۱۳۹۲ مرداد ۱۱, جمعه

چرا نبايد کشتار سال ۶۷ را فراموش کرد؟ مسعود نقره‌کار

يادآوری کشتار تابستان سال ۶۷ غبارروبی سالانه ازجنايت بزرگِ حکومت اسلامی، به عنوان هستی ای ضد انسانی و مدنيت ستيز است. فراموشی و سکوت و چشم فروبستن بر اين جنايت، تمکين به توحش، پايمال کردن حق قربانيان دگرانديشی، گريز آمران و عاملان جنايت از عدالت و تشديد خطرِ تکرار فجايعی مشابه، دستاورد خواهد داشت.فراموشی، سکوت، چشم فروبستن و انکار حقايقِ مربوط به کشتاردگرانديشان و مخالفان سياسی و عقيدتی بی اعتمادی و بی عدالتی بيشترو گسترش فرهنگ عدم تحمل ديگری و دگرانديش ستيزی، انتقامجوئی و کينه ورزی پيامد خواهد داشت. فراموش نکردن، می تواند آغازرويکردی پيشگيرنده از تکرار فجايع مشابه باشد، چنين رويکردی همراه با شناخت چرائی و چگونگی فاجعه امکان راه يابی و چاره جوئی جهتِ جلوگيری از تکرارفجايعی ديگر را فراهم خواهد کرد. يکی ازحقايق انکارشده توسط حکومت اسلامی، به عنوان ذات و هستی ای ضد انسانی و مدنيت گريز، انکارجنايت بزرگی ست که رهبراين حکومت، آيت الله خمينی درتابستان سال ۱۳۶۷ مرتکب شد. دراين سال به فتوی بهانه جويانه و کينه ورزانه ی اين ولی فقيه سنگدل، هزاران زندانی سياسی در مرداد و شهريور ماه درزندان ها ی اين حکومت اعدام شدند. البته کمتر کسی ست نداند اين کشتارفقط يکی از کشتارهائی است که خمينی و حکومت اش مرتکب شده اند، ۵ کشتار ديگراين ذات و هستی پلشت در پرونده دارد: کشتارسال های ۵۹-۵۷، کشتار سال۶۲-۶۰، کشتار در خارج از کشور، قتل های زنجيره ای و کشتار فعالان و هواداران "جنبش سبز". از ميان کشتارهای ششگانه ی دگرانديشان و مخالفان سياسی و عقيدتی کشتار سال ۶۷ از ويژگی واهميت خاصی بر خوردارشده است. پيش ترو درجائی ديگرنيز به دلائل اين برجسته شدن و مطرح تر بودن، اشاره کرده ام: ۱- کشتار ۶۷ يک قتل عام حکومتی ( دولتی)، يک کشتار سياسی و عقيدتی ست . فتوی آيت الله خمينی به عنوان رهبر اين حکومت، سند ارتکاب به اين جنايت است . ۲-حکومت اسلامی با تشبث به اين جنايت نشان داده است حتی پايبند قوانين و احکامی که خود وضع و صادرکننده ی آن هاست، نيست. زندانيان اعدام شده در سال ۶۷ در دادگاه های حکومت اسلامی محاکمه و محکوميت هائی برای آن ها در نظر گرفته شد. زندانيان دوران محکوميت خود را می گذراندند و بسياری از آن ها حتی دوران محکوميت شان به اتمام رسيده بود و در آستانه ی آزادی بودند، که اعدام شدند. ۳-کشتار سال ۶۷ را می توان يک نسل کشی تعريف کرد. قربانيان به عنوان گروه های اجتماعی مشخص و با هويت معين، و به خاطر نطرات سياسی و عقيدتی شان اعدام و در گورهای دسته جمعی به خاک سپرده شدند. ۴-دادگاه ها بيدادگاه های تفتيش عقايد بودند .در اين بيدادگاه ها اتهام های حقوقی مشخص مطرح نبود .براساس پاره ای مفاهيم دينی مثل نفاق و ارتداد قربانيان به مرگ محکوم شدند. کيفيت محاکمه ها ناعادلانه و مغاير با قوانين بين المللی و حتی قوانين کشوری بودند. محاکمه های ۲تا ۳ دقيقه ای ، بدون حضور وکيل مدافع ، همراه با فريب و شکجنه ی روانی قربانی انجام شد. ۵-تعداد قربانيان( حدود ۵ هزار نفر) و زمان کوتاه قتل عام ( کمتر از دو ماه)، اين کشتاررا در زمره قتل عام های بزرگ تاريخ سياسی قرار داده است. ۶-به خانواده زندانيان قتل عام شده هيچگونه اطلاعاتی در مورد چگونگی محاکمه قربانيان، زمان و نحوه ی اجرای احکام داده نشد، جسد قربانيان به بازماندگان آنان تحويل داده نشد و خانواده ها نيز از محل دفن قربانيان خود بی اطلاع بودند. ۷- خانواده زندانيان سرانجام محل برخی از گورهای دسته جمعی عزيزان خود را يافتند. حکومت اسلامی ضمن تخريب بيشتر اين گورستان ها، به خانواده ها اجازه تعمير و ترميم اين گورستان ها و گردهمائی و عزاداری بر سر مزارعزيزان شان نداده است ، و در بسياری موارد خانواده هائی که برای عزاداری بر مزار عزيزان شان حضور يافته اند را مورد ضرب و شتم قرار داده و بازداشت کرده است. *** مرداد و شهريور امسال ۲۵ امين سالگشت فاجعه ی کشتارسال ۶۷ است. به کوتاهی نگاهی به رويکردهای متفاوت به اين کشتارخواهم داشت، و سپس اشارتی دارم به اينکه چرا نمی بايد اين کشتار را به دست فراموشی سپرد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر