کرد که خطوط قرمز می توانند انعطاف پذیر باشند، اما دخالت نظامی اسراییل در سوریه اشکالی ندارد؛ هر چند نباید به بهانه وجود سلاح شیمیایی باشد. برای حمله به سوریه دلیل قانع کننده ای بیان شده است. گفته می شود موشک هایی که در سوریه وجود دارد بسیار دقیق و با برد طولانی است و می تواند کشتی ها و ناوچه های اسراییلی را هدف قرار دهد. به این ترتیب موشک های سوریه «بر هم زننده توازن» در منطقه هستند. این امر تصوری را ایجاد می کند که گویا حزب الله و اسراییل دو ارتش بزرگ و متعادل هستند که هر کدام تانک ها، هواپیماها و موشک هایی دارند که طرف دیگر ندارد و سعی می کنند توازن ترس را بین یکدیگر نگاه دارند. جا دارد این سوال را مطرح کنیم که چه اتفاقی می افتد اگر موشک ها در سوریه باقی بماند؟ آیا چنین احتمالی یک خطر برای اسراییل است یا اینکه بهانه ای ست تا از آن علیه حزب الله استفاده شود؟ اگر سوریه تصمیم بگیرد موشک های اسکاد خود را علیه اسراییل به کار گیرد، چه خواهد شد؟ تردیدی نیست که چنین اتفاقی بسیار خطرناک است و اگر این موشک ها در دست شبه نظامیان انقلاب سوریه بیافتد، خطرش بیشتر نیز می شود.

اظهارات نژاد پرستانه علی‌ خامنه‌ای علیه اروپا‌هایی ها و آمریکایی ها

علی‌ خامنه‌ای در جمع گروهی از زنان: نژادهای اروپایی یک نژاد‌های وحشی هستند، اینها حالا ظاهرشون اتو کشیده و کراوات زده و ادکلن زده و ... اینان اما باطن همون باطن وحشیگریست که در تاریخ وجود داشته و هنوز هم در اینها هست، راحت آدم می‌کشند، خون‌سرد جنایت میکنند



۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۹, پنجشنبه

نوه خواهر خامنه‌ای: پسر و برادر علی خامنه‌ای مرا به قتل تهدید کرده‌اند


حمیدرضا فروزان فر، نوه خواهر علی خامنه ای مدعی است که تهدید به مرگ شده است. او در گفت و گو با دویچه وله از ویژگی های شخصیت رهبر جمهوری اسلامی، فرزندان، روابط درون بیت و نیز از اختلافات درون خانواده خامنه ای می گوید. حمیدرضا فروزان فر نوه ی خواهر بزرگ علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی ایران است. مادر بزرگ او، فاطمه سلطان حسينى خامنه، ۸۶ ساله، بزرگ ترین فرد زنده خاندان خامنه ای و همسر ابوالقاسم شمس اللهی است. حمیدرضا فروزان فر از زمان کودکی تا جوانی به مناسبت های مختلف به بیت علی خامنه ای رفت و آمد داشته و با پسران رهبر جمهوری اسلامی ایران در ارتباط بوده است. حمیدرضا سال ۸۸ از ایران به فرانسه رفت. او به دویچه وله می گوید به دلیل مواضعی که در سال های اخیر گرفته، چندبار توسط پسر، برادر و اطرافیان علی خامنه ای تهدید به مرگ شده است. نوه خواهری رهبر جمهوری اسلامی درباره این که چگونه توسط بستگان خود یعنی پسر و برادر علی خامنه ای تهدید به مرگ شده، به دویچه وله می گوید: «دو مورد خیلی روشن را مثال می زنم که تهدید رسمی است. نوروز سال ۹۰، در مراسم سالگرد درگذشت پدربزرگم، مصطفی خامنه ای، پسر علی خامنه ای، مادرم را به کناری می کشد و به او می گوید اگر حمیدرضا بخواهد به موضع گیری های خود ادامه دهد، عجیب نیست که در فرانسه در یک تصادف رانندگی کشته شود. همین طور محمد خامنه ای با واسطه ای به مادر بزرگم می گوید بعید نیست مسعود در این راه جان خود را از دست بدهد». حمیدرضا فروزان فر، ضمنا پسر دخترخاله ی محمود مرادخانی تهرانی است. محمود مرادخانی تهرانی فرزند شیخ علی تهرانی و بدری حسینی خامنه ای خواهر رهبر جمهوری اسلامی است. شیخ علی تهرانی در سال های نخست انقلاب به مخالفان جمهوری اسلامی پیوست و همراه همسر و فرزندان خود به عراق مهاجرت کرد. محمود، خواهرزاده علی خامنه ای از ۲۷ سال پیش در فرانسه زندگی می کند. محمود مرادخانی تهرانی، درباره احتمال تهدید حمیدرضا فروزان فر توسط پسر و برادر علی خامنه ای به دویچه وله می گوید: «هر کس با رژیم مخالف باشد، حتی اگر از خانواده علی خامنه ای هم باشد، به او ضربه می زنند. رژیم در بسیاری موارد از تهدید استفاده می کند تا کنشگران سیاسی مجبور به سکوت شوند. این رژیم تا جایی که می تواند فریب می دهد، جایی که می بیند فریب کارساز نیست، تهدید می کند، ضربه می زند و می کشد». خواهرزاده رهبر جمهوری اسلامی می افزاید: «پسران خامنه ای می خواهند به قدرت برسند و در این راه، ایرادگیری، انتقاد و نه گفتن را تحمل نمی کنند. بعید نیست به همین دلیل که می خواهند از منافع خود دفاع کنند، ناچار به تهدید شده اند

همسر رفسنجانی: انتخاباتی وجود ندارد.. رای‌ را عوض می کنند

همسر آیت الله هاشمی رفسنجانی روز چهارشنبه 8-5-2013 در حاشیه نخستین جلسه رسیدگی به اتهامات مهدی هاشمی رفسنجانی گفت:" انتخاباتی وجود ندارد، مگر برای اینها کاری دارد که رای ها را عوض کنند." عفت مرعشی مادر مهدی هاشمی رفسنجانی که برای شرکت در اولین جلسه دادگاه پسرش به دادگاه آمده بود، در جمع برخی از خبرنگاران گفت: اتهامات وارده به خانواده هاشمی و مرعشی وارد نیست. به گزارش باشگاه خبرنگاران؛ همسر رفسنجانی در باره تاریخ دادگاه محاکمه فرزندش گفت:" دادگاه را به وقت دیگری موکول کردند و از تاریخ بعدی برگزاری دادگاه اطلاعی ندارم. " عفت مرعشی در باره حضور آیت الله هاشمی رفسنجانی در عرصه انتخابات اظهار داشت:" حاج آقا مطمئنا وارد عرصه انتخابات نمی شود." وی در پایان خاطرنشان کرد:" انتخاباتی وجود ندارد، مگر برای اینها کاری دارد که رای ها را عوض کنند." اکبر هاشمی رفسنجانی، رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام، در خصوص حضور در انتخابات رياست جمهوری گفته است که در حال ارزيابی شرايط است. وی در واکنش به در خواست ها برای نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری گفته است که حضورش در انتخابات بدون موافقت آيت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی نتيجه معکوس در پی خواهد داشت. اکبرهاشمی رفسنجانی در ديدار جمعی از دانشجويان دانشگاه های تهران در محل مجمع تشخيص مصلحت نظام، با اشاره به اين که برای آمدن به صحنه انتخابات رياست جمهوری در حال ارزيابی شرايط هستم گفت: "من پيش از اين نيز در حال ارزيابی شرايط بودم و بايد ببينم اصلا نيازی هست که وارد عرصه شوم يا خير." اکبر هاشمی رفسنجانی همچنين با تاکيد بر اينکه "پيش از اينکه بيايم بايد در اين مورد با رهبری صحبت کنم" اظهار داشت:"من بدون موافقت ايشان (خامنه ای) وارد عرصه نخواهم شد چون اگر ايشان موافق نباشند نتيجه ای که به بار می آيد معکوس خواهد بود

۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۸, چهارشنبه

مستند قربانیان ۸۸: نوشتنِ قصه مرگِ تلخِ امیر جوادی فر ساده نیست چون این جوان پر از زندگی بود


چشم های خسته زن توی صورت رنگ پریده اش به دهان همسرش خیره مانده است وقتی که می شنود فرزند جوان ترشان امسال در کنکور قبول شده و قرار است در دانشگاه آزاد قزوین مدیریت بخواند. گوش هایش را تیز می کند و سرش را آرام از روی تخت بالا می کشد تا ببیند صدای قدم هایی که توی راهروی بیمارستان پیچیده چه کسانی را وارد اتاقش می کند. بابک و امیر جوادیفر وارد اتاق می شوند، امیر ۲۵ ساله که چند سالی از بابک کوچک تر است، کودکانه خودش را در آغوش مادر می اندازد و تند تند پیشانی، گونه ها و چشم های مادرش را بوسه باران می کند. بابک جوادیفر می گوید: مامانم امیر را به من سپرده بود. لحظه ای که ایشان {مادرم} سرطان گرفته بود و یک سال جنگیدند تا اینکه فوت کردند، امیر تازه دانشگاه قبول شده بود، دست امیر را گرفت و گفت، بابک برادرت را به تو سپردم…. شش سال گذشت. ۱۸ تیر ۸۸ است و اینجا خانه دو برادری است که با هم زندگی می کنند. امیر ترانه سرا و هنرمند است. دیوارهای خانه دو برادر پر است از عکس شاعرانی که امیر شعرهای شان را دوست داشت. او عاشق صدای شهیار قنبری است. امیر و برادرش با برخی از دوستان شان قرار گذاشته اند تا امروز برای اعتراضی مسالمت آمیز به خیابان بروند. معترضان به نتایج انتخابات خرداد ۸۸ بعد از گشت چند ماه همچنان برای اعتراض به خیابان می آیند. نیروهای ضد شورش در جای جای خیابان انقلاب حوالی کوی دانشگاه مستقر شده اند. ماموران برای پراکنده کردن ازدحام جمعیتی که حالا در پیاده روها و خیابان اصلی تجمع کرده اند، به سمت آنها گاز اشک آور شلیک می کنند. چند موتورسوار نیز خودشان را به میان مردم می اندازند. آنها با لباس های شخصی از موتورها پیاده می شوند اما در دست های شان باتوم دارند. باتوم هایی که ناگهان بالا می روند و روی تن راهپیمایی کنندگان فرود می آیند. حالا دو برادر در ازدحام مردمی که کتک می خورند و راهی برای فرار می جویند همدیگر را گم کرده اند. حوالی ساعت نه شب شماره موبایل امیر جوادی فر روی تلفن خانه شان می افتد. اما آنکس که پشت خط با خانواده حرف می زند امیر نیست. آنها مطلع می شوند امیر جوادی فر که توسط کسانی با لباس های شخصی در راهپیمایی اعتراضی ۱۸ تیر مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود حالا در اختیار نهادهای امنیتی است. کسی که تلفن زده به خانواده امیر جوادی فر می گوید که برای دیدن امیر به بیمارستان فیروزگر تهران بروند. جایی که وقتی خانواده، با امیر ملاقات می کنند، لباس های او را غرق در خون می بینند. امیر جوادی فر با آتلی بر گردن و صورتی ورم کرده به موبایلی که از او عکس می اندازد خیره می شود و زیر لب می گوید که یکی از چشم هایش تار می بیند. بابک قطره چشمی برای برادرش از پزشک متخصص چشم دریافت می کند و پدر نیز ملتمسانه به مامور نگاه می کند تا شاید از بازداشت و بازگرداندن پسرش به زندان منصرف شود. امیر وقتی بی قراری های پدر و برادرش را می بیند لبخند می زند و به آنها می گوید: «من برای یک اعتراض ساده رفتم، کاری هم نکردم که بخواهم بترسم، پس نگران نباشید می روم و برمی گردم”. تلاش های پدر و برادر امیر جوادی فر نتیجه نداد و آنها مجبور شدند جمعه نوزدهم تیر ماه ۸۸ امیر را تحویل پلیس امنیت بدهند. بابک برادر امیر جوادی فر در گفتگویی که همان روها با او انجام داده ام در شرح آن روزها چنین می گوید: ما خودمان رفتیم امیر را از بیمارستان ترخیص کردیم، خودمان بردیمش بیمارستان خصوصی و در واقع خودمان با دست های خودمان تحویل پلیس پیشگیری دادیم. برای همین خیلی سخت بود این قضیه. امیر پاهای زخمی اش را به سختی روی زمین می کشد و قدم زنان به همراه مامور از نگاه پدر و برادرش دور می شود…… خانواده و دوستان امیر جوادی فر پس از تحویل امیر به پلیس امنیت دوباره او را گم کرده اند. پدر دلنگران است در خانه منتظر تماس احتمالی امیر می ماند و دوستان امیر به گفته بابک جوادی فر هر روز دنبال او می گردند. گاهی مقابل دادگاه انقلاب و گاهی هم جلوی زندان اوین: دوستان امیر هم از همان روز اول در کنار ما بودند یعنی لحظه ای ما را تنها نگذاشتند، مخصوصا دوست دختر امیر، لبخند عزیز که نامزد امیر بود همیشه در کنار ما بودند. لبخند بدیعی در مصاحبه ای که همان روزها با او داشته ام در شرح روزهایی که مقابل اوین به دنبال امیر می گشتند چنین می گوید: هر روز می رفتیم دم اوین و آنجا واقعا منتظرش بودیم، خیلی من شوکه شدم وقتی که این خبر به من رسید، واقعا هنوز باورم نمی شه که چه اتفاقی افتاده…. خانواده امیر جوادی فر روز سوم مرداد ماه سال ۸۸ با خبر می شوند که امیر در زندان جان باخته است. علی جوادی فر پدر امیر قاب عکس فرزندش را دور خانه و در میان کسانی که برای همدلی آمده اند می چرخاند. شانه هایش از گریه می لرزند. اما بارها روی قاب سردِ شیشه ای خم می شود، صورتش را به صورت امیر می چسباند و قاب عکس را غرقِ بوسه می کند. اوایل مرداد ماه سال ۱۳۸۸ است. آیت الله علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی دستور تعطیلی بازداشتگاهی غیر استاندارد به نام کهریزک را می دهد. کهریزک نام همان بازداشت گاهی است که امیر جوادی فر به همراه صدها نفر از بازداشت شدگان روز هجده تیر به آنجا منتقل شده بود. در دی ماه ۸۸ نیز کاظم جلالی نماینده مجلس شورای اسلامی، گزارشی از کمیته ویژه بررسی وضعیت بازداشت شدگان حوادث پس از انتخابات را از تریبون مجلس می می خواند که بر اساس آن نحوه جان باختن امیر جوادی فر را چنین روایت می شود: مرحوم جوادی فر در راه انتقال از اوین به کهریزک جانش را از دست داده است. ایشان در زمان دستگیری مورد ضرب و شتم قرار گرفته و قبل از انتقال به کهریزک مداوا گردیده ولی با این حال نامبرده از لحاظ جسمی ضعیف شده بود و توان مقاومت در برابر صدمات جسمی و روحی در کهریزک را نداشته است و در چهار روز حضور در کهریزک یک بار به پزشک وظیفه کهریزک مراجعه کرده بود که مداوای خاصی صورت نمی گیرد. پزشک وظیفه ای که در گزارش مجلس به آن اشاره شده و نیز در دادسرای نظامی نیز به عنوان متهم معرفی شده رامین پوراندرجانی نام دارد. مسعود علیزاده جوان معترض دیگری که از نزدیک در جریان این ماجرا قرار گرفته است روایت دیگری در مورد این پزشک دارد: آقای جلالی موقعی که گفتند رامین پوراندرجانی برای امیرجوادی فر کاری انجام نداده اینطور نبوده. حمید حجارها امیر جوادی فر را می برد پیش رامین پوراندرجانی که رامین یک سری دارو به امیر می دهد و بعد امیر را به بیمارستان منتقل می کند ولی از سوی مسولین کهریزک این امر نادیده گرفته شد و حتی برگه های رامین هم در بازداشتگاه کهریزک موحود بود اما هیچ وقت به رامین اجازه ندادند که برود کهریزک این برگه ها را بردار تا در دادسرا نظامی بی گناهی خودش را ثابت کند. بلاخره رامین مدارک زیادی در مورد قتل هایی که در کهریزک صورت گرفت و نقش فرماندهان ناجا داشت به همین خاطر هم رامین را از بین بردند. بابک برادر امیر جوادی فرمی رود سراغ کسان دیگری که لحظه های آخر آنها نیز همانند پزشک وظیفه کهریزک کنار امیر بوده اند: کسی که همان آخرین لحظه زیر بغل امیر را گرفته بود، کسی که توی اتوبوس بغل امیر نشسته بود، کسی که امیر وقتی حالش بد شد، از اتوبوس پیاده شد و تنفس مصنوعی به او داده بود که امیر خون بالا آورد، با تک تک اینها حرف زدم و اینها اتفاقاتی که آنجا افتاده بود را تعریف می کردند. امیر هم آنطور که بچه ها اظهار می کردند در روز آخر بینایی نداشت اصلا، به خاطر ضرباتی که به سرش وارد شده بود و چشمش چرک کرده بود، روز آخر اصلا جایی را نمی دید…. این روایت ها را خانواده کشته شدگان کهریزک در دادگاهی که دادسرای نظامی به صورت غیر علنی برگزار کرده است نیز می شنوند و مطلع می شوند که سعید مرتضوی دادستان وقت تهران دستور انتقال بازداشت شدگان به کهریزک را صادر کرده بود. دادسرای نظامی تهران حکم اعدام برای دو پرسنل نیروی انتظامی که در کهریزک مشغول به خدمت بوده اند را صادر می کند که خانواده امیر در کنار دو خانواده دیگر از کشته شدگان طی بیانیه ای، متهمان به اعدام را می بخشند و خواستار محاکمه سعید مرتضوی و سایر قضات و آمرانی که دستور انتقال بازداشت شدگان به کهریزک را داده بودند می شوند . یک مقام مسول نیر در تلویزیون وعده می دهد تا با محاکمه آمران دیگر ریشه چنین فاجعه ای در ایران خشک شود: آن چیزی که خب همه مردم و مسولین انتظار دارند این است که طوری این مسائل با دقت رسیدگی شود که ریشه این حوادث در نظام ما خشک شود و ما در آینده شاهد این نوع برخوردهایی که باعث ناراحتی مسولاین ما و ناراحتی رهبر ما می شود و همینطور حیثیت نظام ما را زیر سوال می برد، ما دیگر در آینده شاهد این نوع مسایل نباشیم. سه سال نیم می گذرد از روزی که امیر جوادیفر در بازداشت گاه کهریزک تمام کرد. خانواده امیر از تلویزیون می شنوند جوان دیگری به نام ستار بهشتی که به جرم نوشتن چند مقاله انتقادی در وبلاگش دستگیر شده بود، اینک در اثر ضرب و شتم در زندان جانش را از دست داده است. بابک برادر امیر می گوید: همه روزهایی که بر ما گذشت انگار دوباره تکرار شده است. تا زمانی که هزارتوی پرونده ی کهریزک را رسیدگی نکنند امیرها و ستارهای زیادی در ایران زخمی و سپس قربانی خواهند شد. جوان هایی که اگر چه مثل امیر از مرگ نمی ترسند اما خانواده های زیادی تا همیشه چشم به راه شان می مانند

بخشش در اعدام

پس ازخواندن حکم اعدام-مامور اجرا چوبه داررا از زیرپای متهم میکشدومتهم در فضا میرقصد.پس از چندثانیه اولیای دم وی را میبخشند.پلیس ها سریعا شانه های خودرا پله ای برای متهم میکنند تا نمیرد.متهم را به پایین می کشند.او زنده است اما انگارازدنیایی دیگر برگشته.درعین ناباوری و کمی هم خنده دار بودن,پلیس شانه هایش را میمالد تا حالش جابیاید. این فرد بدلیل وزن کم خود -گردنش نمیشکندوپس از چندثانیه باحالتی قبل از اعدام برزمین می نشیند.انگار باورش نشده بود که هنوز زنده است

ورود زنان و غیر مسلمانان ممنوع، ورود لات ها آزاد!

دیروز داشتم شرایط کاندیدا شدن برای انتخابات ریاست جمهوری را می دیدم، ۶ شرط داره که ۲ تاش مصداق بارز تبعیض جنسیتی و مذهبی است. در شرط نخست نوشته باید «رجل مذهبی یا سیاسی» باشد، یعنی حتما باید مرد باشد، زنان حق ندارند کاندید بشوند! چرا؟! چون زن هستند!! تبعیض جنسیتی همینه دیگه، شاخ و دم که نداره! در شرط ششم نوشته «مؤمن و معتقد به مبانی جمهوری اسلامی ایران و مذهب رسمی کشور»، یعنی اینکه غیر مسلمانان نمی توانند کاندید بشوند! این هم از تبعیض مذهبی! یعنی اگر کسی بود که آدم مدیر و کاربلدی بود، محبوب بود، تحصیلکرده بود، اما مثلا عضو جنسی زنانه داشت یا مثلا مسیحی (غیر مسلمان) بود، حق ندارد کاندید بشود!! یکی نیست از این حضرات سوال کند اصلا مذهب رسمی چیست دیگر؟! آخر شما چکار به عضو جنسی طرف دارید؟! ببینید چقدر این سیستم عقب مانده است! اوج حماقت و واپسگرایی قانون گذار را در همین چند بند میتوانید ببینید! بقیه بندها هم که با مطرح کردن مواردی که امکان سنجش آنها وجود ندارد (مثل مدبر بودن، حسن سابقه و امانت و تقوا)، خیلی راحت جای اعمال سلیقه شورای نگهبان را باز گذاشته است…! — ب- امروز داشتم تصاویر کاندیداها در انتخابات را در سایتها می دیدم، به تصویر این لات گرانقدر (!) برخورد کردم!! با خودم گفتم این جمهوری اسلامی عجب سیستم جالبی داره که زنان و غیر مسلمانان هرچقدر هم کارآمد و کاردان باشند باز هم حق ندارند کاندید شوند اما این جناب لات به دلیل داشتن عضو جنسی مردانه و مسلمان بودن میتواند کاندید شود!! هرچند به به نظر من این فرد و افرادی مثل او با چراغ سبز حکومت شرکت میکنند وگرنه او را اصلا چه به ریاست جمهوری؟! حکومت با این کار به ۲ هدف میرسد: ۱- خوراک تبلیغاتی برای رسانه های خود فراهم میکند تا در بوق و کرنا کنند که ببینید انتخابات ما چقدر آزاد است که هرکسی با هر شکل و شمایل و هر نوع تفکر و سابقه ای می آید و آزادانه کاندید میشود و تنها در روز اول بیش از ۶۰ مورد ثبت نام داشته ایم …! ۲- زمینه توجیه نظارت استصوابی شورای نگهبان را فراهم میکند. حکومت و رسانه های حکومتی میتوانند اینطور القا کنند که وجود شورای نگهبان لازم است چون اگر شورای نگهبان نباشد، هرکس و ناکسی به خودش اجازه میدهد که بیاید و کاندید شود! در نتیجه به نظر من حضور این نوع افراد و اعلام کاندیداتوری آنها کاملا در راستای منافع حکومت است. دوره های قبل هم اگر به یاد داشته باشید از این افراد عجیب و غریب چندین مورد ثبت نام کرده بودند. اما جهت درک وسعت و گستردگی دخالت شورای نگهبان در انتخابات و عدم آزاد بودن انتخابات در جمهوری اسلامی از همان مرحله ثبت نام، کافی است به این نکته توجه شود که به عنوان مثال در انتخابات سال ۸۴، از ۱۰۱۴ نفری که کاندیدا شده بودند تنها صلاحیت ۸ نفر به تایید شورای نگهبان زیر نظر علی خامنه ای رسید

۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۷, سه‌شنبه

پديده مهاجرت اجباری بهاييان از ايران اسلامی

بيشترين تعداد پناهندگان بهايی افرادی هستند که در ايران دچار مشکلات اقتصادی شده اند. گروه بعدی، جوانان محروم از تحصيل بهايی هستند اين گروه نيز تعدادشان طی چهار سال گذشته به بالا ترين ميزان سال های اخير رسيده است. در بين پناهندگان بهايی افرادی هم هستند که به دليل حفظ جان، راهی ترکيه شده اند. گروه های ديگر پناهندگان بهايی شامل بيماران صعب العلاج، مادران و پدرانی که فرزندانشان در خارج از ايران زندگی می کنند، می شوند. از‌‌ همان نخستين روزهای پيروزی انقلاب اسلامی در ايران، حاکميت کشور که در اختيار معممين شيعه قرار گرفته بود بنای مخالفت و دشمنی را با هموطنان بهايی آغاز کرد. اماکن مذهبی و قبرستان‌های بهاييان مورد هجوم قرار گرفت و تخريب شد، بسياری از کارخانه‌های توليدی و شرکت‌های خصوصی فقط به دليل آنکه يکی از صاحبانش فردی بهايی بود توسط بنياد مستضعفان يا دادگاه انقلاب مصادره گرديد، بهاييان از همه مشاغل دولتی و بعضا «خصوصی اخراج شدند، استادان و دانشجويان بهايی از تدريس و تحصيل، محروم و با ثبت گزينه» مذهب «در فرم ثبت نام کنکور سراسری دانشگاه‌ها از ورود جوانان بهايی به دانشگاههای سراسری و آزاد جلوگيری بعمل آمد، بازداشت شهروندان بهايی در شهرهای مختلف ايران، آغاز و گسترش يافت. اکثر دستگيرشدگان مجکوم به اعدام و اموال ايشان مصادره می‌شد و اين‌ها تنها نمونه‌های کوچکی از ده‌ها دليلی بودند که بهاييان را مجبور به جلای وطن می‌کرد.
اين مهاجرت ابتدايی هم با مشکلاتی همراه بود چه که حکومت اسلامی ايران با وارد کردن گزينه» مذهب «در فرم ثبت نام گذرنامه از تحويل گذرنامه و خروج شهروندان بهايی از ايران ممانعت بعمل می‌اورد در اين شرايط بسياری از شهروندان بهايی که تحمل فشارهای وارده را نداشته و جان خود را در وطنشان در خطر می‌ديدند مال خود را می‌گذاشتند و بی‌محابا از راههای صعب العبور استان بلوچستان به پاکستان می‌گريختند و در آنجا خود را به دفتر کميساريای پناهندگی سازمان ملل معرفی تا آنکه پس از چند سال بتوانند به کشوری امن نقل مکان کنند البته چندين برابر تعداد اين پناهجويان، بهاييانی هم بودند که ترک وطن نکرده و با پذيرش شرايط موجود در ايران روزگار می‌گذراندند.
حکومت اسلامی حاکم بر ايران که به هيچ وجه نمی‌توانست حضور معتقدان به آيين بهايی را در مملکت تحت حاکميت خود بپذيرد ابتدا با اين طرح آغاز کرد که اعمال فشار بر شهروندان بهايی و ممانعت از خروج ايشان از کشور، موجب آن می‌شود که ايران برای بهاييان تبديل به زندانی با اعمال شاقه خواهد شد که تنها تغيير عقيده و اسلام آوردن ايشان موجب رهايی از اين زندان خواهد گرديد ولی پس از يک دهه، حاکميت آشکارا شاهد شکست طرح خود بود. اعدام و تحمل حبس‌های طولانی برای تعداد کثيری از شهروندان بهايی، ممانعت از کسب و کار و تحصيلات عاليه و ممنوع خروج کردن بهاييان، نه تنها موجب ترک عقيده پيروان بهاييت نشد بلکه بسياری از ايرانيان را هم به اين باور مذهبی متوجه و علاقه‌مند کرد. در اينجا حکومت راه ديگری در پيش گرفت و دربهای خروج از کشور را بر بهاييان گشود تا شايد با اعمال فشار در داخل موجب خروج ايشان از کشور گردد و از اين طريق از تعداد پيروان آيين بهايی در ايران کاسته شود.

خروج تعداد کثيری از شهروندان بهايی از ايران در اوايل دهه ۶۰ شمسی و درخواستهای مکرر ايشان جهت پناهندگی از کشورهای مختلف، جامعه جهانی را متوجه وضعيت نابسامان بهاييان در ايران کرد و در همين مقطع بود که درخواست‌های جامعه جهانی از ايران برای کاهش فشار‌ها بر شهروندان بهايی آغاز شد هر چند حاکميت ايران همواره از پذيرش درخواستهای بين المللی استيحاش دارد و اين بی‌توجه نشان دادن به خواستهای جهانی را نشانه قدرت و استقلال خود می‌داند ولی در ‌‌نهايت اين فشارهای بين المللی بود که توانست حکومت ايران را مجاب کند از شدت دستگيری‌ها و اجرای احکام اعدام جهت شهروندان بهايی بکاهد.

نکته‌ای که حائز توجه است اينکه در سال ۱۳۶۶ خورشيدی دانشگاه داخلی بهاييان در ايران موسوم به» موسسه علمی- آزاد «راه اندازی شد و از اين طريق جوانان بهايی که محروم از تحصيل در دانشگاه‌های دولتی شده بودند توانستند به راهنمايی اساتيد اخراج شده بهايی به تحصيل بپردازند هر چند دانشگاه مزبور مدرک رسمی به فارغ التحصيلان نمی‌داد با اين حال در کاهش تعداد مهاجرين بهايی از ايران بسيار مؤثر بود.

خروج شهروندان بهايی از ايران در دوران رياست جمهوری خاتمی
دوران ۸ ساله رياست جمهوری محمد خاتمی فشار و آزار شهروندان بهايی به حداقل ميزان خود طی سی و اندی سال که از تاسيس نظام اسلامی در ايران می‌گذشت، رسيد. هر چند در سال‌های اوليه رياست جمهوری خاتمی، يک شهروند بهايی در مشهد به نام قدرت الله روحانی به اتهام اعتقاد به آيين بهايی اعدام شد ولی مسئولان نظام خبر مزبور را تکذيب کردند! يا وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی در ۷ مهر ماه ۱۳۷۷ در يک يورش گسترده به منازل شهروندان بهايی در سراسر ايران و دستگيری تعدادی از ايشان در ارتباط با دانشگاه داخلی بهاييان سعی در تحت فشار قراردادن شهروندان بهايی نمود ولی با اين حال اين دوران به دليل اعمال کمترين فشار‌ها به شهروندان بهايی از سوی حکومت، دارای کمترين ميزان مهاجرت شهروندان بهايی از ايران بود بخصوص آنکه در آخرين سال رياست جمهوری محمد خاتمی برای اولين بار اعلام شد همه ايرانيان حق شرکت در کنکور سراسری دانشگاه‌ها را دارند و گزينه» مذهب «در فرم ثبت نام کنکور اشاره به درس تعليمات دينی‌ای دارد که داوطلب برای امتحان برمی گزيند.
مهاجرت شهروندان بهايی در دوران رياست جمهوری احمدی نژاد
پس از محمد خاتمی، محمود احمدی‌نژاد بر مسند رياست جمهوری ايران نشست. از‌‌ همان ابتدا شايعه نزديکی احمدی‌نژاد به انجمن حجتيه در دهان‌ها پيچيد هر چند اين شايعه هيچگاه اثبات نشد ولی نحوه رفتار و گفتارهای احمدی‌نژاد و نزديکانش در مواجهه با مقوله» مهدی (امام زمان) «بی‌شباهت به رفتارو گفتارهای انجمن مذکور نبود. شدت گرفتن برخورد با شهروندان بهايی از‌‌ همان سالهای ابتدايی رياست جمهوری احمدی‌نژاد از جمله دلايلی بود که احتمال ارتباط تيم احمدی‌نژاد با انجمن حجتيه يا حداقل تفکر انجمن مذکور را تقويت می‌کرد. بازداشت ۵۴ جوان بهايی در ارديبهشت ماه ۱۳۸۵ خورشيدی در شهر شيراز و انکار علنی وجود شهروندان بهايی توسط رييس جمهوری ايران در نشست مطبوعاتی برگزارشده*در مقر اجلاس سازمان ملل متحد، نويد آينده خوبی به بهاييان نمی‌داد. کم کم بازداشت شهروندان بهايی دوباره شدت گرفت. فشارهای اقتصادی بر شهروندان روبه تزايد گذاشت بسياری از شهروندان بهايی که طی دو دهه پس از اخراج از شغل‌های اصليشان توانسته بودند کسب و کاری برای خودشان ايجاد کنند با عدم تمديد يا لغو جواز مواجه شدند. بار ديگر بر مذهب داوطلب شرکت در آزمون سراسری دانشگاه‌های ايران تاکيد شد و عملا اجازه حضور جوانان بهايی در کنکور سراسری گرفته شد. آن تعداد اندک از دانشجويان بهايی هم که به دانشگاه‌های دولتی راه يافته بودند به مرور پس از شناسايی اخراج شدند و بالاخره يک ماه پيش از انتخابات رياست جمهوری سال ۱۳۸۸ خورشيدی هفت شهروند بهايی که مسئوليت جامعه بهايی ايران را به عهده داشتند بازداشت شدند. اين فشار‌ها مقدمه‌ای بود برای شروع مجدد خروج گسترده بهاييان از ايران تا آنکه انتخابات سال ۸۸ به وقوع پيوست.
پس از انتخابات رياست جمهوری شهروندان بهايی هم مانند بسياری ديگری از اقشار جامعه از تيررس فشارهای حکومتی درامان نماندند. با آنکه جامعه بهايی ايران همواره اعلام کرده که طبق اصول اعتقادی‌اش از هر گونه دخالت در سياست و يا جانبداری از گروهی خاص پرهيز می‌کند ولی بدنه اصلی نظام که سه دهه سابقه دشمنی با جامعه بهايی را در پيشينه دارد حاضر به پذيرش ادعای بهاييان نبود. بازداشت شهروندان بهايی در همه شهرهای ايران آغاز شد و ايشان با اتهامات نظير» تبليغ عليه نظام «،» اقدام عليه امنيت «و» تشکيل گروه غيرقانونی «به دادگاه‌های انقلاب فراخوانده شدند. ادارات اطلاعات در شهرهای مختلف کشور محور اعمال فشارهای اقتصادی بر بهاييان را دردست گرفتند و ادارات اماکن، دارايی، کار، تامين اجتماعی و صنوف مجريان اقدامات ايشان شدند. پلمپ گسترده محل‌های کسب، لغو و عدم تمديد جواز، وضع مالياتهای سنگين و جلوگيری از مراجعه صاحبکاران- مشتريان - به شهروندان بهايی از جمله فشارهای اقتصادی بود که وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ايران با همکاری نهادهای مذکورعليه شهروندان بهايی به مرحله اجرا درآورد. هجوم به گورستان‌های بهايی و کارشکنی در صدورجواز دفن که از دوره قبل رياست جمهوری محمود احمدی‌نژاد شروع شده بود ناگهان به دستور حکومتی تبديل شد و به همه شهرهای ايران سرايت کرد. در روزهای پايانی سال ۱۳۸۸ خورشيدی دادستان کل کشور در اعلاميه‌ای کليه تشکيلات مذهبی بهايی را غيرقانونی و تعطيل اعلام کرد. گروه ۷ نفره مسئولين جامعه بهايی ايران با اتهامات» جاسوسی برای اسرائيل، تبليغ عليه نظام و توهين به مقدسات «هر کدام به ۲۰ سال حبس تعزيری محکوم شدند. و از همه اقدامات شديد‌تر می‌توان به حمله گسترده نيروهای وزارت اطلاعات به دانشگاه بهاييان ايران در خرداد ماه سال ۱۳۹۰ خورشيدی اشاره کرد که تعداد زيادی از اساتيد بهايی بازداشت و بسياری از منازل بهاييان مرتبط با دانشگاه مزبور مورد هجوم ماموران امنيتی قرار گرفت. موارد مذکور تنها بخشی از اقدامات رژيم ايران بر عليه شهروندان بهايی شمرده می‌شود ولی اين‌ها تمهيدی بود برای خروج گسترده شهروندان بهايی از ايران و ورودشان به کشور ترکيه برای اعلام پناهندگی به دفتر کميساريای عالی پناهندگی سازمان ملل متحد؛ کورسوی اميدی که با کم شدن آزار و فشار‌ها در دوران رياست جمهوری محمد خاتمی بر دلهای بهاييان تابيده بود به خاموشی گراييد و بسياری از شهروندان بهايی که ديگر محيط زندگی در ايران را محل امن و آسايش برای خويش نمی‌ديدند مجبور به جلای وطن شدند. تلاش نيروهای امنيتی برای از هم پاشاندن دانشگاه داخلی بهاييان ايران و عدم ثبت نام، اخراج و ممانعت از تحصيل شمار اندک دانشجويان بهايی راه يافته به دانشگاه‌های ايران عامل مهم ديگری بود تا بسياری از جوانان بهايی برای پيشرفت و تحصيل مجبور به ترک وطن شوند

دست گذاشتن نهادهای وابسته به خامنه ای بر نمایندگی «ب ام و»

سایت تلگراف می نویسد موسسات وابسته به آيت الله خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی، نمايندگی فروش « بی ام و » در ايران را تصاحب کرده اند. يک موسسه سرمايه گذاری وابسته به آيت الله خامنه ای رهبر ايران متهم شده است به اعمال فشار برای تصاحب بزرگترين شرکت فروش خودروهای آلمانی در ايران. به نوشته این روزنامه بریتانیایی، رييس شرکت نوريانی که به مدت هشتاد سال امتياز معامله با شرکت های خودروسازی و صنايع چاپ آلمان را در انحصار خود داشته می گويد که تحت فشار نهادهای وابسته به دفتر آيت الله خامنه ای مجبور شده است که سهام خود در شرکتی را که بزرگترين توزيع کننده خودروهای آلمانی در ايران است به يک موسسه به اصطلاح خيريه که زير نظر دفتر رهبر ايران فعاليت می کند، واگذار کند. تلگراف می افزاید علی نوريانی مديرعامل شرکت نوريانی در مصاحبه ای با وب سايت خبری « فارائو » گفته است: «آقايان از بنياد خيريه شاه عبدالعظيم به ديدن من آمده و پيشنهاد خريد سهام من در اين شرکت را مطرح کردند. از آنجاييکه من نيز علاقمند بودم که به بنيادهای خيريه کمک کنم پيشنهاد آنها را پذيرفتم. به مرور آنها اکثر مسئوليت های اين شرکت را در کنترل خود گرفتند و من مجبور شدم که بخش بيشتری از سهام خود را به آنها واگذار کنم.» این سایت می نویسد از زمان روی کار آمدن جمهوری اسلامی ايران شرکت نوريانی نهادهای ملی و سرمايه گذاری وابسته به حکومت و روحانيون ايران همواره برای تصاحب اين شرکت برنامه ريزی کرده اند. تلگراف می نویسد آيت الله خامنه ای رهبر ايران همواره سعی کرده است وجهه ای از زندگی ساده و به دور از اموال دنيوی را به نمايش بگذارد ولی منتقدان وی می گويند که دفتر رهبری از صنايع و فعاليت های اقتصادی مهم ايران مثل صنايع نفت و تسليحات کميسيون خود را دريافت می کند. منتقدان می گويند که فرزندان آيت الله خامنه ای از اين طريق ثروت فراوانی را که بالغ بر ميلياردها دلار است، انباشته اند. شرکت سرمايه گذاری ری يکی از شرکت های سرمايه گذاری است که توسط دفتر آيت الله خامنه ای هدايت می شود در حال حاضر و پس از تصاحب سهام شرکت « نوريانی » تنها شرکت عرضه کننده خودروهای « بی ام و» ساخت آلمان است. علاوه بر اين در زمينه های تجاری و صنعتی ديگر مثل صنايع نفت و گاز، بيمه و حمل و نقل سرمايه گذاريهای گسترده ای دارد. محمد ری شهری مديرعامل فعلی اين موسسه از وزرای امنيت سابق دولت ايران است و براساس اطلاعات مندرج در وب سايت اين موسسه، مستقيما توسط دستور آيت الله خامنه ای به اين مقام منصوب شده است. يکی ديگر از اعضای هيئت مديره اين موسسه به نام محمد شريعتمداری از معتمدان و افراد نزديک به آيت الله خامنه ای و مشاور وی در زمينه سرمايه گذاريهای خارجی است. تلگراف افزوده است يک سخنگوی شرکت آلمانی اتومبيل سازی «بی ام و» اعلام کرده که هيچ قرارداد رسمی برای واگذاری حق تجاری اين شرکت در ايران وجود ندارد. اين شرکت آلمانی در بيانيه خود گفت:« ما مناسبات خود را با اين موسسه ايرانی در سال ۲۰۰۹ خاتمه داده ايم ولی از اين موضوع با خبر هستيم که پس از آن تاريخ توسط موسسات وابسته به رهبر ايران تصاحب شده است.» با اين همه اين شرکت يا موسسه وابسته به رهبر جمهوری اسلامی ايران از طريق خريد اتومبيل های «بی ام و» در کشورهای ثالث و انتقال آن به ايران فروش اين نوع اتومبيلها را در ايران ادامه می دهد

بی خبری از ۱۰ زندانی سیاسی؛ دادستانی جواب سربالا می دهد

این در حالی است که با گذشت قریب به ده روز از انتقال ده زندانی سیاسی به سلول انفرادی زندان اوین تاکنون هیچ اطلاعی از وضعیت سلامت آنها در دست نیست. در طی این مدت اخباری مبنی بر وضعیت وخیم جسمانی تعدادی از آنها منتشر شد و گفته می شود این زندانیان در اعتصاب غذا بسر می برند.
خانواده های عبدالله مومنی، سیامک قادری، ابوالفضل عابدینی و کامران ایازی در تماس خبرنگار جرس با اشاره به اینکه امروز دوشنبه( شانزده اردیبهشت) هم موفق به ملاقات عزیزان خود نشده اند از نگرانی شدید برای سلامت آنها و بی نتیجه بودن پیگیری های خود به مراجع قضایی گفتند.
خانواده های تعدادی از این زندانیان روز سه شنبه هفته گذشته به دفتر دادستانی مراجعه کردند اما مسوول دفتر در پاسخ به نگرانی آنها گفته است که به زندانیان چه ارتباطی دارد که وکیل بند چه کسی باشد؟ به همین خاطر برای این زندانیان اشد مجازات تنبیهی (بیست روز انفردی) در نظر گرفته شده است و در طی این مدت هم ممنوع الملاقات خواهند بود. این در حالی است که ماموران زمان انتقال این زندانیان به آنها گفته بودند تا روز ولادت حضرت زهرا به بند عمومی باز گردانده خواهند شد. در همان زمان زندانیانی که در حال انتقال به انفرادی بودند اعلام کردند در صورت عدم تحقق این وعده دست به اعتصاب غذا خواهند زد. 
روزیکشنبه (۸ اردیبهشت) پس از برکناری سعید مدنی از سمت وکیل بند از سوی مسئولین زندان، گارد ویژه به بند ۳۵۰ زندان اوین اعزام شدند و ده تن از زندانیان این بند را به سلول انفرادی بند امنیتی منتقل کردند. سعید مدنی، عبدالله مومنی، ابوالفضل عابدینی نصر، سیامک قادری، امیر خسرو دلیر ثانی، محمد حسن یوسف‌پور سیفی، سعید عابدینی، کامران ایازی، محمد ابراهیمی و پوریا ابراهیمی هم اکنون در انفرادی و در اعتصاب به سر می برند

۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۶, دوشنبه

نامه شیرین عبادی به احمد شهید در مورد فشار بر ۱۰ زندانی سیاسی ایرانی

شیرین عبادی برنده جایزه صلح نوبل در سال ۲۰۰۳ با ارسال نامه ای به احمد شهید گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد در مورد وضعیت حقوق بشر در ایران، راجع به وضعیت ۱۰ تن از زندانیان سیاسی ایرانی ابراز نگرانی کرد. خانم عبادی در نامه ای که روز ۱۵ اردیبهشت (۵ مه) ارسال شده، از آقای شهید خواسته است که مسئولیت مقام های ایرانی را در زمینه سلامت زندانیان به آنها گوشزد کند و فشارهای اخیر بر این زندانیان را، در هنگام بررسی پرونده حقوق بشری جمهوری اسلامی مورد توجه قرار دهد.در پی اعتراض ۱۰ نفر از زندان سیاسی محبوس در بند ۳۵۰ زندان اوین به رفتار مسئولان زندان، این عده از روز یکشنبه ۸ اردیبهشت به سلول های انفرادی بند ۲۴۰ منتقل شده اند که دارای شرایط سختی است و زیر نظر وزارت اطلاعات قرار دارد. این ۱۰ زندانی عبارتند از سعید مدنی، عبدالله مومنی، ابوالفضل عابدینی نصر، سیامک قادری، امیرخسرو دلیرثانی، محمد حسن یوسف پور سیفی، سعید عابدینی، کامران ایازی، محمد ابراهیمی و پوریا ابراهیمی، که عده ای از آنها شرایط جسمانی نامساعدی داشته و نیاز به رسیدگی پزشکی فوری دارند. شیرین عبادی در نامه خود، با اشاره به وضعیت سلامت تعدادی از این زندانیان نوشته است: "با عنایت به اینکه در سال های قبل چند تن از زندانیان مانند هدی صابر و محسن دکمه چی به علت عدم رسیدگی پزشکی و درمان به موقع، جان خود را از دست داده اند، بنابراین عدم امکانات پزشکی جان زندانیان را تهدید می کند." خانم عبادی افزوده است: "توجه فوری به وضعیت زندانیان در سراسر کشور، به ویژه بند ۳۵۰ زندان اوین، ضرورت تام دارد تا از وقوع حوادث بعدی جلوگیری شود."به گزارش سایت کلمه، متعلق به مخالفان دولت، انتقال ۱۰ زندانی بند ۳۵۰ به سلول های انفرادی بند ۲۴۰ پس از آن صورت گرفت که مسئولان، زندانیان را برای عزل سعید مدنی وکیل این بند تحت فشار گذاشتند. عنوان "وکیل بند" در زندان های ایران به کسی اطلاق می شود که به انتخاب زندانیان، به پی گیری وضعیت رفاهی همبندان خود و انتقال خواست های معیشتی آنها به مسئولان می پردازد. در هفته گذشته، در پی مقاومت زندانیان سیاسی در مقابل فشار مسئولان برای عزل سعید مدنی، روابط میان دو طرف به تنش گرایید و نهایتا گارد زندان با ورود به بندد ۳۵۰، ده تن از معترضان را به بند ۲۴۰ انتقال داده و ممنوع الملاقات کردند. به نوشته کلمه، در پی این برخورد، زندانیان دیگر در بند ۳۵۰ دست به اقدامات اعتراضی زده و خواستار بازگشت همبندان خود شده اند. گزارش شده که ۳۵ نفر از این معترضان در حرکتی اعتراضی برای اعلام همبستگی با همبندان سابق، حضور در سال های ملاقات زندان را تحریم کرده اند. شیرین عبادی با اشاره به اینکه زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ گفته اند در صورت ادامه شرایط موجود دست به اعتصاب غذا خواهند زد، هشدار داده که ممکن است که در صورت عدم رسیدگی به مطالبات زندانیان بر "وخامت اوضاع" افزوده شود

ایران از نظر آزادی مطبوعات در رتبه ۱۹۱ جهان قرار گرفت

فریدم هاوس یا خانه آزادی در گزارش سالانه خود از وضعیت آزادی مطبوعات در جهان که روز چهارشنبه، ۱۱ اردیبهشت منتشر شد، ایران را به روال سال های قبل در شمار بدترین کشورها قرار داد که حکومت آن حق دسترسی مردم به رسانه آزاد را از آنان سلب می کند. رادیو فردا : بر اساس این گزارش که به ارزیابی وضعیت رسانه های ۱۹۷ کشور جهان پرداخته است، ایران همراه با کوبا در رتبه ۱۹۱ قرار دارد و تنها کشورهای ترکمنستان، کره شمالی، ازبکستان، اریتره و بلاروس هستند که وضعیتی بدتر از ایران دارند. گزارش سالانه فریدم هاوس، کشورهای جهان را از نظر سطح آزادی مطبوعات به سه دسته آزاد، نسبتا آزاد و غیرآزاد تقسیم می کند که البته ایران در شمار کشورهای دسته سوم یا غیرآزاد محسوب می شود. فریدم هاوس می گوید، از میان ۱۹۷ کشوری که وضعیت رسانه های آن در سال ۲۰۱۲ میلادی مورد مطالعه قرار گرفته است، ۶۳ کشور در شمار کشورهای آزاد قرار می گیرند، ۷۰ کشور در شمار کشورهای نسبتا آزاد و به ۶۴ کشور هم برچسب کشورهای غیرآزاد می خورد. این گزارش می افزاید، تنها ۱۴ درصد مردم جهان در کشورهایی زندگی می کنند که رسانه های آن آزاد هستند در حالی که ۴۳ درصد جمعیت جهان در کشورهای نسبتا آزاد و باز ۴۳ درصد در کشورهای غیرآزاد سکونت دارند. البته این ارقام به شدت تحت تاثیر جمعیت های دو کشور چین و هند قرار دارند که در مجموع، یک سوم جمعیت هفت میلیاردی جهان را شامل می شود. فریدم هاوس کشور چین را در شمار کشورهای غیرآزاد معرفی می کند و هند را نیز در شمار کشورهای نسبتا آزاد قرار داده است. این گزارش همچنین نشان از آن دارد که جهان رسانه در سال ۲۰۱۲ بدترین رتبه را از نظر آزادی در ۱۶ سال اخیر داشته که این امر تحت تاثیر جنگ در کشور مالی، سقوط یونان و تشدید کنترل رسانه ها در آمریکای لاتین بوده است. تنها در آمریکای لاتین، آمار کشورهایی که رسانه های آن غیرآزاد بوده اند، به بالاترین حد از سال ۱۹۸۹ تاکنون رسیده است، از آن رو که دو کشور اکوادور و پاراگوئه وضعیت سقوط به دسته کشورهای غیرآزاد را تجربه کرده اند. خاورمیانه هم که تحت تاثیر بهار عربی دستاوردهایی در زمینه آزادی مطبوعات داشته، سال گذشته میلادی شاهد جابه جایی رتبه ها و بسته شدن دوباره فضای مطبوعات در کشور مصر بوده است به طوری که مصر اکنون در شمار کشورهای غیرآزاد قرار دارد. در نقطه مقابل، تونس و لیبی همچنان توانسته اند دستاوردهای بهار عربی را تا حدی حفظ کنند و در شمار کشورهای نسبتا آزاد باقی بمانند. اما گزارش فریدم هاوس کشورهای نروژ و سوئد را که در حوزه اسکاندیناوی قرار دارند، به عنوان آزادترین کشورها از نظر رسانه ای معرفی کرده است. پس از این دو نیز کشورهای بلژیک، فنلاند، هلند، دانمارک، لوکزامبورگ، سوئیس، آندورا، ایسلند و لیختن اشتاین قرار دارند. رتبه آمریکا هم ۲۳ عنوان شده و در کنار کشورهای باربادوس، کاستاریکا و جامائیکا قرار گرفته است. فریدم هاوس که سال ۱۹۴۱ در آمریکا تاسیس شد، سازمانی غیردولتی است که از دموکراسی، آزادی سیاسی و حقوق بشر در جهان دفاع می کند و دراین باره به تحقیق می پردازد

گوهر عشقی به رهبر ایران: برای پسرم ستار بهشتی مقابل دادگاه تحصن می‌کنم

گوهر عشقی، مادر ستار بهشتی، در ویدئویی که در سایت یوتیوب منتشر شده آیت الله علی خامنه ای، رهبر ایران را خطاب قرار داده و گفته است اگر تکلیف پرونده فرزندش روشن نشود دست به تحصن خواهد زد. خانم عشقی در این ویدئو که روز جمعه سیزدهم اردیبهشت (سوم می) منتشر شده، می گوید: "شش ماه از کشته شدن بچه من می گذرد، من هنوز بلاتکلیفم و پرونده اش به دادگاه نرفته است. مادری هستم و اگر پرونده بچه من به دادگاه نرود، دم در دادگاه تحصن می کنم.او می گوید اگر به این کار دست بزند مردم هم از او پشتیبانی خواهند کرد. ستار بهشتی کارگری بود که پلیس ایران او را به دلیل انتشار مطالبی انتقادی در وبلاگش بازداشت کرد و او در زندان به طرز مشکوکی کلیک درگذشت. کمی پس از درگذشت او گروهی از زندانیان سیاسی ایران که ستار بهشتی مدتی را در کنار آنان در زندان سپری کرده بود، با انتشار نامه ای کلیک گواهی دادند که ستار بهشتی مورد شکنجه قرار گرفته بود. خانم عشقی می گوید: "تا به حال سکوت نکرده ام، تا آخر هم سکوت نمی کنم، تا زمانی که قاتل بچه مرا به دادگاه ببرید یا بیایید و من را بکشید." بیش از دو هفته پیش مصطفی محمد نجار، وزیر کشور ایران با حضور در مجلس ایران کلیک گفته بود که وزارت کشور کمک های مادی و معنوی به خانواده ستار بهشتی کرده است اما گوهر عشقی دریافت کمک از طرف دولت را کلیک کلیک رد کرده است

اسرائیل انبار موشک‌های ایرانی در حومه دمشق را بمباران کرد

یک منبع اطلاعاتی غربی تأیید کرد که جنگنده های نیروی هوایی اسرائیل سحرگاه یکشنبه برای دومین بار به انبار موشک های ایرانی در نزدیکی دمشق حمله کرده اند. موشک های نوع فاتح ۱۱۰ قرار بوده به حزب الله لبنان تحویل داده شوند. بامداد روز یکشنبه (۱۵ اردیبهشت / ۵ مه) انفجارهای شدیدی شهر دمشق پایتخت سوریه را به لرزه درآوردند. به گفته ی یک منبع اطلاعاتی غربی، اسرائیل برای دومین بار طی دو روز یک انبار موشک های ایرانی واقع در حومه ی دمشق را هدف حملات موشکی قرار داده است. به گزارش خبرگزاری رویترز، این منبع اطلاعاتی روز یکشنبه گفته است: «هدف حمله های شب گذشته، و نیز حمله های شب پیش از آن، انبارهای موشک های ایرانی نوع "فاتح ۱۱۰" بوده که قرار بوده به دست حزب الله لبنان برسند.» تلویزیون دولتی سوریه در گزارشی اسرائیل را مسئول این حمله ها دانست. بنا بر این گزارش، علت انفجارها اصابت چندین موشک از سوی اسرائیل به یک "مرکز تحقیقات نظامی" واقع در حومه ی دمشق عنوان شده است. خبرگزاری دولتی سوریه "سانا" گفته است که انفجارها در مرکز تحقیقات نظامی موسوم به "جمرایا" در نزدیکی دمشق صورت گرفته که مجروحانی بر جای گذاشته است. سازمان دیده بان حقوق بشر سوریه مستقر در لندن ضمن تأیید خبر انفجارهای مهیب در حومه ی دمشق، گفته است که تأسیسات "جمرایا" در ۱۵ کیلومتری مرز لبنان قرار دارد. مقام های نظامی اسرائیل خبر حمله شب گذشته را نه تأیید و نه تکذیب کرده اند و تاکنون توضیحی در این باره نداده اند. به گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس، سخنگوی پنتاگون در واشنگتن گفته است، اطلاعی از حمله ای که رسانه های سوریه گزارش آن را داده اند ندارد

اعتصاب غذای حسین سلمان‌زاده٬ پناهجوی ایرانی در بازداشتگاه پلیس ترکیه

حسین سلمان زاده٬ عکاس سابق خبرگزاری های عکاس نشریات مختلفی همچون ایران ورزشی٬ ایران جمعه٬ هم وطن سلام٬ همشهری و خبرگزاری های میراث فرهنگی و فارس بوده است که در پی تهیه عکس از اعتراضات پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران به همراه چند عکاس دیگر کشور را ترک و در کشور ترکیه خود را به کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل معرفی نمود. وی که پس از یازده ماه توسط سازمان ملل به کشور امریکا معرفی شده بود پس از چند ماه اقامت در این کشور به دلیل مشکلات شغلی و عدم امکان فعالیت به ترکیه بازگشته و مجددا خود را به کمیساریای پناهندگان سازمان ملل معرفی نمود. یک ماه بعد کمیساریا مجددا درخواست پناهندگی وی را پذیرفت٬ لیکن در شانزده ماه گذشته هیچ کشوری حاضر به پذیرش وی نشده است.وی در سال ۸۵ برای تهیه مجموعه عکس «قتل در دیباجی جنوبی» برنده جایزه عکاسی کاوه گلستان شد. حسین سلمان زاده٬ پناهجوی ایرانی در اعتراض به عدم رسیدگی به وضعیت خود در بازداشتگاه پلیس در ترکیه دست به اعتصاب غذا زده است

۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۵, یکشنبه

اعطای دکترای افتخاری دانشگاه "یورک" به نسرین ستوده

دانشگاه "یورک" کانادا، دکترای افتخاری رشته حقوق خود را به نسرین ستوده- وکیل دادگستری زندانی در ایران، اعطا کرد. سنای دانشگاه "یورک" کانادا، اعطای دکترای افتخاری رشته حقوق سال ۲۰۱۳ را به خانم نسرین ستوده- وکیل دعاوی و زندانی سیاسی ایرانی، به تصویب رساند. به گفته سایت های متعلق به گروه های اپوزیسیون ایران، تعدادی از استادان، دانشجویان و دانش آموختگانِ ایرانی تبارِ دانشگاه یورک خانم ستوده را نامزد این دکترا کرده بودند. در بیانیه رسمی نامزدی آمده است: «خانم نسرین ستوده وکیل مدافع سرشناس ایرانی و فعال حقوق زنان است که به خاطر دفاع از زندانیان سیاسی و حقوق بشر، در یک دادگاه مذهبی به اتهام واهیِ توطئه بر علیه امنیت ملی به زندان افتاده است. نسرین ستوده، در اعتراض به شرائط زندان و محدودیت های ملاقات با فرزندان و همسر خود چندین بار به اعتصاب غذا دست زده است. آخرین اعتصاب غذای وی که نزدیک به پنجاه روز طول کشید و سلامتش را سخت به خطر انداخت، سرانجام مقامات جمهوری اسلامی را به عقب نشینی واداشت و محدودیت های تحمیلی به خانواده اش، از جمله حق مسافرت دختر و همسرش را لغو کردند.» لازم به ذکر است پیش از این، خانم ستوده جوائز معتبر بین المللی دیگری از جمله جایزه "ساخاروف" و جایزه آزادی "پن" آمریکا، را به خود اختصاص داده بود. در ادامه بیانیه، دانشگاه یورک ضمن قدردانی از شهامت و استحکامِ شخصیتِ خانم ستوده، او را فردی که در سخت ترین شرائط به دفاع از حقوق بشر و آزادی های سیاسی پرداخته توصیف کرده است. مراسم اعطای دکترای افتخاری خانم ستوده، در روز ۱۲ ژوئن ۲۰۱۳ همزمان با مراسم فارغ التحصیلی دانشجویان دانشگاه یورک و با حضور تعدادی از شخصیت های ایرانی در محل این دانشگاه بر گذار خواهد شد. لازم به ذکر است عبدالکریم لاهیجی به نمایندگی از خانم ستوده در این مراسم شرکت خواهد کرد.

شاهزاده رضا پهلوی: "برگزاری انتخابات آزاد، تنها وظیفه شورای ملی ایران

روزنامه آمریکائی "واشنگتن پست" با استناد به گفتگوی اخیر شاهزاده رضا پهلوی با خبر گزاری "آسوشیتد پرس" در گزارشی تحلیلی به نشست "شورای ملی ایران" در پاریس و اهداف آن پرداخته است. شاهزاده رضا پهلوی در ارتباط با تلاش برای برگزاری انتخابات آزاد و منصفانه در ایران، گفت که خواستار تحریم انتخابات پیش رو در ایران است، اما به اعتقاد او "این کافی نیست و مقاومت مدنی باید ادامه یابد. "به نوشته "واشنگتن پست"، ولیعهد پیشین ایران سخنگوی نهاد تازه تاسیسی است که با هدف برگزاری انتخابات آزاد و عادلانه و کارزار نافرمانی مدنی، حکومت روحانیون در ایران را به چالش می کشد. شاهزاده رضا پهلوی در ارتباط با انتخابات پیش رو در ایران به این روزنامه آمریکائی گفت که "حکومت بار دیگر می خواهد یک نمایش و یک سیرک به راه بیاندازد." فرزند آخرین پادشاه ایران همچنین افزود که انتخابات در ایران "فرصتی برای به چالش کشیدن نظامی است که اگر برای ایرانیان راهی به جز سازماندهی کارزاری برای نافرمانی مدنی باقی نمی گذارد، در نهایت باید این حکومت را به زور سرنگون کرد." شاهزاده رضا پهلوی که اکنون ٥٢ سال دارد، می گوید شورای ملی ایران و شخص او قصد دارند تا بر اساس معیارهای بین المللی انتخابات آزاد و منصفانه در ایران برگزار کنند. "شورای ملی ایران" در اولین کنگره هفته گذشته خود ولیعهد پیشین ایران را به عنوان سخنگوی خود برگزید. به نظر می رسد مجموعه ای از گروه های مخالف جمهوری اسلامی در تبعید، دیدگاه های سیاسی این شورا را شکل می دهند و شاهزاده رضا پهلوی نیز صراحتا اعلام کرده که او ابزاری برای حمایت و یا تبلیغ از یک هدف و برنامه سیاسی خاص به عنوان آلترناتیو جمهوری اسلامی نیست و جریانی که وی از آن پشتیبانی می کند تنها وظیفه اش فراهم آوردن شرایط برگزاری انتخابات آزاد در ایران است و پس از آن وظیفه این شورا به پایان می رسَد. او در همین زمینه گفت: "ما برای گفتگو در مورد ساختار یک حکومت اینجا نیامده ایم، این وظیفه شورای ملی ایران نیست". شاهزاده رضا پهلوی همچنین از جامعه بین الملل خواسته تا برای برگزاری انتخابات آزاد در ایران با این شورا همصدا شود. بنا بر تحلیل روزنامه "واشنگتن پست"، ارزیابی تاثیر مخالفان حکومت ایران، به ویژه ایرانیان در تبعید، غیرممکن است و ولیعهد پیشین ایران می گوید که این شورا ثمره تماس افرادی همچون او با ایرانیان داخل و خارج از کشور است. این شورا اعلام کرده که بیش از نیمی از بیست هزار نفری که منشور آن را از طریق اینترنت امضا کرده اند، مقیم ایران هستند. شاهزاده رضا پهلوی در بخش دیگری از سخنانش ضمن انتقاد از تمرکز صرف جامعه جهانی بر فعالیت های اتمی ایران، تاکید کرد در شرایطی که جهان در انتظار "تغییر رفتار" حکومت ایران در ارتباط با برنامه اتمی مناقشه برانگیز خود است، او و مخالفان کلیت حکومت جمهوری اسلامی در پی "استقرار یک حکومت جدید، سکولار و دموکراتیک" در ایران هستند

نگاه هفته: آمریکا خواستار جنگ علیه ایران است

جمهوری اسلامی جمهوری اسلامی نظام جمهوری اسلامی ایران حکومت کنونی ایران است که پس از پیروزی انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ و در تاریخ ۱۲ فروردین ۱۳۵۸، طی یک همه پرسی با رای آری ۹۸٫۲٪ درصد از شرکت‎کنندگان تشکیل شد. منبع: ویکی پیدیا فارسی روزهای پر التهابی را می گذراند؛ فشارهای بین المللی، تحریم های اقتصادی، احتمال حمله اسرائیل با پشتیبانی آمریکا، اتهام نقض حقوق بشر و قطع نامه های پی در پی، توجه بسیاری از نشریه های جهان را به سوی ایران جلب کرده است. بیشتر مطالبی که در هفته گذشته توجه خوانندگان «ایران در جهان» را به خود جلب کرد نیز پیرامون موضع گیری های دولت های خارجی علیه ایران بود. مواضعی که در صورت عملی شدن، محدودیت های سایه انداخته بر زندگی مردم ایران را با تحدید بیشتری مواجه خواهد کرد. فالگونی شث نویسنده نشریه «سالون» در یادداشتی به شباهت های مواضع جورج بوش و باراک اوباما، روسای جمهور پیشین و کنونی آمریکا در خصوص سیاست خارجی شان با ایران پرداخته است. وی با یادآوری سخنان هر دو رئیس جمهور در خصوص راه کارهای مقابله با سیاست های هسته ای ایران، تاکید دارد که اگر چه جورج بوش یک جمهوری خواه مهاجم جنگ طلب و باراک اوباما فردی لیبرال، معتدل و آشنا به قانون اساسی است اما عملکرد بوش در خصوص حمله به عراق تفاوت چندانی با روند تصمیم های اوباما در مورد ایران ندارد.

۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۴, شنبه

رضا پهلوی: خواست ما برگزاری انتخابات آزاد است

واشنگتن پست امروز - جمعه سوم ماه مه - در گزارشی نوشت شاهزاده رضا پهلوی، پسر شاه سابق ایران، سخنگوی جنبش نوپایی است که به هدف برگزاری انتخابات آزاد و عادلانه و کارزار نافرمانی مدنی، حکومت روحانیون ایران را به چالش می کشد. وی گفته است «حکومت بار دیگر می خواهند سیرک و نمایش دیگری به راه بیاندازد. این فرصتی برای به چالش کشیدن نظامی است که اگر برای ما راهی به جز سازماندهی کارزاری برای نافرمانی مدنی باقی نمی گذارد تا در نهایت این حکومت را به زور سرنگون کنیم». شاهزاده رضا پهلوی روز پنج شنبه در جمع حضار «شورای ملی ایرانیان» در پاریس گفته بود این شورا ده ها هزار هوادار دموکراسی داخل و خارج از ایران را گرد هم می آورد. او همچنین گفته بود این شورا خواهان «تحریم کامل» انتخابات ریاست جمهوری خرداد ماه در ایران است و افزوده بود فقط تحریم «کافی نیست». آقای پهلوی که ٥٢ سال دارد می گوید این شورا و وی قصد دارند تا بر اساس معیارهای بین المللی انتخابات آزاد و منصفانه در ایران برگزار کنند. «شورای ملی ایرانیان» در اولین کنگره هفته گذشته خود رضا پهلوی را به مقام سخنگوی خود برگزید. به نظر می رسد مجموعه ای از گروه های مخالف ایرانیان در تبعید دیدگاه های سیاسی این شورا را شکل می دهند و آقای پهلوی اصرار دارد که او ابزاری برای حمایت و یا تبلیغ از یک هدف و برنامه سیاسی خاص نیست. او می گوید «ما برای گفتگو در مورد ساختار یک حکومت این جا نیامده ایم، این وظیفه ما نیست». او افزود سازمان او مجموعه ای از احزاب سیاسی مختلفی است که از استقرار یک حکومت عرفی (سکولار) حمایت می کند. شاهزاده رضا پهلوی گفت «ما خواهان احقاق حق خود برای برگزاری انتخابات آزاد در ایران هستیم و این شورا، با کمک فعالان داخل کشور و حمایت جامعه مهاجر خارج از کشور مسئولیت هماهنگی این کارزار را به عهده دارد

روایتی از ملاقات مهسا امرآبادی با مسعود باستانی؛ نیازمند کمی آزادی برای زندگی، و برای روزنامه‌نگاری


مهسا امرآبادی همزمان با روز جهانی آزادی مطبوعات از فصل سرد روزنامه نگاری سخن گفته و ابراز امیدواری کرده که در دل این فصل سرد حتما بهاری خفته باشد.
به گزارش کلمه، مهسا امرآبادی روزنامه نگار زندانی در زندان اوین، همزمان با روز جهانی آزادی مطبوعات با بیان اینکه نیازمند کمی آزادی برای زندگی و روزنامه نگاری هستم، به تمامی روزنامه نگاران و اهالی مطبوعات این پیغام را می دهد که در دل فصل سرد روزنامه نگاری حتما بهاری خفته است، و می گوید امیدمان به سبزی و زندگی مبارک!
این فعال مطبوعاتی سبز که بهمن ماه گذشته در پی مخالفت مسئولان قضایی با تمدید مرخصی اش به زندان اوین بازگشت، در حالی از بهاری خفته در فصل سرد روزنامه نگاری امروزی سخن می گوید که هم چنان از همسر روزنامه نگارش مسعود باستانی دور و در زندان به سر می برد.
او سال گذشته که همسرش در زندان رجایی شهر به سر می برد، در یادداشتی با یادآوری نام او و دیگر روزنامه نگاران زندانی نوشته بود: این روز بیش از همه متعلق به روزنامه‌نگاران زندانی است. افرادی که امروز به جای تحریریه‌ها در زندان‌ها نشسته‌اند و روزگارشان به جای خبرنویسی با خاطره‌نویسی سپری می‌شود.
مهسا امرآبادی نوشته بود: روزنامه‌نگار زندانی یعنی جلوه‌ای از نیازمندی ما به حق آزادی بیان. روزنامه‌نگار زندانی یعنی زنگ خطر. خطر کم‌رنگ شدن نظارت مطبوعات بر رفتار مسئولان. روزنامه‌نگار زندانی معنایی به وسعت همه مفاد میثاق جهانی حقوق بشر دارد.
حالا نیز دوری و حبس مهسا امرآبادی و مسعود باستانی دو زوج روزنامه نگار هم چنان ادامه دار است و اگر چه یکی آزاد، اما ملاقات ها تنها یک روز در هفته و از پشت شیشه های ضخیم انجام می گیرد.
آنگونه که از دیالوگ زیر میان این دو مشخص است، حرف های میان آنها حتی در زمان محدود این ملاقات ها، از جنس مطبوعات و روزهای روزنامه نگاری و دغدغه هایی از این جنس است. متن گفت و گوی این دو همسر روزنامه نگار را که در دو سوی دیوارهای زندان، دور از هم اما همچنان همدل و همراه اند، خواندنی است:
می‌گویم: این هفته روز جهانی آزادی مطبوعات است و یادآوری می‌کنم که آخرین یادداشتش قبل از رفتن به زندان مطلبی بود که به بهانه چنین روزی نوشته بود و در آن؛ «روز جهانی آزادی مطبوعات» را به روزنامه نگاران زندانی تبریک گفته بود.
می‌گوید: مسعود! از داخل زندان چه می‌توان نوشت برای آنانی که این روز‌ها با روزنامه نگاری دست و پا می‌زنند؟ نگاهم می‌کند، از پشت شیشه‌های ضخیم اتاق ملاقات اوین. لحظه‌ای مردمک چشمانش می‌لرزد و می‌گوید: دلم می‌خواهد کمی زندگی کنم. کمی کنار تو باشم، کمی در تحریریه کار کنم، روزنامه نگاری برای من کاملا به شکل زندگی است و الان نیازمندم. نیازمند کمی آزادی برای زندگی و روزنامه نگاری…..
می‌پرسم: خوب، آخرش چی؟!
می‌گوید: به همه بچه‌ها سلام برسان و بگو در دل فصل سرد روزنامه نگاری حتما بهاری خفته است. امیدمان به سبزی و زندگی مبارک…!