پرنسس دایانا كه روزی همسر ولیعهد انگلستان پرنس چارلز بود در روز اول ژوئیه ۱۹۶۱ به عنوان سومین دختر نجیب زاده اسپنسر در سندرینگهام دیده به جهان گشود. والدینش كه در انتظار فرزند پسری بودند از بدنیا آمدن او زیاد خوشحال نشدند. او از همان دوران كودكی دارای اختلال دستگاه گوارشی بود. وقتی شش ساله بود پدر و مادرش از هم جدا شدند و این بر شدت بیماری او افزود. دایانا و سه خواهر و برادرش نزد پدر ماندند. دایانا از سال ۱۹۶۶ تا ۱۹۷۸ پس از اتمام دوره تحصیل در مدارس خصوصی انگلستان تحصیلات خود را در كشور سوئیس ادامه داد و به پایان برد. وقتی به لندن بازگشت به عنوان آموزگار و مربی در كودكستانی در شهر لندن مشغول به كار شد.
در آن زمان پدر دایانا سمت آجودانی ملكه را داشت و به خاطر همین فرزندانش با بچه های دربار سلطنتی بزرگ شدند بنابراین ولیعهد انگلستان پرنس چالز و لیدی دایانا از مدتها پیش یكدیگر را می شناختند كه این شناختن بعدها علاقه ای را بوجود آورد كه منجر به ازدواج شد . در یك میهمانی شبانه در ژوئیه سال ۱۹۸۰ در پارك كاودری پرنس چالز بدون نقشه دایانای ۱۹ ساله را به یك كنسرت موسیقی درتالار رویال آلبرت دعوت كرد و در این كنسرت پرنس چالز دایانا را به مادرش ملكه معرفی كرد در ۲۴ فوریه سال ۱۹۸۱ نامزدی او با پرنس چالز ولیعهد انگلستان اعلام شد و در ۲۹ ژوئیه همان سال در كلیسای سنت پل در لندن دایانا با پرنس چالز ازدواج كرد و در یك عروسی باشكوه او عروس خانواده سلطنتی انگلستان شد.
در آن سال دایانا ۲۰ ساله و پرنس چالز ۳۳ ساله بود بعد از ازدواج دایانا لقب پرنسس ویلز را گرفت.درست یك سال بعد از ازدواج آندو اولین فرزندشان ویلیام در ۲۱ ژوئن ۱۹۸۲ متولد شد كه مشهور به ویلز شد و در ۱۵ سپتامبر ۱۹۸۴ دومین فرزندشان به نام هنری كه مشهور به هری بود دیده به جهان گشود
بعد از بدنیا آمدن پرنس هنری روابط آندو به سردی گرایید. پرنس چالز ساكت و كم حرف و منزوی بود و بیشتر خواهان زندگی بدون همسر در قصر خویش در بالمورال بود و علاقه خاصی به ماهیگیری و شكار داشت. او بعد از بدنیا آمدن پرنس هری اتاق خوابش را از همسرش جدا كرد و این برای دایانا كه در اوج جوانی خواهان یك زندگی پر از عشق بود غیر قابل تحمل بود و هنگامی كه پرنس چالز به روابط پنهانی خود با كاملیا پاركر – بوئلز اعتراف كرد دیگر دایانا هیچ امیدی به زندگی مشتركشان نداشت.
بار دیگر اختلالات گوارشی به سراغش آمدند. او حتی در این دوران كه رفت و آمد مكرر كاملیا پاركر را به قصر شوهرش می دید چند بار دست به خودكشی زد. دایانا كمی بعد وقتی خودش را از شوهرش و دربار جدا دید سعی كرد بیشتر با مردم بجوشد و بیشتر وقت خود را با مردم می گذراند و این برای دربار بسته انگلستان غیر قابل تحمل بود. غیبتهای طولانی او از دربار موجب انتقادات شدیدی شد. او تمام تلاش خود را می كرد كه مادر شوهرش ملكه الیزابت دوم را قانع كند كه وظیفه یك ملكه تنها این نیست كه داخل قصرهای باشكوه خود را زندانی كند. كم كم بیشتر درباریان او را طرد كردند و فقط دو پسرش با او همراز و همصحبت بودند
در اواخر تابستان ۱۹۸۶ پرنس دایانا در یك مهمانی با سراوان جیمز هیوویت آشنا شد و این سرآغاز شكل گیری یك عشق پنهانی بود. جیمیز سروان ارشد گارد سلطنتی بود و اداره اصطبل های سلطنتی را بر عهده داشت. او به بهانه یاد دادن سواركاری به دایانا بیشتر به او نزدیك شد او سواركار ماهری بود. در ضمن چوگان را به خوبی بازی می كرد. بعدها او گفت كه اولین دیدارش با دایانا در یك بازی چوگان بود كه پرنس چالز را مغلوب كرد و دایانا كه آن موقع نامزد پرنس بود به خاطر این شكست شوهر آینده اش اشك به دیدگانش جاری شد .... جیمز هیوویت با پرنس چالز رابطه خوبی داشت ....چند روز بعد پرنسس دایانا به جیمز تلفن كرد و از او خواست كه به طورجدی تعلیمات سواركاری را شروع كند. همچنان كه درسهای سواری ادامه پیدا می كرد تماس ایندو با هم بیشتر می شد. وقتی دایانا كاملا سواركاری را یاد گرفت صبح های زود همراه جیمز در اطراف هاید پارك به سواری می رفتند. در این برنامه های روزانه یكی از ندیمه هایش و رئیس محافظانش همراه آندو بودند ...
در آن زمان پدر دایانا سمت آجودانی ملكه را داشت و به خاطر همین فرزندانش با بچه های دربار سلطنتی بزرگ شدند بنابراین ولیعهد انگلستان پرنس چالز و لیدی دایانا از مدتها پیش یكدیگر را می شناختند كه این شناختن بعدها علاقه ای را بوجود آورد كه منجر به ازدواج شد . در یك میهمانی شبانه در ژوئیه سال ۱۹۸۰ در پارك كاودری پرنس چالز بدون نقشه دایانای ۱۹ ساله را به یك كنسرت موسیقی درتالار رویال آلبرت دعوت كرد و در این كنسرت پرنس چالز دایانا را به مادرش ملكه معرفی كرد در ۲۴ فوریه سال ۱۹۸۱ نامزدی او با پرنس چالز ولیعهد انگلستان اعلام شد و در ۲۹ ژوئیه همان سال در كلیسای سنت پل در لندن دایانا با پرنس چالز ازدواج كرد و در یك عروسی باشكوه او عروس خانواده سلطنتی انگلستان شد.
در آن سال دایانا ۲۰ ساله و پرنس چالز ۳۳ ساله بود بعد از ازدواج دایانا لقب پرنسس ویلز را گرفت.درست یك سال بعد از ازدواج آندو اولین فرزندشان ویلیام در ۲۱ ژوئن ۱۹۸۲ متولد شد كه مشهور به ویلز شد و در ۱۵ سپتامبر ۱۹۸۴ دومین فرزندشان به نام هنری كه مشهور به هری بود دیده به جهان گشود
بعد از بدنیا آمدن پرنس هنری روابط آندو به سردی گرایید. پرنس چالز ساكت و كم حرف و منزوی بود و بیشتر خواهان زندگی بدون همسر در قصر خویش در بالمورال بود و علاقه خاصی به ماهیگیری و شكار داشت. او بعد از بدنیا آمدن پرنس هری اتاق خوابش را از همسرش جدا كرد و این برای دایانا كه در اوج جوانی خواهان یك زندگی پر از عشق بود غیر قابل تحمل بود و هنگامی كه پرنس چالز به روابط پنهانی خود با كاملیا پاركر – بوئلز اعتراف كرد دیگر دایانا هیچ امیدی به زندگی مشتركشان نداشت.
بار دیگر اختلالات گوارشی به سراغش آمدند. او حتی در این دوران كه رفت و آمد مكرر كاملیا پاركر را به قصر شوهرش می دید چند بار دست به خودكشی زد. دایانا كمی بعد وقتی خودش را از شوهرش و دربار جدا دید سعی كرد بیشتر با مردم بجوشد و بیشتر وقت خود را با مردم می گذراند و این برای دربار بسته انگلستان غیر قابل تحمل بود. غیبتهای طولانی او از دربار موجب انتقادات شدیدی شد. او تمام تلاش خود را می كرد كه مادر شوهرش ملكه الیزابت دوم را قانع كند كه وظیفه یك ملكه تنها این نیست كه داخل قصرهای باشكوه خود را زندانی كند. كم كم بیشتر درباریان او را طرد كردند و فقط دو پسرش با او همراز و همصحبت بودند
در اواخر تابستان ۱۹۸۶ پرنس دایانا در یك مهمانی با سراوان جیمز هیوویت آشنا شد و این سرآغاز شكل گیری یك عشق پنهانی بود. جیمیز سروان ارشد گارد سلطنتی بود و اداره اصطبل های سلطنتی را بر عهده داشت. او به بهانه یاد دادن سواركاری به دایانا بیشتر به او نزدیك شد او سواركار ماهری بود. در ضمن چوگان را به خوبی بازی می كرد. بعدها او گفت كه اولین دیدارش با دایانا در یك بازی چوگان بود كه پرنس چالز را مغلوب كرد و دایانا كه آن موقع نامزد پرنس بود به خاطر این شكست شوهر آینده اش اشك به دیدگانش جاری شد .... جیمز هیوویت با پرنس چالز رابطه خوبی داشت ....چند روز بعد پرنسس دایانا به جیمز تلفن كرد و از او خواست كه به طورجدی تعلیمات سواركاری را شروع كند. همچنان كه درسهای سواری ادامه پیدا می كرد تماس ایندو با هم بیشتر می شد. وقتی دایانا كاملا سواركاری را یاد گرفت صبح های زود همراه جیمز در اطراف هاید پارك به سواری می رفتند. در این برنامه های روزانه یكی از ندیمه هایش و رئیس محافظانش همراه آندو بودند ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر