يادآوری کشتار تابستان سال ۶۷ غبارروبی سالانه ازجنايت بزرگِ حکومت اسلامی، به عنوان هستی ای ضد انسانی و مدنيت ستيز است. فراموشی و سکوت و چشم فروبستن بر اين جنايت، تمکين به توحش، پايمال کردن حق قربانيان دگرانديشی، گريز آمران و عاملان جنايت از عدالت و تشديد خطرِ تکرار فجايعی مشابه، دستاورد خواهد داشت.فراموشی، سکوت، چشم فروبستن و انکار حقايقِ مربوط به کشتاردگرانديشان و مخالفان سياسی و عقيدتی بی اعتمادی و بی عدالتی بيشترو گسترش فرهنگ عدم تحمل ديگری و دگرانديش ستيزی، انتقامجوئی و کينه ورزی پيامد خواهد داشت. فراموش نکردن، می تواند آغازرويکردی پيشگيرنده از تکرار فجايع مشابه باشد، چنين رويکردی همراه با شناخت چرائی و چگونگی فاجعه امکان راه يابی و چاره جوئی جهتِ جلوگيری از تکرارفجايعی ديگر را فراهم خواهد کرد. يکی ازحقايق انکارشده توسط حکومت اسلامی، به عنوان ذات و هستی ای ضد انسانی و مدنيت گريز، انکارجنايت بزرگی ست که رهبراين حکومت، آيت الله خمينی درتابستان سال ۱۳۶۷ مرتکب شد. دراين سال به فتوی بهانه جويانه و کينه ورزانه ی اين ولی فقيه سنگدل، هزاران زندانی سياسی در مرداد و شهريور ماه درزندان ها ی اين حکومت اعدام شدند. البته کمتر کسی ست نداند اين کشتارفقط يکی از کشتارهائی است که خمينی و حکومت اش مرتکب شده اند، ۵ کشتار ديگراين ذات و هستی پلشت در پرونده دارد: کشتارسال های ۵۹-۵۷، کشتار سال۶۲-۶۰، کشتار در خارج از کشور، قتل های زنجيره ای و کشتار فعالان و هواداران "جنبش سبز". از ميان کشتارهای ششگانه ی دگرانديشان و مخالفان سياسی و عقيدتی کشتار سال ۶۷ از ويژگی واهميت خاصی بر خوردارشده است. پيش ترو درجائی ديگرنيز به دلائل اين برجسته شدن و مطرح تر بودن، اشاره کرده ام: ۱- کشتار ۶۷ يک قتل عام حکومتی ( دولتی)، يک کشتار سياسی و عقيدتی ست . فتوی آيت الله خمينی به عنوان رهبر اين حکومت، سند ارتکاب به اين جنايت است . ۲-حکومت اسلامی با تشبث به اين جنايت نشان داده است حتی پايبند قوانين و احکامی که خود وضع و صادرکننده ی آن هاست، نيست. زندانيان اعدام شده در سال ۶۷ در دادگاه های حکومت اسلامی محاکمه و محکوميت هائی برای آن ها در نظر گرفته شد. زندانيان دوران محکوميت خود را می گذراندند و بسياری از آن ها حتی دوران محکوميت شان به اتمام رسيده بود و در آستانه ی آزادی بودند، که اعدام شدند. ۳-کشتار سال ۶۷ را می توان يک نسل کشی تعريف کرد. قربانيان به عنوان گروه های اجتماعی مشخص و با هويت معين، و به خاطر نطرات سياسی و عقيدتی شان اعدام و در گورهای دسته جمعی به خاک سپرده شدند. ۴-دادگاه ها بيدادگاه های تفتيش عقايد بودند .در اين بيدادگاه ها اتهام های حقوقی مشخص مطرح نبود .براساس پاره ای مفاهيم دينی مثل نفاق و ارتداد قربانيان به مرگ محکوم شدند. کيفيت محاکمه ها ناعادلانه و مغاير با قوانين بين المللی و حتی قوانين کشوری بودند. محاکمه های ۲تا ۳ دقيقه ای ، بدون حضور وکيل مدافع ، همراه با فريب و شکجنه ی روانی قربانی انجام شد. ۵-تعداد قربانيان( حدود ۵ هزار نفر) و زمان کوتاه قتل عام ( کمتر از دو ماه)، اين کشتاررا در زمره قتل عام های بزرگ تاريخ سياسی قرار داده است. ۶-به خانواده زندانيان قتل عام شده هيچگونه اطلاعاتی در مورد چگونگی محاکمه قربانيان، زمان و نحوه ی اجرای احکام داده نشد، جسد قربانيان به بازماندگان آنان تحويل داده نشد و خانواده ها نيز از محل دفن قربانيان خود بی اطلاع بودند. ۷- خانواده زندانيان سرانجام محل برخی از گورهای دسته جمعی عزيزان خود را يافتند. حکومت اسلامی ضمن تخريب بيشتر اين گورستان ها، به خانواده ها اجازه تعمير و ترميم اين گورستان ها و گردهمائی و عزاداری بر سر مزارعزيزان شان نداده است ، و در بسياری موارد خانواده هائی که برای عزاداری بر مزار عزيزان شان حضور يافته اند را مورد ضرب و شتم قرار داده و بازداشت کرده است. *** مرداد و شهريور امسال ۲۵ امين سالگشت فاجعه ی کشتارسال ۶۷ است. به کوتاهی نگاهی به رويکردهای متفاوت به اين کشتارخواهم داشت، و سپس اشارتی دارم به اينکه چرا نمی بايد اين کشتار را به دست فراموشی سپرد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر